-
کاوش - واکاوی ازدواجهای میان علویان و امویان 24 شهریور 1403
1:25:19 دقیقه -
کاوش - سرنوشت اهل بیت علیهم السلام بعد از شهادت امام حسین علیه السلام 10 شهریور 1403
1:25:18 دقیقه -
کاوش - زیارت اربعین و عزاداری 27 مرداد 1403
1:20:39 دقیقه -
کاوش - اولاد امام حسین علیه السلام 20 مرداد 1403
1:24:38 دقیقه -
کاوش - رحمت و رأفت امام حسین علیه السلام در جنگ 13 مرداد 1403
1:17:23 دقیقه -
کاوش - مخالف قرار دادن مکتب اهل بیت علیهم السلام با ایرانیان 6 مرداد 1403
1:23:27 دقیقه -
کاوش - جبر و اختيار در حادثه ي کربلا 30 تیر 1403
1:24:22 دقیقه -
کاوش - رفتارهای سیاسی حضرت علی (علیه السلام) 9 تیر 1403
1:18:06 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات ازدواج های امیرالمومنین علیه السلام 19 خرداد 1403
1:24:38 دقیقه -
کاوش - غزوه بنی قریظه و پاسخ به شبهات درباره آن 12 خرداد 1403
1:23:53 دقیقه -
کاوش - ارتباط شعرای بزرگ ایرانی و برجسته با ادبیات اسلامی 5 خرداد 1403
1:23:00 دقیقه -
کاوش - کودکهمسری در دین اسلام 25 فروردین 1403
1:26:46 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 18 فروردین 1403
1:22:45 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 12 فروردین 1403
1:23:02 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 19 اسفند 1402
1:27:59 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 12 اسفند 1402
1:23:21 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 21 بهمن 1402
1:25:07 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 14 بهمن 1402
1:26:32 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 7 بهمن 1402
1:28:35 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 23 دی 1402
1:24:27 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 2 دی 1402
1:24:47 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 18 آذر 1402
1:24:02 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 20 آبان 1402
1:25:34 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 13 آبان 1402
1:24:17 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 6 آبان 1402
1:24:35 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 29 مهر 1402
1:26:17 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 15 مهر 1402
1:23:7 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 8 مهر 1402
1:23:04 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 18 شهریور 1402
1:21:33 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 4 شهریور 1402
1:24:48 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 28 مرداد 1402
1:25:59 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 21 مرداد 1402
1:23:26 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 14 مرداد 1402
1:22:40 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 24 تیر 1402
1:27:11 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 10 تیر 1402
53:34 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 3 تیر 1402
1:22:44 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 27 خرداد 1402
1:27:53 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 20 خرداد 1402
1:25:41 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 6 خرداد 1402
1:24:46 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 30 اردیبهشت 1402
1:24:11 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 23 اردیبهشت 1402
1:24:16 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 16 اردیبهشت 1402
1:27:24 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 9 اردیبهشت 1402
1:26:42 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 26 فروردین 1402
1:22:57 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 19 فروردین 1402
1:23:27 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 7 فروردین 1402
1:16:14 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 29 اسفند 1401
1:23:47 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 8 اسفند 1401
1:16:31 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 1 اسفند 1401
1:23:54 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 24 بهمن 1401
1:23:49 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 17 بهمن 1401
1:23:46 دقیقه
کاوش - خشونت در اسلام
قسمت پنجاه و دوم برنامه کاوش با کارشناسی دکتر روستایی
دیگر قسمت ها
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
عنوان برنامه: کاوش
عنوان بحث: (پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام)
تاريخ: 07/ 07/ 1403
استاد: حجت الاسلام و المسلمین روستایی
مجری: سید محمد صفایی
مجری:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ و بِه نَستَعِین أللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِه محمد و عَجِل فَرَجَهُم وَاحشُرنا مَعَهم و لَعن اعدائَهم.
مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا
سوره احزاب آیه 23
عرض سلام و تسلیت و تبریک ما به محضر مولامون حضرت بقیه الله اعظم ارواحنا له الفداء و همچنین خدمت شما بزرگواران عاشقان و موالیان حضرات آل الله صلوات الله علیهم اجمعین در اقصی نقاط جهان به مناسبت شهادت مجاهد بزرگ و عظیم شان جهان آیت الله علامه سید حسن نصرالله این فاجعه عظیم رو به محضر مقام معظم رهبری مراجع عظام تقلید حوزه های علمیه همچنین شما شیعیان و موالیان حضرات آل الله صلوات الله علیهم اجمعین تمام مسلمانان جهان تمام آزادگان جهان تسلیت و تبریک عرض می کنم خب در خدمت شما هستیم شنبه شب طبق روال همیشگی برنامه کاوش از شهر مقدس قم جوار کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها و از قاب شبکه جهانی حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف.
امشب هم در خدمت کارشناس ارجمند و استاد گرامی جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای دکتر روستایی خواهیم بود موضوعی که قرار است امشب با هم گفتگو کنیم و به شبهات اون پاسخ بدن جناب استاد خشونت در اسلام هست آقا سلام علیکم عرض تسلیت دارم خدمتتون
استاد روستایی:
علیکم السلام ورحمة الله،
بنده هم خدمت حضرتعالی و بینندگان عزیز و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولیعصر ارواحنا له الفدا عرض سلام و ادب احترام دارم و شهادت سید مقاومت علامه سید حسن نصرالله رو به محضر آقا امام زمان ارواحنا له الفداء مقام معظم رهبری و حوزه های علمیه و مردم آزاده تمام دنیا بالاخص پیروان مکتب اهل بیت علیهم صلوات الله اجمعین تسلیت و تبریک عرض می کنم امیدوارم که درجاتشون عالی است متعالی باشه و در اعلی علیین قرار بگیرند و آرزو دارم که ان شالله به زودی زود با دستان خیبر شکن فرزند حضرت زهرا سلام الله علیها مقام عظمای ولایت حضرت امام خامنه ای این قلعه پوشالیه یهود فتح بشه و در واقع اینها بفهمند که با آل علی هر که در افتاد ور افتاد
مجری:
ان شالله رب العالمین به زودی شاهدش خواهیم بود و اگرچه حالمون امشب خوش نیست از این اتفاق و این حادثه ناگوار ولی خب طبق روال همیشگی برنامه ی کاوش اختصاص داره به شبهاتی که مطرح می شود از سوی باستان گرایان و حالا بحثی که امشب به صورت خاص ان شالله در خدمت آقای دکتر روستایی هستیم ابتدا مقدمه ای بفرمایید که موضوع بحث چیست و وارد بحث بشیم کلیپ ها و شبهات رو ببینیم و پاسخ بفرمایید
استاد روستایی:
خواهش می کنم عرض کنم محضر مبارک شما خب ما طبق در واقع اون بحث همیشگی که با بینندگان عزیز و ارجمندمون داریم می پردازیم به در واقع نقد شبهات باستان گرایان که گاه مثلا شبهات سلیمانی امیری رو پاسخ میدیم گاه شبهات بهرام مشیری خب امشب هم دو تا شبهه رو در نظر گرفتیم که در مورد اون ها صحبت بکنیم و عرض کنم خدمت شما ان شالله حرف های این افراد رو مورد نقد و بررسی قرار بدیم اما من لازم می دونم که قبل از اینکه این حرف ها رو ما مطرح بکنیم و این نکات رو ان شالله مورد بررسی قرار بدیم یک نکاتی من داشته باشم درباره در واقع این بحث شهادت سید مقاومت و عرض کنم در این باره یک نکته ای رو عرض بکنم ببینید خب همه ی آزادگان دنیا می دانند که یهود در واقع بدترین دشمن مسلمانان هست و به تعبیر دقیق تر اگه بخوام خدمت شما عرض بکنم بدترین دشمن بشریت خب این ها بر اساس اون تعالیمی که در کتاب عهد عتیق تحریف شده خودشون دارن اینا معتقدن که باید بشریت از بین برود و ما در همین عهد عتیق وقتی ملاحظه می کنیم بعضی از آیاتی که در سفر تثنیه وجود داره خب می بینیم که این ها به شدت در واقع صحبت از آدم کشی دارن ما مثلا در همین عهد عتیق در سفر تثنیه ی این هم این کتاب هم در فصل در واقع دوم و هم در فصل عرض کنم بیستم یک آیاتی رو داریم که حائز اهمیت من بعضی از این آیات رو مایل هستم که از روی این کتاب خدمت بینندگان عزیز و ارجمندمون به نمایش در بیارم البته یک لحظه این لپ تاپ من یه مشکلی داره بله الان الان برطرف میشه مشکل خاصی نیست این رو یه مشکل نرم افزار دیگه برطرف میشه مشکل نیست خب این عبارت رو من ان شالله می خوام از خود کتاب به نمایش در بیارم که در صفر تثنیه وقتی وارد میشیم در فصل دومش عبارات عبارت جالبیه که اون نسل کشی رو آدم در بین این ها کاملا لمس می کنه خب اینجا الان صفر تثنیه این چاپی که من دارم ازش نمایش میدم چاپ ایلام هست و یکی از معتبرترین چاپ های در واقع این کتاب مقدس این باب اولش هست در باب دوم این کتاب مطالبی بیان شده که من این ها رو خدمتتون عرض کنم این باب اول شروع میشه از آیات یک خب سفر تثنیه یک بعد تا میاد آیات سی بعد میرسه به باب دوم خب در باب دوم به قول معروف مطالبی رو داره که من اول متنش رو نمایش میدم و بعد از روی کتاب عرض کنم باب دوم آیات سی دو تا سی و هفت ببینید بیایم سراغ آیات سی و دو تا سی و هفت آنگاه صیهون با تمام قوم خود به مقابله ما برای جنگ کردن دریا هست بیرون آمدند و یهو خدای ما او را به دست ما تسلیم نموده او را با پسرانش و جمیع قومش زدیم و تمامی شهرهای او را در آن وقت گرفته مردان و زنان و اطفال هر شهر را هلاک کردیم که یکی را باقی نگذاشتیم لکن بهائم را با غنیمت شهرهایی که گرفته بودیم برای خود به غارت بردیم یعنی ببینید منشور این آقایون این هستش منشور این هایی که به به قول معروف زن و فرزند و حتی به حیوان رحم نمی کنن این کتاب تحریف شده است اگر می بینید که غزه رو میان بمباران می کنن و به زن و کودک رحم نمی کنن اگر می بینید لبنان عزیز رو بمباران می کنن و به زن و کودک رحم نمی کنن و سید مقاومت در خون خودش می غلطه منشور این ها این کتاب تحریف شده است از اینجا یاد گرفتن وگرنه نبی خدا حضرت موسی علی نبینا و اله علیه سلام مطلقا این گونه نبوده که بخواد آدم سفاک خون ریز باشه نخیر این سفاکی و خون ریزی چیزیه که در این ها وجود داره و اونا از این کتاب در واقع تحریف شده شون این رو به دست میارن باز در این کتاب در باب بیستم اینجا باب دوم بود من برم برسم به باب بیستم آیه ای هم از اونجا از باب بیستم برا شما بخونم آیه شونزده باب بیست که باز ببینید چگونه صحبت می کنن من اینجا عمدا عین کتاب و پی دی افش رو باز کردم نخواستم یه قسمتی رو فسفوری کنم نه حالا زیاده مطالب اگه بخوایم در نقد کتاب مقدس صحبت بکنیم اما می خوام به اون قسمتی که شاهد مثالم هست بپردازم خب این باب نوزدهم بعد از باب نوزدهم می رسیم به باب بیستم در باب بیستم آیه شونزدهم ببینید اما از شهرهایی که خط اول دارم می خونم اما از شهرهای این امت هایی که یَهُوَ خدایت تو را به ملکیت می دهد هیچ ذی نفس را زنده مگذار ببینید هر چه تصرف کردی هیچ کی رو زنده نذار حالا اگر ما می بینیم مثلا این ها حمله می کنن میان به غزه و به قول معروف بیمارستان هم براشون اهمیتی نداره مدرسه براشون اهمیت نداره کودک و خلاصه خرد و کلان کودک و بزرگ برای اینا اهمیتی نداره علتش این منشورشونه این چیزی که به عنوان کتاب مقدس ازش یاد می کنن در حالی که تحریف شده است این کتاب اما منشور این آقایون همینه به غیر از این نیست بنابراین هیچ کسی نباید از این ها انتظار رحمت و رافت داشته باشه نخیر اینا رحمت و رافت ندارن این ها جز در واقع ددمنشی شما کافی این کتاب مقدس رو ببینید اون تحریف کنندگان به گونه ای تعریف کردند که برای انبیا آبرو نذاشتند از نبی دروغگو گرفته تا نبی نعوذ بالله شراب خوار گرفته تا خلاصه خیلی معذرت می خوام نبی که به نامحرم چشم داره و منافی عفت نعوذ بالله انجام میده و حتی با محارم و این ها همشون در این کتاب تحریف شده پیدا میشن همشون در این کتاب تحریف شده پیدا میشن چرا به خاطر اینکه اون در واقع تحریف کنندگان محرفین این کتاب ها در واقع خواستن شخصیتی که خودشون داشتن رو یک جوری در واقع توجیه بکنن و بله آمدن چنین تعریفاتی انجام میدن از جمله تحریفاتش هم همینه که آدم بکشی کسی رو زنده نگه ندار اصلا هدایت گری اینجا معنی نداره هدایت گری معنی نداره بله یه زمانی مثلا میاد میگه که آقا شما اگر مثلا کسی آمد اول هدایت کن دوم هدایت کن سوم هدایت کن بله اگر مقابله کرد و نمی دونم مثلا نتونست تحت حکومت مثلا شما زندگی بکند اون وقت مثلا چنین برخورد کن یه موقع اینجوریه یک موقع نه میگه نه اما از شهرهایی این امت هایی که یهوَ خدای چرا به ملکیت می دهد هیچ ذی نفس را زنده نگذار اصلا کاری با هدایت نداره خب این میشه که نتیجه اش میشه این کشتاری که بینندگان عزیزمون شاهد هستن در سرتاسر دنیا و اینو بدانید اگر این من بخوام بگم سگ صفتان توهین به سگ اگه بگم کفار صفتان این توهین به کفتاره اگر بگم خوک صفتان این توهین به خوکه اینا
بل هم ازل
هستن اینا از حیوان پست ترن
اگر این ها هرجای عالم عنان رو دست بگیرن اصلا دریغ نمی کنن تمام عالم برای این ها و زیر چکمه هاشونه اینگونه نیست که شما بگین آقا مثلا نسبت به مسلمین اینکار می کنن نه خیر کافیه این ها بفهمن حتی یک مسیحی خلاف این هاست مگر این ها پشت صحنه داعش نبودن مگر این ها پشتیبان گروه های تروریستی در عالم نیستن خب هستن دیگه مگه اینا همونا نیستن خب اون گروه تروریستی که مثلا به زن ایزدی رحم نمی کنه به مسیحی رحم نمی کنه و حاج قاسم ما رحمه الله الیه و سید مقاومت ما رحمت الله علی این ها میان این ها رو نجات میدن این بی پناهان رو خب این هایی که در واقع نه به شیعه رحم می کنن نه به اهل تسنن رحم می کنن نه به ایزدی رحم می کنن نه به مسیحی رحم می کنن مگه یک سری از خود یهودیان که مخالف صهیونیستا هستن مگه اینا به اونا رحم می کنن قطعا به حتی به اون یهودیان هم کیش خودشون رحم نمی کنن چون مخالف صهیونیستن اینا دستشون برسه به احدی رحم نمی کنن و تنها دندون های این ها رو باید مشت محکم خرد کرد وگر نه اینا با گفتگو اینا حالیشون نیست اینا اصلا اینا باید با مشت محکم فقط این حالیشون میشه زور حالیشون میشه باید با زور سر جاشون نشوندشون باید خیبرشون رو خیبر پوشالی شون رو فتح کرد دستان یدالله سلاله زهرا باید خیبر پوشالیشون رو فتح کنه و ان شاالله تعالی به برکت ظهور حضرت ولیعصر ارواحنا له الفداء برای همیشه در تاریخ نیست و نابود بشود
مجری:
ان شالله رب العالمین خیلی ممنون مچکرم
استاد روستایی:
در خدمت شما هستیم جناب آقاب صفایی
مجری:
سلامت باشید خب آغاز کنیم پس بحث امشب رو و کلیپ اولی که آماده شده بفرمایید در مورد چی هست تا کلیپ رو با هم ببینیم ان شالله
استاد روستایی:
عرض کنم محضر مبارک شما یکی از مباحثی که در واقع این نوچه های یهود
مجری:
دقیقا من دوست دارم اشاره کنم که چرا هیچ وقت مثلا نقد نمی کنن به سمت یهود امثال این آقای سلیمانی امیری این ها چرا اعتراضی نمی کنن به این مباحثی که آمده است در همین کتاب های تحریف شده
استاد روستایی:
خب این نوچه های یهود میان به یک آیه ای ایراد می گیرن ما در قرآن بالاخره آیه داریم که خدا و رسول اصله و اگر کسی مثلا بخواد خانوادش رو مقدم بر خدا و رسولی بکنه این منتظر عذاب باید باشه و خب این آقا میاد در واقع روی این تاکید می کنه و میگه امیرالمومنین امام علی علیه السلام در همین ایدئولوژی بوده و در ایدئولوژی
اشدا علی الکفار
که مثلا در قرآن آمده و به این خاطر مثلا این به ایرانیا رحم نمی کنه اینجوری نیست که بگه آقا مثلا غذا می برده و امثال این حرفا اینا به پسر عموهای خودشان رحم نکردن و از این حرفا میگه فکر کردی به شما ایرانی ها رحم می کنن یک تفکریه که ایشون می خواد در قالب اون کلیپ این رو بیان بکنه با هم ببینینم و بعد ان شاالله راجع بهش صحبت می کنیم
مجری:
بسیار خب کلیپ اول رو با هم می بینیم و می شنویم ان شالله برمی گردیم
