سایر قسمت ها
حبل المتین _ امامت الهی از منابع شیعه و اهل سنت

قسمت دویست و سه برنامه حبل المتین با کارشناسی آیت الله سید محمد حسینی قزوینی


دیگر قسمت ها

 بسم الله الرحمن الرحیم

05/01/1403

موضوع: پیشینه، فرجام و جایگاه ولایت، در کلام حضرت امام رضا (سلام الله علیه)

برنامه حبل المتین

فهرست مطالب این برنامه:

خلاصه ای کامل و جامع، از بحث «درس هایی از امامت و ولایت» در گذشته!

دورنمایی فوق العاده جذاب، از ادامه بحث «درسهایی از امامت و ولایت»

پیشینه، فرجام و جایگاه ولایت، در کلام حضرت امام رضا (سلام الله علیه)

تماس‌های بینندگان برنامه

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب و الأئمة المعصومین (علیهم السلام)

اللهم صل علی فاطمة و أبیها و بعلها و بنیها بعدد ما أحاط به علمک اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام عرض می‌کنم محضر شما دوستان عزیزم، همراهان گرانقدر، برادران و خواهران ایمانی خودم در هرکجای ایران عزیز و این عالم که هستید و «شبکه جهانی حضرت ولی عصر» را برای دیدن انتخاب کردید.

با افتخار با شما هستیم و در یک یکشنبه شبی دیگر برنامه زنده «حبل المتین» را تقدیم حضور شما می‌کنیم. امشب، شب چهاردهم ماه مبارک رمضان است و قرص ماه کامل شده است.

آنچه در ایام البیض ماه مبارک رمضان یعنی شب سیزدهم و شب چهاردهم و شب پانزدهم ماه مبارک رمضان توصیه و سفارش شده است، خواندن دعای مجیر است.

عزیزانی که دیشب موفق نشدند، امشب و فرداشب این دعا را بخوانند. در روایت داریم که اگر کسی این دعا را بخواند و به اندازه ریگ‌های بیابان و قطرات باران در نامه اعمالش گناه باشد، خداوند متعال به واسطه این دعا او را می‌بخشد.

فرازهای «أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یا مُجِیر» که در این دعا تکرار می‌شود. از خداوند متعال می‌خواهیم که ما را از آتش دوزخ و آتش عذاب خود محفوظ بدارد و دور نگه دارد. ان شاءالله که به برکت این شب‌ها و این روزها دعاهای همه‌تان مستجاب شود.

فرداشب هم شب نیمه ماه مبارک رمضان و ولادت باسعادت و نورانی سبط اکبر نبی مکرم و معظم اسلام امام حسن مجتبی (علیه السلام) است که به همه شما تبریک عرض می‌کنم.

سال نو و سال جدید و عید باستانی را هم خدمت همه عزیزانم تبریک عرض می‌کنم. ان شاءالله عاقبت بخیر شوید و هرچه از خداوند می‌خواهید، خداوند به برکت این شب‌ها و روزهای نورانی ماه مبارک رمضان به همه‌تان عنایت کند.

طبق معمول یکشنبه شب‌ها که خدمت شما می‌رسیم و برنامه «حبل المتین» را تقدیم حضور شما می‌کنیم، در محضر استاد عزیزمان هستیم و مباحثی را تقدیم می‌کنیم.

درس‌هایی از امامت و ولایت برنامه‌ای است که مدتهاست تقدیم حضور شما می‌شود و این نود و چهارمین جلسه و برنامه‌ای است که با همین موضوع تقدیم شما عزیزان می‌شود.

البته بخشی از برنامه به مخاطبین اختصاص پیدا خواهد کرد. فرقی نمی‌کند بیننده‌ای که روی خط ارتباطی ما می‌آید چه دین و چه مذهبی و چه اعتقاداتی دارد.

فرقی نمی‌کند عزیزان اهل سنت ما بینندگان معمولی است یا علمای اهل سنت است. فرقی نمی‌کند آقایان وهابی یا بینندگان معمولی وهابی روی خط ارتباطی بیایند و در خصوص مباحثی که در برنامه مطرح می‌شود یا شبهاتی که دارند با همدیگر بحث کنیم.

ما با افتخار در خدمت عزیزان شیعه هم هستیم و پاسخگوی سؤالات و مباحث عزیزان بیننده هستیم.

در محضر استاد عزیز و گرانقدر حضرت آیت الله حسینی قزوینی هستیم. استاد سلام علیکم و رحمة الله، سال نو مبارک، طاعات و عبادات قبول؛

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

السلام علیک یا بقیة الله فی أرضه السلام علیک یا میثاق الله الذی أخذه و وکده السلام علیک یا وعد الله الذی ضمنه السلام علیک یا صاحب المرئی و المسمع فما کان لنا شیء الا و انتم له السبب و الیه السبیل

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته، خدمت بینندگان عزیز و گرامی خالصانه‌ترین سلامم را تقدیم می‌کنم و موفقیت روزافزون برای همه گرامیان از خداوند منّان خواهانم.

سال جدید که مقارن با ایام عبادت الهی و بهار قرآن و ولادت امام حسن مجتبی و شهادت حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) هست را به همه عزیزان تبریک و تسلیت عرض می‌کنم.

خدا را به آبروی امام حسن مجتبی و پدر بزرگوارش سوگند می‌دهم عیدی و پاداش ما را فرج موفور السرور مولایمان حضرت بقیة الله الأعظم قرار بدهد، ان شاءالله.

ما طبق برنامه همیشگی طلیعه عرایضمان را با یادی از حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) آغاز می‌کنیم.

زهرا اگر نبود خدا مظهری نداشت * توحید انعکاس نمایان‌تری نداشت

جز در مقام عالی زهرا فنا شدن * ملک وجود فلسفه دیگری نداشت

محشر بدون مهریه همسر علی * سوگند می‌خوریم شفاعت گری نداشت

حتی بهشت با همه نهرهای خود * چنگی به دل نمی‌زد اگر کوثری نداشت

دیروز اگر به فاطمه سیلی نمی‌زدند * دنیا ادامه داشت، دگر محشری نداشت

و سیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون

مجری:

حضرت استاد از شما متشکرم که مثل همیشه با نام و یاد حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (سلام الله علیها) برنامه را آغاز کردید.

همانطور که در ابتدا عرض کردم درس‌هایی از امامت و ولایت موضوع گفتگوی ما با جناب استاد حسینی قزوینی بود.

حضرت استاد با توجه به اینکه در اول سال هستیم و ماه مبارک رمضان است و مناسبت‌هایی که در این ماه پیش رو داریم، دوست داریم خلاصه‌ای از کل مباحث گذشته و یک دورنمایی از مباحث آینده بفرمایید تا به سراغ سؤالات جدید برویم.

خلاصه ای کامل و جامع، از بحث «درس هایی از امامت و ولایت» در گذشته!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله

أفوض أمری إلی الله إن الله بصیر بالعباد حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر یا أبا صالح المهدی ادرکنی

بحث ما در برنامه حبل المتین، امامت و ولایت حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) و ائمه هدی (علیهم السلام) بود. هدف اصلی ما تبیین مبانی ولایت و امامت با استفاده از قرآن و سنت از منابع شیعه و منابع اهل سنت است.

همچنین نهایت هدف ما این بود که اعتقادات جوانان شیعه محکم و راسخ باشد و با شبهاتی که در فضای مجازی و رسانه‌ای منتشر می‌شود تحت تأثیر قرار نگیرند.

اگر روزی اتفاقی می افتد و با فردی غیر شیعه بحث و مباحثه‌ای کنند، بتوانند از مبانی فکری و اعتقادی خود دفاع کند.

ما در گذشته چند موضوع را مطرح کردیم. موضوع اول این بود که تحقیق از مذهب و دین امری ضروری و لازم است و قرآن و سنت گواه بر این است.

موضوع دوم این بود که ما مقدمه‌ای بر بحث امامت و ولایت مطرح کردیم. حدیث افتراق امت را بحث کردیم و گفتیم که پیغمبر اکرم فرمودند: امت من به هفتاد و سه فرقه تقسیم می‌شوند. هفتاد و دو فرقه وارد آتش می‌شوند و تنها یک فرقه اهل نجات است.

در این زمینه عقاید شیعه، عقاید اهل سنت، روایات شیعه و روایات اهل سنت را آوردیم و عرض کردیم که آیا رسول اکرم ویژگی‌های فرقه ناجیه را معین کرده است یا خیر؟

اگر رسول اکرم ویژگی‌های فرقه ناجیه را معین نکرده است، نستجیر بالله در حق امت کم مهری کرده است و اگر حضرت ویژگی‌های فرقه ناجیه را معین کرده است این ویژگی‌ها کدام است؟

ما در ادامه از کتب اهل سنت به ویژه کتاب «اعتقاد أهل السنة» اثر «لالکائی» روایت مفصلی را آوردیم که ایشان به صراحت با سند صحیح نقل می‌کند که رسول اکرم به امیرالمؤمنین فرمودند:

«أبشر يا علي أنت وشيعتك في الجنة»

شرح أصول اعتقاد أهل السنة والجماعة من الكتاب والسنة وإجماع الصحابة، اسم المؤلف: هبة الله بن الحسن بن منصور اللالكائي أبو القاسم، دار النشر: دار طيبة - الرياض - 1402 ، تحقيق: د. أحمد سعد حمدان؛ ج 8، ص 1454، ح 2802

این مطلب در کتابی آمده است که اعتقادات اهل سنت نام دارد و اثر آقای «لالکائی» متوفای 418 هجری است. ایشان معاصر «سید مرتضی» و «شیخ مفید» و «قاضی عبدالجبار معتزلی» است که بزرگ قهرمان علم کلام با گرایش معتزله است.

نکته دوم که مطرح کردیم، این است که گفتیم در کتب شیعه و اهل سنت روایتی آمده است که چنین است:

« من مَاتَ بِغَيْرِ إِمَامٍ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»

هرکسی بمیرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.

مسند الإمام أحمد بن حنبل ، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني، دار النشر: مؤسسة قرطبة - مصر، ج 4، ص 96، ح 16922

به تعبیر امام صادق (علیه السلام) این چنین مردن مرگ گمراهی و ضلالت و نفاق و کفر است. این روایات ما را وادار می‌کند که نسبت به امام زمان خودمان تحقیق کنیم و معتقد باشیم.

