سایر قسمت ها
مرگ مفتی اعظم عربستان، درجات و مراتب اخلاص اخلاق علوی و سیره مهدوی

قسمت صد و بیست و هفتم برنامه اخلاق علوی سیره مهدوی با کارشناسی آیت الله حسینی قزوینی و اجرای آقای مرعشی


دیگر قسمت ها

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

برنامه اخلاق علوی و سیره مهدوی – 03 07 1404 (قسمت صد و بیست و هفتم)

عنوان برنامه: مرگ مفتی اعظم عربستان، درجات و مراتب اخلاص

کلیدواژه: اخلاق علوی سیره مهدوی؛ بن باز؛ آل الشیخ؛ مفتی عربستان؛ خاطره؛ مناظره؛ شیطان شناسی؛ درجات بهشت؛ شبهه؛ امامت؛ جنگ خندق؛ تبیین حقایق؛ ممنوعیت توهین به مقدسات؛ مخلَصین!

استاد: حضرت آیت الله حسینی قزوینی

مجری: آقای سید محمد صفایی

مجری:

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم وَاحْشُرْنَا مَعَهُمْ والْعَنْ اَعْدائَهُمْ اَلسَّلاَمُ عَلَي الْمَهْدِيِّ الَّذِي وَعَدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الأْمَمَ

سلام علیکم خدمت شما بینندگان، عزیزان، عاشقان و منتظران حضرت یار حضرت مهدی موعود (ارواحنا فداه) در اقصی نقاط جهان! با برنامه «اخلاق علوی و سیره مهدوی» از شهر مقدس «قم» و شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) درخدمت استاد معظم و نام آشنا آیت الله دکتر «حسینی قزوینی» هستیم ان شاء الله ساعتی را از مباحث شان استفاده خواهیم کرد. جناب استاد سلام علیکم بفرمایید.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته

السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِه،‏ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مِيثَاقَ اللَّهِ الَّذِي أَخَذَهُ وَ وَكَّدَهُ- ِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ وَ دَلِيلَ إِرَادَتِه‏، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَعْدَ اللَّهِ الَّذِي ضَمِنَه‏، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا صَاحِبَ الْمَرْأَى وَ الْمَسْمَع‏ فَمَا شَيْ‏ءٌ مِنَّا إِلَّا وَ أَنْتُمْ لَهُ السَّبَبُ وَ إِلَيْهِ السَّبِيل.

خدمت بینندگان عزیز و گرامی خالصانه ترین سلامم را تقدیم می کنم موفقیت روز افزون برای همه گرامیان را از خدای منان خواهانم!

طبق برنامه همیشگی مان در طلیعه عرائض مان یادی از مصائب صدیقه طاهره فاطمه زهرا (سلام الله علیها) داریم باشد که یک لحظه و یک میلیاردم ثانیه از این عرائض ما مورد نظرِ لطف حضرت زهرا (سلام الله علیها) قرار بگیرد که قطعاً‌ دین، دنیا و آخرت تأمین شده و آباد است.

طرفدار علی بودم که بین آن همه دشمن * نشد جز شعله آتش در آن جا کس طرفدارم

گهی در خانه گه بین در و دیوار گه کوچه * خدا داند چه آمد بر سرم کشتند صد بارم

دلم بهر علی می سوخت چون قنفذ مرا می زد * نگاه غربت او بیشتر می داد آزارم

نگفتم راز خود با هیچ کس اما خدا داند * نمی آید به هم از درد یک شب چشم بیمارم

(وَسَيعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَي مُنْقَلَبٍ ينْقَلِبُونَ)

مجری:

طیب الله انفساکم، «السلام علی الصدیقة الشهیدة فاطمة الزهرا سیدة النساء العالمین»

حضرت استاد قبل از این که سوالی را مطرح کنم در مورد موضوع برنامه و ادامه مباحث هفته گذشته در یکی، دو روز گذشته فوت «مفتی اعظم عربستان» آقای «عبد العزیز آل الشیخ» را داشتیم اگر نکته ای در این باره بفرمایید تا ان شاء الله سوال را مطرح کنم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه، وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ، حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ، نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ

سال 1420 قمری بعد از آن که «بن باز» مفتی اعظم وقت از دنیا رفت آقای «شیخ عبد العزیز آل شیخ» از نواده های «محمد ابن عبد الوهاب» موقعیت «مفتی اعظم عربستان سعودی» را به عهده گرفت و در حقیقت ریاست کل «سلفی»ها و «وهابی»های که در گوشه کنار جهان هستند.

در مقایسه بین «بن باز» و «آل الشیخ»‌ باید بگوییم «بن باز» آدم هتاک و فحاشی بود نسبت به شیعه هر نوع جسارتی را انجام می داد. عبارت های وقیحی بیان می کرد حتی آقای «واعظ زاده خراسانی» آن زمان «مسئول مجمع التقریب» بود گفت با «بن باز» دیداری داشتم گفتم حضرت «امام» دستور دادند حجاج «ایرانی» در «مکه» به مساجد اهل سنت بروند نماز بخوانند یک وحدتی بر قرار بشود.

گفت ایشان مستقیم به من گفت قبلاً شما مشرک بودید منافق هم شدید یعنی نحوه برخوردش این بود. ولی به عکس «آل شیخ» نسبت به «بن باز» خیلی مؤدب و متین بود ولی افکار همان افکار بود. حتی مستقیم در شبکه «قناة‌ المجد الفضائیة» می دیدم شبکه جهانی «المجد» یکی از پر بیننده ترین شبکه معارفی «عربستان» است.

ایشان یک برنامه زنده در یکی از ایام هفته داشت مردم سراسر جهان زنگ می زدند از ایشان سوال می کردند و ایشان پاسخ می داد. خانمی اگر اشتباه نکنم از «الجزائر» به ایشان زنگ زد، گفت نظر شما نسبت به قیام امام حسین چیست؟ ایشان به صراحت گفت ما معتقد هستیم «یزید» امیر المؤمنین و خلیفه وقت بود امام حسین خطا کرد در برابر «یزید» قیام کرد خدا امام حسین را بیامرزد (تقریباً به این مضمون) بود!

برگشت گفت خواهرم این جمله ای که به تو گفتم به کسی از قول من نقل نکنی در یک شبکه ماهواره ای در برنامه زنده این طور می گوید از طرفی به میخ می زنند و از طرفی دیگر به نعل می زنند.

تعبیرش نسبت به امام حسین تعبیر وقیحی بود خیلی ناراحت شدم. تابستان به «مکه» مشرف می شدیم ایشان شب های چهارشنبه در کنار «بیت الله الحرام» می آمد مقداری با فاصله «حجر اسماعیل» منبری می گذاشتند مردم سوالاتی داشتند در کاغذ می نوشتند ایشان جواب می داد.

از این روش، ایشان خیلی خوشم آمد با یکی از اساتید بزرگوار حوزه نشسته بودیم ایشان بین نماز مغرب و عشاء سخنرانی می کرد گفتم شیخنا از ایشان یاد بگیرید. این شخص بالاترین مقام سیاسی و الهی «عربستان سعودی» است این طور خودش را در دسترس عموم مردم قرار داده است.

 آیا در حوزه این چنین هستیم؟ خودمان را در اختیار مردم قرار می دهیم بیایند از ما سوالاتی داشته باشند؟ سوال باطل یا هر چه هست؛ ولی چقدر این ها منظم، دقیق و مؤدب بودند همان تعبیر حضرت امیر (سلام الله علیه) باطل در مسیر بطلان منظم، دقیق و حسابگر و شما اهل حق در مسیر حق تان نا منظم و پراکنده هستید. این درد دل امیر المؤمنین بود الان هم درد دل همه ما است.

 سال 82 در محضر آیت الله العظمی «سبحانی» با هم وارد «مدینه» شدیم و با هم در «مسجد شجره» احرام بستیم.

در ماشین در محضر ایشان کنار هم نشسته بودیم ایشان خیلی تلاش کرد دیداری با «آل شیخ» داشته باشد «بعثه مقام معظم رهبری» و «سفارت ایران» در «ریاض» خیلی تلاش کرد ایشان گفت با هیچ عالم شیعی حاضر نیستم بنشینم صحبت کنم همچنین مرامی داشت.

 یکی از شب ها پای صحبت هایش بودیم در رابطه با شیعه، قبوریون، کفر و شرک شیعه مقداری صحبت کرد خیلی دلم شکست توسلی به صدیقه طاهره کردم. صحبت های ایشان تمام شد در حال رفتن بود ده، دوازده نفر مأمور اطرافش بودند به ایشان گفتم شیخنا من در حوزه و دانشگاه تدریس می کنم شبهاتی بعضی از دانشجوها و طلبه ها سوال می کنند می خواهند خدمت شما بیایند و این سوالات را از شما بپرسند گفت «تعالی إلی طائف» گفت «کیف؟» شماره تلفنی گفت نوشتم.