کلیپ اول:
در اسلام همین داستان رو در آیه شماره بیست و یک سوره توبه می بینید که اگر برادر پدرت عموی تو کفر رو بر ایمان ترجیح دادن اونا رو به دوستی نگیر یعنی شما یک یک این اندیشه های عقیدتی رو می بینید حالا شما فکر کنید علی ابن ابی طالب برادر خودش رو پسر خودش و دیگران و زیر این اعتقاد دسته بندی می کنه فقط ما ایرانیان رو مثلا جدا ببینه از خانواده و عشیره ی خودش اونی که اعتقادات اسلامی رو به او یاد داده
اشداء علی الکفار
باشه یک دفعه این آیه رو فراموش می کنه نه پس ما فریبه یک تاریخ ایدئولوژیک رو خوردیم علی ای همای رحمت همای رحمت به کی به صاحبان ایدئولوژی خب اشکال نداره استالین همه همین گونه بوده ولی هیتر با نزدیکان خودش بد برخورد می کرده نه مسئله در جایی است که کسی که با شما اندک زاویه پیدا می کنه با او چه می کنید
اشداء علی الکفار
بودن به عنوان یک شعار اسلامی است
رحماء بینهم
بین خودتون با رحم حساب باشید اما نسبت به کفار به شدید ترین وجهی برخورد کنید آیا علی انسان ایدئولوژیکی نبود آیا علی انسان قرآنی نبود خوب این تعالیم قرآنی است پس چرا ما فکر می کنیم که علی با ایرانیان خیلی خوب بوده اگر ایرانیان از نظر حضرت علی کفر نبودند اهل گمراهی نبودن حالا اگر حداقل اهل کتابم بودن باز نگاهمون نسبت به اهل کتاب که به اندازه مسلمانان نیست خب چرا چشمون رو بر اینا بستیم چون می خوایم بپذیریم که بله شخصیت هایی بودن جدای از اون ایدئولوژی جدایی از اون باورها سر عمو رو میزدن اما با ما خوب بودن گردن پسر عموی خودشون رو در جنگ بدر و جاهای دیگه میزدن اما با ما خوب بود همین علی بن ابی طالب دیدی من بارها درگذشت اشاره کردم در جنگ بدر یا احد نزدیک ترین یارانش رو کشته لباس از سرشون درآورد به عنوان غنیمت مثل ولید بن ولی و دیگران حالا این آقا که لباس از تن کفار درمیاره به عنوان غنیمت میاد به من ایرانی شبانه غذا بده اهل کفرم اونا رو می کشه لباس از سر من در میاره بعد شب میاد به من غذا میده به زن و بچه ی من خب این خیالات از کجا میاد اون سریالی بود شخصیتی بود خاله اون خاله قزی می گفت بابا تو جیب ما رو نزن اینا اومدن به سرزمین ما اموال مار رو ببرن زنان ما رو ببرن کودکان م رو ببرن چرا چون از نظر اون ها ما انسان نبودیم ما اهل کفریم اهل گمرایی هستیم حالا تاریخ ایدئولوژی اومده گفته نه خیر اینا اومدن چیزی به ما بدن ما نداشتیم اینار رو ما بدبخت بودیم آزادی نداشتیم اینا اومدن به ما بدن غذا نداشتیم بخوریم اینا اومدن شبانه کیسه رو دوششون گذاشتن توی کوچه پس کوچه های مدائن و جا های دیگه می گشتن ببینن کدوم زنی هست غذا نداره ما بهش غذا بدیم حق آزادی بیان نداشتیم در برابر پادشاهان ساسانی نه اینک اونا خیلی حکومت های دموکراسی بودن و نه اونا بدتر از اینا اینا بدتر از اونا فرق نمی کنه ولی اینا صد برابر بدتر بودن
مجری:
خب بله بینندگان عزیز با هم شنیدیم شبهاتی که این آقا مطرح کرده و پیرامونه در حقیقت همون بحثی که در ابتدای برنامه عرض کردم اتهام خشونت در اسلام و در صدر اسلام خب در خدمت آقای دکتر روستایی هستیم و پاسخ به این شبهه بفرمایید
استاد روستایی:
خواهش می کنم ببینید عرض کنم خدمت شما این آقا دوتا آیه رو میاد مطرح می کنه و خیلی از رو اینا می پره درست معنا نمی کنه و خب بنابر اون اطلاعات بسیار پایینه تاریخی خودش میاد و به نفع خودش سعی می کنه این رو تفسیر بکن ببینید ما یک منظومه فکری در به قول معروف حاکم بر اندیشه های رسول خدا و امیر المومنین علی علیه صلوات الله و سلام هست بله که این رو در قرآن ما داریم و جنگ های پیامبر هم این رو تایید می کنه من قبل از این که بخوام وارد اصلا مواجه امیرالمومنین با ایرانیا بشم اینجا می خوام عرض بکنم ببین سوره ی یوسف آیه شماره صد و هشت خب
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم قل هذه سبیلی
یا رسول الله بگو
هذه سبیلی
این راه منه
ادعو الی الله
دعوت به خدا می کنم
علی بصیره
با بصیرت افزایی جامعه
انا و من اتبعنی
هم من هم کسی که پیروان منه
و سبحان الله
خدا پاک و منزه است
و منم مشرک نیستم این اصل کلی که در تمام زندگی پیامبر و امیرالمومنین ساری و جاری است لذا تمامی جنگ هایی که رسول خدا می کنه جنگ دفاعی است جنگ هجومی نیست که بگه آقا از اول بخواد لشکر بکشه و گردن بزنه نه اینجوری نیست شما جنگ با قبیله بنی مذهج و و و امثال این ها رو که شما نگاه می کنین نه اصلا چر اون بنی مذهج که عرض کردم به خاطر اینکه امیر المومنین رو فرستادن و سفارش هایی که به امیر المومنین در اون زمینه کردن یا جنگ های بدر و احد و نمی دونم خیبر رو خندق و تمام این ها جن گهای دفاعیه طرف مقابل یک پیمان شکنی کرده طرف مقابله تعدی کرده و خب رسول خدا می خواد پاسخ بده این نکته اول حالا میگه آقا بصیرت افزایی جامعه بله حالا اگر در یک جامعه ای شما در واقع آمدی به عنوان هدایتگر عمل کردی بعد پدر مادر و اقوام تو نپذیرفتن آیا باید گردنش رو بزنی خیر اینجوری نیست این نیست بله یک زمان میاد در مقابل سپاه اسلام اونم شمشیر می کشه بعد تو میایی او را بر خدا و رسول مقدم می کنیم یه حرف دیگه است
مجری:
که در جنگ بدر مثلا دشمن این کار رو کرد
استاد روستایی:
در جنگ بدر بله این رو داشتیم که مثلا من اون آیه ای که ایشون داره میگه در سوره توبه است دیگه خب که به قول معروف در سوره توبه آمده که اگر اون نمی دونم خلاصه پدران و مادران و نمی دونم ببینید آیه اش اینه آیه بیست و چهارم سوره ی به قول معروف توبه من این آیه اینجوری نمایش بدم کل آیه رو بله این آیه است خب قول
ان کان آبائکم و ابنائکم و اخوانکم و ازواجکم و عشیرتکم و اموال اقترفتموها
نه فقط فامیلا نه حتی مال یا تجارتی که می ترسید کساد بشه یا خانه هاتون اگر این ها رو بیشتر از خدا و رسول و جهاد در راه خدا دوست داشته باشید منتظر امر الهی باشید
یعنی منتظر عذاب باشید آیه اینه یعنی اصلا صحبت پسر خاله و پسر دایی نیست میگه آقا شما در یک قلب محبت دو چیز جمع نمیشه محبتی که اصالتا باید وجود داشته باشه محبت خدا رسوله و جهاد در راه خدا این جهاد هم لزوما به شمشیر زدن نمیگن حتی جهاد نفس بله هر جهادی دیگه الان مثل جهاد نفس جهاد اکبر جهاد اصغر میگه این باید برات محبوب باشه خدا رسول راه خدا و رسول یک کلمه جهاد در راه راه خدا و رسول این باید محبوب باشه حالا اگر اموالت از این محبوب تر بود اگه اون ساختمون چند طبقه ای که ساختی از این محبوب تر بود دیگه منتظر عذاب خدا
مجری:
اگر قوم و عشیرت مثلا خاندانت
استاد روستایی:
قومت بود پدرت بود بچت بود زنت بود هر چی یعنی فقط صحبت این نیست که بگه آی اینا فامیلاشون رو می کشن
مجری:
استاد روستایی:
مجری:
بزن برو یا مثلا گردن بزن
استاد روستایی:
اصلا ربطی نداره به این این مسئله ش اینه که آقا به قول معروف اصالت در محبت با خدا و رسول و راه خدا رسوله اینه حالا اگر آمدی شما بر این خدا رسول و راه خدا رسول آمدی مثلا فامیلت رو مقدم کردی منتظر عذاب باش خونتم مقدم کردی منتظر عذاب باش اما نگفته که محبت به اونا نداشته باش محبت داشته باشم اما جلوتر از خدا و رسول نباشم
مجری:
در طول اون ها باشه
استاد روستایی:
در طولش باشه نه در عرض اونا یا مقدمه بر اون ها
مجری:
نباشه
استاد روستایی:
نکن این کارو این آیه کلش داره همین رو میگه خب این آقا بهش فشار اومده خب این دردش اومده که بله آقا این آدم خب برو ترجمش رو بخون تو بلد نیستی عربی که بلد نیست لااقل برو ترجمش رو بخون اون چی داره میگه آیه این ربطی به کشت و کشتار کسی نداره داره میگه آقا محبت اصالت اینه اصالت در محبت محبت خدا رسوله و راه خب و اما اون آیه دیگری که ایشون خوند و بعد گفت علی بن ابی طالب با پدر و برادرش اینجوری عملکرده کرد حالا بریم این آیه رو ببینیم ببینیم مثلا آیه چی داره میگه که در قرآن هم آمده
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم محمد رسول الله و الذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم
ایشون این آیه رو خوند از روش رد شد سریع میگه آقا پیامبر رسول خداست خب در مقابل کفار شدت به خرج می دهد اما اون کسانی که با پیامبر هستن در مقابل کفار شدت به خرج میدن اما
رحما بینهم
بین خودشون رحمان و رحمانیت دارن رحیمیت دارن خب اگر ایشون می خواسته ترجمه ناسیونالیستی ارائه بده باید می گفت آقا علی بن ابی طالب رحماء بینهم