موضوع سوم که ما مطرح کردیم حدیث «خلفائی اثناعشر» بود. در کتاب «صحیح مسلم» حدود دوازده روایت و در کتاب «صحیح بخاری» چندین روایت آمده است که پیغمبر اکرم فرمودند: خلفای بعد از من دوازده نفر هستند، نه کمتر و نه بیشتر.

ما عرض کردیم که بزرگان اهل سنت سرگردان مانده‌اند. «ابن حجر عسقلانی» در کتاب «فتح الباری» جلد سیزدهم صفحه 181 و 182 خود را به زمین و زمان می زند و آسمان و ریسمان را به هم می‌بافد تا این دوازده نفر را معلوم کند.

در مقابل او نمی‌تواند چنین کاری انجام دهد و تنها می‌تواند بگوید که قطعاً پنج نفر جزو خلفا بودند که ابوبکر و عمر و عثمان و علی بن أبی طالب و امام حسن مجتبی هستند.

او معطل می‌ماند، زیرا خلفای بنی امیه حدود بیست و هشت نفر بودند. خلفای بنی عباس سی و هشت نفر بودند. او در نهایت می‌گوید: ما نفهمیدیم پیغمبر اکرم چه گفته است!!

آقای «ابن حجر» بزرگوار اگر روایاتی که در رابطه با امیرالمؤمنین و ائمه اطهار هست و روایاتی که ما داریم نام ائمه اطهار در منابع شیعه و سنی ذکر شده است را مطالعه کنید، می‌توانید بفهمید «خلفائی اثناعشر» چه کسانی هستند.

از میان این مذاهب اسلامی جز مذهب شیعه دوازده امامی هیچ مذهبی نمی‌تواند مصداقی برای «خلفائی اثناعشر» باشد.

موضوع چهارم این بود که ما حدیث ثقلین را مطرح کردیم. رسول اکرم در جای جای دوران نبوت خود حدیث ثقلین که کتاب خدا و اهلبیت پیغمبر اکرم هست را مطرح کردند.

به تعبیر «ابن حجر هیتمی» در آخرین لحظه حیات رسول گرامی اسلام که صحابه برای عیادت حضرت آمده بودند و حجره آن بزرگوار مملو از صحابه بود، بازهم حدیث ثقلین را مطرح کردند.

موضوع پنجم حدیث سفینه بود که رسول اکرم فرمودند: مثل اهلبیت من مثل کشتی نجات است. هرکسی به طرف کشتی نجات رفت نجات پیدا می‌کند و هرکسی از آن تخلف کند غرق می‌شود.

موضوع ششم حدیث أمان بود که رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمودند:

«وأهل بیتی أمان لأمتی من الاختلاف»

المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 162، ح 4715

اگر می‌خواهید در امت من اختلافی نباشد، تنها یک راه وجود دارد و آن هم چنگ زدن به اهلبیت (علیهم السلام) است. ما در دو سه جلسه گذشته هم سابقه و پیشینه و فرجام ولایت را مطرح کردیم.

دورنمایی فوق العاده جذاب، از ادامه بحث «درسهایی از امامت و ولایت»

در رابطه با دورنمای بحث ما در آینده می‌خواهم چند نکته اساسی را عرض کنم. عزیزان در ذهن مبارکشان باشد که ما امسال می‌خواهیم روی این محور بحث کنیم.

موضوع اول امیرالمؤمنین در قرآن و سنت است. در کتاب «تاریخ مدینة دمشق» جلد 42 صفحه 364 نقل شده است که «ابن عباس» می‌گوید:

«نزلت فی علی ثلاثمائة آیة»

درباره علی بن أبی طالب سیصد آیه در قرآن کریم نازل شده است.

تاریخ مدینة دمشق، اسم المؤلف: أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله الشافعی، دار النشر: دار الفکر - بیروت - 1995، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ج 42، ص 364، باب آخر الجزء السابع والتسعین بعد الأربعمائة من الفرع

آقای «سیوطی» در کتاب «تاریخ الخلفاء» می‌نویسد:

«عن ابن عباس قال نزلت فی علی ثلثمائه آیة»

تاریخ الخلفاء، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن أبی بکر السیوطی، دار النشر: مطبعة السعادة - مصر - 1371 هـ - 1952 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: محمد محی الدین عبد الحمید، ج 1، ص 172، فصل فی صفته رضی الله عنه

همچنین «ابن حجر هیتمی» در کتاب «الصواعق المحرقه» صفحه 177 این روایت را نقل کرده است.

امیرالمؤمنین کسی است که به تعبیر «ابن عباس» سیصد آیه در حق او نازل شده است. آیا ما به خودمان زحمت دادیم ده یا بیست مورد از این آیات را ببینیم؟!

خداوند عالم در رابطه با امیرالمؤمنین سیصد آیه آورده است. آیا تا به حال شده است که از دویست و نود آیه صرفنظر کنیم و تنها ده آیه را بررسی کنیم؟!

البته این نظر «ابن عباس» است، اما یکی از شاگردان ما کتابی تحت عنوان «فضائل اهلبیت در قرآن» نوشته است.

بنده همین غروب که داشتم این کتاب را مطالعه می‌کردم، دیدم ایشان ششصد آیه در قرآن کریم از منابع شیعه و اهل سنت در رابطه با اهلبیت آورده است.

یکی از آقایان کتابی تحت عنوان «علیٌ فی القرآن» در دو جلد دارد. بنده روزی تمام آیاتی که ایشان از منابع شیعه و اهل سنت در رابطه با امیرالمؤمنین تفسیر شده را آورده است بررسی کردم و دیدم حدود هشتصد و شصت آیه می‌باشد.

در حقیقت هشتصد و شصت آیه وجود دارد که منابع شیعه و اهل سنت روایت آورده‌اند که این آیه در حق امیرالمؤمنین نازل شده است. این قضایا قدری قابل تأمل است، چه برای شیعه و چه برای اهل سنت. کدامیک از صحابه چنین فضائلی دارند؟!

نکته بعد که بسیار برای ما جالب است، این است که در کتاب «مناقب أحمد بن حنبل» اثر «ابن جوزی» نقل شده است که می‌گوید:

«ما لأحدٍ من الصحابة من الفضائل بالأسانید الصحاح مثل ما لعلی رضی الله عنه»

از میان صد و بیست و چهار هزار صحابه‌ای که آمار دادند و ده هزار صحابه‌ای که اسمشان آمده است و نزدیک به هزار صحابه‌ای که روایت دارند، هیچکدام از صحابه فضائلی همانند فضائل علی بن أبی طالب را ندارد.

در حقیقت از میان صد و بیست و چهار هزار صحابه تعداد صد و بیست و سه هزار نفر از آنها تنها یک کلمه هم از پیغمبر اکرم روایت ندارند.

«ابن حزم أندلسی» با زحمت فراوان اسامی حدود نهصد و هشتاد صحابه را جمع کرده است که نود درصد آنها یک یا دو روایت از پیغمبر اکرم نقل کرده‌اند.

نود درصد این افراد در طول بیست و سه سال تنها یک یا دو روایت از پیغمبر اکرم شنیدند. تنها حدود سی نفر از این تعداد روایات متعدد از پیغمبر اکرم نقل کرده‌اند. «احمد بن حنبل» می‌گوید:

«ما لأحدٍ من الصحابة من الفضائل بالأسانید الصحاح مثل ما لعلی رضی الله عنه»

هیچکدام از صحابه فضائلی با سندهای صحیح مثل علی بن أبی طالب ندارند.

مناقب الإمام أحمد، المؤلف: جمال الدین أبو الفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد الجوزی (المتوفی: 597 هـ)، المحقق: د. عبد الله بن عبد المحسن الترکی، الناشر: دار هجر، الطبعة: الثانیة، 1409 هـ، ص 220، الباب العشرون فی ذکر اعتقاده فی الأصول

ان شاءالله بحثی تحت عنوان امامت علی بن أبی طالب یا امامت از دیدگاه عقل خواهیم داشت. اصلاً اگر آیات و احادیث خلافت و غدیر و ولایت و امثال آن را هم کنار بگذاریم و رسول اکرم انتخاب امام و خلیفه را به عهده مردم محول کنند، مردم چکار باید کنند؟!

در انتخابات مردم افضل را انتخاب می‌کنند یا فاضل را انتخاب می‌کنند؟! مردم فاضل را انتخاب می‌کنند یا مفضول را انتخاب می‌کنند؟! انتخاب مفضول به جای فاضل خلاف عقل است یعنی حماقت است!؟

آیا درست است کسی که برای ریاست جمهوری کاندید شده و بالاترین مدرک علمی را دارد و چندین سال سابقه اجرایی دارد و کوچکترین خطایی هم نداشته است را کنار بگذاریم و به آهنگری که کاندید شده است رأی بدهیم؟! این کار حماقت است!

نمی‌دانم «ابن ابی الحدید معتزلی» در این خصوص انتخاب شخص فاضل که می‌گوید:

« الحمد لله الذي ... وقدم المفضول على الأفضل»

خدا را شاکرم که غیر فاضل را بر فاضل مقدم نکرد.

شرح نهج البلاغة، اسم المؤلف: أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبي الحديد المدائني، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - 1418هـ - 1998م، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد عبد الكريم النمري، ج 1، ص 9، باب مقدمه

چه جوابی داده است؟ خدا این کار را نکرد، شما کردید!! بزرگان شما این کار را کردند!! خداوند شخص افضل را معین کرده بود، اما شما افضل را کنار گذاشتید و به سراغ غیر افضل رفتید.

نکته اول اینکه همین روایت نشانگر این است که هیچکدام از صحابه از نظر فضیلت به پای امیرالمؤمنین نمی‌رسد.

نکته دوم اینکه به سراغ آیات امامت می‌رویم. از میان هشتصد و اندی آیات ما می‌خواهیم چند آیه شاخص را مطرح کنیم.

آیات 55 و 67 و 3 سوره مبارکه مائده و آیه اول سوره معارج آیاتی هستند که هم شیعه و هم اهل سنت معتقدند در رابطه با امیرالمؤمنین و امامت و ولایت و خلافت حضرت نازل شده است.

ما سپس وارد روایات می‌شویم. روایات زیاد است، اما ما مجموعاً حدود هفت روایت را مورد بررسی قرار خواهیم داد و از عزیزان شیعه و اهل سنت تقاضا دارم روی این روایات قدری مطالعه کنند.