شماره تلفن زمینی بود گفتم تلفن زمینی را معمولاً اهمیت نمی دهند شماره همراهش را به من داد برایم خیلی عجیب بود «بعثه» آمدیم به دوستان گفتیم جناب ‌آقای «نواب» که الان مسئول «بعثه مقام معظم رهبری» است گفت فلانی من هم با شما می آیم. ایشان گفت سر کاری است می خواهد شما را به «طائف» بکشاند بهانه بیاورند شیخ وقت ندارد و ...

گفتم هر چه هست به «طائف» می رویم قبر «ابن عباس» را هم زیارت می کنیم ضرر نمی کنیم. ایشان فرمود دو، سه بار خواستیم به «طائف» برویم پلیس راه ما را بر گرداند چون ویزای ما ویزای زیارتی است حق خروج از حرمین را ندارند. گفتم با توسل به حضرت زهرا وقت گرفتیم شما برای آقای «سبحانی» نتوانستید وقت بگیرید. آقای «هاشمی شاهرودی رئیس قوه قضائیه» نتوانست وقت بگیرد. حضرت زهرا عنایتی کند این شعر را خواندم

گر خدا هست ساربان داند * که شتر را می داند کجا بخواباند

به «طائف» رفتیم «دار الإفتاء»شان خیلی بزرگ بود شاید در حد «دانشگاه تهران»؛ جناب «نواب» دم در ماشین را نگه داشت پیش دربان رفتم گفتم وقت با «مفتی اعظم» داریم در را باز کرد با ماشین داخل رفتیم آقای «نواب» تعجب کرد گفت سید چه کار داری می کنی؟ گفتم هیچ کاری نمی کنم حضرت زهرا دارد می کند.

مجری:

با لباس روحانیت رفتید؟

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

با لباس عربی رفتیم با لباس روحانیت نمی گذاشتند به اتاقی بزرگ رفتیم ایشان به همراه دو نفر از معاونینش نشسته بودند برای ما صندلی رو برو گذاشتند فاصله ما حداقل بیست متر بود. گفتیم شیخنا شب چهارشنبه همچنین حرفی زدید دلیل شما چه است؟ شروع کرد آیات قرآن آوردن من هم آیات قرآن بر خلافش آوردم.

ایشان صحبت کرد ما رد کردیم در آخر گفت شما راست می گویید یا صحابه راست می گویند؟ گفتم چطور؟ گفت توسل به قبر پیغمبر اگر درست بود باید صحابه هم می رفتند توسل به قبر پیغمبر می کردند. نداریم یک نفر از صحابه بعد از رحلت پیغمبر به قبر پیغمبر متوسل بشود شما قبر علی، حسن، حسین، امام رضا و ... را زیارت می کنید خلاف سنت پیغمبر و صحابه است.

گفتم شیخنا از شما خیلی بعید است گفت چطور؟ گفتم این همه صحابه داریم «بلال ابن حارث» مؤذن پیغمبر، «ابو ایوب انصاری» و ... در کتاب های شما آمده است بعد از رحلت پیغمبر متوسل به قبر نبی مکرم می شدند. گفت همه این ها دروغ و جعلی است یک دانه روایت صحیح نداریم.

 گفتم شیخنا «ابن حجر عسقلانی» از ارکان علمی و رجالی شما است در کتاب «فتح الباری»، جلد 2، صفحه 495 باب الاستسقاء آورد «بلال ابن حارث» کنار قبر پیغمبر آمد عرض کرد یا رسول الله؛

شما گفتید یا علی، یا رسول الله گفتن شرک است ایشان می گوید

«يا رسول الله استسق لامتك فإنهم قد هلكوا»

فتح الباري شرح صحيح البخاري؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852، دار النشر: دار المعرفة - بيروت، تحقيق: محب الدين الخطيب ج 2، ص 495

مردم هلاک شدند، شب رسول اکرم را خواب دید گفت به خلیفه دوم عمر سلام من را برسان و بگو «علیک بالکیس» مقداری (به شوخی) یارانه های مردم را بالا ببر.

خلیفه دوم گریه کرد من قابل ندارم. گفتم اگر واقعاً یا رسول الله گفتن شرک است به قبر پیغمبر متوسل شدن شرک است خلیفه دوم بهتر از شما سنت پیغمبر را می شناسد چرا ایشان نگفت آقای «بلال ابن حارث» چرا مشرک شدی و ...

گفتم بالاتر از این، ‌«ابن کثیر دمشقی» شاگرد «ابن تیمیه» در «البدایة و النهایة»، جلد 7، صفحه 105 البته چاپ ها فرق می کند چاپی که الان در «مکتبه اهل بیت» است این است.

در چاپ جدید که اخیر چاپ کردند مقداری تفاوت دارد. جلد 7، صفحه 105 می گوید روایت توسل «بلال ابن حارث» به قبر پیغمبر صحیح است. «ابن حجر» هم می گوید روایت صحیح است.

این بنده خدا خیلی جا خورد بیش از دویست مناظره در خاک «عربستان» داشتیم هیچ جا دلم این طور نسوخته بود الحق و الانصاف خیلی دلم سوخت. جلوی دو نفر از معاونینش دست و پا زد ملاک شرک این است و ملاک ایمان است. یکی از معاونینش گفت شیخنا ایشان دارد از کتاب های ما با سند صحیح می گوید شما ملاک شرک و کفر می گویید؟

گفت کتاب ها را بیاور ببینم راست می گوید یا نه؟ «البدایة» و «فتح الباری» را آوردند برایش خواندند ایشان مثل «بن باز» نابینا بود گفتند شیخنا راست می گوید «ابن حجر» و «ابن کثیر» می گوید روایت صحیح است.

 نکته عجیبی است «ابن حجر» یعنی فرزند سنگ، «ابن کثیر» یعنی فرزند بسیار کاری نداریم قضیه اش چه است!

بین خودشان دعوای مفصلی داشتند و با صدای بلند با هم بحث می کردند گفتم جناب آٔقای «نواب» وضع خیلی خراب وهوا پس است می ترسیم اگر بمانیم یا سر از سیاه چال زندان در بیاوریم یا چوبه دار سر در بیاوریم. قضیه خیلی سنگین شد چون شکستی که خورد بخواهد انتقام از ما بگیرد مفتی همه کاره هست «بن باز» زیر گوش «ملک فهد» زد از جلسه بیرون آمد هیچ کس نتواند بگوید بالای چشمت ابرو است.

«مفتی اعظم» قدرتی فوق قدرت سلطان دارد آقای «نواب» فرمود ظاهراً هوا خیلی پَس است سریع برویم بهتر است. حرف هایشان را قطع کردم گفتم «مکه» جلسه داریم جلسه هم داشتیم سه کارتن کتاب هدیه برای ما کنار گذاشته بود سه کارتن هم برای آقا «نواب» کتاب های بود که وقف عام بود نوشته بود خرید و فروشش هم حرام بود.

بعضاً آیت الله «سبحانی» در کتابخانه می آمد از ما امانت می گرفت ولی به ما بر می گرداند ضرب المثلی می گویند خدا لعنت کند کسی که کتاب را امانت بدهد دو لعنت به کسی که کتاب را امانت گرفت بر نگرداند.

 بحث ما با ایشان یک ساعت و خرده ای طول کشید تندی های که از «بن باز» شنیده بودیم با «بن باز» دو، سه جلسه نماز جمعه شرکت کرده بودیم بعد از نماز سوال، جوابی با ایشان داشتیم ولی بحث ثابتی با «بن باز» نداشتم.

تندی های که «بن باز» داشت ایشان اصلاً نداشت با این که بحث ما خیلی تند بود شاید با «پرفسور غامدی» ده ها جلسه در منزل ایشان و بعثه ایشان آمد بحث و مناظره داشتیم خیلی رعایت می کردم. ولی با ایشان چطور بود هر چه عقده داشتیم بر ایشان خالی کردیم ولی ایشان بینی و بین ربی محترمانه به ما جواب داد. نه توهین کرد نه فحش به ما داد نه نسبت به ائمه جسارت کرد نه نسبت به مراجع جسارت کرد.

 «بن باز» خیلی جسور بود مخصوصاً نسبت به حضرت «امام» و ... خیلی هتاکی می کرد. حتی در بعضی از جاها دارد قتل شیعه به خاطر شرکی که دارند واجب است.

در هر صورت...

 همچنین خاطره ای از آقای «آل شیخ» داشتیم شاید بارها بینندگان عزیز از ما شنیدند. مفصل این قضیه را در کتاب «قصة الحوار الهادی»، جلد 1 آن جا این مطالب را ذکر کردیم البته همه این ها را ضبط کردیم.