با برادر و پدر خودش خوب بوده با شما بده و این رحما بینهم پرید عبور کرد اما از این گذشته
اشداء علی الکفار
این به معنا اینه که اصلا اونار رو دعوت به حق نمی کنیم و تا یکی دیدیم اینکاره رو گردنش رو می زنیم اینه خب ببخشید پس یمن که توسط امیرالمومنین با سخنرانی امیرالمؤمنین آمدن مسلمان شدن مگه اول کافر نبودن خب چطور شد مگر مسلمانانی که رفتن حبشه در یک فضای جدیدی پیدا بکنن برای تبلیغ اسلام مگر با کفار رودرو نشدن کسایی که غیر اسلام دینشون بود بله خب گردنشون رو زدن یا دعوتشون کردن مگر پیامبر برای مثلا خسرو پرویز که نامه نوشت گردن خسرو پرویز می زد یا نامه براش نوشت تازه وقتی هم اون نامه رو پاره کرد پیامبر بهش اهمیت نداد نمی تونست حریفش بشه چرا می تونست وقتی عمر حریف خودش رو مثلا یزدگر میشه و خلاصه پادشاه ایرانی پیامبر نمی تونه وقتی عثمان می تونه اون پیامبر نمی تونه قطعا می تونستن یاران مخلصی که در رکاب حضرت بودن می دونستن اما اصلا اساسا اون منظومه ی فکری که حاکم هست بر سر تاسر زندگی رسول خدا و امیرالمومنین همون
قول هذه سبیلی ادعوا الی الله علی بصیره انا و من اتبعنی
آقا تو میایی میگی بله اونایی که تابع پیامبر بودن
اشداء علی الکفار
هستند خب چرا اونو نمیگی شما قرآن رو همش با هم ببین بله اشداء علی الکفار هستن ولی بعد از اون بصیرت افزایی بعد از اون اول اونه این نکته اولی که به قول معروف شایسته است که این آقا بفهمه
مجری:
بعد جناب استاد اینجا اصلا بحث ناسیونالیستی و ملی نیست که این عرب و عجمش می کنه اره اصلا بحث کفر و اسلامه یعنی کافر عرب هم فرقی نمی کنه
استاد روستایی:
فرقی نمی کنه اون وقت این داره میگه نه همین که با پسر عموی خودش اینجوری می کرد با شما خوبن اصلا ربطی به ایرانی و غیر ایرانی نداره ندار اتفاقا اتفاقا اتفاقا هم امیرالمومنین هم رسول خدا رابطه شون با ایرانیان خیلی بهتر بوده
مجری:
بهتر از دیگران بوده
استاد روستایی:
از عرب ها بود
مجری:
از خود عرب بهتر از خود عرب ها
استاد روستایی:
خب ببینید من تاریخ میگم حالا ایشون بره یاد بگیره ببینید من حالا از امیرالمومنین آغاز می کنیم خب ببینید کتاب الغارات ثقفی جلد دوم ببین آقای سلیمانی امیری سلسله انتشارات انجمن آثار ملی آرم بالاشو ببین جمهوری اسلالامی چاپ نکرده دقت کن جمهوری اسلامی چاپ نکرده شما چند صفحه هم که بزنی ورق بزنی عکس محمد رضا رو می بینی اولش
مجری:
یعنی قبل از انقلاب دیگه
استاد روستایی:
کلا قبل از انقلاب اصلا عکس محمدرضا اول این کتابه خب این کتاب الغارات این چاپی که من برداشتم می خوام به این آقا نشون بدم جلد دوم صفحه شماره چهارصد و نود و نه
قال مغیره
میگه مغیره گفته که این مغیره ی ضبیه کان علی علیه السلام
امیل الی الموالی و التف بهم
میگه بیشتر از همه متمایل به موالی بود یعنی غیر عرب هایی که عجم بودن عجم هایی که در اونجا ساکن بودن ایرانیا و فرض کن حبشیا این ها
امیل الی الموالی و التف بهم
لطف علی بن ابی طالب به این ها بسیار زیاد بود
و کان عمر اشدُ طباعا منهم
عمر اتفاقا از این ها خیلی دور بود ولی آقای سلیمانی امیری اصلا اسم نمی بره ها نمی خواد اسم آقا رو ببره من می دونم آبشخور شبهات این از کجاست خب این عبارتی که هست
مجری:
این موالیان همه غیر عرب ها رو بوده یا نه یا مثلا افرادی که اسیر شده بودن درباره موالی چه تعبیری آمده
استاد روستایی:
موالیان نگاه کنید موالی خب یک سری کسانی اند که یا اسیر شدن یا اونجا یک غیر عربیه که حالا به جهت کار یا به جهت هر چی اونجا بوده یا بالاخره هم پیمان بودن با اینا هر چی یا اونایی هستند که به قول معروف معمولا مثلا به عنوان اسیر در یک وقتی حضور دارن ولی ما مثلا در دور پیامبر خب پیامبر که جنگی با ایرانیا نداشته بله این که بگه آقا مثلا نه آقا اینا خودشون مثلا امثال سلمان مثلا
مجری:
درسته
استاد روستایی:
ایشون موالی داشته نگاه داری می کنن خب و غیر سلمان
مجری:
مهاجرینم بودن
استاد روستایی:
یک کسی هست که بالاخره عرب نیست خلاصه عرب نیست عرب نیست
مجری:
از اتباع
استاد روستایی:
اما خب امیرالمومنین
امیل الی الموالی و التف بهم
اما همین فردی که میگه
اشد تباعدا منهم
ناخوناشون رو می کشید تاریخ داریم
قلم اغفارهم
ناخوناشون رو می کشید
این آقا ولی امیرالمومنین نه خب این یک نمونه ای که در الغارت ثقفی آمده نکته دوم توجه امیرالمومنین به اسرای ایرانی و اینکه امیرالمومنین مطلقا اصلا در جنگ های ایران شرکت نکرده نه خود امیرالمومنین نه حسنین
مجری:
نه فرزندانشون
استاد روستایی:
شرکت نکردم خب شما ببینید من اول اون شرکت نکردن رو خدمت بینندگان عزیزمون ارائه بدم کتاب مروج الذهب مسعودی این جلد دوم چاپ مکتبه الاصلیه بیروت لبنان در صفحه دویست و چهل و چهار اینجا ی بحثی می کنه
ثم خرج فدخل عثمان علیه فقال له یا اباعبدالله
میگه عثمان بر او وارد شد و خلاصه بحث سر این الان من طولانی نخونم با توجه به وقت برنامه عرض کنم خدمت شما عثمان وارد میشه و می خواد باهاش مشورت بکنه و این ها
مجری:
با چه کسی
استاد روستایی:
که دیگه آقا بماند با عمر بن خطاب صحبت با عمر بن خطاب آقا بمانیم اقامه کنیم یا من برم در این جنگ و این حرفا عثمان میگه
و اقم یا امیرالمومنین وابعث بالجیوش
و لشکریان رو بفرست
فانه لا آمنوا
خلاصه
عطا علیک آتن ان ترجع العرب عن الاسلام
من هیچ امنیتی وجود نداره هیچ ایمنی وجود نداره که اگر یه حادثه ای برا تو به وجود بیاد عرب از اسلام برگرده ولکن لشکریان رو بفرست و و خلاصه تدارک کن مواظبت بکن پشتیبانی بکن
و ابعث له رجلا تجربه بالحرب خب و بصر بها
مردی رو بفرست که هم در جنگ تجربه داره هم بصیرت داره
نسبت به به قول معروف این موارد جنگی و این مسائل قال عمر و من هو کی رو بفرستم کی منظورته قال علی بن ابی طالب عثمان میگه علی بن ابی طالب رو بفرست
قال فلقی وکلمه و و ذاکره ذلک
برو ملاقاتش کن و باهاش صحبت کن و گفتگو بکن در این زمینه بیا بهش بگو آقا بیا برو با ایرانیا بجنگ
فهل تراه علیه مصرا علیه او لا
می بینی که او میاد یا نمیاد
فخرج عثمان
عثمان میاد
فلقی علیا
امیرالمومنین ملاقات می کنه
فداکره ذلک
میگه داستان اینه ما می خواهیم عمر بمونه تو برو جنگ قادسیه علی تو برو به جنگ با ایرانی
فأبی علیٌ ذلک و کره
امیر المومنین ابا می کنه میگ نه خیر شرمنده من همچین کاری نمی کنم و دوست ندارم همچین کاری بکنم
فعاد عثمان الی عمر فاخبره
عثمان میاد پیش عمر میگه اینجور شد بعد عمر میگه آقا کی بره
من تری و من تری غیر علی
کی میگه
سعید بن زید بن عمرو بن نفیله
و الی اخر ماجرا اونو بفرست که این پسر عموش بوده اصلا امیر المومنین نمیاد برا جنگ ایرانیان ابا می کنه و کراهت به خرج رفته این دو تا فتوح البلدان آقای بلاذری اینجا دوباره نگاه کنید صفحه سیصد و پنجاه و شیش
یوم القادسیه
جنگ قادسیه خب که پدر مختارم در این جنگ کسته شد و این ها شما ببینید میگه مسلمون ها نامه نوشتن به عمر و گفتن بالاخره اهل فارس خیلی زیادن لشکرشون زیاده
یسئلونه و المدد
مدد خواستن کمک خواستن
فاراد ان یقزعوا بنفسه
اومد خودش بره و به قول معروف با یه افرادی ابن عباس نمی دونم که گفت که نه و یه عده ای از اصحاب پیامبر گفتن نه بمون و تو سعی کن لشکریان رو بفرست و خلاصه پشتیبانی بکن این کار رو کرد بعد میگه که علی بن ابی طالب گفت برو بعد میگه که
فقال له و اشار علی بن ابی طالب بمسیر فقال لو انی قد عظمت من المقام و عرض علی علیٍ اشخوص
گفت علی من می خوام بمونم تو برو تو برو جنگ قادسیه
فاباه
امیرالمومنین ابا کرد نرفت قبول نکرد پس بنابراین ببینید این جنگ قادسیه طبق نقل فتوح البلدان بلاذاری و نقل مروج الذهب مسعودی که یکیش در قرن سه هست یکی در قرن چهاره اصلا اساسا امیرالمومنین در جنگ با ایرانیا شرکت نکرده که تو می خوای
اشدد علی الکفار
رو بیای بچسبونی به امیرالمومنین و ایرانیا بعد بگی امیرالمومنین نسبت به ایرانیا خیلی تنده پسر عمو های خودشون رو می کشتن اینار رو تیکه تکیه کردن این کجاست به کی می بندی این از این و اما نکته ی بعدی توجه امیرالمومنین به اسرای ایرانیه که من قبلا هم این رو نمایش دادم فقط خیلی سریع ازش عبور می کنم شما ببینید خب دوره عمر اتفاقاتی میفته جنگ هایی میشه خانمی به نام شهربانو اسیر میشه حالا بعضیا میگن دوره عمر بعضیا میگن دوره عثمان البته من اعتقاد خودم دوره عثمان کار نداریم من می خوام مواجهه ی امیرالمومنین با این ها رو بیان بکنم طبق گزارشی که میگن در دوره عمر بوده شما ملاحظه بفرمایید دلائل الامامه محمد بن جلیل جلیل بن رستم طبری اینجا در صفحه هشتاد و یک ماجرا رو نقل می کنه که بله این ها رو آوردن حکمی که عمر کرده چیه دقت کنید میگه