یکی از آنها حدیث وصیت و دیگری حدیث خلافت است که پیغمبر اکرم فرمودند: علی بن أبی طالب بعد از من وصی و خلیفه من است. دیگری حدیث امامت است که پیغمبر اکرم فرمودند:

«أنت امام کل مؤمن ومؤمنة»

حدیث ولایت که می‌فرماید:

«أنت ولی کل مؤمن بعدی»

حدیث منزلت که می‌فرماید:

«وأنت منی بمنزلة هارون من موسی إلا أنه لا نبی بعدی»

و حدیث غدیرخم که آخرین حدیث از پیامبر اکرم در رابطه با حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) است. این مطالب شاخص‌ترین مباحث ما در آینده خواهد بود.

جمع بندی ما هم نکته‌ای است که قبلاً به طور مفصل در این خصوص بحث کردیم و آن این است که اگر امیرالمؤمنین خلیفه می‌شد، چه می‌شد و حال که خلیفه نشده چه اتفاقی افتاده است.

ما در این زمینه در منابع اهل سنت روایات متعددی داریم که رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«إن تستخلفوا علیا وما أراکم فاعلین تجدوه هادیا مهدیا یحملکم علی المحجة البیضاء»

اگر زیر بار خلافت علی بن أبی طالب بروید گرچه می دانم این کار را نمی‌کنید، هم هدایت شده است و هم هدایت کننده است و شما را هم به آن راه روشن و نورانی که به خدا برساند وادار می‌کند.

حلیة الأولیاء وطبقات الأصفیاء، اسم المؤلف: أبو نعیم أحمد بن عبد الله الأصبهانی، دار النشر: دار الکتاب العربی - بیروت - 1405، الطبعة: الرابعة، ج 1، ص 64، باب 4 علی بن أبی طالب

ما در این زمینه روایات متعدد داریم. نکته بعد این است که خلیفه دوم در آخرین لحظات عمرش به «ابن عباس» می‌گوید:

«أما إن أحراهم أن ولی‌ها أن یحملهم علی کتاب الله وسنة نبیهم صاحبک یعنی علیا»

شایسته‌ترین کس که اگر خلافت را بدست بگیرد مردم را بر کتاب و خدا و سنت پیغمبر وادار می‌کند، رفیق تو علی ابن أبی طالب است.

تاریخ المدینة المنورة، اسم المؤلف: أبو زید عمر بن شبة النمیری البصری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت- 1417 هـ-1996 م، تحقیق: علی محمد دندل ویاسین سعد الدین بیان، ج 2، ص 59، ح 1489

از این واضح‌تر و روشن‌تر؟! همچنین روایاتی داریم در این خصوص که اگر امیرالمؤمنین خلیفه می‌شد، یک وحدت واقعی در جامعه ایجاد می‌شود. همانطور که در روایت آمده است:

«وأهل بیتی أمان لأمتی من الاختلاف فإذا خالفتها قبیلة من العرب اختلفوا فصاروا حزب إبلیس»

الصواعق المحرقة، اسم المؤلف: أحمد بن محمد بن علی ابن حجر الهیثمی، دار النشر: مؤسسة الرسالة - لبنان - 1417 هـ - 1997 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: عبد الرحمن بن عبد الله الترکی - کامل محمد الخراط، ج 2، ص 445 و 446

اگر اهلبیت در مسند قدرت قرار بگیرند، احدی اختلاف نمی‌کند. اگر امیرالمؤمنین خلیفه می‌شد، مردم افزون بر مسائل دینی به دنیای خودشان هم می‌رسیدند.

امیرالمؤمنین اجازه نمی‌داد امثال «طلحه» میلیاردی پول جمع کنند، اما افرادی هم در کشورهای اسلامی پیدا شوند که نان خوردن و سیر شدنشان را به یاد نداشته باشند.

حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) فرمودند: اگر علی بن أبی طالب را خلیفه قرار دهید، برکات آسمان و زمین بر سر شما نازل می‌شود. «سلمان» هم این مطلب را ذکر کردند.

حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) هم در نامه‌ای که به معاویه نوشتند، فرمودند: اگر من خلیفه بودم، مردم در مسائل دنیوی و اقتصادی در رفاه کامل بودند و کوچکترین مشکل اقتصادی در جامعه پیدا نمی‌شد.

نکته پایانی بحث ما این است که اگر امیرالمؤمنین خلیفه می‌شد، تمام مردم اهل بهشت می‌شدند. حضرت فرمودند:

«أما والذی نفسی بیده لئن أطاعوه لیدخلن الجنة أجمعین أکتعین»

قسم به خدایی که جان من در دست اوست اگر از علی بن أبی طالب اطاعت کنند، او تمام ملت را وارد بهشت می‌کند.

المصنف، اسم المؤلف: أبو بکر عبد الرزاق بن همام الصنعانی، دار النشر: المکتب الإسلامی - بیروت - 1403، الطبعة: الثانیة، تحقیق: حبیب الرحمن الأعظمی، ج 11، ص 318، ح 20646

اگر امیرالمؤمنین خلیفه می‌شد، دنیا این چنین می‌شد. حال ملاحظه کنید کنار رفتن امیرالمؤمنین به ضرر دین و جامعه و اقتصاد مردم تمام شد و مردم را هم از دنیا و هم از آخرت واداشتند.

این مطالب دورنمایی از بحث‌های ماست. ان شاءالله اگر خداوند متعال به ما توفیق بدهد و حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) یاری کند، تصمیم داریم این مباحث را تا آخر امسال به جای خوبی برسانیم.

مجری:

حضرت استاد بسیار از شما ممنونم. این هم به جهت اینکه عزیزانی که می‌خواهند برنامه ریزی کنند تا برنامه «حبل المتین» یکشنبه شب‌ها را ببینند، دورنمایی از بحث را داشته باشند تا ان شاءالله در شب‌های دیگر به مرور تقدیم حضور شما خواهد شد.

حضرت استاد می‌خواهیم در خصوص حدیث و روایتی که از حضرت علی بن موسی الرضا در رابطه با پیشینه و فرجام ولایت نقل شده است و حضرت امام خمینی هم شرح مفصلی بر این حدیث دارند صحبت کنیم تا در این شب‌ها وجودمان نورانی شود.

پیشینه، فرجام و جایگاه ولایت، در کلام حضرت امام رضا (سلام الله علیه)

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

یکی از احادیثی که هم پیشینه و هم فرجام ولایت و هم ارزش و جایگاه ولایت در آن مطرح شده است، این روایت است.

بنده گمان نمی‌کنم این روایت سندا کوچک‌ترین مشکلی داشته باشد، زیرا اگر مشکلی داشت، حضرت امام خمینی اینقدر حساسیت به خرج نمی‌دادند. حضرت امام خمینی در کتاب «مصباحُ الهِدایَة الی الخِلافَة و الوِلایَة» این روایت را شرح و تفسیر داده‌اند.

بنده بارها گفتم که بیش از نیم قرن عمر حوزوی دارم. کمتر کتابی است که در بحث ولایت چه از شیعه و چه از سنی نوشته شده باشد و ما ورق نزده باشیم یا فهرست آن را ندیده باشیم یا به صورت عمیق روی آن زوم نکرده باشیم.

بنده تا به حال کتابی مثل «مصباح الهدایة» در رابطه با مقام ائمه اطهار (علیهم السلام) ندیدم.

البته این روایت در کتاب «عیون أخبار الرضا» جلد اول صفحه 262 به طور مفصل نقل شده است. این روایت در کتاب «کمال الدین» صفحه 254 نقل شده است. کتب «تفسیر قمی» و «علل الشرایع» هم این روایت را نقل کرده‌اند.

در حقیقت این روایت در منابع متعدد شیعه نقل شده است. بنده این روایت را از کتاب «عیون أخبار الرضا» می‌خوانم که مصدر حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) بوده است.

روایت از امام رضا (علیه السلام) است که از پدر بزرگوارشان حضرت امام موسی کاظم و آن بزرگوار از امام صادق و آن بزرگوار از امام باقر و آن بزرگوار از امام سجاد و آن بزرگوار از امام حسین و آن بزرگوار از امیرالمؤمنین نقل کرده‌اند. در روایت آمده است:

«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ مَا خَلَقَ اللَّهُ خَلْقاً أَفْضَلَ مِنِّی وَ لَا أَکرَمَ عَلَیهِ مِنِّی»

پیامبر فرمود: خداوند در عالم هستی افضل و گرامی‌تر از من نیافریده است.

«قَالَ عَلِی ع فَقُلْتُ یا رَسُولَ اللَّهِ فَأَنْتَ أَفْضَلُ أَمْ جَبْرَئِیلُ»

علی بن أبی طالب می‌فرماید که عرضه داشتم: یا رسول الله! آیا شما افضل هستید یا جبرئیل؟!

معمولاً در ذهن مردم چنین جا افتاده که حضرت جبرئیل حامل وحی هست و با خداوند عالم ارتباط دارد و از همه برتر هست.

«مرحوم علامه طباطبایی» تعبیری دارد و از ایشان سؤال می‌کنند: آیا مقام جبرئیل بالاتر است یا مقام رسول اکرم؟! جبرئیل که حامل وحی است و مستقیم وحی را از خداوند متعال می‌گیرد و به پیغمبر اکرم می‌دهد. بنابراین معلوم می‌شود جبرئیل به خداوند نزدیک‌تر است.

ایشان در جواب فرمودند: خیر، جبرئیل رتبه‌ای از مقام نبوت است. در یک رتبه از مقام نبوت وحی را می‌گیرد و به رتبه دیگر نبوت که در عالم ناسوت هست می‌رساند.

یعنی آنچه که از خداوند عالم وحی را می‌گیرد، مستقیماً رسول اکرم است در یک رتبه و جبرئیل می‌دهد در رتبه پایین‌تر خودش و جبرئیل به یک رتبه پایین‌تر به جسم ناسوتی رسول اکرم می‌دهد.

امام خمینی در کتاب «مصباح الهدایة» صفحه 57 تعبیری دارند و از «مرحوم قمشه‌ای» نقل می‌کنند:

«فالحقیقة المحمّدیة هی الَّتی تجلَّت فی صورة العالم»

حقیقت محمدیه است که به صورت عالم هستی تجلی کرده است.

«والعالم من الذرّة إلی الدرّة ظهورها وتجلَّیها»

مصباح الهدایة إلی الخلافة والولایة، نویسنده: السید الخمینی، ص 57، باب نور 20

از مقام جبروتیان تا مقام ناسوتیان همه تجلی وجود مقدس رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است. طبق قاعده «الواحد لا یصدر منه الا الواحد» خداوند یک موجود آفریده است که آن هم حقیقت محمد و آل محمد (صلوات الله علیهم اجمعین) است.