 قبل از شروع بحث گفتم اجازه می دهید ضبط کنیم گفت اشکالی ندارد نگویند آن جا رفتند مخفیانه ضبط کردند و ... اگر می دانست ضبط می شود خیلی حرف ها را نمی زد ولی ایشان خیلی بی پرده همه حرف هایش را زد ما هم بی پرده تر از بی پرده حرف هایمان را زدیم. موقع خداحافظی خیلی مؤدبانه و محترمانه رفتار کرد.

عرض کردم باطل در مسیر باطلش همیشه تمام ضوابط را رعایت کرد، ولی متأسفانه حق به تعبیر حضرت امیر در مسیر حقش این چنین نیست. حتی امیر المؤمنین فرمود حاضر هستم بیست تا از شما را بدهم یکی از یاران معاویه را بگیرم. این اوج مظلومیت امیر المؤمنین است که از دست یارانش چه می کشد، می گوید:

«قَاتَلَكُمُ اللَّهُ لَقَدْ مَلَأْتُمْ قَلْبِي قَيْحاً وَ شَحَنْتُمْ صَدْرِي غَيْظاً لَقَدْ مَلَأْتُمْ قَلْبِي قَيْحا»

قلب من را پر از درد و جراحت کردید

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص70

«قَاتَلَكُمُ اللَّه‏»؛ خدا شما را بکشد ای کاش من شما را ندیده بودم شما من را ندیده بودید خدا من را به بهتر از شما و شما را به بدتر از من گرفتار کند.

 «حجاج ابن یوسف ثقفی» آمد معلوم شد نفرین امیر المؤمنین (سلام الله علیه) عملی شد مردمی که با امیر المؤمنین آن طور رفتار کردند امیر المؤمنین می گوید تابستان گفتم به جهاد برویم می گویند هوا گرم است. زمستان به جهاد برویم می گویید هوا سرد است پس کِی می خواهید به جهاد برویم؟

مردم «کوفه» نسبت به حضرت امیر (سلام الله علیه) مخصوصاً قضیه حکمیت و ... به تعبیر «علامه امینی» خدا به آدم میلیاردها میلیارد سال عمر بدهد بنشیند برای مظلومیت حضرت امیر گریه کند. یعنی خدا طوری کند آدم نه نیازی به غذا داشته باشد نه ... تکلیف هم نداشته باشد شبانه روز بنشیند برای مظلومیت علی گریه کند.

حداقل واجباتش را انجام بدهد برای مظلومیت علی آدم اشک بریزد قلب مقدس حضرت ولی عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) چه می کشد؟ اگر امیر المؤمنین 25 سال فرمود:

«فَصَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى، وَ فِي الْحَلْقِ شَجًى‏، أَرَى تُرَاثِي نَهْباً»

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص48

حضرت ولی عصر فدای خاک زیر پایش شوم خودم، تمام اهل بیتم فدای یک نفس کشیدنش، نزدیک به هزار و دویست و اندی سال دارد می گوید «فَصَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى، وَ فِي الْحَلْقِ شَجًى‏، أَرَى تُرَاثِي نَهْباً» خدا را قسم می دهیم به قلب پر خون امیر المؤمنین به اشک های چشم حضرت صدیقه طاهره به قلب مهموم و مغموم و نفس مهموم حضرت ولی عصر را با فرجش خوشحال کند و شاد بگرداند.

ما را هم، خدا اگر منت سر ما بگذارد از یاران حضرت و از شهدای رکابش، سربازان فداکارش قرار بدهد.

مجری:

مفتی جدید هنوز مشخص نشده است؟

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

هنوز اعلام نکردند قطعاً یکی از اعضای «هیئت عالی افتاء» به میدان می آیند. الا این که «محمد بن سلمان» کس دیگری را که هم نظر با او هست می خواهد اسلام «آمریکایی» را بیشتر در «عربستان» پیاده کند احتمال زیاد می دهم «محمد بن سلمان» یا از این ها یا کسی از خارج که هم گام با او هست با ساز «آمریکا» می رقصد به عنوان مفتی اعظم انتخاب بشود.

اگر آمد شناسنامه همه این ها را دارم اعضای فعلی «هیئت عالی افتاء» یعنی «الجنة الدائمة للإفتاء» را کاملاً از نزدیک می شناسم. با بعضی هایشان هم صحبت های داشتم.

مجری:

حداقل کسی که می آید الفت بین مسلمانان بیشتر بشود و باب گفتگو باز شود و ان شاء الله خیر و صلاح برای امت اسلامی رقم بخورد!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

بله از 1420 نزدیک به بیست و هشت سال ایشان مفتی است نمی گوییم مشکلی نبود ولی نسبت به «بن باز» انعطاف ایشان خیلی زیاد است تنش ها کمتر بود. هم در داخل «عربستان» تنش ها کم بود گرچه نسبت به شیعه در زمان ایشان در «طائف» و «قطیف» فشارها، کشت و کشتارها خیلی زیاد شد.

ولی در مجموع در سطح بین الملل چهره خوبی از خودش نشان داد مثل «بن باز» نبود، چهره کریهی از خود نشان بدهد. همه این ها در آبشخور «محمد ابن عبد الوهاب» و «محمد ابن سعود» هستند غیر از خودشان کسی دیگر را مسلمان نمی دانند، «وهابیت» تنها مسلمان در کره زمین خودشان را می دانند حتی سنی ها، شیعه، زیدی، اسماعیلی هیچ کدام را مسلمان نمی دانند.

ولی خجالت می کشند بگویند آقای دکتر «احمد کریمه» از اساتید «دانشگاه الأزهر» در آن جا فقه مقارن تدریس می کند جمله زیبایی دارد می گوید:

«لا یوجد مسلم علی وجه الأرض لم تکفره الوهابیة»

این حرف، حرف خیلی سنگینی است. دکتر «احمد کُریمه» استاد فقه مقارن در «دانشگاه الأزهر» می گوید تمام مذاهب اسلامی، اشاعره و ... را تکفیر کردند آن جا می گوید: «لا یوجد مسلم علی وجه الأرض لم تکفره الوهابیة»؛ مسلمانی روی کره زمین نمی یابید که «وهابیت» او را تکفیر نکرده باشد!

 البته حرف ایشان خیلی سنگین شد حتی دولت «مصر» نسبت به دکتر «کُریمه» موضع سختی گرفت البته ایشان «قم» آمده بودند ما دیدار مفصلی با ایشان داشتیم. بحث مفصلی هم با دکتر «کُریمه» داشتیم ایشان هم آدم محترم و مؤدبی بود.

ولی «ایران» آمده بود، ملتهب بود می گفت نمی دانم به «مصر» بر گردم دولت «مصر» با من چه برخوردی می کند؟ خیلی ناراحت بود هیچ کدام این ها شیعه نیستند ولی نسبت به «وهابیت» تعبیر خیلی سنگین، زیبا و به حق داشت.

اگر فرض این حرف را یک عالم شیعه بزند شاید بعضی ها غلو کرد ولی کسی که استاد «دانشگاه الأزهر» فقه مقارن است. فقه مقارن تمام مذاهب و نظر همه شان را دارد و تدریس می کند صراحتاً این حرف را می زند.

مجری:

حضرت استاد، متشکرم استفاده کردیم و بهره بردیم پس اجازه بفرمایید یک توقف بگیریم و بعد در خدمت تان باشیم

 (میان برنامه)

مجری:

عرض خیر مقدم خدمت شما بینندگان، عزیزان و همراهان گرامی در ادامه برنامه اخلاق علوی و سیره مهدوی خدمت شما و در خدمت حضرت آیت الله «حسینی قزوینی» هستیم!

 حضرت استاد بحث جلسات گذشته را آغاز کنیم ابتدا اگر خلاصه ای بفرمایید و هم چنین موضوعی در رابطه با ارتباط حوادث زندگی با اعمال انسان هفته گذشته بحث فرمودید و نا تمام مانده بود اگر تکمیل بفرمایید ممنون می شوم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

بسم الله الرحمن الرحیم؛ بحث مان در این بود افرادی هستند شیطان بر آن ها تسلط ندارد از وسوسه های شیطان در امان هستند. این ها را مفصل بحث کردیم مثل مخلَصین، مؤمنین و متوکلین به ویژگی های خاصی که مخلَصین و مؤمنین در رده بالا دارند رسیدیم. این ها تسلیم محض اراده حق هستند از خودشان هیچ اراده ای ندارند.

 سوره یونس آیه 107 را قرائت کردیم:

(وَإِنْ يمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا كَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَإِنْ يرِدْكَ بِخَيرٍ فَلَا رَادَّ لِفَضْلِهِ يصِيبُ بِهِ مَنْ يشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ)

و اگر خداوند، (برای امتحان يا کيفر گناه،) زيانی به تو رساند، هيچ کس جز او آن را برطرف نمی ‌سازد؛ و اگر اراده خيری برای تو کند، هيچ کس مانع فضل او نخواهد شد! آنرا به هر کس از بندگانش بخواهد می ‌رساند؛ و او غفور و رحيم است!