لما ورد صبی الفرس الی المدینه
زمانی که آورده شدن در واقع اسیران ایرانی به مدینه
اراد عمر بن خطاب
عمر چه اراده ای کرد
بیع النسا و ان یجعل رجال عبیدا للعرب
عمر گفت باید زنا رو بفروشیم و مردها بنده و برده ی عرب بشن و اینکه قانون بذاریم که
ان یحملوا العلیل و وضعیف و شیخ الکبیر و شیخَ الکبیر فی الطواف علی ظهورهم حول الکعبه
آقا قانون بذاریم که این ها ایرانیا بیان مریض و ضعیف و پیرمردا رو کول کنن بگردونن دور کعبه در ایام طواف
فقال امیرالمومنین سلام الله علیه
امیرالمومنین فرمودن
ان رسول الله قال اکرمو ا کریما کل قوم
رسول الله فرمودن به همه کریمان قوم بزرگان قوم به بزرگا تمام اقوام باید احترام بذاری یعنی چی بابا شاهزاده ان
مجری:
اون می خواست تحقیرشون کنه ایناها رو
استاد روستایی:
اون می خواد تحقیر بکنه امیرالمومنین میگه نخیر عمل کرده امیر المومنین در مقابل اسرای ایرانی خب بعد عمر میگه بله منم همین رو شنیدم که رسول خدا فرمودن که
اذا عطاکم کریما قوم فاکرموه و ان خالفکم
حتی اگه مخالف شما باشه اکرامشون کنید امیر المومنین گفت خوب حالا که شنیدی
فمن عین لک ان تفعل بقوم کرما ما ذکرت
این حرفایی که زدی رو از کجا می خوای به کدوم مستند شرعی می خوای با این قوم بزرگ زاده اینگونه برخورد بکنی بابا اینا
ان هولاء قوم القوا علیک سلم و رغبوا فی الاسلام
بابا اینا آمدن خودشون با رغبت پذیرفتن تعالیم رو
ایرانیا متمدنن ایرانیا یک انسان های فرهیختن منطق رو می فهمن اینا با رغبت خودشون پذیرفتن چه مدل برخورده بعد عمر رو پشیمان می کنن بعد ادامه داره که خلاصه بالاخره این خانم شهربانو خب قراره با امام حسین علیه صلوات الله و سلام ازدواج بکنه یعنی ماجرا طولانی میشه که حالا خیلی عبارت طولانی من نمی خوام همشو بخونم به این خانم میگن آقا تو دوست داری با کی ازدواج بکنی دوست داری بالاخره اینجا تشکیل خانواده بدی یا نه خب خانم شهربانو راضی میشه که با امام حسین ازدواج بکنه بعد خطبه رو حذیفه می خونه حذیفه بن یمان بد داره
وقال علی لها مسمک
امیرالمومنین به خانم شهربانو می فرمایند که اسمت چیه
قالت
شاه زنان شاه زنان حضرت می فرمایند نه فارسی حضرت صحبت میکنه نه شاه زنان نیست مگر دختر محمد و هی سیده نساء العالمین شاه زنان دختر رسول خداست
و أنت شهربانویه
تو بانوی شهری دقت می کنید و بعدم داره که
و خیرت اختها مروارید
خواهرش مرواریدم مخیر میشه
فختارت الحسن بن علی
این مخیر میشه
میگه آقا با امام حسن می خوام ازداج کنم اون اختیار میشه که آقا می خوام با امام حسین ازدواج کنم یعنی شما ببینید در یک فضای سنگین که این ها رو به عنوان اسیر آوردن عمر داره فرمان میده که اینار رو بفروشن
مجری:
زن ها رو بفروشن مردها رو برده
استاد روستایی:
امیرالمومنین نه تنها میاد مقابل این حکمه ناعادلانه رو می گیره بلکه در اون جوه سنگین شروع می کنه با زبون این باهاش حرف زدن شما حساب کنید اصلا خود آدم مثلا ببینید اگه
مجری:
در یک جای غریبی
استاد روستایی:
یه هم وطن که پیدا می کنی اصلا کاری نداری هم وطنت مثل خودت اهل نماز و روزه هست یا نیست اصلا شاید مخالف خیلی چیزهای دیگه هم باشه اما اگه دو کلمات هم زبون خودت حرف میزنه کیف می کنه آدم احساس آخیش از غربت در اومدم حالا ببینید امیرالمومنین با این خانم داره صحبت می کنه هم میگه آقا اینا کریما بزرگ زاده ان حواست باشه هم بحث فرهنگ و تمدن این ها رو بهش توجه می کنه آقا اینا با رغبت اومدن پذیرفتن اینا آدمای سرسختی نیستن که بخوان مثلا مقابل منطق به سر سختی بکنن نه خیر و بعد هم شروع می کنه به زبان این اهمیت دادن در اون جو سنگین شروع می کنه باهاش فارسی صحبت کردن و یک اسم بیخود هم براش نمی ذاره اصلا خود این جناب آقای صفایی عزیز مثلا یه البته کارهای پژوهشی در زمینه انجام شده ولی مقالات پژوهشی میشه در این زمینه نوشت فرهنگ نامگذاری از دیدگاه اهل بیت نمیاد وقتی میگه شاه زنان نمیاد بزنه تو سرش بگه آقا نه باید بیاد مثلا یه اسم خیلی بیخود براش بذاره نه
مجری:
که تحقیر بخواد کنه
استاد روستایی:
تحقیر نمی کنه میگ بانوی شه بانوی شهری شما ببینید شاه کل زنان نه سیده النسا حضرت زهرا است پیامبر فرموده اونم از ناحیه وحی فرموده او
سیده النساء اهل الجنه
در دنیا و آخرت سیده النساء
اما تو هم بزرگ زاده بانوی شهری شهبانوی شهری دقت می کنید این نوع ادبیات این نوع صحبت کردن خب این برخورد امیرالمومنینه اینو که من ننوشتم این منبع چندین قرن قبله یا مثلا در مناقب آل ابی طالب ابن شهر آشوب مازندرانی آمده در کتاب الدر النظیم جمال الدین جمال الدین یوسف بن حاتم شامی آمده یعنی ببینید از قرن چهار بگیر بیا اینور ایشون از اعلام قرن هفتمه و مطالب اینجا آمده که امیرالمومنین چگونه با این افراد برخورد می کنن دقت کنید خب اینم از این پس امیرالمومنین به جنگ ایرانیا نیومده بله که این میاد اینجوری خلاصه حنجره خودشو پاره می کنه امیرالمومنین اتفاقا خیلی با رافعت و رحمت با اینا برخورد کرده اینم یک نکته و نکته بعدی امیرالمومین اتفاقا با ایرانیا خیلی رفیق بود خیلی بیشتر از اینا یعنی این حرف حالا ما گفتیم الطف امیل اینا هست ولی خورد که میشه داخل خیلی بیشتر از این ها امیر المومنین با ایرانی ها رفیقه که من حالا مستنداتی رو در ادامه ان شالله خدمت شما میخوام نمایش بدم
مجری:
می خواهید یه توقف داشته باشیم
استاد روستایی:
مانعی نداره
مجری:
اگر یه میان برنامه ببینیم که حالا این بخش برخوردهای امیرالمومنین و رفتارهای مهربانان امیرالمومنین با ایرانیان رو که ریشه دارد رو ان شالله بعد از میان برنامه با هم دیگه خواهیم شنید از جناب آقای دکتر روستایی
میان برنامه
مجری:
صل الله علیک یا امیرالمؤمنین عرض تسلیت و تعزیت و تبریک متقابل و مجدد دارم خدمت شما بینندگان عزیز و ارجمند امروز شنبه هفت مهر ماه هزار و چهارصد و سه و خبر ناگواری که امروز همه ما شنیدیم و بسیار متألم شدیم شهادت سید حسن نصرالله عزیز و خب ما در شنبه شبها با برنامه ی کاوش در خدمت شما هستیم از شبکه جهانی حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف در خدمت جناب حاج آقای روستایی هستیم و بحثی که آغاز شده بود از ابتدای برنامه بحثی که باسان گرایان اتهامی که وارد می کنن به صدر اسلام بخصوص نسبت به پیامبر رحمت حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم نسبت به امیرالمومنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه بحث خشونت هست که مواردی رو فرمودن جناب آقای دکتر روستایی که دقیقا بر خلاف این هست و رفتار حضرات با بخصوص موالیان با ایرانیان برعکس این بود و مواردی هم باقی بود که ان شالله الان می شنویم بفرمایید آقا
استاد روستایی:
خواهش می کنم عرض کنم خدمت شما البته با این وضع فکر می کنم آقای صفایی عزیز ما به کلیپ دوم نمی رسیم
مجری:
نمرسیم بسیار هم عالی هستش
استاد روستایی:
اشکال نداره نه کلیپ اول مطالبش رو میگیم حالا تا ان شاالله کلیپ دوم می تونیم هفته آینده مورد بررسی قرار بدیم عرض کنم خدمت شما نکته ی دیگری که وجود داره نسبت به رفقای ایرانی امیرالمومنین به قول معروف هستش که راجع بهش باید صحبت بکنیم ببینید ما رفقای ایرانی که امیر المومنین داره افراد زیادی هستن دیگه اینو حالا من یکی دو موردش رو ان شالله خدمت بینندگان عزیزمون عرض خواهم کرد که ان شالله بهره ببرم ازاین یکی از اون رفقای ایرانی حضرت جناب میثم تمار اهل جنوب ایرانه ایشون میثم تمار رفاقتش با امیرالمومنین خیلی زیاده و اتفاقا این افراد چون شما اگه یاران درجه یک امیرالمومنین رو که نگاه می کنی اولا خیلی موالین وخیلیاش ایرانی ان یعنی امثال میثم تمار امثال رشید حجری امثال مالک و کمیل اینا اهل یمن بودن و یمنم جزء ایران بوده خب اینا افرادی ان که ایرانی ان اونوقت رابطه امیرالمومنین با میثم خیلی قشنگه میثم رو همیشه مردمو با تعبیر چی شنیدن میثم تمار یعنی چی
مجری:
خرما فروش
استاد روستایی:
میثم خرما فروش خب امیرالمومنین با میثم خیلی رفیق بود توی یک روایتی داریم حتی امیرالمومنین زمانی که حاکمه بله یه وقتایی جای میثم نشسته خرما فروخته
مجری:
میره حجره میثم
استاد روستایی:
این خیلی عجیب رفاقته حالا این میاد نصف شب در خونه شما چیز ببره بله خب یکی مثل تو باشه نه البته امیرالمومنین با خوارجم صحبت کرد ها که اونا آدم شدن ولی بعید می دونم که امثال تو آدم بشن هشت هزار نفر از خوارج برگشتن از دوازده هزار نفر امیرالمومنین با همه صحبت می کنه ولی خب نمیفهمه شما ببینید مرحوم علامه مجلسی در جلد چهل و یکم بحار الانوار عبارتی رو نقل می کنه دار احیاء تراث العربیه بیرت لبنان در صفحه دویست و شصت و هشت شماره صفحه میگه
و انفذ امیرالمومنین علیه السلام میثم التمار فی امرا
امیرالمومنین فرستادن میثم تمار رو دنبال یه کاری
و وقف علی باب دکانه
امیر المومنین خودشون نشستن دم دکانه میثم تمار
فأتی رجلا یشتری التمر
یه آقایی اومد خرما خرید از امیرالمومنین خرما خرید
فامره بوضع درهم و رفع التمر
حضرت گفت اون پولشو بذار اونجا خرما رو بردار ببر
فلما انصرف میثم
زمانی که میثم برگشت
وجد درهم بهرجا
دید این پوله چیه بهرج که اینجا گفته یعنی
الدرهم ضائف
قلابی بود
مجری:
تقلبی بود
استاد روستایی:
یارو درهم تقلبی گذاشته
فقال فی ذالک
گفت آقا جنس فروختی جای ما ولی درهم قلابیه یعنی یه جورایی مثلا شاید به این ادبیات که آقا کلاه گذاشتن سرت
مجری:
بله مزاح هم ممکنه باشه
استاد روستایی:
فرمودن که
فاذا لم یکون التمر مرا
شاهد باش خرما اگر چایی نمی خورد خرما تلخ می شه این پول قلابی گذاشته می خواد سر علی کلاه بذاره خرما تلخ میشه غصه نخور بعد داره که
فاذا هو بالمشتری رجع
دیدن مشتری برگشت
و قال هذا التمر مرا
گفت آقا این خرما تلخه
دقت بکنید و خلاصه خرما گذاشته پول قلابیش گرفت رفت ملاحظه می فرمایید خب اینجا آیا به قول معروف این جز اون رفاقت امیرالمومنین با این برده ی ایرانیه خرما فروشه این جز محبت و رافت امیرالمومنینه بله ما در یک دوره ای داشتیم در بعد از خلافت ابابکر دوره ای داشتیم که بخش نامه کرده بود که ایرانیا رو راه ندید به مدینه در دوره خلافت عمر یا مثلا بخش نامه کرده بود آقا اگه یه همسایه ی عربی به قول معرف مثلا پول نداره می تونه همسایه عجمش رو بفروشه این چیزها رو عمر بله این کار رو می کرد اما امیر المومنین شخصیت ان که پای مغازه ی رفیق برده ی آزاد شده ی ایرانی خودش می شینه در مغازه و خرمون می فروشه رفاقت امیرالمومنین با ایرانی هاست که ایشون برنمی تابه این ها رو همین میثم در عشق امیرالمومنین به صلیب کشیده میشه بالاخره رفاقت جاده دو طرفه هست البته صرف رفاقت نیست میثم اینجا به خاطر محبت امیر المومنین و حقانیت امیرالمومنین این کارو می کنه که به صلیب کشیده بشه به خاطر امیرالمومنین و امیرالمومنین به خاطر حق پذیری میثم اون کارو می کنه نگاه امیرالمومنین نگاه نژادپرستانه نیست وگرنه گفتمان اهل بیت
سلمان منا اهل البیت
نبود
مجری:
اصلا نمیشه اگه شما نگاه نژاد پرستانه ای داشته باشید
استاد روستایی:
پس خب چرا یه عربی رو نگفته اند
منا اهل البیت
مجری:
هیچ کدوم از عربها رو ما ندارین تا حالا
استاد روستایی:
سند معتبری نداریم نقل معتبری در مورد سلمان داریم نقل معتبر بله در مورد امام حسین داریم حسین منی و انا من حسین
مجری:
که از خود اهل بیت بود
استاد روستایی:
ولی شما ببینید آقا
مجری:
یک عرب خارج از اهل بیت اهل بیت همچین چیزی در موردش گفته باشند
استاد روستایی:
نه نقل جعلی داریما نقل جعلی داریم که مثلا گفت
عمر منی و انا من عمر
خب این به قول معروف هم سندش ضعیفه هم خود علمای اهل سنت ردش کردن اینا هست خب ولی اینکه بگی آقا مثل
سلمان منا اهل البیت
که معتبر باشه همچین چیزی
مجری:
متفق علیه باش نداریم
استاد روستایی:
اینجوری اما در مورد ایرانی داریم خب این نشون دهنده چیه ارتباط صمیمی اهل بیت با ایرانی ها است ارتباط صمیمیه اهل بیت اصلا پیامبر خونه اینا میرفت خونه ایرانیان خود خود رسول خدا سوای از امیر المومنین مثلا حالا این بد نیست البته جز این اسکن ها اینجا نیست اما بد نیست این چیزو به شما نشون بدم یک اسلاید
مجری:
از لطایف تاریخیه واقعا
استاد روستایی:
چیز قشنگی است
مجری:
اطلاع داشته باشیم از اینجور چیزها
استاد روستایی:
بله این یه عبارتیه بله اینجا من عبارتش خدمت شما نمایش بدم البته خب سه چهار نقل با سه چهار صورت مختلف من عرض کنم خدمت شما یکیش رو میگم اینجا مسند احمد بن حنبله جلد سه صفحه صد و بیست میگه از
عن انس ان جار رسول الله فارسیا
یه ایرانی همسایه پیغمبر بود
مجری:
در مدینه
استاد روستایی:
فکان طیب المرق
خورشت که می پخت بوی این خورشت کل محله رو برمی داشت
مجری:
آشپز بوده
استاد روستایی:
آره خیلی تمیز غذا می پخت بعد داره که
فصنع لرسول الله ثم جاء یدعوا
این اومد خورشت درست کرد برای پیغمبر قنوبر بعد حضرت رو دعوت کرد آقا بیا بیا خونه ی ما غذا بخوریم
فقال لهذه عائشه
عایشه رو بیارم؟
گفت نه فقال رسول الله خب عایشه کنار حضرت نشسته بود دیگه حضرت روش نمیشده که بلند بشه بگه آقا تو بشین من میرم مهمونی چون بالاخره سابقه داشت که مثلا ما تو تاریخ داریم که رسول خدا مثلا وقتی با یه همسر دیگشون خلوت می کردن گفتگو می کردن یک موقع عایشه ناراحت میشد خب حضرت اینجا می خواست مراعات بکنه گفت که این اینم بیاد گفت نه دوباره اومد
ثم عاد
رفت تو خونه گفت حالا یه خورده دیگه برم بلکه این زنه رفته باشه پیامبر بگم بیاد غذا بخوره
یدعوه فقال رسول الله و هذه
این چی؟
گغت نه حضرت فرمودن گفت نه دیگه من نمی تونم بیام دوباره بار بعدی رفت اومد بعد رسول خدا گفت و هذه بار سوم گفت نه باشه عیب نداره آقا اشکال نداره بیا بعد حضرت با عایشه بلند شدن رفت منزل ایرانی از اون غذاش خوردن خب این اصلا یک نمونه رفت و آمد پیامبر پیامبری که اینجا مدینه است که با عایشه ازدواج کرد یعنی پیامبر حاکم کل ممالک اسلامی است در نهایت قدرته اما به راحتی با ایرانی سر سفره ایرانی خودشو زنش میرن میشینن و غذا می خورن این نشون دهنده انس الفت پیامبر با ایرانی هاست و بعد حالا فارسی صحبت کردن حضرت رو داریم و امیرالمومنین و همین امامان دیکه که در جای خودش بحث میشه حالا می خواستم این یه دونه رو نشون بدم البته خب این خیلی زیاد مواردش اما حالا یه گزارششو این وسط نشون دادم اما یاران دیگر امیرالمومنین که حالا یکیش میثم بود یکی از این یاران رُشید حجریه خب که مرحوم شیخ طوسی در کتاب اختیار معرفه الرجال که معروف به رجال کشتی هست اونجا میاد یک گزارشی در مورد این ادم میاره خوب این آدم کی بود ببینید عرض کردم که سلمان که منا اهل البیت بود و چه اسراری اهل بیت بهش آموخته بودن آقای میثم طمار که چه اسراری اهل بیت بهش آموخته بودن و همینجوری از فضائل می گفته پیشگویی کرد که امیرالمومنین گفتن من چه جوری کشته میشم و مفتضح کرد حکومت و این ها یکی دیگه از اون ایرانیای خیلی مورد وثوق و از اون رفیقهای صمیمی امیرالمومنین همین رُشید حجریه ملاحظه بفرمایید در کتاب اختیار معرفت رجال دختر روشید در صفحه هفتاد و شیش یه دختری به نام قنواع داره خب قنواع عرض کنم خدمت شما می خواد یک ماجرایی رو نقل بکنه برای ابی حیان بجلی ابی حیان بجلی میگه که بالاخره
اخبرین ما سمعت من ابیک
بگو چی از بابات شنیدی
این شروع می کنه میگه که اخبرنی امیرالمومنین فقال یا رُشید یه روایت می خواد از باباش به نقل از امیرالمومنین میگه امیر المومنین فرمودن
یا رُشید کیف صبرک اذا ارسل الیک دُعی بنی امیه
صبرت چجوریه زمانی که اون دعی یعنی زناززاده زنازاده بنی امیه می فرسته دنبال تو
فقطع یدیک و رجلیک و لسانک
قطع می کنه دو دست دو پا و زبانت رو میگه که گفتم یا امیرالمومنین
آخر ذلک الی الجنه
آقا تهش بهشته دیگه یعنی عاقبت بخیریه دیگه حضرت رمودن
یا رشید انت معی فی الدنیا و الآخره
رفیق تو دنیا و آخرت با خودمی
ببینید صمیمیت امیرالمومنین با یه ایرانی قنواع میگه
فوالله ما ذهبت الایام حتی اوسل الیه عبیدالله بن زیاد الدعی
میگه روزهایی نگذشت تا اینکه عبیدالله بن زیاد حرام زاده فرستاد دنبال بابام
فدعاه الی البراءه من امیرالمومنین علیه السلام
بهش گفت برائت بجو از امیرالمومنین
نعوذ بالله ناسزا بگو
فأبی أن یبرأ منه
ابا کرد که برائت بجوید
فقال له دعی
این حرام زاده بهش گفت که
فبای میته قال لک تموت
علی گفته چجوری کشته میشی
فقال له اخبرنی خلیل
خلیل جناب آقای عرض کنم صفایی عزیز از خله میاد یعنی رفیق صمیمی بله میگه رفیق صمیمیم به قول امروزی ها رفیق فابریکم بهم گفت که
انک تدعونی الا البراءه منه و فلا ابرأ
گفت تو منو دعوت می کنی که به علی دشنام بدم ناسزا بگم من نمی کنم این کارو
فتقدمنی
تو منو میاری
فتقطع یدی