ملائکه جلوه‌ای از وجود رسول اکرم هستند. انبیاء الهی جلوه دیگری از وجود رسول اکرم هستند. انس و جن و فرشته هم جلوه‌ای از وجود رسول اکرم هستند. این عالم ماده هم جلوه‌ای از وجود مقدس رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است.

بنابراین در حدیثی که در اول جلد بیست و ششم کتاب «بحارالانوار» آمده است که امیرالمؤمنین به «سلمان» و «ابوذر» فرمودند:

«مَعْرِفَتِی بِالنُّورَانِیةِ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ»

اگر کسی ما را به نورانیت بشناسد خدا را هم شناخته است.

مراد از فرمایش امیرالمؤمنین این بود که ما جلوه‌ اتم خداوند عالم هستیم. اگر کسی بخواهد آفتاب را بشناسد، مستقیم نمی‌تواند به آفتاب نگاه کند. نور آفتاب را می‌بیند و پی به آفتاب می‌برد. ما هم بلا تشبیه جلوه‌ اتم خداوند هستیم. اگر کسی ما را بشناسد خدا را شناخته است.

«وَ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَعْرِفَتِی بِالنُّورَانِیة»

اگر کسی می‌خواهد خدا را بشناسد، ابتدا باید ما را بشناسد.

بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 26، ص 1، ح 1

لذا رسول الله فرمودند: خداوند ما را بر تمام انبیاء و بر تمام ملائکه مقدم کرده است.

«فَقَالَ یا عَلِی إِنَّ اللَّهَ تَبَارَک وَ تَعَالَی فَضَّلَ أَنْبِیاءَهُ الْمُرْسَلِینَ عَلَی مَلَائِکتِهِ الْمُقَرَّبِینَ وَ فَضَّلَنِی عَلَی جَمِیعِ النَّبِیینَ وَ الْمُرْسَلِینَ وَ الْفَضْلُ بَعْدِی لَک یا عَلِی وَ لِلْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِک»

سپس فرمودند:

«وَ إِنَّ الْمَلَائِکةَ لَخُدَّامُنَا وَ خُدَّامُ مُحِبِّینَا یا عَلِی»

یا علی! ملائکه خدام ما و خدام محبین ما هستند.

حال «لَخُدَّامُنَا» جای خود دارد، اما حضرت فرمودند: ملائکه خدام محبین ما هستند. آن ملائکه‌ای که:

«الَّذِینَ یحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ ... وَ یسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا بِوَلَایتِنَا»

ملائکه‌ای که حامل عرش الهی هستند و ملائکه‌ای که مشغول حمد خداوند هستند و استغفار می‌کنند برای کسانی که به خدا و ولایت ما ایمان آوردند.

البته عزیزان دقت کنند ملائکه کروبین دو دسته هستند. خداوند یک سری ملائکه‌ای آفریده است که آنها مشغول تسبیح و تقدیس الهی هستند و فانی در ذات خداوند هستند و جز به خداوند عالم به هیچ چیزی فکر نمی‌کنند.

این ملائکه اصلاً خبر ندارند که خداوند عالم بشری آفریده است، جنی آفریده است، انسی آفریده است. آن‌ها دائماً مشغول تسبیح خداوند هستند.

خداوند عالم ملائکه دیگری هم آفریده است که تدبیر عالم هستی به دست آنهاست. همانطور که در قرآن کریم می‌خوانیم:

(فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً)

و آنها که امور را تدبیر می‌کنند.

سوره نازعات (79): آیه 5

آوردن باد و ابر و خورشید و فلک به عهد این دسته از ملائکه است. کتابت اعمال بندگان به عهده این ملائکه است.

(ما یلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ)

هیچ سخنی را انسان تلفظ نمی‌کند مگر اینکه نزد آن فرشته‌ای مراقب و آماده برای انجام مأموریت است.

سوره ق (50): آیه 18

یک ملائکه سمت راست ماست و یک ملائکه هم سمت چپ ماست. آن‌ها تمام اعمال ما را شبانه روز می‌نویسند و حتی نیات ما را هم می‌نویسند.

دوستان عزیز اگر کسی یک ساعت سخنرانی کند و شما بخواهید این سخنرانی را پیاده کنید، نزدیک بیست صفحه می‌شود.

این ملائکه اعمال بیست و چهار ساعته ما را می‌نویسند. اگر هشت ساعت از شبانه روز را هم خواب باشیم، هجده ساعت مشغول کار هستیم.

این ملائکه هر روز هجده تا بیست صفحه می‌نویسند. ببینید در ماه چند صفحه می‌شود، در سال چند صفحه می‌شود و در عمر چند صفحه می‌شود!!

بعضی از تجربه گران در برنامه «زندگی پس از زندگی» می‌گفتند که دیدیم اعمال ما چندین تریلی بود. این کاغذها آنجا بودند و ملائکه دانه دانه کاغذها را از ماشین‌ها و تریلی‌ها پایین می‌آورند و برای ما می‌خوانند.

دوستان عزیز! این دنیا یک دنیای زودگذر است. آخرین لحظه عمر احساس می‌کنیم که دنیا نیامده تمام شد. در روایت داریم که وقتی لحظه مرگ ما فرا می‌رسد، تصور می‌کنیم که چند ساعتی در دنیا بودیم و از زندگی جاودانه و همیشگی غفلت کردیم.

بنده بارها گفتم تکیه کلام «مرحوم طباطبایی» این بوده است که دوستان ابدیت در پیش داریم. ایشان گاهی اوقات وسط درس تدریس را رها می‌کردند و به شاگردان می‌فرمودند: رفقا ابدیت در پیش داریم.

اگر ما واقعاً به این فکر باشیم که ابدیتی در پیش هست، بسیاری از مسائل ما حل می‌شود. رسول اکرم در ادامه فرمودند:

«یا عَلِی لَوْ لَا نَحْنُ مَا خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ وَ لَا الْحَوَّاءَ وَ لَا الْجَنَّةَ وَ لَا النَّارَ وَ لَا السَّمَاءَ وَ لَا الْأَرْضَ»

یا علی! اگر ما نبودیم خداوند متعال آدم و حوا را نمی‌آفرید، بهشت و جهنم را نمی‌آفرید، آسمان و زمین را نمی‌آفرید.

«فَکیفَ لَا نَکونُ أَفْضَلَ مِنَ الْمَلَائِکةِ»

چطور ما افضل از ملائکه نباشیم؟!!

«وَ قَدْ سَبَقْنَاهُمْ إِلَی مَعْرِفَةِ رَبِّنَا وَ تَسْبِیحِهِ وَ تَهْلِیلِهِ وَ تَقْدِیسِهِ»

اینجا خیلی مهم است و حضرت امام خمینی بسیار روی این عبارت تکیه دارند. رسول گرامی اسلام می‌فرمایند:

«لِأَنَّ أَوَّلَ مَا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْوَاحُنَا»

اولین خلقت خداوند متعال ارواح ما بوده است.

همانطور که در متن زیارت جامعه کبیره می‌خوانیم:

«خَلَقَکمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَکمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِینَ حَتَّی مَنَّ عَلَینَا بِکمْ فَجَعَلَکمْ فِی بُیوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یذْکرَ فی‌ها اسْمُه»

من لا یحضره الفقیه، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 613، ح 3213

حضرت در ادامه می‌فرمایند:

«فَأَنْطَقَهَا بِتَوْحِیدِهِ وَ تَمْجِیدِهِ»

که مشغول توحید و تمجید الهی بودیم.

«ثُمَّ خَلَقَ الْمَلَائِکةَ»

سپس ملائکه را به برکت ما و به واسطه ما آفرید.

«فَلَمَّا شَاهَدُوا أَرْوَاحَنَا نُوراً وَاحِدا»

ملائکه ارواح ما را به صورت نور واحدی دیدند.

آن‌ها تعجب کردند و تصور کردند که خالق آنها ما هستیم.

«اسْتَعْظَمَتْ أَمْرَنَا»

ارواح ما بسیار برای ملائکه عجیب بود.

اولین دانشگاه توحید در بالای عرش برگزار شده است. استاد دانشگاه رسول اکرم و اهلبیت بودند و دانشجویان این دانشگاه جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل (علیهم السلام) بودند.

«فَسَبَّحْنَا لِتَعْلَمَ الْمَلَائِکةُ أَنَّا خَلْقٌ مَخْلُوقُونَ وَ أَنَّهُ مُنَزَّهٌ عَنْ صِفَاتِنَا»

ما تسبیح خداوند را گفتیم زیرا بدانند ما مخلوق خدایی هستیم که ما را آفریده است و از صفات ما منزه است.

ما مخلوق هستیم و خداوند عالم خالق همه چیز است.

«فَسَبَّحَتِ الْمَلَائِکةُ بِتَسْبِیحِنَا»

ملائکه با تسبیح ما تسبیح گفتند.

«وَ نَزَّهَتْهُ عَنْ صِفَاتِنَا»

و حق تعالی را از صفات ما پیراسته دانستند.

«فَلَمَّا شَاهَدُوا عِظَمَ شَأْنِنَا»

و چون ملائکه عظمت شأن و جایگاه ما را دیدند.

«هَلَّلْنَا لِتَعْلَمَ الْمَلَائِکةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّا عَبِیدٌ»

ما لا إله إلا الله گفتیم تا ملائکه بفهمند ما خدا نیستیم، جز خدا کسی نیست و همه ما بنده خدا هستیم.

«وَ لَسْنَا بِآلِهَةٍ»

ما که الله نیستیم.

شما حساب کنید ملائکه‌ای مثل جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل نور سلسله جلیله محمدیین را می‌بینند و تصور می‌کنند که خدایشان آن بزرگواران هستند. این روایت خیلی عجیب است!

«هَلَّلْنَا لِتَعْلَمَ الْمَلَائِکةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّا عَبِیدٌ وَ لَسْنَا بِآلِهَةٍ»

سپس می‌فرماید:

«یجِبُ أَنْ نُعْبَدَ مَعَهُ أَوْ دُونَهُ»

ما خدا نیستیم که آنها بخواهند ما را عبادت کنند.

«فَقَالُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»

سپس آنها لا إله إلا الله گفتند.