سوره یونس (10): آیه 107

اگر مشکلی به شما برسد غیر از خدا هیچ کس نمی تواند مشکل را بر طرف کند (وَإِنْ يرِدْكَ بِخَيرٍ فَلَا رَادَّ لِفَضْلِهِ) اگر خدا خیری به شما برساند هیچ کس نمی تواند جلوی خیر خدا را بگیرد یعنی همه چیز را خدا را می بیند. (فَأَينَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ)

(وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَينَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ)

مشرق و مغرب، از آن خداست! و به هر سو رو کنيد، خدا آنجاست! خداوند بی ‌نياز و داناست!

سوره بقره (2): آیه 115

نمونه آوردیم خدای عالم به پیغمبر خطاب می کند

(وَاتْلُ عَلَيهِمْ نَبَأَ نُوحٍ وَاتْلُ عَلَيهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ إِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيكُمْ مَقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآياتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لَا يكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَي وَلَا تُنْظِرُونِ)

سرگذشت نوح را بر آنها بخوان! در آن هنگام که به قوم خود گفت: «ای قوم من! اگر تذکرات من نسبت به آيات الهی، بر شما سنگين (و غير قابل تحمل) است، (هر کار از دستتان ساخته است بکنيد.) من بر خدا توکل کرده ‌ام! فکر خود، و قدرت معبودهايتان را جمع کنيد؛ سپس هيچ چيز بر شما پوشيده نماند؛ (تمام جوانب کارتان را بنگريد؛) سپس به حيات من پايان دهيد، و (لحظه ‌ای) مهلتم ندهيد! (اما توانايی نداريد!)

سوره یونس (10):‌ آیه 71

داستان نوح را برای مسلمان ها بخوان؛ تا آن جایی که می گوید (يا قَوْمِ إِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيكُمْ مَقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآياتِ اللَّهِ) اگر تذکرات من نسبت به آیات خدا بر شما سنگین و قابل تحمل نیست و علیه من تصمیم دارید اقدامی انجام دهید (فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ) توکل من بر خداست هر چه از دست تان بر می آید انجام بدهید (وَشُرَكَاءَكُمْ) از هم قبیله ها و هم پیمانان تان کمک بگیرید.

(ثُمَّ لَا يكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيكُمْ غُمَّةً) هیچ چیزی بر خودتان نپوشیده نباشد آشکارا به میدان بیایید نیروها و جوان هایتان را جمع کنید هر کاری می خواهید انجام بدهید (ثُمَّ اقْضُوا إِلَي وَلَا تُنْظِرُونِ) هیچ لحظه ای به من مهلت ندهید. این توکل و مقام مخلَص است چون می داند اگر خدای عالم اراده نکند برگی از درخت نمی افتد خدا اراده نکند هیچ اتفاقی نمی افتد.

«ازمة الامور طرا بیده»

یا به تعبیر «امام راحل»، «لا اله الا الله» یعنی «لا مؤثر فی الوجود الا الله» یا در رابطه با حضرت هود (علی نبینا و آله و علیه السلام) می گوید:

(مِنْ دُونِهِ فَكِيدُونِي جَمِيعًا ثُمَّ لَا تُنْظِرُونِ * إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُمْ مَا مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيتِهَا إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ)

از آنچه غير او (می ‌پرستيد)! حال که چنين است، همگی برای من نقشه بکشيد؛ و مرا مهلت ندهيد! (اما بدانيد کاری از دست شما ساخته نيست!) من، بر «الله» که پروردگار من و شماست، توکل کرده ‌ام! هيچ جنبنده ‌ای نيست مگر اينکه او بر آن تسلط دارد؛ (اما سلطه ‌ای با عدالت! چرا که) پروردگار من بر راه راست است!

سوره هود (11): آیات 55 و 56

(فَكِيدُونِي جَمِيعًا ثُمَّ لَا تُنْظِرُونِ) هر چه از دست تان ساخته است توطئه کنید و نقشه بکشید مضایقه نکنید و به من مهلت ندهید. (إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُمْ) به خدا توکل کردم. جالب این که می گوید خدایی که هم پروردگار من و هم پروردگار شما است گرچه شما نمی دانید اراده شما دست اوست.

 (مَا مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيتِهَا) هیچ جنبده ای در عالم هستی نیست مگر تمام اختیارات و اراده اش دست خدا است. (إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ) اگر ما این شکلی باشیم همه چیز را از آنِ خدا بدانیم در جهان غیر از خدا چیزی نبینیم

به دریا بنگرم دریا تو بینم * به صحرا بنگرم صحرا تو بینم

به هر جا بنگرم کوه و بر و دشت * نشان از قامت رعنا تو بینم

یا:

مردان خدا پرده پندار دریدند * یعنی همه جا غیر خدا هیچ ندیدند

همه جلوه اوست (فَأَينَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ) هر کجا نگاه کنید به اطراف تان، خودتان، چشم، گوش و اراده تان همه این ها در قبضه قدرت اوست. تعبیری زیبایی را از مناجات شعبانیه عرض کردم

«یَا مَنْ بِیَدهِ دُنْيَايَ وَ آخِرَتِي زِيَادَتِي وَ نَقْصِي وَ نَفْعِي وَ ضُرِّي‏»

ای خدایی که دنیا و آخرتم دست توست. خیر و ضررم همه دست توست. این یکی از بالاترین مرتبه ایمان هست که انسان در اثر ریاضت و مخالفت با نفس می تواند به این مرحله خودش را برساند.

 جمله ای را شاید چند بار از یکی از اولیاء الله عرض کردم می فرمودند اگر در کوچه بن بستی چند نفر چاقو به دست و شمشیر به دست آمدند تو را بکشند. اگر آن جا یقین کردی اگر خدا نخواهد این ها هیچ کاری نمی توانند انجام بدهند فقط توکلت با خدا باشد هیچ ترسی در دلت نبود و یقین داری اگر خدا نخواهد این ها هیچ کاری نمی توانند انجام بدهند این، مؤمن می شود.

 نه این که شخصی خواب آشفته ای می بیند زندگیش به هم می ریزد. کسی کوچک ترین تهدید می کند زندگیش به هم می ریزد. یک اتفاق نا درستی در زندگیش می افتد، زندگیش به هم می ریزد این طور نیست باید مقداری دقت کنیم.

البته گفتیم خدای عالم می فرماید:

(مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَا أَصَابَكَ مِنْ سَيئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ وَأَرْسَلْنَاكَ لِلنَّاسِ رَسُولًا وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا)

(آری،) آنچه از نيکی ها به تو می ‌رسد، از طرف خداست؛ و آنچه از بدی به تو می ‌رسد، از سوی خود توست. و ما تو را رسول برای مردم فرستاديم؛ و گواهی خدا در اين باره، کافیاست!

سوره نساء (4): آیه 79

کارهای نیکی که شما توفیق پیدا می کنید نماز می خوانید، روزه می گیرید، حج می روید، جهاد می کنید امثال این ها همه عنایت خدا است. (وَمَا أَصَابَكَ مِنْ سَيئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ) اگر کارهای بد انجام می دهید این ها در اثر انتخاب بد شما است. انتخاب را خدا به ما داده قدرت هم او به ما داده است همه چیز مال اوست.

به تعبیر شهید «مطهری» خدای عالم در زندگی به اندازه سر سوزن به ما اختیار داده آن هم برای این که تکلیف بهشت و جهنم روشن بشود. خدا اگر یکی را بهشت و یکی را جهنم می برد آنی که به جهنم می رود نگوید خدایا چرا این را بهشت بردی من را نبردی؟ اختیار هم به تو و هم به این داده بودم. تو از اختیارات سو استفاده کردی این از اختیارش حُسن استفاده کرده است.

بعد رسیدیم به بحثی که نیمه تمام ماند گفتیم هر حوادثی در زندگی برای ما پیش می آید چه حوادث خوب، چه حوادث بد همه معلول اعمال مان است. آیاتی از قرآن خواندیم:

(وَمَنْ يتَّقِ اللَّهَ يجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا * وَيرْزُقْهُ مِنْ حَيثُ لَا يحْتَسِبُ وَمَنْ يتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيءٍ قَدْرًا)

و هر کس تقوای الهی پيشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم می ‌کند، و او را از جايی که گمان ندارد روزی می ‌دهد؛ و هر کس بر خدا توکل کند، کفايت امرش را می ‌کند؛ خداوند فرمان خود را به انجام می ‌رساند؛ و خدا برای هر چيزی اندازه‌ ای قرار داده است!

سوره طلاق (65): آیات 2 و 3

کسی تقوا پیشه کند تقوا در یک جمله خیلی خلاصه اتیان واجبات، ترک محرمات گفتنش خیلی راحت است ولی پیاده کردنش به تعبیر مرحوم «قاضی» با پلک چشم کندن کوه چقدر سخت است؟ اتیان واجبات و ترک محرمات این شکلی است. چون هر چه قوی باشیم شیطان از ما قوی تر است هر چه قوی باشیم نفس اماره از ما قوی تر است! هر چه تصمیم می گیریم می بینیم شیطان به نوعی ما را لغزاند.