دستامو قطع می کنی پاهامو قطع می کنی و زبونم رو عبیدالله بن زیاد گفت خب حالا که اینجوری شد والله قسم خورد به خدا که من کاری می کنم که حرف علی دروغ در بیاد
لاکذبن قوله فیه
قول علی در تو درباره تو به دروغ تبدیل می کنم کاری بکنم دروغ بشه
قال فقدموه
اینو بیاریدش
فقطعوا یدیه و رجلیه
دو تا دست و دو تا پاشو ببرید
و ترکوا لسانه
زبونشو ول کنید
گفتند باشه خب اینو آوردن دست و پاشو بریدن زبونشو رها کردن خب بلندش کردن بردنش و این ها بعد قنواع میگه من به بابام گفتم
یا ابت هل تجد ألما لما اصابک
آقا این مشکلی برات پیش اومد دستات رو بریدن دردم حس می کنی
فقال لا یا بنیه الا کالزحام بین الناس
مثل این فشاری که گاهی اوقات آدم بین مردم ازدحام یه فشار اندکی هست در همون حد بیشتر نه
فلما احتملناه و أخرجناه
میگه زمانی که بلندش کردیم و آوردیمش از قصر بیرون مردم دورشو گرفتن
فقال ائتونی بصحیفه و الدوات
نوشت افزار بیارید
اکتب لکم ما یکون الی یوم الساعه
براتون بنویسم هر اختلافی هر اتفاقی که تا روز قیامت اتفاق میفته ببینید علم بلایا و منایا داشت غیب می گفت پیشگویی می کرد کی یار ایرانی امیرالمومنین بعد وقتی این شد
فأرسل الیهم الحجام
آقای عبیدالله بن زیاد حجامت کننده ای رو فرستاد
حتی قطع لسانه
زبانشم بریدن یعنی شد همون مرگی که امیرالمومنین فرموده بودن
و مات رحمه الله فی لیله
در همون شب از دنیا رفت که حالا ادامه ش میگه که علم بلایا و منایا داشت خب اینم یک یار ایرانی دیگر امیرالمومنین یار دیگر ایرانی امیرالمومنین مالک اشتر یار دیگرش کمیله اصلا در مورد مالک اشتر جملاتی امیرالمومنین داره رضوان خدا بر این مالک و متاسفانه متاسفانه درست شناخته نشد مالک من بعضیا رو دیدم مثلا بعضی تحقیقات رو نوشتن توهین هایی کردن مالک و نشناختن نفهمیدن مال کیه امیرالمومنین جملاتی در مورد مالک داره من یک دو جمله اش رو میگم زیاده ها خب یا اجازه بدین سه تاشو بگم خب یه جمله اش اینه که معاویه میاد کوری می خونه برای حضرت که آقا این همه لشکر دارن بعد ببینید حضرت چی بهش میگه کتاب نهج الایمان ابن جبر که یکی از آثار زیدیه است اینجا ملاحظه بفرمایید نهج الایمان در این صفحه میگه
الم تری ان المعاویه
ابیا اینجایی که فلش من فلش زرد زنگ زدم خوب می خوام یجوری این رو نمایش بدم که بینندگان عزیزمون قشنگ ببینند این عبارت رو خب
الم تری ان المعاویه
آیا نمی بینید معاویه
حیث ذکره و من معه
زمانی که در واقع
حیث ذکر کثره من معه من الادب
آمد ذکر کرد گفت ببین من چقدر عدد چقدر لشکر دارم
فهدده امیرالمومنین بمالک الاشتر
گفت منم مالک اشتر دارم تو این همه لشکر داری من یه مالک اشتر دارم مقابل همتون ببین این بزرگداشته و بیان شجاعت یکم نژاده بیان شجاعت یک کسی که این چنینیه که در یه موقع جز کشور ما بوده دقت بکنید ان شاالله که امروز دلاور مردان یمن هم پوزه این پست تر از سگ و خوک صهیونیست رو به خاک بماله مالک اشتر
مجری:
شجاعتشون رو حضرت اینجا چیز می کنن بعدش عنوان دارن صفت شجاعت رو براشون به کار ببرن
استاد روستایی:
شجاعتش رو بیان می کنن یا مثلا عرض کنم خدمت شما در مورد مالک اشتر حضرت خطاب تمام یاران عربش میگن
لیتنی
ای کاش برای من دو تا مثل مالک بود ی یکی مثل مالک داشتم ببینید مثله اثنین مثله واحد ای کاش من یه دونه مثل مالک داشتم ای کاش من دو تا مثل مالک داشتم دوتا یه دونه یه دونه یه طبری این رو نقل می کنه ای کاش یه دونه مثل مالک داشتم یعنی به همتون می ارزه اینم جمله دوم و اما جمله ی سوم که به قول معروف در مورد مالک اشتر هست عبارت است که الغارات ثقفی نقل می کنه در جلد اول الغارات ملاحظه بفرمایید
عن شعبی صفحه دویست و شصت و چهار
عن شعبی عن صعصعه بن سوهان میگه زمانی که خبر رسید
فلما بلغ علیا
زمانی که خبر رسید به امیرالمومنین
موت الاشتر
خبر شهادت مالک
قال ان لله ان الیه راجعون
بازگشت همه ما به خداست
و الحمد لله رب العالمین اللهم انی احدثه عندک
و من این رو نزد تو به حساب میارم بالاخره این پیش تو باشه این در واقع پاداش این نزد تو فان موته من مصائب الدهر مرگ مالک از مصیبت های روزگار
فرحم الله مالکا
خدا مالک رو رحمت کنه
فقد وفا بعهده
به عهدش وفا کرد
و قضا نحبه
ببینید
و لقا ربه
در واقع به اون پیمان خودش اون وظیفه خودش رو عمل کرد و خدا رو ملاقات کرد و بعد داره که
مع ان ناقه طنا انفسنا علی ان نصر علی کل مصیبه بعد مصابه رسول لله فانها اعظم المصائب
میگه ما قراره بعد از مصیبت رسول خدا صبر بکنیم و این مصیبت اعظم مسائل است
دقت می کنید اعظم مسائل اینجوری یاد می کنن از مالک یا مثلا عبارت های دیگری دارن که به قول معروف که مثلا مالک اگر کوه بود این چنین بود اگر نمی دونم چی بود خیلی توصیفات خیلی قشنگی دارن و یک عبارتی رو معاویه ملعون به کار می بره که هم الغارت ثقفی این رو نقل کرده و هم طبری نقل کرده من دیگه نمی خواستم این عبارت رو بگم اما چون خط بالای اینه اینو می خوام عرض کنم شدت اون ارتباط امیرالمومنین با مالک خب اینجا داره که معاویه خطبه خوند
فقام معاویه فی الناس خطیبا
خطبه خوند گفت اما بعد
فانها کان علی بن ابی طالب یدان یمینان
علی دو تا دست راست داشت
فقطعت احداهما یوم الصفین یعنی عمار
یکیشون روز جنگ صفین قطع کردم یعنی عمار
و قطعت الاخری الیوم
یکیشونم امروز قطع کردم
و هو مالک الاشتر دست راست امیرالمومنین دیگه ارتباط صمیمی تر از این که بخواد مثلا امیرالمومنین با یکی داشته باشه خب این آقا نمیفهمه اینجوری میاد جسارت می کنه دیگه اجازه بدید از کمیل بگذرم و سایر رفقای ایرانی امیرالمومنین بریم سراغ بحث بعدیمون اومد گفت که آقا علی بن ابی طالب لباس از تن افراد درمی آورمد اولا اون نقلی که ایشون آمد گفت که از تن ولید و فلان که من قبلا تو همین شبکه اومدم گفتم آقای این با نقل ضعیفش چی میگی برای خودت شیخ مفیدم از دیگران نقل کرده نقلشم نقل صیغه مجهوله و ضعیفه این رو مفصل من نقل کردم اما یه نمونه دیگه رو می خوام بگم یه سرداری ما در عرب داریم به نام عمر بن عبدود که زرش می ارزه کل ذره عربو خب امیر المومنین وقتی اینو کشت چرا زره اینو در نیاورد چرا الکی میگی علی لباس از تن مردم درمی آورد نه خیر ما سیره نظامی امیر المومنین رو مکرر صحبت کردیم که آقا زمانی که کسی رو می کشید اون رو لخت نکنید و چیزایی که اینجا نقل کردیم که آقا تیکه تیکه اش نکنید اگه مجبور شده بود نکشیدش که اگه فرار می کرد دنبالش نرید نمی دونم و خلاصه لباسش رو در نیارید اینا که گفتیم اما یه نمونه رو من می خوام نشون بدم که عمر بن عبدود که لباس این در بین جنگجویان حکم لباس مسی و رونالدو در این فوتبالیستا داره که اینقدر ارزشمنده کسی می خواد کلکسیونه این لباس رو نگه داره خب مال اون رو نگه می داره دیگه خیلی قیمت داره اما امیرالمومنین کاریش نداشت شما نگاه کنید در کتاب زهر الاداب و ثمر الالباب مال غیروانیه جلد اول صفحه چهل وشش در مورد عمر بن عبدود میاد صحبت می کنه که
کان اول فارس
اولین پهلوان بود
جزع المقداد و کان فارس یلیل
بهش می گفتن فارس یلیل پهلوان یلیل
چون در این منطقه آمده بود و با افراد زیادی درگیر شد بود همه رو شکست داده بود با راهزنا اینا همه رو شکست داده بود خب امیر المومنین میاد به جنگش خب کلی صحبت می کنن اول حضرت امیر او رو دعوت می کنه به اسلام
ادعوک الی الله و الی رسوله و الی الاسلام
خب قبول نمی کنه بعد میگه من می خوام با تو بجنگم می خوام بکشمت و می خوام با هم بجنگیم بعد اول میاد مثلا یه رحمی به امیرالمومنین بکنه میگه برادر زاده من نمی خوام بکشمت ولی عمو عمو جون نمی خوام بکشمت یه جوری می خواد چون نود سالش بود عمرو بن عبدود ولی خیلی گردن کلفت بود تاریخ الخمیس دیار بکری داره که این وقتی می جنگید ی بچه شتر رو روی دستش بر می داشت به عنوان سپر استفاده می کرد ببینید آدم قدر قدرتی خدا رحمت کنه مرحوم خلیل هم خیلی قدر قدرت بود که دیگه همه در عصر حاضر دیدن کسی نگه آقا مثلا این عجیب همچین کارایی خب اینجا میگه نه من نمی خوام امیر المومنین میگه حالا که میخوای رد بشی من می خوام بکشمت طوری نیست بعد با هم می جنگن وقتی که با هم می جنگن این آقا کشته میشه آقای عمرو بن عبدود کشته میشه بعد خواهر عمرو میاد
و لما قتلت عمرو جاء اخته
خواهرش میاد
فقالت من قتله
کی کشته اش است
فقیل علی بن ابی طالب
علی کشتش میگه
کفٌ کریم
چه هم کفی چه آدم بخشنده ای داداشم رو کشته هم بزرگ زاده است میومد در مقابل این همچین و هم می اومدن و هم آدم کریم بزرگیه دست نداشته به این دست نذاشته به لباسش بعد شروع کرد شعر خوندن