«فَلَمَّا شَاهَدُوا کبَرَ مَحَلِّنَا کبَّرْنَا لِتَعْلَمَ الْمَلَائِکةُ أَنَّ اللَّهَ أَکبَرُ»

ما الله اکبر گفتیم تا ملائکه الله اکبر گفتن را یاد گرفتند.

«مِنْ أَنْ ینَالَ عِظَمُ الْمَحَلِّ إِلَّا بِهِ فَلَمَّا شَاهَدُوا مَا جَعَلَهُ اللَّهُ لَنَا مِنَ الْعِزَّةِ وَ الْقُوَّةِ»

و چون ملائکه، بزرگی محل و مکانت ما را دیدند ما تکبیر گفتیم و خدا را بزرگ داشتیم تا ملائکه بدانند که خداوند بزرگتر از آن است که عظمت و بزرگی به کسی جز او برسد.

«فَقُلْنَا لَا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ لِتَعْلَمَ الْمَلَائِکةُ أَنَّهُ لَا حَوْلَ لَنَا وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّه»

و چون عزت و قوتی که خداوند به ما عطا کرده را دیدند گفتیم: لا حول و لا قوة إلا بالله تا بدانند هیچ حول و قوه‌ای جز آنچه خداوند به ما داده است را نداریم.

«فَلَمَّا شَاهَدُوا مَا أَنْعَمَ اللَّهُ بِهِ عَلَینَا وَ أَوْجَبَهُ لَنَا مِنْ فَرْضِ الطَّاعَةِ»

ملائکه دیدند که نعمت‌های زیادی به برکت ما به آنها رسید و تصور کردند این نعمت‌ها از ما رسیده است.

«قُلْنَا الْحَمْدُ لِلَّهِ لِتَعْلَمَ الْمَلَائِکةُ مَا یسْتَحَقُّ لِلَّهِ تَعَالَی ذِکرُهُ عَلَینَا مِنَ الْحَمْدِ عَلَی نِعَمِهِ»

ما گفتیم الحمدلله تا ملائکه بدانند که خداوند در برابر نعمت‌هایی که به ما داده است چه حق حمدی بر ما پیدا کرده است.

«فَقَالَتِ الْمَلَائِکةُ الْحَمْدُ لِلَّهِ فَبِنَا اهْتَدَوْا إِلَی مَعْرِفَةِ تَوْحِیدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَسْبِیحِهِ وَ تَهْلِیلِهِ وَ تَحْمِیدِهِ وَ تَمْجِیدِه»

و ملائکه گفتند الحمدلله و به وسیله ما شناخت توحید خداوند و تسبیح و تحلیل و تمجید او هدایت شدند.

«ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَک وَ تَعَالَی خَلَقَ آدَمَ فَأَوْدَعَنَا صُلْبَهُ وَ أَمَرَ الْمَلَائِکةَ بِالسُّجُودِ لَهُ تَعْظِیماً لَنَا وَ إِکرَاماً»

سپس خداوند حضرت آدم را خلق فرمود و ما را در صلب او به ودیعت نهاد و ملائکه را برای بزرگداشت و اکرام ما به سجده بر او فرمان داد.

«وَ کانَ سُجُودُهُمْ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عُبُودِیةً وَ لِآدَمَ إِکرَاماً وَ طَاعَةً لِکوْنِنَا فِی صُلْبِهِ»

سجده ملائکه بر خداوند عزوجل از سر عبودیت و برای حضرت آدم به جهت اکرام و اطاعت خداوند بود، زیرا ما در صلب او بودیم.

«فَکیفَ لَا نَکونُ أَفْضَلَ مِنَ الْمَلَائِکةِ وَ قَدْ سَجَدُوا لِآدَمَ کلُّهُمْ أَجْمَعُونَ»

پس چگونه ممکن است که ما برتر از ملائکه نباشیم، حال آنکه همه آنها به حضرت آدم سجده کردند؟!

حضرت در ادامه می‌فرمایند: زمانی که من به معراج رفتم، خداوند متعال اسامی ائمه اطهار را به من نشان داد.

«وَ إِنَّهُ لَمَّا عُرِجَ بِی إِلَی السَّمَاءِ أَذَّنَ جَبْرَئِیلُ مَثْنَی مَثْنَی وَ أَقَامَ مَثْنَی مَثْنَی»

وقتی به مرحله‌ای از معراج رسیدیم، جبرئیل با من بود اذان و اقامه را دوبار دوبار گفت.

«قَالَ لِی جَبْرَئِیلُ تَقَدَّمْ یا مُحَمَّدُ وَ تَخَلَّفَ عَنِّی»

جبرئیل گفت: ای محمد پیشی بگیر و از من عقب ماند.

«فَقُلْتُ لَهُ یا جَبْرَئِیلُ فِی مِثْلِ هَذَا الْمَوْضِعِ تُفَارِقُنِی»

من گفتم: ای جبرئیل در این مکان از من جدا می‌شوی؟!

«فَقَالَ یا مُحَمَّدُ إِنَّ انْتِهَاء حَدِّی الَّذِی وَضَعَنِی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهِ إِلَی هَذَا الْمَکانِ»

جبرئیل گفت: ای محمد! نهایت حدی که خداوند متعال برای من معین نموده همینجاست.

«فَإِنْ تَجَاوَزْتُهُ احْتَرَقَتْ أَجْنِحَتِی بِتَعَدِّی حُدُودِ رَبِّی جَلَّ جَلَالُهُ»

اگر از این حد تجاوز کنم بال‌هایم به سبب تعدی و تجاوز از حد پروردگار می‌سوزد.

«فَزُخَّ بِی النُّورَ زَخَّةً حَتَّی انْتَهَیتُ إِلَی مَا شَاءَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ عُلُوِّ مَکانِهِ»

پس در نور بارقه‌ای درخشید و پیکانی از نور باشتاب را پیش برد تا به علو و رفعت ملکی که اراده خداوند بر آن بود رسیدم.

«فَنُودِیت»

سپس ندایم دادند.

«فَقُلْتُ لَبَّیک رَبِّی وَ سَعْدَیک تَبَارَکتَ وَ تَعَالَیتَ»

پاسخ دادم: بله‌ ای پروردگارم که مبارک و متعالی هستی.

«فَنُودِیتُ یا مُحَمَّدُ أَنْتَ عَبْدِی وَ أَنَا رَبُّک»

پروردگار ندا داد: ای محمد! تو بنده منی و من پروردگار توام.

عیون أخبار الرضا علیه السلام، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: لاجوردی، مهدی، ج 1، ص 262، ح 22

چه صفایی دارد! در محفل انس دیگر نه جبرئیل است، نه میکائیل است، اسرافیل است و نه عزرائیل است. رسول اکرم دارد با خداوند عالم دو به دو حرف می‌زنند.

سپس از طرف خداوند متعال خطاب آمد که تو نور من هستی. سپس دوازده نور را به من نشان داد که اولین آنها نور علی بن أبی طالب بود و آخرش نور حضرت مهدی بود.

رسول گرامی اسلام در ادامه فرمود: به عزت و جلالم دینم توسط آنها ظاهر خواهد شد و زمین را از دشمنانم به واسطه آنها پاک خواهم کرد. بعد از اینکه آخرین آن‌ها می‌آید ملک و سلطنت و خلافت او دائمی خواهد شد الی قیام قیامت.

این در حقیقت فهرستی بود از حدیث رضوی که امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) روی آن بسیار تکیه دارند. حضرت امام در ادامه حدود بیست صفحه هم حدیث رضوی را با آن بیان عرفانی خودشان شرح کردند.

شاید بتوان گفت بنده این فرمایش امام خمینی را تا به حال چهارصد بار خوانده‌ام، به طوری که هر دفعه می‌خوانم نورانیتی در دل من ایجاد می‌شود.

نمی‌دانم خداوند عالم چه توفیقی به این سید اولاد پیغمبر اکرم داده بود که حدیث جد بزرگوارش را این چنین زیبا شرح دادند.

در شرح این حدیث بعضی نکاتی مطرح شده است که اگر دیگران می‌گفتند، متهم به غلو می‌شدند. به جهت اینکه امام خمینی جایگاه بسیار بالایی دارند، کسی چنین جسارتی نمی‌تواند کند.

اگر قرار باشد امام خمینی جزو غلات باشند، ما افتخار می‌کنیم که تابع چنین غلاتی هستیم. بهشتی که این غلات از آنجا نروند، ما در این بهشت قدم نخواهیم گذاشت.

بعد از امام خمینی هم آیت الله خوئی و قبل از ایشان هم «مرحوم کمپانی» و «مرحوم نائینی» و «مرحوم آقاضیاء عراقی» مطالبی دارند که به ظاهر برگرفته از حدیث رضوی (سلام الله علیه) است.

مجری:

خیلی ممنون و متشکرم. حال که صحبت از حضرت امام خمیین شد، باید بگویم که یک مقدار بُعد سیاسی و رهبری امام خمینی باعث شد که آن جایگاه عرفانی و علمی و فقهی و قرآنی و همه جوانب زندگی ایشان آنطور که باید و شاید شناخته نشود.

شاید بتوان گفت که از این باب نسبت به حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) کم لطفی شد.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

جامعة المصطفی تصمیم گرفتند که دوره‌ای بگذارند و بنده برای اساتید در مقطع ارشد و دکتری تدریس کنم و موضوع بحث هم مبانی معرفتی حضرت امام خمینی است.

قرار بود این جلسات از اول ماه مبارک رمضان شروع شود، اما قدری حال ما مساعد نبود و بعضی از دوستان هم در سفر تبلیغی بودند.

ان شاءالله این بحث بعد از ماه مبارک رمضان شروع خواهد شد و موضوع بحث هم مبانی معرفتی امام خمینی است. در این جلسات نسبت به توحید افعالی بحث خواهد شد که همه ما آنجا مشکل داریم.

(وَ ما یؤْمِنُ أَکثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِکون)

و اکثر آنها که مدعی ایمان به خدا هستند مشرکند.

سوره یوسف (12): آیه 106

خداوند عالم آب پاکی را روی دست همه ریخته است و می‌فرماید: اکثر کسانی که دم از ایمان می‌زنند، مشرک هستند و خبر ندارند که مشرک هستند.

در این جلسات بحث معرفتی اهلبیت (علیهم السلام) هم بحث خواهد شد. الحق و الانصاف تعابیری که حضرت امام خمینی دارند همان تعابیری است که در روایات آمده است، اما کسی جرئت نمی‌کند این روایات را مطرح کنند و متهم به غلو می‌شوند.

در حوزه و دانشگاه هم دست به اتهام و غلو هم رونق زیادی دارد. ان شاءالله به حول قوه الهی این بحث‌ها در شبکه هم پخش خواهد شد. ما قرار گذاشتیم به آقایانی که خوب بحث را تحویل بگیرند هدایایی در حد خودمان تقدیم کنیم.

همانطور که مورچه‌ای ران ملخی را گرفت و نزد حضرت سلیمان آمد و گفت: ای سلیمان! ران ملخ بالاترین چیزی است که منِ مورچه توانستم بیاورم؛ ان شاءالله ما هم بتوانیم ران ملخی به پیشگاه اهلبیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) ببریم.

مجری:

خیلی ممنون و متشکرم. واقعاً شنیدن این روایات و این مضامین بسیار بالا و والا برای ما لذتبخش است و تمام وجودمان را عشق و صفا و ارادت و محبت فرا می‌گیرد.

وقتی که می‌بینیم این جایگاه و این مقام و منزلت برای پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) و وجود نازنین مولای متقیان حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) و اهلبیت عصمت و طهارت آمده است.

اینجاست که باید با تمام وجودمان شاکر نعمت ولایت و امامت ائمه اطهار (علیهم السلام) باشیم.

الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب و الأئمة المعصومین (علیهم السلام)

گوارای وجود همه شما عزیزان باشد، به ویژه محبان و شیعیان و ارادتمندان به ساحت مولای متقیان یعسوب الدین قائد الغر المحجلین أسد الله الغالب علی بن أبی طالب (صلوات الله و سلامه علیه).

ان شاءالله در این مسیر و این راه همچنان باشیم و قدردان نعمت ولایت اهلبیت عصمت و طهارت باشیم.

ما در خدمت مخاطبین و بینندگان عزیز هم هستیم. بازهم یادآوری می‌کنیم که هم عزیزان شیعه و هم عزیزان اهل سنت و هم آقایان وهابی می‌توانند روی خط بیایند و اگر مطلب یا نکته و سؤالی دارند برای ما مطرح کنند.

هدف ما بیشتر این است که به سؤالات مخاطبین پاسخ بدهیم و در خدمتشان هم خواهیم بود.

تماس‌های بینندگان برنامه:

جناب آقای غلامی از بوشهر روی خط ارتباطی هستند. آقای غلامی خدمت شما سلام می گویم، بفرمایید:

بیننده (آقای غلامی از بوشهر – شیعه):

سلام علیکم و رحمة الله.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

سلام علیکم و رحمة الله.

بیننده:

با عرض سلام محضر استاد عزیز جناب مستطاب آیت الله حسینی قزوینی (دامت أفاضاته).

استاد عزیز بنده سؤالی از خدمت شما داشتم در خصوص مقبوله «عمر بن حنظله». سؤال این است که آیا سند این حدیث صحیح است یا خیر؟! سؤال دوم اینکه آیا حدیث مقبوله دلالت بر تشکیل حکومت دارد یا خیر؟!

بعضی افراد ایراد کردند که فقط متعلق به قضاوت هست و متعلق به تشکیل حکومت نیست. آیا دلالت بر ولایت فقیه از این حدیث ثابت می‌شود یا خیر؟! ممنونم از محبتتان و از دور دستتان را می‌بوسم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

خواهش می‌کنم، ممنون و متشکرم.

مجری:

ممنون و سپاسگذارم از شما جناب آقای غلامی، خدانگهدارتان باشد. جناب آقای عساکره از خوزستان روی خط ارتباطی هستند. آقای عساکره خدمت شما سلام عرض می‌کنم، بفرمایید:

بیننده (آقای عساکره از خوزستان – شیعه):

سلام علیکم و رحمة الله. حالتان خوب است؟!

مجری:

الحمدلله، خیلی ممنون و متشکرم. آقای عساکره سؤالتان را بفرمایید.

بیننده:

حضرت آیت الله قزوینی در این دهه‌های اخیر متأسفانه به ساحت آقا رسول الله خیلی توهین شده است.

مجری:

آقای عساکره من همین ابتدا یک نکته را عرض کنم. لطف بفرمایید مختصر و مفید سؤالتان را بیان کنید. بیننده قبل که روی خط آمدند، سؤالشان را مطرح کردند و خداحافظی کردند. شما سؤالتان را مطرح بفرمایید، زیرا فرصت ما محدود است.

بیننده:

در کتاب «بخاری» و «مسلم» و دیگر کتب به ساحت رسول اکرم توهین شده است و آنطور که باید و شاید صدایی از کسی درنیامده است.

متأسفانه در ماجرای غرانیق در کتاب «التفسیر التبیان» جلد هفتم صفحه 329 تا 331 آقای «طوسی» ماجرای غرانیق را اثبات کردند. شما در اینجا چه جوابی دارید؟!

مجری:

آقای عساکره شما وقتی نام یک عالم بزرگ را می‌برید، حداقل با ادب و احترام ببرید.

بیننده:

ایشان احترام رسول اکرم را نگه نداشتند.

مجری:

شما چرا یک عالم شیعه را این چنین خطاب می‌کنید؟! مگر ایشان یک انسان معمولی هستند؟! شما یک عالم بزرگی که صاحب و کرامات و کتاب هست را «طوسی» خطاب می‌کنید!!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

عذر می‌خواهم امثال حضرتعالی خاک زیر پای «شیخ طوسی» هم نمی‌شوید. شرف لنگه کفش «شیخ طوسی» از هزاران افراد مثل شما بالاتر است.

شما باید هزار بار زبان خود را گاز بگیرید و دهان خود را با گلاب آب بکشید تا به شما اجازه بدهند اسمی از «شیخ طوسی» ببرید.

«شیخ طوسی» کسی بود که نزدیک به سیصد سال بعد از فوت ایشان فقها جرئت فتوا دادن نداشتند. تا زمانی که «ابن ادریس» نوه دختری ایشان صاحب کتاب «سرائر» اولین بار نظریات فقهی را مورد نقد قرار داد.

ما به هیچ وجه غیر از چهارده معصوم را معصوم نمی‌دانیم. آقایان اجتهاد می‌کنند و شاید در اجتهادشان خطا کنند. خداوند عالم به اجتهادی که خطا کرده است، پاداش می‌دهد.

اگر اجتهادشان درست باشد، دو برابر پاداش می‌دهد. اگر اجتهادشان خطا باشد، خداوند عالم یک پاداش به آن‌ها می‌دهد. فرضاً هم اگر اشتباه کرده باشند یک پاداشی دارد.

من نمی‌دانم بگویم که چرا این چنین است. اگر شما اشکال علمی دارید، دلایل خود را مطرح کنید و بگویید که فرمایش ایشان به این دلایل مقبول ما نیست. همچنین بگویید که فلان آقا این ایراد را کرده است.

راه بحث علمی باز است، اما اینکه ما بیاییم جسارت کنیم و بگوییم حرمت پیغمبر اکرم را نشناخته صحیح نیست. «شیخ طوسی» که در هر علمی آن همه آثار و برکات دارند، اگر حرمت پیغمبر اکرم را نگه نداشتند چهار نفر مثل جنابعالی می‌توانند احترام پیغمبر اکرم را داشته باشند؟!

برادر بزرگوارم قدری دقت کنید و سؤال خود را مطرح کنید، همانند بیننده قبل که سؤالی پرسید و در کنار آن هم چند سؤال دیگر طرح کردند. ما واقعاً از اینطور مباحث لذت می‌بریم و می گوییم که خداوند خیرشان بدهد.

مجری:

کسی هم ممکن است نقدی داشته باشد. ما که مشکلی نداریم. گاهی اوقات ممکن است کسی نقد علمی داشته باشید.

اولاً شما باید صاحب علم باشید و تحصیلات و علم داشته باشید که بتوانید نقد کنید. بر فرض علم هم دارید که قاعدتاً هم ندارید، باید محترمانه نقد کنید و بگویید «شیخ طوسی (رحمة الله علیه)» در فلان کتاب و فلان تفسیر فلان مطلب را نقل کرده است.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

بنده خودم بیست سال علم رجال تدریس کردم و در این زمینه بارها فرمایش «شیخ طوسی» را نقد کردم، اما احترامشان را داشتم.

یکی از چیزهایی که به بینندگان عزیز توصیه می‌کنم، در خصوص کتاب «سماء المقال» است. مقام معظم رهبری توسط حاج آقای مقتدایی فرستادند و ما دو سال تمام روی این کتاب کار کردیم.

شاید در این چهارده قرن کتابی در علم رجال مثل این کتاب تألیف نشده است. کتاب «کلیات فی علم الرجال» اثر آیت الله سبحانی هم خلاصه‌ای از این کتاب «مرحوم کلباسی» است. ایشان سی و سه سال برای این کتاب زحمت کشیده است.

«مرحوم کلباسی» در این کتاب نظریات «علامه حلی» و «شیخ طوسی» و «نجاشی» را نقد کرده است، اما به قدری محترمانه بیان کردند که می گویند: اینجا قلم شریف «شیخ طوسی» لغزیده است و به جای اینکه اینطور بنویسد، این چنین نوشته است.

ایشان در جای دیگر می‌نویسد: «هذا من خطأ القلم، لا من ذلة القدم»؛ اینجا قلم مبارکشان اشتباه کرده است، نه اینکه پایشان لغزیده باشد!!

ببینید چقدر مؤدبانه بیان می‌کنند. اگر می‌خواهید ایراد بگیرید، این چنین ایراد بگیرید. ایشان اشتباه را به عالم نسبت نمی‌دهند، بلکه به قلمشان نسبت می‌دهند.

ایشان سپس بسیار زیبا بحث و نقد می‌کنند و از نظر علمی چیزی برای طرف مقابل باقی نمی‌گذارند، اما محترمانه و مؤدبانه بیان می‌کنند.

بنابراین اساتید ما هم همیشه به ما توصیه می‌کردند که اگر خواستید یکی از بزرگان را نقد کنید، ابتدا تعریف و تمجید کنید سپس نقد کنید. ابتدا مقام علمی آن عالم را بالا ببرید سپس نقد کنید.

آیت الله سبحانی تعبیری از امام خمینی داشتند و می‌گفتند: ما خدمت «مرحوم شیخ عبدالکریم حائری» مؤسس حوزه علمیه قم رفتیم. ما تقریرات را خدمت ایشان می‌دادیم و ایشان قدری از ما گلایه می‌کردند.

ایشان می‌گفتند: شما که هرچه من گفتم آوردید. اگر ایراد و اشتباه دارید بنویسید. اگر توهین و ناسزا هم خواستید بنویسید تا من بدانم که شما متوجه صحبت ما شدید. بنابراین بزرگان همواره دقت می‌کردند که نسبت به بزرگان احترام اساسی داشته باشند.

«شهید ثانی» نسبت به بزرگان قبلی اشکالاتی دارد، اما اشکالات را به صورت بسیار محترمانه و مؤدبانه مطرح می‌کنند.

ما یک شب به «علامه مجلسی» با آن همه جلالتی که دارند، اشکال کردیم. ما خاک قبر «علامه مجلسی» را طوطیای چشممان می‌کنیم. ایشان در جایی نسبت به «شهید ثانی» و «سید بن طاووس» تندی کرده بود.

ما گفتیم که این تندی را نمی‌پذیریم، از هرکسی که می‌خواهد باشد. مقام «علامه مجلسی» خیلی بالاست و خاک قبرشان طوطیای چشممان هست، اما «شهید ثانی» انسان کوچکی نیست و «سید بن طاووس» از شخصیت‌های برجسته هستند.

حرمت امامزاده را باید متولی نگه دارد. حال شاید لغزشی بوده است و ما برای «علامه مجلسی» هم طلب مغفرت می‌کنیم. شاید ما متوجه نمی‌شویم، اما برداشت ما این است که یک مقدار این بزرگوار تند رفته است.

البته حق هم با «علامه مجلسی» است و ما هم نظرمان موافق «علامه مجلسی» است. ما از نظر علمی فرمایش «علامه مجلسی» را قبول داریم نه فرمایش «شهید ثانی» را، اما نحوه نقد قدری زیبنده آن جایگاه ملکوتی «علامه مجلسی» نیست.

بزرگواری هم زنگ زده بود و اعتراض می‌کرد که شما به «علامه مجلسی» تندی کردید. من گفتم: ما تند نشدیم. ایشان نباید تند شود. ما تندی ایشان را نمی‌پذیریم. ما به ایشان جسارت نمی‌کنیم، اما می گوییم که تندی شما پذیرفته نیست.

مجری:

حال تلفن هم داریم، اما ایشان توهین به پیغمبر اکرم را مطرح کردند. ایشان جزئیات عبارت را هم نگفتند که در کجا داریم «مرحوم شیخ طوسی» به پیغمبر اکرم توهین کرده باشند. ان شاءالله یک تلفن را دریافت کنیم، سپس اگر توضیحاتی داشتید بفرمایید.

آقای حسینی از مازندران پشت خط ارتباطی هستند. آقای حسینی خدمت شما سلام عرض می‌کنم، بفرمایید:

بیننده (آقای حسینی از مازندران – شیعه):

محضر استاد قزوینی و مجری محترم عرض سلام و ادب و احترام دارم. خداوند هردو نفرتان را حفظ کند.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

ممنون و متشکرم.

مجری:

ممنونم.

بیننده:

آقای قزوینی زیبا فرمودند که حرمت امامزاده را باید متولی نگهدارد. همان کسی که اعتراض کرده بود، من بودم که گفتم: نگذارید امثال «علامه مجلسی» زیر سؤال بروند که این شخص بتواند اینطور جسارت کند. باید پای امثال «علامه مجلسی» را ببوسیم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

نه تنها باید پایشان را ببوسیم، بلکه خاک قبرشان را طوطیای چشمانمان قرار دهیم. خاک قبر «علامه مجلسی» مایه برکت زندگی ماست.

بیننده:

ما هرچه داریم از این بزرگواران داریم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

بله. «علامه مجلسی» خدمتی کرده است که در تاریخ هزار و چهارصد ساله خدمت بی نظیری بوده است.

بیننده:

ایشان تنها کتاب «بحارالانوار» را در صد و ده جلد نوشته است. چرا باید به این بزرگوار اعتراض کنیم!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

ببینید من عرض کردم این تعبیری که از این بزرگوار هست را شایسته نمی‌دانیم. ما از خودشان یاد گرفتیم که احترام بزرگان را داشته باشیم و تنها گفتیم که چرا به بزرگان تندی کرده است. ما که به ایشان تندی نکردیم.

«علامه مجلسی» نسبت به «شهید ثانی» و «سید بن طاووس» تندی کرده است و ما تنها گفتیم که چرا ایشان تندی کرده است. «علامه مجلسی» در کتاب خود نوشتند: به حرف این افراد گوش نده. همچنین می‌نویسند:

«فإن هذا قول من لا معرفة له بحقائق التکالیف »

این حرف کسی است که حقائق تکلیف را نفهمیده است.

بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 67، ص 186، ح 1

ما می گوییم که این تعبیر، تعبیر تندی است. ما فرمایشات شما را می‌پذیریم، اما تندی شما را نمی‌پذیریم.

مجری:

آقای حسینی اگر سؤالی دارید بفرمایید.

بیننده:

سؤال من این است که شهر رمضان و شهر قتل علی بن أبی طالب است. خداوند «سید حمیری» را رحمت کند. ایشان کوله باری از هدیه به کسی می‌دادند که داستانی از علی بن أبی طالب می‌گفت.

خداوند همه اموات و گذشتگان همه شیعیان علی بن أبی طالب را رحمت کند و خداوند بنی عباس را لعنت کند. سؤال من از حضرت آیت الله قزوینی در خصوص آیه شریفه است که می‌فرماید:

(فَکیفَ تَتَّقُونَ إِنْ کفَرْتُمْ یوْماً یجْعَلُ الْوِلْدانَ شِیبا)

شما اگر کافر شوید چگونه خود را (از عذاب شدید الهی) برکنار می‌دارید در آن روز که کودکان را پیر می‌کند؟!

سوره مزمل (73): آیه 17

در روز قیامت طفل کوچک به یکباره به پیر نود ساله تبدیل می‌شود. قرآن کریم نمی‌فرماید که کودک متداولا پیر می‌شود، بلکه می‌فرماید:

(یوْماً یجْعَلُ الْوِلْدانَ شِیبا)

استاد قزوینی خداوند متعال در سوره مؤمنون آیه 95 می‌فرماید: ای محمد! اگر بخواهی روز قیامت همه را تحویل تو می‌دهم. یعنی همه حرکات ما نزد خداوند است. بنابراین روز قیامت معاد جسمانی است. این سنخیت ندارد با آنچه که قرآن کریم می‌فرماید:

(یوْماً یجْعَلُ الْوِلْدانَ شِیبا)

مثلاً خداوند متعال در سوره مبارکه مائده می‌فرماید:

(وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنازِیر)

و از آن‌ها میمون‌ها و خوکهایی قرار داده.

سوره مائده (5): آیه 60

بنی اسرائیل به یکباره به خوک تبدیل شدند. این کار طول نکشید و یک باره جعل شد. کودک خردسال در روز قیامت یکباره جعل می‌شود و به پیرمرد نود ساله تبدیل می‌شود. آیا این قضیه با معاد جسمانی سنخیت دارد یا ندارد؟! خدا حفظتان کند، خدانگهدار.

مجری:

سلامت باشید، خدانگهدارتان باشد. آقای عارف از شوشتر روی خط ارتباطی هستند. آقای عارف خدمت شما سلام عرض می‌کنم، بفرمایید:

بیننده (آقای عارف از شوشتر – شیعه):

حضرت استاد سلام علیکم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

سلام علیکم و رحمة الله.

بیننده:

حضرت استاد سه سؤال داشتم. اولین سؤال من در خصوص آیه شریفه:

(وَ أَمْرُهُمْ شُوری بَینَهُم)

و کارهایشان به طریق مشورت در میان آنها صورت می‌گیرد.

سوره شوری (42): آیه 38

است. اهل سنت استدلال می‌کنند، این آیه را می‌آورند تا ثابت کنند امامت از طرف خداوند نیست و شوری بین صحابه است.

سؤال دوم این است که شما به جماعت سنی اهل سنت می گویید، در حالی که آنها اهل سنت نیستند. به اعتقاد من آنها جماعت عمری یا ابوبکری هستند و ما شیعیان اهل سنت هستیم. من می گویم که ما شیعیان اهل سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هستیم.

سؤال سوم این است که ما اعتقاد داریم اهلبیت (علیهم السلام) از ابتدا قبل از خلقت امیرالمؤمنین معصوم بودند. یک وهابی گفته است که طبق سوره مبارکه احزاب آیه 33 که می‌فرماید:

(إِنَّما یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکمْ تَطْهِیرا)

خداوند فقط می‌خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.

سوره احزاب (33): آیه 33

ایشان ادعا می‌کند که کلمه (عَنْکمُ) در این آیه به این معناست که از اول عصمت نداشتند و من الآن می‌خواهم عصمت را از شما دور کنم. استدلال ایشان این است که کلمه (عَنْکمُ) را به کار می‌برد و دلیل قرار می‌دهند بر اینکه اهلبیت ابتدا معصوم نبودند.

محری:

آقای عارف خیلی ممنون و متشکرم، خدا نگهدارتان باشد. ما سؤالاتی که طرح شده را پاسخ بدهیم و اگر وقت شد در خدمت بینندگان هم هستیم.

آقای غلامی از بوشهر در خصوص مقبوله «عمر بن حنظله» پرسیدند و گفتند: آیا این مطلب دلیل بر حکومت دارد و می‌شود ولایت فقیه را از این مطلب ثابت کرد یا خیر؟!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

این روایت در کتاب «ابو الصلاح حلبی» است. «عمر بن حنظله» نقل می‌کند که از امام صادق (علیه السلام) سؤال کردم: وقتی دو نفر بر سر مسائل مالی اختلاف است و نزد سلطان می‌روند، درست است یا خیر؟! حضرت فرمودند: نه این درست نیست.

«أنظروا إلی من کان منکم قد روی حدیثنا ونظر فی حلالنا وحرامنا»

نگاه کنید از میان شما کسانی که احادیث ما را نقل می‌کنند و در حلال و حرام ما صاحب نظر است.

یعنی مجتهد و فقیه است.

«فلیرتضوا به حکما»

او را به عنوان حکم قرار دهید.

«فإنی قد جعلته علیکم حاکما»

من او را حاکم برای شما قرار دادم.

«فإذا حکم بحکمنا فلم یقبله منه فإنما بحکم الله استخف وعلینا رد والراد علینا الراد علی الله وهو علی حد الشرک بالله»

الکافی فی الفقه، نویسنده: أبو الصلاح الحلبی، ص 425، الفصل الأول من التنفیذ

این روایت از نظر سند مشکل دارد، اما بزرگان ما از زمان «شیخ مفید» و «سید مرتضی» و «شیخ طوسی» این روایت را به عنوان یک حدیث مقبول قرار دادند. ابتدای امر بحث قضاوت است، اما اینکه می‌فرماید:

«فإنی قد جعلته علیکم حاکما»

من چنین فقیهی را برای شما حاکم قرار دادم.

حاکم هم حکومت فقهی دارد، هم حکومت قضائی دارد، هم حکومت سیاسی دارد و هم حکومت اقتضائی دارد. بنابراین در ذیل روایت می‌فرماید:

«والراد علینا الراد علی الله»

اگر کسی در هر زمینه‌ای نظر فقهایی که صاحب نظر هستند را رد کند، نظر ما و نظر خدا را رد کرده است.

آقای غلامی ادله ولایت فقیه تنها این نیست، بلکه روایات متعدد دیگری هم داریم که همگی مربوط به بحث حکومت اسلامی است. ان شاءالله به حول قوه الهی این روایات را در جلساتی مطرح می‌کنیم.

البته این روایت در کتاب «کافی» جلد اول صفحه 65 آمده است. روایت دیگری هم در کتاب «کمال الدین» آمده است که می‌نویسد:

«فَارْجِعُوا فیها إِلَی رُوَاةِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیکمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَیهِم»

کمال الدین و تمام النعمة، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 484، ح 4

همچنین در کتاب «وسائل الشیعه» جلد 27 صفحه 131 و کتاب «الاحتجاج» جلد دوم صفحه 458 آمده است:

«فَأَمَّا مَنْ کانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِینِهِ مُخَالِفاً عَلَی هَوَاهُ مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ یقَلِّدُوه»

الإحتجاج علی أهل اللجاج، نویسنده: طبرسی، احمد بن علی، محقق / مصحح: خرسان، محمد باقر، ج 2، ص 458، باب احتجاج أبی محمد الحسن بن علی العسکری

یا:

«إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِیاء»

بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّی الله علیهم، نویسنده: صفار، محمد بن حسن، محقق / مصحح: کوچه باغی، محسن بن عباسعلی، ج 1، ص 10، ح 1

این‌ها همه نشانگر این است که از مجموع این روایات استفاضه حاصل می‌شود که ولی فقیه در زمان غیبت هم مسئولیت اجتهاد و کشف احکام الهی را دارد، هم وظیفه قضاوت و حکومت را دارد و هم بحث حاکمیت و تشکیل حکومت سیاسی را دارد. مجموع اینها: «یقوی بعضها بعضاً» است.

مجری:

آقای عساکره هم به بحث غرانیق اشاره کردند و گفتند که در آنجا به پیغمبر اکرم توهین شده است.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

غرانیق یکی از مباحثی است که ما به اهل سنت اعتراض داریم و در کتاب «صحیح بخاری» هم آمده است. این کاملاً حرف نادرستی است که رسول اکرم نستجیر بالله نتواند بین جبرئیل و شیطان تشخیص بدهد.

شیطان به زبان رسول اکرم مطلبی را در تأیید بت‌های بت پرستان بیاورد. این قضیه سراپا شرک و کفر است.

نقل حدیث غرانیق ممنوع نیست و ما هم اینجا نقل می‌کنیم، اما نقلی که بلافاصله آن را رد می‌کنیم. ان شاءالله در رابطه با غرانیق مفصل صحبت خواهیم کرد. اگر حضرتعالی هم نظرتان باشد، در ابتدای جلسات بعد یادآوری کنید تا چند دقیقه در این زمینه صحبت کنم.

مجری:

خیلی ممنونم. آقای حسینی از مازندران هم اشاره‌ای به آیه‌ای که یک دفعه و یک لحظه کودکان پیر می‌شوند داشتند و پرسیدند که این آیه با معاد جسمانی سنخیت دارد یا ندارد؟!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

این‌ها هم از آن دسته بحث‌های اساسی است که آیا معاد جسمانی است یا جسمانی نیست. اولاً ما باید در نظر داشته باشیم که آنچه از روایات استفاده می‌کنیم، این است که در هر عالمی وجود ما متناسب با آن عالم است.

این عالم، عالم ماده است و تمام ذرات بدن ما از ملکول ها و سلول‌ها تشکیل یافته است. وقتی از این عالم به عالم دیگر منتقل می‌شویم، آن عالم برزخ این ماده را ندارد. آنجا مجرد است، اما نه مجرد کامل بلکه مجرد ناقص است.

آنجا روح ما درون یک جسم مثالی مثل این جسم قرار می‌گیرد. اگر از آنجا بخواهیم به عالم ملکوت برویم به همین شکل است. اگر بخواهیم از عالم ملکوت به عالم جبروت برویم به همین شکل است.

کسانی که در اثر سیر کمالات بالاتر می‌روند، می‌دانند که هر عالمی متناسب با خودش روح در آن قالب وارد می‌شود. در قیامت هم بحث است که آیا ما با همین بدن مادی دنیا می‌خواهیم محشور شویم یا خیر. ما در آیات متعدد هم داریم:

(بَلی قادِرِینَ عَلی أَنْ نُسَوِّی بَنانَه)

آری قادریم که (حتی خطوط سر) انگشتان او را موزون و مرتب کنیم.

سوره قیامة (75): آیه 4

نه تنها شما را می‌آفرینیم، بلکه رگ‌های انگشتتان را هم مثل انگشت دنیا تنظیم می‌کنیم به طوری که از بینهایت خلایقی که هست هیچکدام سر انگشتش شبیه به سر انگشت دیگری نباشد.

اگر فرصتی باقی بود در این خصوص صحبت خواهیم کرد که معاد ما جسمانی است یا روحانی است. قطعاً جسم ما در قیامت شبیه جسم ما در دنیا نخواهد بود، زیرا اصلاً عالم یک عالم جسمانی نیست.

در بحث‌هایی که در برنامه «زندگی پس از زندگی» مطرح می‌شود، کاملاً نشان می‌دهد که حقیقت چیست.

آنجا هرکسی نگاه کند، تصور می‌کند که من همین انگشت و همین صورت و همین مو و همین چهره‌ای را دارم که در دنیا بوده است. آنجا هرکسی نگاه کند با این قیافه دنیوی هیچ تفاوتی ندارد و عین همین ندارد.

مجری:

استاد آقای عارف از شوشتر سه سؤال پرسیدند، اما دوستان گفتند که وقت تمام است و در حد یک جمله بیان کنید.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

در خصوص آیه شریفه (وَ أَمْرُهُمْ شُوری بَینَهُم) ابتدا به ما بگویند که آیا امامت امر الله است یا امر الناس است.

(یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبِّک وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یعْصِمُک مِنَ النَّاس)

ای پیامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است کاملاً (به مردم) برسان و اگر نکنی، رسالت او را انجام نداده‌ای.

سوره مائده (5): آیه 67

در خصوص سؤال دومشان باید بگویم اهل سنت واقعی که به سنت پیغمبر اکرم عمل می‌کنیم ما هستیم، اما توهین هم نمی‌کنیم.

ائمه اطهار (علیهم السلام) قبل از خلقت حضرت آدم از نور خداوند متعال آفریده شدند. همانطور که خداوند متعال هیچ خطایی ندارند، ائمه اطهار هم این چنین بودند.

در خصوص آیه شریفه (إِنَّما یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکمْ تَطْهِیرا) ببینید (یرِیدُ) به معنای ماضی است یا به معنای مضارع است.

یکی از دوستان ما به نام آقای «باقرزاده» که امام جمعه رامسر بودند، رساله‌ای در رابطه با آیه تطهیر داشتند. بنده از ایشان معذرت خواهی می‌کنم، زیرا ایشان را خیلی اذیت کردم.

ایشان در طول سه سال هرچه نوشتند ما ایراد گرفتیم، اما رساله ایشان رساله نمونه سال شد و دفتر تبلیغات اسلامی هم این رساله را چاپ کرد. موضوع رساله ایشان بحث عصمت است و خیلی هم خوب کار کردند.

بعد از ایشان اگر کسی در رابطه با عصمت کار کرده است من خبر ندارم، اما یقین دارم قبل از ایشان کسی در خصوص عصمت اهلبیت مثل ایشان کار نکرده است. من جلسه بعد کتاب ایشان را راهنمایی می‌کنم و می‌آورم تا دوستان ملاحظه بفرمایند.

اگر ایشان راضی باشند ما فایل وردی این رساله را روی اینترنت می‌گذاریم تا دوستان ملاحظه کنند. تمامی آیات و روایات مربوط به عصمت و آیه تطهیر در این رساله قرار دارد. ایشان تمامی کلمات آیه تطهیر را خوب کار کردند. من همینجا از ایشان تشکر می‌کنم.

مجری:

استاد خلاصه این است چنین نیست که ائمه اطهار عصمت نداشتند و عصمت به آنها داده شده است.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

خداوند عالم از روز اول می‌دانستند که ائمه اطهار نه تنها گناه نمی‌کنند، بلکه تصور گناه را هم نمی‌کنند. به جهت اینکه خداوند عالم این قضیه را از ائمه اطهار می‌دانست، عصمت را از روز اول به آن بزرگواران داده است.

ائمه اطهار در عالم ملکوت و جبروت و همه عوالم بودند و عصمت قرین این بزرگواران بوده است.

مجری:

حضرت استاد بسیار از شما ممنونم، سایه‌تان مستدام باشد. بسیار متشکر و سپاسگذارم، استفاده کردیم.

دوستان عزیز از شما هم ممنون و سپاسگذارم که امشب هم برنامه زنده «حبل المتین» را همراهی فرمودید. ان شاءالله مورد توجه و عنایت شما قرار گرفته باشد. در پناه حضرت حق و زیر سایه آقاجانمان حضرت مرتضی باشید.

خدانگهدارتان

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته


حبل المتین _ امامت الهی از منابع شیعه و اهل سنت>

ولایت و امامت قرآن و سنت اهل بیت ع تحقیق از مذهب حدیث امان فرجام ولایت امیرالمومنین علی ع کتاب مصباح الهدایه ایمان به ولایت تدبیر عالم