 هر کس با تقوا باشد خدای عالم در زندگی از هر مشکلی برایش یک راه نجاتی می دهد. روزی هایی که به ذهنشن نمی آید البته (وَيرْزُقْهُ مِنْ حَيثُ لَا يحْتَسِبُ) دوستان تصور نکنند مراد از روزی، مال، زن، بچه، خانه، ماشین و مقام است. بهترین روزی، روزی معنوی است بهترین روزی ایمان کامل، یقین خالص و ارتباط با اهل بیت (علیهم السلام) است.

بعضی وقت ها می گوییم خدایا روزی ما را زیاد کن همه اش ذهن مان به سمت اموال دنیوی می رود مثلاً می گوید:

«اللهم ارزقني معرفتک و محبتک»

خدایا معرفت و محبتت را روزی من گردان؛ کلمه «و ارزقنی» در دعاها بزنید غالباً روی مسائل معنوی رفته نه مسائل مادی.

 از طرفی دیگر خدا می فرماید:

(وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمَى)

و هر کس از ياد من روی گردان شود، زندگی (سخت و) تنگی خواهد داشت؛ و روز قيامت، او را نابينا محشور می ‌کنيم!

سوره طه (20): آیه 124

نتیجه بی تقوایی، گرفتاری در دنیا است شاید بعضی ها به ذهن شان بیاید در عصر معصومین از ائمه و نبی مکرم هم سوال کردند بعضی کفار، مشرک و «صهیونیست»ها ثروت و قدرت زیادی دارند این را چه کار کنیم؟ خدای عالم در قرآن می فرماید (قریب به این مضمون) این ها در آخرت هیچ نصیب و بهره ای ندارند.

هر چه هست خدا مهربان و رئوف است می خواهد کافری که آخرت نصیبی ندارد در دنیا به او عنایتی داشته باشد. می گوید اگر می خواستیم سقف هایشان را از طلا قرار می دادیم باید مقداری دقت کنیم نگاه کردن به آن ها

(لَا تَمُدَّنَّ عَينَيكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ وَلَا تَحْزَنْ عَلَيهِمْ وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ)

(بنابراين،) هرگز چشم خود را به نعمت های (مادی)، که به گروه‌ هايی از آنها [= کفار] داديم، ميفکن! و بخاطر آنچه آنها دارند، غمگين مباش! و بال (عطوفت) خود را برای مؤمنين فرود آر!

سوره حجر (15): آیه 88

پیغمبر به آن های که ثروت و ... دادیم به این ها غبطه نخور در آخرت هیچ چیز ندارند.

دوستان عزیز بارها گفتم به این دنیا آمدیم چند دهه ای زندگی کنیم برای این که بتوانیم آن زندگی همیشگی، زندگی که نه صد سال، صد میلیون سال و ... آن جا عدد کار نمی کند ابدی است آن جا را بسازیم. هر چه این جا از مسائل مادی مان بکاهیم به معنویت و آخرت مان بپردازیم آن جا سربلند هستیم.

اگر نه مشغول دنیا شدیم آخرت را فراموش کردیم آن جا بیچاره هستیم مدام تأسف می خوریم و دو دستی به سرمان می زنیم. در بعضی از روایات داریم بعضی ها بهشت می روند مثل مهمان یا خادمین هستند، برای آدم خیلی سخت است همیشه الی الابد همه را می بیند بستگان، دوستان، فلان عالم و فلان شهید مقامات خیلی بالا دارند با ملائکه حرف می زنند با خدا، دو به دو حرف می زنند خودش در گوشه ای بهشت افتاده است مقام خیلی نازلی در آن جا دارد خیلی غصه می خورد.

جمله از آیت الله «جوادی آملی» شنیدم از این جمله ایشان خیلی خوشم آمد می گوید بالاترین مقام بهشتیان این است که از خدای عالم وقت ملاقات می گیرند با خدا حرف بزنند. از آن بالاتر لذت برای بهشتیان نیست با خدا مثل حضرت موسی یا حضرت رسول اکرم دو به دو حرف می زد.

می گوید بعضی افراد از ملائکه و ... درخواست ملاقات می کنند خدا می گوید شما نمی توانید چون اعمال شما در دنیا خیلی کم بود مقام شما خیلی پایین است. شما نمی توانید با خدا حرف بزنید.

بعد آقای «جوادی» می گوید بهشتی که انسان نتواند با خدا حرف بزند از جهنم بدتر است دردش از درد جهنم خیلی بدتر و سخت‌تر است. ولذا دوستان عزیز در روایت داریم در درجات بهشت با همدیگر مسابقه بگذارید ان شاء الله به برکت ولایت و محبت اهل بیت به شفاعت شان بهشت می رویم.

ولی آن جا چه مقام و جایگاهی می خواهیم داشته باشیم؟ البته مؤمن تا لحظه مرگ همواره بین خوف و رجاء است خدای عالم ببخشد بهشت ببرد کَرم است بخواهد به خاطر یک گناهی که انجام دادیم نه هزاران گناه جهنم ببرد عدالت است.

به تعبیر «بابا طاهر عریان»:

از آن روزی که ما را آفریدی * به غیر از معصیت چیزی ندیدی

خداوند به حق هشت و چارت * ز ما بگذر شتر دیدی ندیدی!

قبلاً هم گفتم بعضی از علما و مراجع این شعر را می خوانند در نمازهای مستحبی هم می خوانند گفتم چیزی باشد از ائمه داشته باشیم این شعر برای قنوت نماز دلچسب نیست. بعد دیدم از حضرت امیر (سلام الله علیه) تعابیر خیلی زیبا و دل نشینی است. این عبارت حضرت را بعد از یکی دو روز مطالعه می کردم این تعبیر حضرت امیر (سلام الله علیه) است:

«آهِ مِنْ نَارٍ تُنْضِجُ الْأَكْبَادَ وَ الْكُلَى آهِ مِنْ نَارٍ نَزَّاعَةٍ لِلشَّوَى‏»

الأمالي (للصدوق)؛ ابن بابويه، محمد بن على، محقق/ مصحح: ندارد. ناشر: كتابچى، ص79

مضمون روایت این است خدایا از روزی که من را آفریدی تمام پرونده ام جز گناه چیز دیگری نیست و چشم امیدم به کرم، رحمت و عنایت توست. همان تعبیری که «بابا طاهر» دارد حضرت امیر (سلام الله علیه) دارد.

مجری:

دوست دارم از کلام امیر المؤمنین (علیه السلام) امیر کلام و بیان هستند «بابا طاهر» قطعاً وام گرفته از امیر المؤمنین در کلام شان هستند. ادعیه مختلفی که پیرامون رزق و روزی فرمودید:

«اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِيقَ الطَّاعَةِ وَ بُعْدَ الْمَعْصِيَة»

همان طور که اشاره فرمودید رزق بسیار زیاد هست.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

بله، باید ببینیم اهل بیت چه کار می کنند! «آهِ مِنْ نَارٍ تُنْضِجُ الْأَكْبَادَ وَ الْكُلَى آهِ مِنْ نَارٍ نَزَّاعَةٍ لِلشَّوَى‏»

مجری:

وعده این را حضرتعالی برای هفته آینده بفرمایید ان شاءالله الان تماس دوستان بر قرار شده است. اولین تماس آقای «آقا جانی» از «قم» سلام بر شما بفرمایید.

 

تماس بینندگان برنامه

بیننده: (آقای آقا جانی از قم – شیعه)

سلام عرض می کنم خدمت استاد محترم فخر شیعه حضرت آیت الله «حسینی قزوینی» و مجری محترم، بنده تماس گرفتم هم عرض ارادت و هم تشکر کنم بابت تمام زحماتی که می کشید در راستای زمینه سازی ظهور آقا امام زمان.

 سوالی از استاد دارم هر چه گشتم جواب این سوال را پیدا نکردم خواستم از استاد جواب قانع کننده تری را ان شاء الله پیدا کنم. در ماجرای «جنگ خندق» و «جنگ احزاب» یکی از فضائل بی نظیر امیر المؤمنین است می گوید:

«ضَرْبَةُ عَلِيٍّ يَوْمَ الْخَنْدَقِ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَةِ الثَّقَلَيْن‏»

إقبال الأعمال (ط - القديمة)؛ ابن طاووس، على بن موسى، محقق/ مصحح: ندارد ناشر: دار الكتب الإسلاميه، ج1، ص467

ضربت شمشیر امیر المؤمنین در «جنگ خندق» از عبادت جن و انس بالاتر است. معاندین برای این که، این فضیلت امیر المؤمنین را زیر سوال ببرند شبهاتی را مطرح کردند سوالی که دارم این است قضیه ای که مشهور است در کتاب «ارشاد شیخ مفید» و جاهای دیگر آمده این که امیر المؤمنین در جنگ تن به تن «عمرو ابن عبدود» را به درک واصل کردند.

ولی یک نقلی هست می گویند امیر المؤمنین، «عمرو ابن عبدود» را فریب داد به او گفت پشت سرت را نگاه کن گولش زد (آن ها می گویند) نعوذ بالله نا جوانمردانه «عمرو ابن عبدود» را شکست دادند. سنی ها در کتاب «الکامل ابن اثیر» و «تاریخ دمشق» و «تاریخ بغداد» آوردند. در کتب شیعه در کتاب «جواهر الکلام»، جلد 21، صفحه 79 آمده است.

«عمرو ابن عبدود» می گوید یا علی من را فریب دادید امیر المؤمنین می گوید «الحَربُ خُدعَة» جنگ، فریب دادن است!

مجری:

خیلی ممنون، تماس بعدی آقای «بهادری» از «کرج» سلام بر شما بفرمایید

بیننده: (آقای بهادری از کرج – شیعه)

علیکم السلام و رحمة الله، حضرت آقا، در زمان خلافت عثمان وقتی «عبد الرحمن ابن عوف» مُرد آقای «ابوذر غفاری» در مجلس عثمان برای تعیین ثروت «عبد الرحمن ابن عوف» حضور داشت امام علی هم حضور داشت. ولی عثمان از امام در مورد ثروت باقیمانده «ابن عوف» سوال نکرد از «کعب الأحبار» سوال کرد، چرا آقای عثمان از علی سوال نمی کنی از «کعب الأحبار» سوال می کنی؟ این را آقای «ابوذر» گفت.

برای همین «ابوذر» ناراحت شد می گویند با عصائی که در دست داشت به پیشانی «کعب الأحبار» زد عثمان او را به همین خاطر به «ربذه» تبعید کرد. موضوع اسلام ضربه عصای جناب «ابی ذر غفاری» بود یعنی جوهره تشیع بود و امام حسن و امام حسین به همراه امیر المؤمنین (علیه السلام) او را بدرقه کردند.

حضرت زهرا به خلیفه دوم فرمود آیا شک داری حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) مثل حضرت موسی، پیامبر بود؟ گفتند درست است خانم فرمودند آیا شنیدید بارها رسول خدا فرمودند اگر من مثل موسی هستم علی هم برای من مثل «هارون» است گفتند بله. فرمود اگر شما موسی و «هارون» در امت اسلام شناسایی کردید چرا عجل این امت را معرفی نمی کنید؟

آن «سامری» که مردم را برای عبادت به عجل دعوت کرد عجل چه کسی است؟ آن صحابه ای که مردم را جمع کرد بیایید به ابوبکر رأی بدهید چه کسی است؟ سوال: آیا حضرت علی در آن خفقان می توانست چنین حرفی بزند؟ فقط حضرت زهرا (سلام الله علیها) بود که می توانست این طور شجاعانه از همسرش دفاع کند. لذا رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به آقا امیر المؤمنین فرمودند:

«یا علي کنت کالکعبة، الکعبة یزار ولا یزور»

بعد از من باید مثل «کعبه» باشی مردم اگر آمدند در اطراف شما جمع شدند و شما را به عنوان کعبه خلافت انتخاب کردند بسم الله اگر نیامدند «کعبه»‌ وظیفه ندارد برود در جهان اسلام نیرو جمع کند و با مخالفین بجنگد. اگر شما همچنین جوابی دارید بفرمایید.

مجری:

خیلی ممنون و متشکرم از تماس تان. تماس بعدی جناب آقای «حامد» از «سیستان و بلوچستان» سلام بر شما بفرمایید.

بیننده: (آقای حامد از سیستان و بلوچستان – شیعه)

سلام علیکم وقت شما بخیر، من دو سوال دارم یکی این که، این جایی که ما هستیم برادران اهل سنت در اکثریت هستند به نماز جماعتِ اول وقت خیلی مقیّد هستند مساجدی که بین راه است حتماً نمازشان را به جماعت می خوانند. ولی بین ما این طوری مرسوم نیست تعدادمان هم بالا باشد باز به صورت فرادا هست یا حتی جزئیات بعضی از نمازها را دقت می کنم مثلاً نماز ظهر باید آهسته خوانده شود این جزئیات هم بعضی وقت ها رعایت نمی شود. این بر می گردد به حدیثی که استاد فرمودند در هر مسیری پراکندگی دارد یا مشکل دیگری هست.

 سوال دیگر این که بعد از هر نماز، قرآن بخوانیم خیلی خوب است می شود به سوره عادیات اکتفاء کرد یا این که حتماً باید کل قرآن را بخوانیم بهتر است؟

مجری:

خیلی ممنون از تماس تان، تماس بعدی آقای «جوکار» از «داراب» سلام بر شما بفرمایید.

بیننده: (آقای جوکار از داراب – شیعه)

سلام علیکم وقت شما بخیر، در یکی از مساجد شب ولادت پیغمبر شخصی صحبت می کرد می گفت شبی که پیغمبر می خواست هجرت کند ابوبکر، پیغمبر را کول کرد تا «غار ثور» برد می خواهم ببینم همچنین چیزی صحت دارد؟

مجری:

شما از گوینده اهل سنت شنیدید؟

آقای جوکار:

نه از شیعه شنیدم یکی از معجزات پیامبر را می خواست بگوید

مجری:

خیلی ممنون از تماس تان. آٔقای «آقا جانی» از «قم» سوال شان در مورد این که آیا حضرت امیر از خدعه در «جنگ خندق» استفاده کردند؟

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

در رابطه با این «الحربُ خُدعَة» بحث مفصلی هست در کتب شیعه الی ماشاء الله داریم چیزی هم که در جلد 21، صفحه 97 ایشان نقل کردند. «صاحب جواهر» از امام صادق (سلام الله علیه) از نبی مکرم و ... «الحربُ خُدعَة» نه به این که سر طرف کلاه بگذاریم و ...

 الان هم در جنگ ها عمدتاً می خواهند عملیاتی انجام بدهند در «هشت سال دفاع مقدس» هم بارها اتفاق افتاد کارهای انجام می دادند توجه دشمن را به یک طرف دیگر جلب می کردند. مثلاً ضبط صوت را طرف خلاف می گذاشتند دشمن متوجه آن طرف بود از پشت سر می ریختند و غافلگیر می کردند.

 این تعبیر در همه جا آمده است روایات متعدد داریم ولی این که امیر المؤمنین این کار را کرد در منابع اهل سنت آمده است. در قضیه «عمرو ابن عبدود» خیلی واضح و روشن هست. افرادی رفتند شکست خورده بر گشتند رسول اکرم فرمود فردا پرچم را به دست کسی می دهم که «كَرَّارٌ غَيْرُ فَرَّار» مثل بعضی ها فرار نمی کند.

اتفاقاً «عمرو ابن عبدود» ضربه ای به حضرت امیر (سلام الله علیه) زد سر مقدس شان زخم شد خون ریخت، بعد حضرت امیر پای «عمرو ابن عبدود» را قطع کرد داستانش مفصل است. این که بگوید به عقب نگاه کن و از فرصت استفاده کند این را در منابع شیعه ندیدیم. در منابع شیعه هم باشد باید سند درست باشد.

«صاحب جواهر» به صورت خبری می آورد به صورت حدیثی نقل نمی کند چون واژه ای در کتاب های فقهی ما هست یک دفعه صحیحه فلان، حسنه فلان، موثقه فلان می گویند. یک دفعه خبر فلان می گویند. واژه خبر هر کجا می آید یعنی روایت ضعیف است کلمه خبر آمد مثلاً می گوید «خبر زراره» یعنی این «زراره» روایتش ضعیف است.

یک دفعه «صحیحةُ زراره» می آید یعنی تمام راویانش شیعه و ثقه هستند یک دفعه می گوید «موثقةَ زرارة» یکی از راویانش غیر شیعه ولی مورد وثوق است. «حسنة زراره» یعنی راویانش یکی یا بیشتر ممدوح هست «دون مرتبة الوثاقة» این مصطلحاتی است. ولذا «صاحب جواهر» در این رابطه تعبیری که صحیحه، حسنه و موثقه باشد به کار نبرده است.

مجری:

بخصوص «عمرو» مرد جنگی بود این طور نبود فریب بخورد خیلی بعید به نظر می رسد صحبت های آقای «بهادری» در مورد حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمودند.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

بله نکاتی که ایشان می فرمایند بعضاً نکاتی خوبی است البته از ایشان بارها خواستیم تلاش کنند خدای نا کرده در صحبت ها توهین و اهانتی به مقدسات اهل سنت نشود. ایشان جلسه قبل بیان کردند هدفی جز تبیین حقایق نداریم هدف مان توهین به مقدسات اهل سنت نیست.

 «شهید مطهری» در کتاب «امامت و رهبری»، صفحه 16 همین تعبیر را دارد. در این صفحه می گوید توهین و اهانت به مقدسات اهل سنت باطل است ولی تبیین حقایق لازم است. امیر المؤمنین (سلام الله علیه) با این که در خطبه هایش شکایت از خلفاء، غاصبان و ربایندگان حقش زیاد داشت ولی حضرت حقایق را هم مطرح کرده است. به هیچ وجه از بیان حقایق مضایقه نکرده است.

در «نهج البلاغه» خطبه 150 تعبیر خیلی مفصلی دارد:

«حَتَّى إِذَا قَبَضَ اللَّهُ رَسُولَهُ رَجَعَ قَوْمٌ عَلَى الْأَعْقَاب‏»

تا آن جایی که می‌فرماید:

«وَ ذَهَلُوا فِي السَّكْرَةِ عَلَى سُنَّةٍ مِنْ آلِ فِرْعَوْن‏»

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص 209، خطبه 150

در نامه اش به «مالک اشتر نخعی» می‌نویسد:

«فَإِنَّ هَذَا الدِّينَ قَدْ كَانَ أَسِيراً فِي أَيْدِي الْأَشْرَار»

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ شريف الرضى، محمد بن حسين، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق، ص435، نامه 53

این تعابیر تند را امیر المؤمنین دارد بعضی وقت مقتضای بحث این است. بعضی وقت مقتضای بحث این است که به مسجد بیاید پشت سر آن ها نماز بخواند ولو این که خودش نمازش را بخواند مقداری حواس مان باشد در بحث اختلافی به اختلاف کمک نکنیم. روشنگری و تبیین کنیم ولی مؤدبانه و محترمانه!

مجری:

شرایط زمانه خیلی هم مهم است در نظر بگیریم. آقای «حامد» از «سیستان و بلوچستان» فرمودند تقید به نماز جماعت در میان اهل سنت بیشتر است، آدابی که در مورد نماز رعایت می کنند نسبت به شیعیان مقداری بیشتر است.

این آیا از این باب است که آن ها خیلی بیشتر تقید دارند؟ ما مقداری پراکندگی داریم نکته ای که شما فرمودید.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

کاری با آن نداریم کسی در مسیر است صد در صد صحیح نیست بلا تشبیه بلا تشبیه دارد بر این که می گوید معاویه را بعضی شب های شیطان برای نماز خواندن بلند می کرد. معاویه تعجب کرد گفت چطور تو، من را نماز شب بیدار می کنی؟ گفت برای این که می دانم نماز تو هیچ فایده ای ندارد ولی اگر خواب بمانی صبح بیدار شوی تأسف بخوری چرا بیدار نشدم ثواب دارد می خواهم از آن ثواب تو را باز بدارم.

دوستان عزیز، ماها همین طور هستیم فرقی نمی کند چه شیعه و چه سنی باشد امام صادق (سلام الله علیه) آخرین جمله ای که قبل از شهادت شان فرمودند و پیامی به همه شیعه ها داد:

«إِنَّ شَفَاعَتَنَا لَا تَنَالُ مُسْتَخِفّاً بِالصَّلَاة»

من لا يحضره الفقيه؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم مصحح: غفاری، علی اكبر، ج1، ص206، باب فرض الصلاة

شفاعت ما به کسانی که نماز را سبک می شمارند نمی رسد (این را دقت کنیم) چه شیعه و چه سنی باشد.

سنی اگر واقعاً آن چه که عمل می کند بر مبنای همان مطالبی است که از بزرگان شان رسیده و ... یعنی حجت بر او تمام شد فردای قیامت قطعاً خدای عالم پاداشی به او می دهد. در روایت داریم بر این که خدای عالم یکی از درهای بهشت را مخصوص اهل سنتی قرار داد که بغض اهل بیت را ندارند.

محبت اهل بیت را دارند ولی به اهل بیت جسارت نمی کنند این ها دسته دسته وارد بهشت می شوند این که «امام» فرمود بگویید بهشت در انحصار شما هست این کارتان اشتباه است در شیعه هم وجود دارد بعضی ها اصلاً نماز نمی خوانند

«مَنْ تَرَكَ الصَّلَاةَ مُتَعَمِّداً فَقَدْ كَفَر»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج39، ص56

عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية؛ نويسنده: ابن أبي جمهور، محمد بن زين الدين‏ (تاريخ وفات مؤلف: زنده در 901 ق‏) ، محقق / مصحح: عراقى، مجتبى‏، ناشر: دار سيد الشهداء للنشر، قم: 1405ق، ج2، ص224

توصیه مان این است جوان های ما نسبت به نماز و قرآن اهمیت بیشتری بدهند. اهتمام بیشتری داشته باشند قبول دارم بر این که ما شیعه نه الان زمان امیر المؤمنین هم این طوری بوده است. در زمان امیر المؤمنین یاران معاویه یا «خوارج» به قدری سجده کردند پیشانی شان پینه بست ولی در برابر حضرت امیر می ایستند!

مجری:

سوالی داشتند بعد از هر نماز سوره های خوانده می شود بهتر است یا این که سوره والعادیات خوانده شود؟ سوال را گونه ای دیگر مطرح کردند

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

برادر بزرگوارم! اگر بتوانید روزی چهار، پنج صفحه قرآن از اول بخوانیم یا دوباره بر گردیم خیلی خوب است ولی هر کدام از این سُوَر یک خاصیتی دارد مثل کتاب «مجمع البیان» یا «تبیان شیخ طوسی» معمولاً بعضی از فضائل سوَر را آورده اند. در میان سوَر کوچک دو سوره داریم سوره اخلاص دارد بر این که اگر کسی سه مرتبه سوره توحید را بخواند به منزله یک ختم قرآن است خیلی خوب است. سوره قدر خیلی خوب است از آن طرف سوره یس، قلب قرآن است.

 اگر کسی بتواند هر شب سوره مریم را بخواند خدای عالم توفیقات زیادی به او می دهد هم مسائل دنیوی، هم معنوی و هم اخرویش بعد از خواندن سوره مریم خدا را به نام انبیاء قسم بدهد و اولیائی که در این سوره از آن ها نام برده شد اثرات خیلی خوبی دارد. برای مشکلات مالی سوره مزمل می گویند اثر خیلی زیادی دارد.

 هر کدام از این سوَر خوب است سوره والعادیات در رابطه با حضرت امیر است مشکلی ندارد ولی اگر سوره کوچک می خواهید بخوانید توحید و قدر است. اگر بتوانید شب قبل از خوابیدن سی مرتبه سوره توحید، سی مرتبه سوره قدر بخوانید.

رو به قبله بنشینید اول سجده کنید «سُبْحَانَ رَبِّيَ الْأَعْلَى وَ بِحَمْدِه‏» بعد با حضور دو سوره را بخوانید یک دنیایی برای شما باز می شود که نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده است.

البته داستان مفصلی است همان کسی که آیت الله العظمی «بهجت» می‌گوید من یک رفیقی دارم خدمت حضرت ولی عصر می‌رسد، ایشان یک خادمی داشت می‌گوید من یک روز دیدم یک بزرگواری آمده با دوست آقای «بهجت» عربی خیلی خوب حرف می‌زند و نورانی است.

وقتی دیدم این طوری است به بهانه ای که مثلا سعی کردم ظرف‌ها را بشویم آمدم گوش کردم. سید به من گفت برو این‌جا نه ایست، جلسه که تمام شد گفت بیا از ایشان صله بگیر، رفتم سلام کردم، ایشان یک تعداد دینار عراقی می‌خواست به من بدهد گفتم صاحبخانه به اندازه کافی به من پول داده اصلا نیازی به پول‌ ندارم،‌ شما یک صله معنوی به من بدهید!

بعد حضرت به ایشان می‌فرمایند شما سی مرتبه سوره توحید، سی مرتبه سوره قدر را نشسته رو به قبله و با حضور بخوان. این آقا می‌گوید من چند شب خواندم دیدم اصلا روحیه ام عوض شد، یک چیزهای دارم می‌بینم، حقایقی را می‌بینیم و صداهایی را می‌شنوم.

بعد می‌گوید نزدیک مرگش شد و در حال احتضار بود حضرت به صاحبخانه خادم گفت به ایشان بگو آن کسی که آن روز زیارت کردی حضرت حجت بود آن دستور را هم حضرت حجت به تو داد، آن تصرف در روح و قلبت را هم حضرت حجت انجام داد!

این سی تا (قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد)، سی تا (إِنَّا أَنْزَلْناه)، رو به قبله نشسته و با حضور قبلش یک سجده و آخرش هم یک سجده توصیه خود حضرت ولی عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) است.

مجری:

در آن سجده ذکر خاصی وارد شده است؟

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

نه، هر ذکری بگوید. «رَبِّي سَجَدْتُ لَكَ خَاضِعاً خَاشِعاً»

مجری:

تماس بعدی جناب اقای «حاجی زاده از بیرجند»‌ سلام علیکم، وقت شما بخیر بفرمایید.

بیننده: (آقای حاجی زاده از بیرجند – شیعه)

سلام خسته نباشید من شبکه شما را خیلی وقت است می‌بینم و دنبال می‌‌‌کنم حقیقتا یک شبهه ای خیلی ذهنم را درگیر کرده است. ما همیشه خدا را شکر می‌کنیم می‌گوییم خدا را شکر ما را شیعه علی ابن ابی طالب خلق کردی، خدا را شکر که ما را در «ایران» خلق کردی!

خیلی برایم سوال است آن خداوندی که انسان‌ها را خلق کرده است، ما را شیعه خلق کرده و یک عده را سنی خلق کرده و یک عده را یهودی و بهائی و مسیحی و در ادیان دیگر خلق کرده است. اگر قرار بود جای دیگر متولد می‌شدیم تکلیف ما چه بود؟ این عدالت خدا را زیر سوال نمی‌برد؟

بعد در قرآن هم است:

(لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِي دِينِ)

(حال که چنين است) آيين شما براي خودتان، و آيين من براي خودم!

سوره کافرون (109): آیه 6

شما به دین خودتان ما هم به دین خودمان! در این برنامه‌های که من نگاه می‌کنم خیلی برایم شبهه ایجاد شده است. عدالت خدا یک کم برایم زیر سوال رفته است!

مجری:

ممنون از تماس تان، سوال تان گرچه سوال کلامی است پاسخش هم طولانی خواهد بود از حضرت استاد می‌پرسیم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

من یک پاسخ مختصری خدمت ایشان می‌دهم، ما بقی را ان شاءالله در یک جلسه دیگر با فرصت بیشتر خدمت تان هستیم.

برادر من! خدای عالم عادل است و یقینا در حق کسی ظلم نمی‌کند ما تصور می‌کنیم زندگی ما از آن وقتی شروع می‌شود که از مادر متولد می‌شویم. یا نطفه ما در رحم مادر منعقد می‌شود. این اشتباه است خدای عالم قبل از این که ما را به این جا بیاورد در «عالم زر» (أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى)

(وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ)

و (به خاطر بياور) زماني را که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذريه آنها را برگرفت؛ و آنها را گواه بر خويشتن ساخت؛ (و فرمود:) «آيا من پروردگار شما نيستم؟» گفتند: «آري، گواهي مي‌دهيم!» (چنين کرد مبادا) روز رستاخيز بگوييد: «ما از اين، غافل بوديم؛ (و از پيمان فطري توحيد بي‌خبر مانديم)»!

سوره اعراف (7): آیه 172

خدا تمام ارواح خلایق را جمع کرد یک امتحان گرفت، این که امتحان چه بود و موضوع امتحان چه بود نمی‌دانیم؛ ولی در آن جا یک عده در امتحان الهی سر بلند بیرون شدند این‌ها جزء اخیار مکتوب شدند، جزء صالحین که در دنیا هم که متولد می‌شود نتیجه همان است که می‌رود.

یک عده همان جا در برابر امر الهی تمرد کردند، با اختیار هم تمرد کردند، این که داریم:

«السعید سعید في بطن امه والشقي شقي في بطن امه»

مراد این است که در «عالم زر»، قرآن این را دارد: (أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى)؛ تفاسیر را نگاه کنید از جمله «تفسیر المیزان» را ببینید ملاحظه خواهید کرد در «عالم زر» چه گذشته است. روایات متعدد در این مورد داریم شما بعضا افرادی را می‌بینید قلبا از او متنفر هستی.

یا بعض افراد را اصلا تا به حال ندیدی وقتی می‌بینی انگار که سال‌ها با ایشان آشنا بودی، این‌ها همه نتیجه الفت و غیر الفتی است که در «عالم زر» ما داشتیم.

افرادی خدمت حضرت امیر (سلام الله علیه) می‌آیند آقا جان فدایت بشوم من حاضر هستم تمام زندگی ام را برای شما بدهم، خیلی دوستت دارم حضرت تأمل می‌کند می‌گوید دروغ می‌گویی من هرچه نگاه کردم در «عالم زر» شما را این طوری ندیدم.

یا فرد دیگری می‌آید قربان صدقه امیر المؤمنین می‌رود حضرت می‌فرماید تو راست می‌گویی، من در «عالم زر» دیدم که در صف صالحین هستی. این‌ها کاملا واضح و روشن است.

فرض بفرمایید فردی در «فلسطین اشغالی» به دنیا آمده است از اولش تفکرات یهودی دارد، این طور نیست که در حق او ظلم شده باشد ولی همین که آن‌جا است خدا عقلش را مسدود نکرده است امروز رسانه‌ها دارند حقایق را می‌گویند مطالب قطعا به گوشش می‌رسد، همان حرف‌های که باعث می‌شود صدها غیر مسلمان، مسلمان می‌شوند غیر شیعه، شیعه می‌شوند.

مثلا یک بنده خدایی اهل «فرانسه» بنا بود «ایران» بیاید، ایشان می‌‌گوید من تا به حال ده تا دوازده دین و مذهب عوض کردم. مسیحی بودم، یهودی شدم، سنی شدم و... هیچ کدام من را قانع نکرد همه اش هم جستجو می‌کردم یک دین و مذهبی که عقل و فطرت من را بتواند قانع کند آن دین را اختیار کنم تا با مذهب شیعه آشنا شدم دیدم معارف اهل بیت همان است که من می‌خواهم. معارف اهل بیت همان است که فطرت من می‌خواهد، همان است که من دوست دارم.

ملاحظه بفرمایید ایشان هم یک انسان است دنبال تحقیق دین افتاده و هفت – هشت تا دین عوض کرده تا به حقیقت رسیده است. یک فرد دیگر را هرچه می‌گویند مسلمان عقیده اش این است شیعه مسلمان عقیده اش این است عین خیالش نیست می‌گوید مادرم مسیحی بوده می‌خواهم مسیحی باشم!

یا می‌گوید پدر و مادرم کمونیست بوده من هم می‌خواهم کمونیست باشم. خدای عالم عقلش را که ازش نگرفته است با اختیار خودش می‌گوید پدر و مادرم در این دین هستند من هم می‌خواهم باشم.

آن کسی هم که تحقیق و بررسی کرده، دین و مذهب پدر و مادرش را دیده ولی بر خلاف دین و مذهب پدر و مادرش دین اختیار کرده است. قرآن می‌فرماید:

(فَبَشِّرْ عِبَادِ، الَّذِينَ يسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ)

پس بندگان مرا بشارت ده! همان کساني که سخنان را مي‌شنوند و از نيکوترين آنها پيروي مي‌کنند؛ آنان کساني هستند که خدا هدايتشان کرده، و آنها خردمندانند.

سوره زمر (39): آیات 17 و 18

مجری:

بسیار عالی! ممنون و متشکرم حضرت استاد، برنامه «باور» که سه شنبه ها پخش می‌شود دقیقا اختصاص به مسائل کلامی و اعتقادی دارد عزیزمان می‌توانند آن برنامه را هم ببینند.

آقای «جوکار» تماس گرفتند و گفتند در حد بله و خیر به من پاسخ بدهید قضیه کول گرفتن پیامبر توسط ابوبکر صحیح است یا صحیح نیست؟

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

قطعا باطل است، همچنین چیزی نداریم، رسول اکرم طرف غار رفت، ابوبکر صبح نزد حضرت امیر (سلام الله علیه) آمد گفت رسول الله کجاست؟ حضرت دروغ نمی‌گفت به ایشان گفت طرف غار رفته است.

بعد ابوبکر دنبال حضرت آمد در نزدیکی غار به پیامبر رسید و با ایشان به داخل غار رفت. این که پیامبر را کول کرده باشد همه دروغ است!

مجری:

احسنتم، خیلی ممنون و متشکرم استاد معظم آیت الله دکتر «حسینی قزوینی» خدا به شما سلامتی بدهد، ان شاءالله ادامه مباحث را در جلسات و هفته‌های آینده خواهیم داشت. از همه شما عزیزان التماس دعای فرج و دعای خیر داریم برنامه را با همین دعا به پایان می‌رسانیم: الهی بفاطمه و ابیها و بعلها و بنیها عجل لولیک الحجة ابن الحسن الفرج والعافیة والنصر! والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته.


مرگ مفتی اعظم عربستان، درجات و مراتب اخلاص>

اخلاق علوی بن باز آل الشیخ مفتی عربستان خاطره مناظره شیطان شناسی درجات بهشت شبهه امامت جنگ خندق تبیین حقایق ممنوعیت توهین به مقدسات مخلَصین