لوکان قاتل عمر غیرُ قاتله لکنتُ أبکی علی آخر ابده
اگر قاتل داداشم غیر این آدم بود شایسته بود که من تا ابد براش گریه بکنم
لکن قاتله من لا یعاب به
اصلا قاتل این آقا یه آدمی است که عیب نمیشه به این گرفت حالا اگه مثلا این رو لختش کرده بود نباید می گفت نگفت هیچی هیچ عیبی نمی شه بهش گرفت
و کان یدعی قدیما بیضه بلدی
در گذشته بهش می گفتن
بیضه البلد
حالا تو بعضی نقل ها داری که پدرش می گفتن تو بعضی نقل ها داریم که به خودش می گفتن یعنی چی یعنی آدمی که شهر رو حرفش حساب می کنن یه مکه بوده یه ابوطالب دیگه اینم فرزند ابو طالبه میگه آقازاده داداشم رو کشته
من هاشم فی ذراها و هی صاعده الی السماء تمیت الناس بالحسدی الی آخر
که به قول معروف میگه این از بنی هاشمه و به قول معروف این ساعد بنی هاشمه و این کسیه که مردم به او حسد می کنن و الی آخر این در واقع اشعاری که این خانم آمده و سروده دقت می کنید خب این یکیه نقل های دیگر هم داریم که دیگه من اجازه بدید که از اون ها عبور بکنم اون ها رو نقل نکنم و اما نکته ی دیگری که عرض کنم خدمت شما وجود داره توجه امیرالمومنین به رسم و رسوم ایرانی هاست توجه امیر المومنین من خیلی سریع باید بگم چون خیلی وقت مونده و پنج شیش پوشه من مونده حالا باید سریع عرض بکنم توجه به رسم و رسوم آقا ما در شرح نهج البلاغه آقای ابن ابی الحدید جله یازده داریم یه موقع یه ایرانی صفحه دویست و چهل و هشت یه ایرانی اومد برا حضرت در واقع حلوا آورد
و دعاء بعض من کان یأنس الیه
ببین میگه بعضی از کسانی که با علی مانوس بودن
مجری:
مونس بودن
استاد روستایی:
خب کی چی آوردن براش آوردن برا حضرت امیر حلوا یه سری حلوا های شیرینی جات
عملها یوم نوروز
برای روز عید نوروز درست کرده بود خب عید نوروز مال کیاست مال عرباس یا مال ایرانیاست
مجری:
سر سال شمسی
استاد روستایی:
مال ایرانیا هست
فقال لم عملت هذا
خب برا چی اینو درست کرد شیرینی رو
فقال لانه یوم نوروز
آقا روز عید نوروزه
برای این درست کردم
فضحک
حضرت خندیدن و فرمودن
نوروزوا لنا فی کل یوم ان استطعتم
اگه می تونی هر روز رو برامون نوروز قرار بده
یعنی هر روز از این حلوا ها برا علی بیار هم هدیه اش رو قبول کردن هم یه شوخی باهاش کردن و هم به فرهنگش که قید نوروزه توجه کردن اینه فرهنگ امیرالمومنین جناب آقای سلیمانی امیری نسبت به ایرانی ها باز نمونه ی دیگری عرض بکنم ما یک شخصی داریم به نام ماهوَیه که طرف خراسان مرزبانه کافر این آدم این میاد در عین کفرش امیرالمومنین بهش مسئولیت میده پست بهش میده به این ایرانی ببینید کتاب های متعددی این رو دارن من یه فتوح البلدان بلاذری و یک طبری نشون میدم کتاب فتوح البلدان بلاذری ملاحظه بکنید صفحه پونصد و هفتاد و پنج
قالوا
مورخین گفتن
و قدم ماهویه مرزبان مرو
ببینید ماهویه مرزبان کجا بوده مرو که الان این منطقه ی مرو اینجوری که خاطرم هست جزء ازبکستان افتاده جزء ایران بوده اینا همه دیگه بله دیگه خب
علی علی بن ابی طالب فی خلافته و هو بالکوفه
این ماجرا کیه مجرا بعد از جنگ جمله که حالا طبری قشنگ میگه بعد از جنگ جمل میگه این در خلافت علی آمد در حالی که علی درکوفه بود آمد پیشه علی
فکتب له الی الدهاقین و الاساوره و الدهشلارین ان یؤدوا الیه الجزیه
آمد نامه نوشت به برای ایشون به کی به کشاورزا و خلاصه سرلشکرا و تاجرا و همه که چی که آقا جزیه رو به این
بدید اموال رو به این بدید این مامور ما بر مالیات هست با اینکه این آدم کافر بود مسلمان نشده بود این میگه آقا
اشد علی الکفار
اینا گردن می زنن فلان گردن اینو نزد اومد گفت اقا می خوام باهات صلح کنم گفت عیب نداره سر پست باش مگه اونجا مرزمان نبودی برو جزیه رو هم جمع کن هیچ اشکالی هم نداره خب این نقل فتوح البلدان نقل تاریخ طبری جلد چهارم صفحه پانصد و هفتاد و هفت حوادث سال سی و شش ببینید اینجا نقل می کنه
قدم ماهویه أبراز مرزبان مرو علی علی بن ابی طالب بعد الجمل مقرا بالصلح
اومد گفت آقا من با تو جنگ ندارم می خوام باهات صلح بکنم نگفته
مقرم به الاسلام مقرم بالصلح
یعنی چی یعنی اصلا هنوز مسلمان هنوز نشده و گرنه مقرم بالصلح معنی نداره می اومد می گفت آقا من اومدم خدمت شما می خوام آقا مسلمان بشم
فکتب له علی کتابا الی دهاقین مرو و الأساوره و الجند سلارین و من کان فی مرو
آمد به همه اینا نامه نوشت نوشت
سلام علی من اتبع الهدی
این نامه رو برای مسلمون اینجوری آغاز نمی کنن سلام بر کسی که تابع هدایت باشد
اما بعد فان ماهویه ابراز مرزبان مرو جاءنی و انی رضیت عنه
این آمد پیش من و منم از او راضی هستم من راضی شدم ازشون
و کتب سنه ست و ثلاثین
میگه سال سی و شش
بله اونا اومدن کفر ورزیدن و در رو بستن اینو راه ندادن اما امیرالمومنین به یک ایرانی که کافر است مسئولیت داره میده گردنشم نمی زنه همین که آقا جنگ ندارم آقا باشه جنگ نداری مسئولیتم داشته باش اینم یک نمی دونه دفاع از ایرانیا در برابر عرب ها اینم خیلی جالبه خیلی جالبه ببینید در همین الغارات در همین جلد دوم صفحه چهارصد و نود و هشت اینجا رو دقت بکنید
عن عباد بن عبدالله الاسدی کنت جالسا یوم الجمعه و علی یخطب علی منبر من آجر
میگه من یک روز جمعه بود نشسته بودم علی بر روی منبر آجری بود
مجری:
کلمات فارسی داخل عربی اومده دیگه
استاد روستایی:
بله بله بعضا هست اصلا دهقان نمی دونم این مرزبان اینا خیلی هست استفاده از خود امیر المومنین داره به کار می بره این کلمه رو
مجری:
خیلی جالبه
استاد روستایی:
خب چرا نمیاد مثلا عبارت دیگه به کار ببر مگر عرب عبارت اخری نداره خب دارن
مجری:
عربی مگر نداشته مرزبان
استاد روستایی:
داره حالا نمی گن حضرت اصلا امر داره چون ببینید می دونن ایرانیا اهل فرهنگ و تمدنه و توجه به فرهنگ و تمدنی این آدم جذبش می کنه این آدم رو اینکه تو این بزرگزاده از مرزبانه بهش پست بدی نگید گردنش رو بزنید این خودش اهمیت داره یعنی شیوه تربیتیه اصلا شیوه شیوه شمشیر زدنی نیست که بخواه گردن کسی رو بزنه اینا باید واکاوی بشه آقای صفایی عزیز این رفتارهای اهل بیت علیهم السلام خب اینجا ببینید میگه نشسته بودم امیر المومنین ابن صوحانم نشسته بود حالا یا صعصعه یا زید نگفته اینجا میگه ابن صوحان هم یه روز جمعه ای بود
و جاء الاشعث
اشعث بن قیس کندی اومد
فجعل یتخطی الناس
اومد مردم رو هی زد کنار کنار از سر سر و روی مردم اومد گفت یا امیرالمومنین
غلبتنا هذه الحمراء
این سرخ رویان
کنایه از ایرانیا است اینا بر ما غلبه کردن آقا اینا دیگه اینا خلاصه اومدن در این شهر ساکن شدن دیگه حقوق شهروندی هم نداریم مثلا خب بعد
غلبتنا هذه الحمراء علی وجهک فغضب
امیرالمومنین خیلی ناراحت شدن این گونه سرخ ها به مقاصد غلبه کردن جنگ جای ما رو تنگ کردن امیرالمومنین ناراحت شدن
فقال ابن صوحان لیبین الیوم من امر العرب ما کان یخفی
امیرالمومنین گفت که الان این علی بن ابی طالب یه کاری می کنه چیزی که از عرب مخفی بوده الان رو می کنه
فقال علی من یعذرنی من هولاء الضیاطره
عبارت خیلی سنگینه کی منو معذور می داره از این شکم گنده های عربی عبارتی که امیرالمومنین به کار برده
یقیل احدکم یتقلب علی حشایاه
دراز کشیده خلاصه پاهاشم
مجری:
لم داده
استاد روستایی:
به خدای قسم که دانه رو شکافت و گیاه رو بیرون آورد از رسول خدا شنیدم که
لیضربنکم والله علی الدین عودا کما ضربتموهم علیه بدءا
این ایرانیا شما رو با شمشیر می زنن که به دین برگردید همونجور که شما روز اول می خواستید اینار رو وارد دین بکنید اینا شما رو می زنن که برگردید این دفاع امیرالمومنین از ایرانی ها و نمونه های دیگه هم داریم که شما میگید دیگه وقت نداریم
مجری:
نه دیگه متاسفانه وقت نداریم ممنون مچکرم جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای دکتر روستایی بسیار استفاده کردیم و بسیار تامل برانگیز واقعا این رفتاره امیرالمونمین و اینکه می بینیم الان اینقدر ریشه داره این محبت و این عشق به ولایت امیرالمومنین صلوات الله علیه و اهل بیت علیهم السلام در دل ایرانیان این قطعا یک ریشه ای داشته است و سببی داشته است آقا ممنون مچکرم التماس دعا داریم و همچنین از شما بینندگان عزیز و ارجمند التماس دعای فرج و دعای خیر داریم این دعا رو با هم زمزمه کنیم که الله منصر الاسلام و المسلمین وخذل الکفار و الیهود و المنافقین بفرج مولانا صاحب العصر و الزمان و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته