-
تاریخ بدون روتوش - قربانی کردن انسان ها در تاریخ یونان 30 خرداد 1403
1:30:35 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - فرهنگ یونان 23 خرداد 1403
1:23:31 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - دموکراسی و فلسفه یونان 16 خرداد 1403
1:30:50 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - ذهنیت های کلیشه ای در خصوص اهمیت یونان ( دموکراسی) 9 خرداد 1403
1:25:44 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - تمدن یونان 2 خرداد 1403
1:16:41 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 19 اردیبهشت 1403
1:31:53 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 9 اسفند 1402
1:19:19 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 11 بهمن 1402
1:21:13 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 27 دی 1402
1:15:51 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 20 دی 1402
1:20:35 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش 24 آبان 1402
1:18:44 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 17 آبان 1402
1:25:00 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 10 آبان 1402
1:25:34 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 19 مهر 1402
1:24:46 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 12 مهر 1402
1:21:47 دقیقه -
قسمت نود و یک برنامه تاریخ بدون روتوش با کارشناسی استاد حسینی (فصل سوم)
1:10:34 دقیقه
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 5 مهر 1402 -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 29 شهریور 1402
1:19:24 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 31 خرداد 1402
1:28:34 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 24 خرداد 1402
1:26:18 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 17 خرداد 1402
1:26:42 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 3 خرداد 1402
1:29:03 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 27 اردیبهشت 1402
1:47:03 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 20 اردیبهشت 1402
1:29:07 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 13 اردیبهشت 1402
1:26:53 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 6 اردیبهشت 1402
1:25:9 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 10 اسفند 1401
1:27:56 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 3 اسفند 1401
1:26:11 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 19 بهمن 1401
1:17:43 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 12 بهمن 1401
1:18:50 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 5 بهمن 1401
1:24:00 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 28 دی 1401
1:25:10 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 21 دی 1401
1:07:12 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش 23 آذر 1401
1:28:25 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش 5 مرداد 1401
2:01:54 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش 29 تیر 1401
1:27:23 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش 15 تیر 1401
1:26:29 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش 8 تیر 1401
1:29:05 دقیقه -
تاريخ بدون روتوش 1 تیر 1401
1:26:04 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش 11 خرداد 1401
1:28:29 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش 4 خرداد 1401
1:25:32 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش 28 اردیبهشت 1401
1:30:42 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش 21 اردیبهشت 1401
1:29:01 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش 14 اردیبهشت 1401
1:14:47 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش 24 فروردین 1401
1:23:50 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش 17 فروردین 1401
1:28:45 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش 3 فروردین 1401
1:4:23 دقیقه
تاریخ بدون روتوش - بررسی مطابقت کوروش با ذوالقرنین
قسمت صد و هفتم برنامه تاریخ بدون روتوش با کارشناسی استاد حسینی
دیگر قسمت ها
عنوان برنامه: تاریخ بدون روتوش
تاریخ: 13/04/1403
استاد: آقای حسینی
قسمت:107
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
استاد: حسینی
عرض سلام و ادب و احترام خدمت شما بینندگان عزیز و ارجمند بینندگان برنامه تاریخ بدون روتوش که قسمت سی و سوم از فصل سوم را می بینید و در مجموع صد و هفتمین قسمت از برنامه تاریخ بدون روتوش است که دارید ملاحظه می فرمایید و ما هم خدمت شما هستیم این برنامه قسمت قبل عرض کردم که می خواهیم به بحث تطابق ذوالقرنین و کوروش بپردازیم ببینیم آیا کوروش مصداق ذوالقرنین است نیست این ادلهای که گاهی ارائه می شود در خصوصش به چه شکل است و چقدر اعتبار دارد چقدر قابل نقد است و این نکته را ما داریم بعد از دیگر چهار سال مطرح می کنیم بعد از اینکه چهار ساله داریم با این برنامه مطالبی را در مورد بحث زرتشت و در مورد هخامنشیان مطرح می کنیم برنامه ای که ما داریم و الان دارید شما ملاحظه می فرمایید یا احیاناً باز پخشش را دارید می بینید آخرین برنامه قبل از ماه محرم و صفر است طبیعتاً در محرم و صفر ما خدمت شما هستیم ولی نه در قالب برنامه تاریخ بدون روتوش برنامههای دیگری به صورت ویژه ان شاء الله با موضوع همان ایام خدمت شما عزیزان خواهیم بود بعدش دوباره برمیگ ردیم همان روال را ادامه می دهیم دوره هخامنشیان را کار داریم فصل سه تمام می شود بعد از چند قسمت ان شاء الله وارد فصل چهار می شویم و قرار است برویم برسیم به بحث تاریخ اسلام.
از همین ابتدا عرض می کنم در صد و هفتمین قسمت از سلسله برنامه تاریخ بدون روتوش ما ده سوال پرسیدیم سه مورد در مورد زرتشت بوده است هفت مورد درباره بحث هخامنشیان بوده است جوابی هم دریافت نکردیم آنچه که بوده است عیان بوده است و شما دیدید اگر کسی هم تلاش کرده بود که پاسخی بدهد شما ملاحظه فرمودید که با چه کیفیت در چه سطحی بود و اینها. این قسمت هم منتظر می مانیم من مطالبم را عرض می کنم مخالف تماس بگیرد چه آن ده سوالی که مطرح کردیم اگر خواست پاسخ بدهد چه این موضوعی که ما امشب داریم دیگر بحث ذوالقرنین و کوروش را در قسمت قبل ما عرض کردیم یکی از نامزدهای محترم ریاست جمهوری در صدا و سیمای ملی نکتهای را گفته بودند در مورد اینکه کوروش مصداق ذوالقرنین است یا می تواند باشد به این موضوع پرداختیم ما دعوت کردیم نامه زدیم یک دو هفته هم گذشت از آن برنامه دیگر منتظر بودیم که نماینده بفرستند مطالب شان را بشنویم.
اگر نقدی بود نسبت به ادلهشان مطرح کنیم خبری نشد قابل پیشبینی بود که در این قضیه خبری نشود اینجور مباحث را معمولاً برای تبلیغات برای انتخابات برای جمع کردن یک قشر خاصی برای این مباحث بیشتر کاربرد دارد کاربرد علمی خیلی ندارد و خیلی از این ادعاها خیلی از این مسائلی که مطرح می شود در لابلای چرخ دنده های مباحث علمی خرد می شود توان این را ندارد که بخواهد از خودش دفاع بکند و مراقبت بکند استدلال ها می خواهم بروم سراغ چند استدلالی که مطرح شده است به آنها بپردازم یکی یکی، کتاب آوردم در استودیو می خواهم یک سری از مطالب را مستقیم از خود کتاب نشانتان بدهم. در مورد این مصداقیت.
یعنی اینکه اگر کسی بگوید کوروش مصداق ذوالقرنین است چند نوع ادله ارائه شده است من این دسته بندی کلی کنم در موردش یکی یک روایتی است در کتاب خصال شیخ صدوق آمده است که گفتند آقا این بر اساس این روایت مصداق ذوالقرنین همان کوروش بهش می پردازیم امشب یکی مباحث و موضوعاتیست که دارند از علمای شیعه استفاده می شود به صورت خاص از علامه طباطبایی و تفسیر المیزان برویم سراغ تفسیر المیزان علامه طباطبایی ببینیم واقعا علامه طباطبایی چه فرموده است و مباحثی که آیت الله مکارم شیرازی مطرح فرمودند. و به آن هم می خواهیم بپردازیم ان شاء الله ببینیم ریشه اش کجا بوده است به بحث ابوالکلام آزاد می خواهیم بپردازیم ببینیم اصلا ابوالکلام آزاد چه گفته است مبنای حرفش چه بوده است به چه پرداخته است کتابش هم امیدوارم آورده باشم بله به آن هم می خواهیم بپردازیم و یک گذری هم بر بحث تورات کتاب دانیال (علیه السلام) که گفته می شود بر اساس متن کوروش همان مثلا ذوالقرنین است.
این دسته بندی بخواهیم کنیم یکی روایت شیخ صدوق است دیگری عباراتی است که از علامه طباطبایی و بقیه علما گفته می شود و نقل می شود و در ادامه آن هم می دانید که بحث ابوالکلام آزاد به عنوان ریشه این ادعاها. مطرح می شود حالا یک روایت طبری هم است در تفسیرش که آن را اشاره می کنم چون در مورد تطابق ذوالقرنین و کوروش مطلب صریحی ندارد آن خیلی به آن نمیپردازم اگر در سوالات مطرح شد به آن با جزئیات بیشتری می پردازم و آن بحث تورات به این ها می خواهیم بپردازیم برویم سراغ کتاب خصال از فرصت استفاده کنیم امیدوار هستیم مخالف بیاید دیگر بخواهد صحبت کند بحث علمی بحث مستند مطرح می کنیم در این برنامه می رویم سراغ کتاب خصال روایتی که مورد استناد قرار گرفته است در مورد اینکه ادعا بشود کوروش همان ذوالقرنین است.
ملاحظه می فرمایید این کتاب خصال است کتاب خصال شیخ صدوق. در روایتی کتاب خصال می دانید از کتب کتبی است که شیخ صدوق کتاب فقهی نیست کتابی است که بر اساس اعداد روایاتی را در نظر گرفته است در باببندی یعنی دسته بندی کرده است در آن جا مطرح شده است در ذیل آن بخشی که به عدد چهار در روایات اشاره شده است بر اساس این چاپ که ملاحظه می فرمایید کتاب خصال شیخ صدوق صفحه شماره دویست و چهل و نه مطلبی آمده است من مطلب روایت آمده است روایت برای شما می خوانم و بعد ببینیم که. قضیه به چه شکل است صفحه دویست و چهل و نه من برایتان بعدش می خوانم کار دارم با دویست و چهل و نه هم برگردم بگذارم اینجا.
بله صفحه شماره دویست و پنجاه و پنج محل اصلی اینجاست این روایته ببینید و ملاحظه بفرمایید که روایت به چه شکلی است:
حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ بِإِسْنَادِهِ رَفَعَهُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَلَكَ الْأَرْضَ كُلَّهَا أَرْبَعَةٌ مُؤْمِنَانِ وَ كَافِرَانِ فَأَمَّا الْمُؤْمِنَانِ فَسُلَيْمَانُ بْنُ دَاوُدَ ع وَ ذُو الْقَرْنَيْنِ وَ الْكَافِرَانِ نُمْرُودُ وَ بُخْتَنَصَّرُ وَ اسْمُ ذِي الْقَرْنَيْنِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ ضَحَّاكِ بْنِ مَعَدٍّ.
امام (علیه السلام) صادق فرمود: چهار كس پادشاه همه روى زمين شدند دو مؤمن و دو كافر، دو مؤمن سليمان بن داود بود و ذو القرنين، و دو كافر نمرود بود و بخت نصر و نام ذو القرنين عبد اللَّه بن ضحاك بن معد بود.
الخصال نویسنده : الشيخ الصدوق ج 1 ص 255
حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ بِإِسْنَادِهِ رَفَعَهُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: در مورد سند خیلی نمی خواهیم اینجا بحث کنیم خوب مشخص است می گوید حدیث مرفوع از امام (علیه السلام) صادق (علیه السلام) نقل شده است اما ما کاملا نادیده می گیریم این بحث. سندی را تا اینجا یک روایت دیگر است آن جا که رسیدیم باز یک اشارهای می کنم نمی خواهیم در مورد اعتبار سند این روایت صحبت کنیم در مورد این هم نمی خواهیم بپردازیم که اصلاً در کتاب دیگری از کتب شیخ صدوقی نیامده است است محل اعتنا برای خود شیخ صدوق هم نبوده است در نتیجه گیری ها با متنش کار داریم که دارد قال امام صادق (علیه السلام) فرمودند مَلَكَ الْأَرْضَ كُلَّهَا أَرْبَعَةٌ مُؤْمِنَانِ وَ كَافِرَانِ زمین را چهار نفر از مومنان صاحب شدند تمرکز بر همین متن می کنم و کافران یعنی چهار نفر از مومنان و کافران دو مومن دو کافر. زمین را تصاحب کردند یعنی مالکیت پیدا کردند بر زمین یعنی قدرت پیدا کردن فَأَمَّا الْمُؤْمِنَانِ آن دو نفر مومن چه کسانی هستند؟ فَسُلَيْمَانُ بْنُ دَاوُدَ ع وَ ذُو الْقَرْنَيْنِ حضرت سلیمان ابن داوود (علیه السلام) و ذوالقرنین بوده است این دو نفر که خوب بودند و صاحب زمین شدند یا صاحب آن ارض شدند وَ الْكَافِرَانِ نُمْرُودُ وَ بُخْتَنَصَّرُ.
نمرود و بخت النصر هم بخت النصر هم دو نفری بودند که اینها مالکیت پیدا کردند اما این ها کافرانش بودند مومنانش نبودند اینجا چه بحثی دارد؟ اینجا که گفته بود ذوالقرنین حضرت سلیمان بن داوود (علیه السلام) که مشخص است نمرود و بخت النصر که مشخص است وضعیتشان چی بوده است چه کسانی بودند ذوالقرنین می ماند یک عبارت اینجا دارد و وَ اسْمُ ذِي الْقَرْنَيْنِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ ضَحَّاكِ بْنِ مَعَدٍّ.
اسم ذوالقرنین کی بود عبدالله بن ضحاک بن معد بود چه استدلالی کردند نسبت به این روایت گفتهاند این روایت نشان می دهد که این مصداقش کوروش است چرا به خاطر اینکه. امام (علیه السلام) صادق (علیه السلام) بر اساس علم غیبشان اینگونه دارند ادعا می کنند در مورد این روایت متوجه شدند که اسم پدر یا جد کوروش چی بوده است ضحاک بوده است این هم چیکار می کنند می گویند پدر کوروش که ضحاک نبوده است چیکارش کنیم مادرش هم که ضحاک نبوده است پدر مادرش اسم پدر مادرش هم ماندانا می شود مادر کوروش پدر ماندانا هم که ضحاک نیست چیست آستیاگ است خوب احتمالا این آستیاک شده است اژدهاک بعد اژدهاک شده است ضحاک حالا اینکه این چقدر استدلال پشتش است.
هیچ یعنی یک شباهت لغوی است باز با این هم کار نداریم می گویند این علم غیب امام (علیه السلام) را می رساند به خاطر اینکه هیچکس قبل از امام صادق (علیه السلام) این را نمیدانسته است که اسم جد کوروش مثلاً آستیاگ بوده است یا ضحاک بوده است یا اژدهاک بوده است واقعاً تعجب می کنم به خاطر چی بخاطر اینکه این کتاب تاریخ هرودوت است چند قرن قبل از اینکه اصلا اسلام بخواهد به وجود بیاید و پیامبری بخواهد مبعوث بشود چه برسد به این که امام صادق (علیه السلام) بخواهد به دنیا بیاید می رویم سراغ فهرستش بر اساس ترجمه جناب آقای مرتضی ثاقب فرد . صفحه صد و پنجاه این کتاب جلد اولش را البته من بیاورم برای شما که اینجا است صفحه صد و پنجاه ترجمه آقای ثاقب فرد تاریخ هرودوت یک بابی را بر اساس این ترجمه دارد اینجا صفحه شماره صد و پنجاه آستیاگ ایشتوویگو می رویم سراغ صفحه صد و پنجاه ببینیم قبلا کسی اصلا چنین حرفی را زده است یا خیر؟ این هم صفحه شماره صد و پنجاه ملاحظه بفرمایید نمی شود بیایم بگوییم آن علم غیب امام (علیه السلام) بوده است حتی اگر بپذیریم ضحاک همان اژیدهاک است اژیدهاک همان. آستیا گ است.
در تاریخ هرودوت خیلی صریح خیلی واضح مطرح شده است که پس از هوخشتره پسرش آستیاگ جانشین او شد مادها را دارد می گوید طبیعتاً او دختری به نام ماندانا داشت که شبی در خواب دید پیشاب دخترش به سیلی تبدیل شد که پایتخت او و سپس سراسر آسیا را فرا گرفت تعبیر کردند این کاری که انجام داده است یعنی اینکه تعبیر بر این شد که به هر حال از ماندانا بعد از ازدواجش فرزندی به دنیا خواهد آمد که همان می شود کوروش را می گیرد مادها را هم می گیرد سرزمین ماد را پس این آستیاگ است اگر بخواهیم بگوییم منظور از روایت همان آستیاگ است و این متناسب با علم غیب امام (علیه السلام) مطرح شده است این درست نیست یک ادعای باطلی است این به خاطر اینکه هرودوت قبلش به این مسئله اصلاً اشاره کرده است اگر مطابقت بدهیم این یک نکته نکته بعدی را من خدمتتان عرض کنم .
در مورد این روایت صفحه شماره دویست و پنجاه و پنج کتاب خصال به راحتی دیگر نمیگذریم دیگر چهار سال گذشت گفتیم یک شب بیایم استدلال مطرح کنیم ببینیم آقا چقدر این ارزش علمی دارد استدلال که مطرح شده است در مورد اینکه آقا مصداق ذوالقرنین همان کورش است نکته بعدی همه این ها را تا اینجا هم بپذیریم می گوید عبدالله بن ضحاک بن معد بعضی جاها گفتند معد بعضی جاها گفتند سعد بعضی جاها هم گفتند معبد این این چرا این تیکه دومش را نمی گویید در این روایت این کجا است؟ این کجا است؟ ایشتو ویگو به معد شباهت نداشت نتوانستید شباهت سازی کنید پدر آستیاگ بود دیگر پدر ضحاک بود این تیکه اش چی شد این باید جواب داده شود.
بحث علمی در موردش شود ممکن بود شما بیایید بگویید روایت دیگری داریم به قرینه روایت دیگری. یک بخشی از این روایت را قبول می کنیم بخش دیگش را خیر ولی همان هم ندارید قرینه خارجی هم ندارید برای اینکه این بخش از حرفتان را بخواهید اثبات کنید.
نکته بعدی این روایت را اگر بگوییم ملک الارض اربع کلها یعنی همه زمین را صاحب شدن چهار نفر آیا ذوالقرنین که اینجا شما گفتید کوروش است کل زمین را صاحب شد واقعاً کل زمین را صاحب شد به هیچ عنوان تندترین کسانی که ادعا دارند در مورد هخامنشیان و مداقع کوروش هستند ادعا ندارد کل زمین را گرفت بحث بعدی نفر بعدی. آیا نمرود کل زمین را صاحب شد؟ سوال بعدی آیا بخت النصر کل زمین را صاحب شد؟ یعنی یک استدلالی دارید سر تا پا ایراد سرتاپا ایراد استدلالتان را دارم می گویم سر تا پا ایراد این تا اینجا روایت وقتی استناد می کنید بعد پایبند نسبت به مواردی که در کنارش می آید طبیعتاً باشید نکته بعدی یک مسئله مهم می خواهم خدمتتان عرض کنم این بخش را ببینید و اسم ذوالقرنین عبدالله ابن ضحاک بن معد آیا این بخش. که الان دارم برای شما علامت می زنم جزئی از این روایت است یا خیر برویم یک قرینه ببینیم با هم کتاب بحارالانوار علامه مجلسی اعلی الله مقامه الشریف ایشان آمدند چند جای این روایت را نقل کردند همین طوری که الان اینجا دیدید کامل هم نقل کردم.
یک جای دیگر که روایت را آوردند کتاب بحارالانوار علامه مجلسی جلد چهاردهم هم است بله جلد چهاردهم اینجا را ملاحظه بفرمایید تا ببینید که چه اتفاقی افتاده است در این بخش ابن البرقی عن ابیه عن جده رفعه الا ابی عبدالله علیه السلام تقریبا می شود گفت همان سند. قال ملک الارض کلها اربعه مومنان و کافران فاما المومنان فسلیمان بن داوود و ذوالقرنین علیهم السلام و کافران نمرود و بخت النصر ادامه اش کجا است؟ ادامه اش چی شده است؟ ادامه دارد پاورقی این بحارالانوار اینجا عدد شماره چهار مشخص بود دیگر ادامه روایت تا همین جا آورده بود آن ادامه اش که اسم ذوالقرنین عبدالله ابن ضحاک بن معد را ندارد ادامه اش می رویم شما سراغ پاورقی شماره چهار الخصال می گوید نسخه ای هم از خصال است که به چه شکل است.
و فی ذیله که در ذیل این روایت آمده است یا در خصال در ذیل این روایت هم تعریف شده است اینگونه که و اسم ذوالقرنین عبدالله بن ضحاک بن معد یعنی این بخش از روایت که اینجا دارید می بینید در این بخش اصلی نیست به پاورقی منتقل شده است ممکن است اصلاً این بخش کلام معصوم (علیه السلام) نباشد توسط نساخ اضافه شده باشد بله چنین مسئله پیش می آید گاهی توسط نساخ اضافه شده است آیا قرینه بر این داریم یا نداریم الان قرینه به شما نشان می دهم می رویم سراغ همین کتاب خصال همین کتابی که مورد استناد قرار گرفت کتاب خصال شیخ صدوق در اینجا که این روایت آمده بود گفته بود ذوالقرنین چیست و کیست گفته بود ذوالقرنین اسمش عبدالله بن ضحاک بن معد است همین جا دوربین باشد.
دوربین اتاق فرمان نشان بدهید همین که من می خواهم چند صفحه بیایم عقب صفحه شماره دویست و چهل و هشت:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمْ يَبْعَثِ الْأَنْبِيَاءَ مُلُوكاً فِي الْأَرْضِ إِلَّا أَرْبَعَةً بَعْدَ نُوحٍ ذُو الْقَرْنَيْنِ وَ اسْمُهُ عَيَّاشٌ وَ دَاوُدُ وَ سُلَيْمَانُ وَ يُوسُفُ ع فَأَمَّا عَيَّاشٌ فَمَلَكَ مَا بَيْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ أَمَّا دَاوُدُ فَمَلَكَ مَا بَيْنَ الشَّامَاتِ إِلَى بِلَادِ إِصْطَخْرَ وَ كَذَلِكَ كَانَ مُلْكُ سُلَيْمَانَ وَ أَمَّا يُوسُفُ فَمَلَكَ مِصْرَ وَ بَرَارِيَهَا وَ لَمْ يُجَاوِزْهَا إِلَى غَيْرِهَا.
قال مصنف هذا الكتاب رضي الله عنه جاء هذا الخبر هكذا و الصحيح الذي أعتقده في ذي القرنين أنه لم يكن نبيا و إنما كان عبدا صالحا أحب الله فأحبه الله و نصح لله فنصحه الله قال أمير المؤمنين ع و فيكم مثله و ذو القرنين مَلِكٌ مبعوث و ليس برسول و لا نبي كما كان طالوت مَلِكاً قال الله عز و جل وَ قالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طالُوتَ مَلِكاً و قد يجوز أن يذكر في جملة الأنبياء من ليس بنبي كما يجوز أن يذكر في جملة الملائكة من ليس بِمَلَكٍ قال الله عز و جل ثناؤه وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كانَ مِنَ الْجِنِ.
امام باقر عليه السلام فرمود: خداي تعالي پيغمبري نفرستاده كه پادشاهي كند مگر چهار نفر كه همه پس از نوح مبعوث شده اند ذو القرنين كه نامش عياش بود و داود و سليمان و يوسف اما عياش كه پادشاه ميان مشرق تا مغرب بود و اما داود پادشاه ميان شامات تا شهرهاي اصطخر فارس گرديد و كشور سليمان نيز همين اندازه بود. اما يوسف پادشاه مصر و صحراهاي مصر گرديد و از آن حدود تجاوز نكرد.مصنفاين كتاب (رضي الله عنه) گويد: اين خبر چنين است كه گفته شد ولى آنچه صحيح است و من در باره ذو القرنين معتقدم اين است كه پيغمبر نبوده و فقط بنده شايستهاى بوده است كه خداى را دوست ميداشته و خدا نيز او را دوست داشته است او در راه خدا خيرخواه بوده است خداى نيز خير خواه او گشته كه امير المؤمنين فرمود: مانند ذو القرنين در ميان شما نيز هست و ذو القرنين پادشاهى بوده از طرف خداوند نه رسول بوده و نه نبى همانند طالوت كه خداوند فرمايد (پيغمبرشان بآنان گفت كه خداوند طالوت را براى پادشاهى در ميان شما برانگيخته) و گاهى روا باشد كه در شمار پيغمبران نام كسى كه پيغمبر نباشد برده شود چنانچه روا است در شمار فرشتگان از كسى كه فرشته نيست نام برده شود خداى عز و جل ثنائه فرمايد: هنگامى كه بفرشتگان گفتيم بر آدم سجده كنيد همگى سجده كردند بجز ابليس كه از طايفه جن بود.
تفسير نور الثقلين ج۱ ص۲۵۲ تفسير نور الثقلين ج۳ ص۲۹۵ تفسير نور الثقلين ج۴ ص۴۵۹ تفسير كنز الدقائق ج۲ ص۳۸۹ تفسير كنز الدقائق ج۸ ص۱۴۷ تفسير كنز الدقائق ج۱۱ ص۲۴۰ بحار الأنوار ج۱۲ ص۱۸۱ بحار الأنوار ج۱۲ ص۲۶۵ بحار الأنوار ج۱۴ ص۲ قصص الأنبیاء (للجزایری) ج۱ ص۱۴۳ قصص الأنبیاء (للجزایری) ج۱ ص۳۳۵ تفسیر العیاشی ج۲ ص۳۴۰ الخصال ج۱ ص۲۴۸ تفسير الصافي ج۳ ص۲۵۹ تفسیر البرهان ج۳ ص۶۶۴
همین کتاب دیگر همین کتاب چند صفحه آمدیم عقب. ذُو الْقَرْنَيْنِ وَ اسْمُهُ عَيَّاشٌ ذوالقرنین همانی که اسمش عیاش است حالا شما به چه دلیل می خواهید بگویید آن کسی که در چند صفحه بعد آمده است معتبر است سرش را بزنیم روایت سند را نگاه نکنید دم روایت و عبارتش را بزنیم بعدش هم بیندازید وسطش هم ضحاک را بیایی بگویی چه کسی بوده است آستیاگ بوده است اژدهاک بوده است همه این ها را هم درست کنید این را چیکار می خواهید کنید روایت است دیگر بعد سند و ملاحظه بفرمایید سند حدثنا محمد بن الحسن بن احمد بن الولید رضی الله عنه قال حدثنا محمد بن. حسن صفار عن احمد بن ابی عبدالله عن حسن محبوب عن هشام بن سالم عن من ذکره درست است من ذکره دارد هرچند آن جا هم رفع دارد ولی از هشام بن سالم هم است یعنی این سند هم می تواند کاملا مورد توجه قرار بگیرد.
پس این روایت خصال که دارید به آن استناد می کنید هیچ ارتباطی با کوروش ندارد نه اسم کوروش عبدالله بوده است نه اسم بابای کوروش ضحاک بوده است نه اسم پدر بزرگ کوروش معد، خیلی عجیب است یعنی شما بیاید یک مطابقت سازی کنی سه ویژگی بیاوری. بعد هیچ کدام از این سه ویژگی با آن ویژگیهای مطابقت نداشته باشد بعد ادعا کنید بر روی آن ولی شده است برویم سراغ بحث بعدی میایند می گویند که آقا علامه طباطبایی گفته است کوروش همان ذوالقرنین است پس کوروش همان ذوالقرنین می باشد من می خواهم امشب بروم سراغ کتاب تفسیر المیزان علامه طباطبایی وقت هم می خواهم ذخیره کنم به این بخش بپردازم به صورت کامل برای همین می خواهم بروم سراغ ترجمه بحثی را دارد علامه که از صفحه لپ تاپ من ملاحظه بفرمایید بر اساس این ترجمه اگر تصویر مانیتور بنده را بدهند جلد سیزدهم تفسیر المیزان در عربیش هم جلد سیزدهم است جلد سیزدهم و چهاردهم این بخش از تفسیر سوره کهف ترجمه استاد سید محمد باقر موسوی همدانی چاپ شده در کجا انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم بر اساس این شناسنامه کتاب می رویم سراغ مبحث اصلی می آید اینجا علامه طباطبایی شروع می کند بحثی را مطرح می کند ذیل سوره کهف بعد از اینجاست بر اساس این ترجمه صفحه شماره جلد سیزده صفحه شماره چهارصد و نود و شش شروع می کند ببینیم چه گفته است و چه فرموده است علامه طباطبایی آیا علامه طباطبایی گفته است کوروش ذوالقرنین است یا خیر؟ آیا استدلالی بر این مسئله آورده یا خیر؟ یک مقداری این را دقت بفرمایید من سعی می کنم که زود بروم به اصل مسئله برسم ببینیم علامه طباطبایی چه کار کرده است اینجا آیات را آورده است سوره مبارکه کهف آیات مشخصا مثل همان بقیه بخشهای سبک تفسیر المیزان آیات آورده شده است بر اساس همین ترجمه هم طبیعتاً ترجمه از آن ها آورده شده است صفحه شماره چهارصد و نود و شش ما شروع کردیم می آید جلوتر می خواهم صفحه بزنم کل متن این بخش علامه طباطبایی را با همدیگر ببینیم. تماس گرفتید سوالی داشتید از من خدمتتان هستم.
سوالی پرسیده شد در مورد ذوالقرنین ذوالقرنین چه کسی بوده است یا چی بوده است یا چه کار کرده است این ها را توضیح می دهد آن ذکر هم توضیح داده است که چگونه برداشت می شود و به چه معنا است علامه طباطبایی آیات مختلفی که در خصوص ذوالقرنین و در این بخش آمده است را یکی یکی در موردش توضیح می دهد می آییم پایین تر بحث مومنان صالح مطرح می شود در اینجا هنوز به آن اصل بحث اینجا هنوز نرسیده است امانت داری کامل این بخش را با هم ببینیم بخش بعدی ظالمان را عذاب می کنیم و مومنان مومنان صالح العمل را جزای خوب و جزای حسن داده می شود به آن ها این هم بخش را می آید کلیاتش توضیح داده می شود می رسد به ساخت سد به وسیله ذوالقرنین سدی که ذوالقرنین ساخت چه اتفاقی می افتد اینجا بعضی از مفسرین گفتهاند آیه مورد بحث در مقام تعظیم امر ذوالقرنین است می خواهد بفرماید جز خدا کسی به دقایق و جزئیات کار او پی نمیبرد این هم کلیات ذوالقرنین بیایم پایین تر چقدر بحث کرده است در مورد این آیات ذوالقرنین و بعد فقط به یک نصف جمله استناد می کنند که به آن می خواهم برسم اما توضیحات علامه طباطبایی را باید در این زمینه ببینیم.
کلمات و عبارات توضیح داده می شود این بخش باز هم جلوتر میاییم این بخش ساخت سد تا من یک مقدار سرعت بدهم تا صفحه پانصد و ده می خواهم برسم نکتهای را دارد ایشان بله این هم همان بخش ببینید چقدر توضیح داده استعلامه طباطبایی آخه آن هایی که دارند.
می گویند من واقعا فکر نمیکنم حتی یک بار این بخش نشسته باشند خوانده باشند حتی یک بار این بخش همینطوری شنیدند که آقا علامه طباطبایی گفته است کوروش همان ذوالقرنین است این بحثهای کلی در مورد ذوالقرنین مطرح کرده است میاییم اینجا می رسیم به صفحه شماره پانصد و ده این ترجمه بحث روایی. چند روایت را ایشان می آورد علامه طباطبایی می آورد و اینجا مطلب مهمی را دارد همان پانصد و ده خواننده عزیز باید بداند که روایات مروی از طریق شیعه و اهل سنت از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و از طریق خصوص شیعه و از طرق خصوص شیعه از ائمه هدی (علیهم السلام) و همچنین اقوال نقل شده است از صحابه و تابعین که اهل سنت با آنها معامله حدیث نموده است درباره داستان ذوالقرنین بسیار اختلاف دارد. آن هم اختلافهایی عجیب و آن هم نه در یک بخش داستان بلکه در تمامی خصوصیات آن و این اخبار در عین حال مشتمل بر مطالب شگفت آوری است که هر ذوق سلیمی از آن وحشت نموده است و بلکه عقل سالم آن را محال می داند و عالم وجود هم منکر آن است و اگر یک شرط دارد اینجا می آورد علامه طباطبایی اگر خردمند اهل بحث آنها را با هم مقایسه نموده باشد مورد دقت قرار دهد هیچ شکی نمیکند در اینکه مجموع آنها خالی از دسیسه و دستبرد و جعل و مبالغه نیست.
اصلا می گوید علامه طباطبایی می گوید اصلاً گزارش و روایتهای شیعه و اهل سنت در مورد صفات ذوالقرنین هیچ جا با هم قابل جمع نیست و این اصلاً خیلی شگفت انگیز است این مسئله این دیدگاه علامه طباطبایی بعد می آید به بحث یهودیان می پردازد که یهودیان حالا چه ادعایی را مطرح کردند صفحه چند پانصد و ده یعنی ببینید چقدر قول و چقدر شرح و چقدر توضیح. چقدر مطالب را در ذیل بحث ذوالقرنین آوردهاست میاید مطرح می کند که آقا ذوالقرنین را چرا گفتند اصلاً به آن ذوالقرنین دلیلش چه بود که گفتند ذوالقرنین بعضی ها آمدند گفتند که دو شاخ داشته بر سرش همیشه با عمامه می پوشانده است بعضی ها چه گفتند بعضی ها گفتند که چه بوده است چه بوده است بعضی گفتند از این جهت ذوالقرنین خوانده اند که او در دو قرن از زمین یعنی در شرق و غرب آن سلطنت کرده است و بعضی دیگر گفتند بدین جهت است که وقتی در خواب دید که از دو لبه آفتاب همه این اقوال مختلف تا آن جا که توانسته علامه طباطبایی اینجا آورده مطرح. بعضی دیگر گفتهاند بدین جهت که وی دو دسته مو در سر داشته است بعضی گفتهاند چون در تاجش دو چیز به شکل شاخ از طلا تعبیه کرده بود و از جمله اختلافاتی که وجود دارد در سفر او به مغرب و مشرق است باز اختلافات باز نظرها باز دیدگاهها این چند صفحه شد.
در مورد از آن جمله اختلاف، اختلاف روایات در وصف یعجوج و ماجوجه برخی از روایات آمده است چه هستند برخی آمده است چه هستند و از جمله آن اختلافات اختلافی است که در تاریخ زندگی سلطنت ذوالقرنین است. در بعضی از روایات آمده است که بعد از نوح (علیه السلام) در بعضی دیگر در زمان ابراهیم (علیه السلام) و هم عصر وی می زیسته است زیرا ذوالقرنین حج خانه خدا کرده است و با ابراهیم (علیه السلام) مصافحه نموده است یکی از قولها اصلاً دارد می گوید که اگر ذوالقرنین کوروش است یعنی کوروش به حضرت ابراهیم (علیه السلام) رفته است دست دادند یعنی همزمان بودند و این اولین مصافحه در دنیا بوده است بعضی دیگر آمده است وی در زمان داوود (علیه السلام) می زیسته است باز از جمله اختلافاتی که در روایات این داستان است اختلاف در مدت سلطنت ذوالقرنین است بعضی از روایت آمده است سی سال. در بعضی دیگر دوازده سال و در روایات دیگر مقدارهای دیگری گفته شده است اصلاً در مورد سلطنت ذوالقرنین هم اینکه بگویی سی سال یک قول است اقوال دیگری داریم دوازده سال و اینها را هم داریم این بود جهات اختلافی که هر که به تاریخ مراجعه نماید و اخبار این داستان را در جوامع حدیث از جاهای مختلف بحار و کتابهای دیگر نگاه بکند با این اختلافات مواجه می شود روایتی را از کتاب کمال الدین می آورد از امیرالمومنین (سلام الله علیه) در مورد اینجا ملک است به فتح است یا به کسر توضیح می دهد چون اختلافی است برخی گفتند به فتح برخی گفتند به کسر.
آیا ذوالقرنین فرشته بوده است یا نبوده است یا پادشاه بوده است یا نبوده است معنایش متفاوت خیلی زمان می برد و اینکه فرمود اینک در میان شما است مانند اوست یعنی امیرالمومنین (سلام الله علیه) به چه دلیل شباهتی به ذوالقرنین پیدا می کند شخصی از امیرالمومنین (سلام الله علیه) سوال پرسید باز میاییم پایین تر نگاه کنید اینجا را رسید روایاتی در ذیل برخی جملات آیات راجع به ذوالقرنین و کم کم وارد حالا دیدگاههای اساسی می شود ببینید از همه هم نقل کرد از درالمنثور سیوطی هم نقل کرده است از ابن عباس هم نقل کرده است . و افراد دیگر باز ادامه روایت ابن عباس تفسیر عیاشی از ابی بصیر از ابی جعفر (علیه السلام) باز درالمنثور سیوطی چقدر اقوال مختلف و متفاوت است می خواهم بگویم چیکار کرده است علامه طباطبایی بعد کجای مطلب را این ها گرفتند تفسیر عیاشی از اسبغ آمده است روایت این چقدر مفصل گفتم به شما چند ده صفحه علامه توضیح داده است گفتار پیرامان داستان ذوالقرنین بحث قرآنی و تاریخی در چند فصل داستان ذوالقرنین در قرآن تازه رسید به بحث داستان ذوالقرنین در قرآن.
قرآن کریم متعرض اسم او و تاریخ زندگی و ولادت و نسب و سایر مشخصاتش نشده است آقا بخواهیم برویم سراغ این مشخصات که قرآن مطلبی در این زمینه ندارد و علامه می فرماید که سبک و سیاق قرآن هم در مورد مباحث و موضوعات تاریخی به این شکل است منتها چند ایراد پیش می آید اینجا چجوری حالا مطابقت قرآن چجوری می خواهیم مطابقت بدهیم ایشان می آید می گوید سوال در مورد خصوصیات ذوالقرنین بوده است چند تا نکته هم در این زمینه مطرح می کند.
داستان ذوالقرنین و سد یأجوج و ماجوج از نظر تاریخ قدما از مورخین هیچ یک در اخبار خود پادشاهی را که نامش ذوالقرنین و یا شبیه به آن باشد اسم نبرد. بحث یاجوج و ماجوج این قضیه سد چی بود یاجوج و ماجوج چی بود که خواستند جلوی اینها را بگیرند و شر اینها را خواستند کم بکنند از آن منطقه اقوال مختلفی که در این زمینه است چه چیزهایی است مفصل حالا می آید کم کم می رسد به دیدگاهها و نظریات مختلف ذوالقرنین کیست و سدش کجا است؟ مورخین و ارباب تفسیر در این باره اقوالی بر حسب اختلاف نظریه شان در تطبیق داستان دارند چندین نوع قول دارند یکی چیست؟ بعضی از مورخین گفتند که سد مذکور در قرآن دیوار چین است. برخی دیگر آمدن گفتند که سد مذکور برخی از مورخین نسبت دادند که گفتهاند آنکه سد مذکور را ساخته یکی از ملوک آشور بوده است این ب صاحب روح المعانی نوشته بعضی ها گفتهاند او یعنی ذوالقرنین اسمش فریدون بوده است همان فریدون از پادشاهان پیشدادی این جیم بعضی دیگر گفتهاند ذوالقرنین همان اسکندر مقدونی است که در زبانها مشهور است و سد اسکندر هم نظیر یک مثلی شده است که همیشه بر سر زبانها است و در این خصوص که اسکندر است به روایت قرب الاسناد یاقوتی هم ارجاع دادند از امام موسی کاظم (علیه السلام) این دال بود.
صفحات را میاییم پایین تر توضیح مفصل در مورد اسکندر که چه ویژگیهایی داشته است چه گفته شده است روایت چی گفته است می رسد جمعی از مورخین از قبیل اسمعی در تاریخ عرب قبل از اسلام ابن هشام در کتاب سیره و دیگران حتی ابوریحان می آورد در آثار الباقیه گفتند که این اصلاً در یمن بوده است این ذوالقرنین این هم دیدگاه را می آورد اینجا یک مقدار مفصلتر می پردازد به این بحث می آید در ادامه علامه طباطبایی باز دیدگاه بعدی را مطرح می کند که چیست این شواهدی است که هر دیدگاه دارد یا نقدی که به ذهن علامه طباطبایی رسیده است و اینجا آمده است در تطابق سازیشان از آن استفاده کرده است اسم آورده که آقا ذوالقرنین را بعضی ها مثلاً اسم خاص دیگری را برایش گفتند.
میاییم جلوتر چقدر مفصل بحث کرده است من می خواستم اصلاً کتاب را بیشتر زمان می گرفت که یکی یکی و بعد این ها را و بعضی دیگر گفتهاند ذوالقرنین همان کوروش یکی از ملوک هخامنشی در فارس است نگاه کنید ببینید این دیدگاه را به عنوان یک دیدگاه یک دیدگاه مطرح کردند علامه طباطبایی می گوید همان کوروش حالا آن کوروشی که علامه طباطبایی در این بخش از تفسیر المیزان آورده است چه توصیفی در موردش دارد نگاه کنید و همان بود که امپراتوری ایرانی را تاسیس و میان دو مملکت فارس و ماد را جمع نمود بابل را مسخر کرد و به یهود اجازه مراجعت از بابل به اورشلیم را صادر کرد همان ها که در مورد کوروش معروف است تا اینجا و در بنای هیکل کمکها کرد که این بازسازی نکرده است ولی حالا برخی در ذهنشان جا افتاده است و مصر را به تسخیر خود درآورد کوروش کوروش مصر را به تصویر خودش درآورد؟!!
بعد تازه به همین جا هم نه آنگاه به سوی یونان حرکت نموده بر مردم آنجا نیز مسلط شد کوروش دارد می گوید؟!! و به طرف مغرب تازه بعدش رهسپار شد آنگاه رو به سوی به سمت مغرب رفت بعد به سوی شرق رفت تا اقصی نقاط مشرق پیش رفت یعنی کوروش بابل را گرفت مصر هم گرفت آفریقا را گرفت بعد یونان هم گرفت به غرب یونان هم حتی رفت آن جا را هم گرفت بعد برگشت شرق به اقصی نقاط شرق یعنی هند هم گرفت ها چین هم یعنی گرفت چین نه چین هم رفت کوروش واقعا این قول را یکی از علمای نزدیک به عصر ما آورده است که می رسد به چه کسی؟ می رسد به ابوالکلام آزاد و خیلی هم تلاش کرده است در کل مطلب این است که آن چیزی که قرآن در وصف ذوالقرنین آورده است با این پادشاه عظیم تطبیق می شود آقا عزیزان پژوهشگران علامه طباطبایی کوروشی که دارد معرفی می کند که ماد و پارس یکی کرده است مصر را گرفته است یونان را گرفته است غرب اروپا را هم گرفته است بعد برگشته شرق تا اقصی نقاط شرق رفته است هند هم احتمالاً باید حداقل گرفته باشد اقصی نقاط شرق دیگر چین هم برات می آوردیم حالا می گوییم هند هم گرفته است کوروش واقعاً این کار را کرده است؟!
خیر ایشان می گوید که این کوروش همین کوروش که با این توصیفات با این توصیف وجود خارجی ندارد مطابق با ذوالقرنین است چی گفته است ابوالکلام آزاد و این زیرا اگر ذوالقرنین مذکور در قرآن مردی مومن به خدا بله مومن به خدا نه مومن به مردوک نه مؤمن به بعل و دیگران و به دین توحید نه به بت پرستی اگر اینطوری بوده است کوروش نیز بوده است و اگر او پادشاهی عادل بوده است چی بوده است و رافت داشته است بر مردم کوروش هم اینطوری بوده است تاریخ دارد این را می گوید.
برویم جلوتر و همانطور که قرآن اشاره کرده است بحث مغرب و مطرح کرده است دیگر یک جوری این توصیف در مورد کوروش شرق و غرب عالم را حداقل شرق و غرب عالم دیگر قاره آفریقا آسیا و اروپا را دیگر کمپلت گرفته است دیگر در حالی که این کوروش نیست واقعیتش این متن علامه طباطبایی را من دارم برای شما علامه طباطبایی مورخ نیست مورخ باستان نیست دارد دیدگاه دیگری را می آورد جلوتر نگاه کنید از تورات هم یک قرائنی وجود دارد که مولانا ابوالکلام آزاد گفته است چه چیزهایی گفته است و مطالبی که از تورات آمده است کتاب قضیه وحی را آورده اینجا که مسئله وحی بوده است یا نبوده است؟ به چه شکل بوده است در مورد این یک نکته جالب نوشته علاوه بر اینکه نقوش و نوشتههایی با خط می خی که از عهد داریوش داریوش کبیر به دست آمده است که هشت سال بعد از او نوشته شده است گویای این حقیقت است که او مردی موحد بوده است و نه مشرک آقا تو را خدا بیارید به ما نشان بدید کجا است؟ هرکسی قائل به اینه بیاید به ما نشان بده آن عبارتی که کوروش یا داریوش از آنها باقی مانده است به خط میخی نشان دهنده هزار مورد خلافش را صدها مورد خلافش را صدها بار آوردیم مطرح کردیم بارها تکرار کردیم. و معقول نیست در این مدت کوتاه وضع کوروش دگرگونه ضبط شود می گوید کوروش موحد بوده است بعید است که مثلاً بت پرست بوده باشد بعد مثلاً در فاصله زمانی کمی کتیبهای نوشته شده است باشد موحد معرفیش کرده باشد اتفاقاً ما داریم همین را می گوییم من همین را می گوییم.
استدلال همین است ما می گوییم امکان ندارد در زمان کوروش کتیبهای نوشته بشود بگوید او بت پرست است چند سال بعدش نه زمان خودش در حکومت خودش در ذیل نظر خودش نوشته شده است کتیبههایی که در زمان داریوش در زمان خودش نوشته شده است می گوید این مشرک بوده است بت پرست بوده است ادامه. بعد یک سری حالا فضایل نفسانی در مورد کوروش که گفته شده است یکی از فضایل نفسانی این است که مصر را گرفته است یعنی انقدر دور از حقیقت مصر رفته گرفته است کتاب عهد قدیم را می آورد بحث مباحث را مطرح می کند یک عباراتی از هرودوت می آورد می گوید هرودوت گفته که این چنین بوده است و چنان بوده است تعریف تمجید کرده است از کوروش بعد می گوید که در کتاب دانیال (علیه السلام) خوابی برای کوروش نقل کرده است که آن به صورت قوچی که دو شاخ داشته دیده است امشب ان شاء الله به آن برسیم در آن کتاب این چنین آمده است که چه اتفاقاتی افتاد در قضیه دانیال (علیه السلام) کتاب دانیال (علیه السلام) که چند بار در برنامه نشان دادم امشب می خواهم به آن اشاره کنم بهش بپردازیم کوروش کجا است؟
اما سد سازی کوروش کجا است؟ سد موجود در تنگی کوههای قفقاز آقا باستان گرایان عزیز این سدی که کوروش ساخته می شود نشان بدهید و دلیل و سند و کوروش ساخته است بد نیست نشان به ما بدهید دیگر که به چه شکل است؟ مطابقت بخواهیم بدهیم با ذوالقرنین باز توصیفات دیگر باز مباحث دیگر باز موضوعات دیگر . در مورد سد در مورد یاجوج و مرجوج در مورد اتفاقاتی افتاده است که عموماً هیچ مطابقتی با ضعیفترین متون تاریخی هم البته ندارد چون تحت تاثیر حرفهای ابوالکلام آزاد است می رسد اینجا این جمله این بود خلاصه از کلام ابوالکلام آخرین دیدگاهی که آورده بود در جمع بندی ابوالکلام بود این جمله را می آورند.
لکن از هر گفتار دیگری انطباقش با آیات قرآنی روشنتر و قابل قبول تر است علامه طباطبایی نمی گوید این را من به این را متوجه شدم این دیدگاه من است می گوید این دیدگاه مختلف این همه دیدگاه مختلف وجود داشت یکی گفته بود پادشاهی در چین بود یکی گفته بود اسکندر بود یکی گفته بود چه بوده است. بین این اقوال قول ابوالکلام آزاد معقولتر است بیشتر با آیات قرآن جور در می آید منتها نباید فراموش کنید همان قولی که کوروش رفته است مصر را گرفته است رفته است یونان را گرفته است رفته است غرب اروپا را گرفته است برگشته است شرق آسیا را تا آن انتهایش رفته است گرفته است در قفقاز سد ساخته است و این کارها را انجام داده است موحد بوده است یکتاپرست بوده است خیلی اهل رافت بوده است دل رحم بوده است خیلی اهل مراعات حال مردم بوده است همه این ها را در نظر بگیریم اگر همه این ها را در نظر بگیریم برای کوروش می گوید این کوروشی که توصیف شده است مطابقتش بیشتر است تا اسکندر.
پادشاهی چین تا آن پادشاه مناطق دیگر تا آن پادشاه یمن این را دارد می گوید ولی یک جمله این نکته اول این عبارت که هرچند بعضی از جوانبش خالی از اعتراضاتی نیست این همه روتوش شده بود و این همه سعی در مطابقت سازی شده بود از طرف ابوالکلام آزاد و امثاله علامه طباطبایی این دیدگاه را می آورد می گوید این نزدیکتر است باز به ذوالقرنین می گوید همین هم خارج از اشکال نیست همینم ه خارج ازش اشکال نیست بعد در ادامه هم از جمله حرفهایی که درباره ذوالقرنین زده شده است مطالبی است که من از یکی از مشایخم شنیدم. علامه طباطبایی که چی گفته است مشایخش یکی از مشایخش گفته است ذوالقرنین از انسانهای ادوار قبلی انسان بوده است این حرف خیلی غریب است شاید خواسته است این روایتها گزارشهایی که با هم هیچ جوری جور در نمیادی اگر ما بخواهیم به آن قائل باشیم را با همدیگر پیوند بدهد.
گفته است آقا اصلاً مال دوره ادوار قبل از این انسان کنونی و انسان حالا هوشمند یا باز هم ادامه دارد مفسرین مورخین در مورد بحث این داستان دقت و کنکاش کردند حرفهایی را آمدند زدند موضوعاتی را مطرح کردند مغول ها اول سرزمین چین را درنوردیده بودند این موضوعات دیگر می آید مطرح می کند چون جور در نمیاید دیگر کل استناد و مطلب به چه کتابی بود یعنی دیدگاه چه کسی را یعنی جمله را دوباره دقیق بگویم چه نوع کوروشی را علامه طباطبایی به ذوالقرنین در بین نظرات دیگر نزدیکتر می داند آن کوروشی که ابوالکلام آزاد توصیف کرده است در این کتاب این کتاب ببینیم با هم کتاب به تعبیر مولانا ابوالکلام آزاد کوروش یا ذوالقرنین قرآن و تورات اینجا بهتر دیده شود. و ترجمه هم شده است نشر نی هم آمده است چاپ کرده است.
من یکی دو عبارتش هم نشان شما بدهم چه شخصیتی داشته است واقعاً همین ابتدا یک اشاراتی در این ترجمه شده است مثلا اینکه آخر عمرش چی شده است بود ابوالکلام آزاد چنان که می توان گفت چنانکه می توان گفت تلاشهای سیاسی ابوالکلام از آن پس از گسترش از گستره پان اسلامیسم به حوزه ناسیونالیسم محدود شد مقدمه همین کتاب است توصیف ابوکلام در همین کتاب است از گستره پان اسلامیست به حوزه ناسیونالیسم. او تا پایان عمر ناسیونالیستی پرشور و پیشرو در کنگره ملی و صحنه سیاسی هند باقی ماند به ابوالکلام آزاد به عنوان یک عالم دینی نگاه نکنید به عنوان یک ناسیونالیسم نگاه کنید این تا اینجا برویم سراغ مطلب بعدی که من می خواهم به شما بگویم می خواهیم ببینیم دیدگاه چی بود دیگر گفتند علامه طباطبایی گفته است که کوروش مصداق ذوالقرنین است که دیدیم چی بود مساله اصل و اساس قضیه چقدر متفاوت بود با آن شعارهایی که داده می شد.
یک نکته بعدی من خدمتتان عرض کنم همان ویژگی هایی که علامه طباطبایی برای ذوالقرنین آورده است با کوروش جور در نمیاد این ها به کنار یک توضیحاتی همانجا به شما دادم. اگر علامه طباطبایی آمده است است و اصلا فرض را بر این بگیریم همه این مباحثی که امشب گفتیم بذاریم کنار فرضم این است که علامه طباطبایی بیاید بگوید که کوروش همان ذوالقرنین است والسلام آیت الله العظمی جوادی آملی فرموده است کوروش همان ذوالقرنین نیست تمام دو عالم یک دیدگاه اینگونه دیدگاه دیگر به این صورت، در این مسئله چقدر می خواهید مقلد باشید و تقلید کنید علامه جوادی آملی ایشان هم مطلبی را که دارند در کتاب تفسیر تسنیمشان که منتشر هم شده است یعنی چاپ شده اش منتشر شده است ولی حالا تلفظ بحث چاپ و اینها را دارد.
جلد پنجاه و دوم صفحه شماره سیصد و نود و سه می آید یک سیصد و نود و دو یک بحثی را مطرح می کند نظر استاد علامه طباطبایی در مورد بحث ذوالقرنین و بعد می آید می رسد به جایی که صفحه شماره سیصد و نود و سه آیت الله العظمی جوادی آملی این هم یک تفسیر این نظریه را نخستین بار جناب ابوالکلام آزاد ذکر کرده است که گفته شده است محقق و مفسری به نام و وزیر فرهنگ هند بوده است ولی برخی شواهد تاریخی و کتیبههایی مثل منشور فتح بابل که خیلی هوشمندانه اینجا نگفته است. منشورحقوق بشر منشور فتح بابل بیانگر بت پرست بودن کوروش هستند زیرا در آنجا از بت مردوک خدای ملی بابلی ها یاد شده است این هم دیدگاه بعد از آوردن مطلب علامه طباطبایی بعد اقوال دیگر هم می آورد اسکندر بود و چه بود و این هم یک قول.
حتی اگر بگوییم علامه طباطبایی گفته است از کوروش مصداق ذوالقرنین است رهبر انقلاب چه فرمود راجع به کوروش در خطبه نماز جمعه خیلی علنی ایشان فرمودند که جز لعن و نفرین برای کوروش توسط افرادی که آگاه هستند در تاریخ باقی نمانده است این دیگر حرف ایشان را دارم من نقل می کنم شهید مطهری چه فرمودند راجع به کوروش گفتند آن خائن بوده است در کتاب آینده انقلاب اسلامی نشان دادم کتاب را کلیپ آقا را هم نشان دادیم من می خواهم بگویم اصلاً مقلد نباشید این وسط من اشتباه نکنید من نمیخواهم بگویم مقلد شهید مطهری باشید اینجا یا مقلد علامه طباطبایی باشید یا نباشید یا مقلد آیت الله جوادی آملی باشید یا نباشید می خواهم به شما بگویم آقا خبر از غیب که نیاوردند که خبر از غیب نیاوردند.
این ها بر اساس مستندات تاریخی است اگر می بینیم مستندات دیگر ما اینجا پنهان کردیم. مستندات را یک طور دیگری آمدیم گفتیم بیاید تماس بگیرند جواب بدهند نسبت به این مسئله حرف ما این است یعنی ما می گوییم که عقلش را انسان باید اینجا به کار بگیرد جدای از بحث تقلید ،تقلید را بگذارد کنار نگاه کند آن کوروشی که مصر را گرفته است و یونان گرفته است غرب یونان را گرفته است و شرق را تا انتها رفته گرفته است کوروش کوروش تاریخی است که بخواهد مصداق ذوالقرنین باشد شخصی که استناد بکند به این روایت خصال شیخ صدوق که آقا ذوالقرنین عبدالله ابن ضحاک ابن معد است سه تا ویژگی را می آورد عبدالله که هیچی ضحاک هم که آستیاگ بوده است شده اژدهاک و پدرش هم نبوده است پدربزرگش بوده است پدربزرگ پدریش یعنی پدر پدرش هم نبوده است پدر مادرش هم بوده است آن هم کنار بگذاریم و سانسور کنیم یک استدلالی بیاید وسط بگویم آقا این استدلال ما شیر است منتها نه دم دارد نه یال دارد نه دست و پا دارد هیچی هم ندارد این مورچه می شود دیگر.
باز مورچه هم یک چیزی دارد می خواهم از شما که فقط فکر کنید تحقیق کنید هر چیزی را در مباحث تاریخ دیدید با فکر پیش بروید یک وقتی دیدید یک مساله برای شما اهمیت ندارد برای شما اکتفا می کنیم مثلاً به یک تقلید جزئی در یک مساله در مساله ای مثل این تعیین کننده شده است تعیین کننده شده است چطور تعیین کننده شده است چطور حساس بوده است یک مسئلهای را به شما شاید برای شما سوال باشد که چی شد ابوالکلام آزاد آمد و اینقدر مطرح و معروف شد قبلش یک نکتهای را بگویم اینکه از لحاظ تاریخی اینکه مطالب ابوکلام آزاد ارزش علمی ندارد من حاضر هستم در مورد همین کتابم بحث کنم همین کتاب مطمئن باشید نمیاید کسی دفاع بکند از استدلال ابوالکلام آزاد در این کتاب استدلال ها استدلالش. مطرح کرده است استنادی که دارد به آن مجسمه که می گوید آقا این دوتا بال دارد یا دو تا شاخ دارد این مجسمه کوروش است در دشت مرغاب اصلا مجسمه مجسمه کوروش نیست یک نقاشی بوده است آن زمان بالاش کتیبهای منتسب به کوروش را نوشته بوده است و طراحی کرده بوده است رسیده به دست این ها اصلا آن کتیبه بالای این مجسمه نیست که بگوید من کوروش شاه شاهان فلان اینها اصلا آن کتیبه به خطی است که خط زمان داریوش استفاده شده است در زمان کوروش نبوده است.
و خود ابوالکلام آزاد آخرش نتوانسته بیاید ایران اصلا حضوری برود شیراز. و آثار تاریخی دوره هخامنشیان در شیراز را ببیند به چه چیزی از ابوالکلام آزاد می خواهیم بیایم باز کنیم واقعاً بحث را واقعاً کتاب را باز کنیم ببینیم آقا چقدر ارزش علمی دارد آقای شاپور شهبازی آقای شاپور شهبازی تصریح می کند می گوید آقا حرف های ابوالکلام آزاد ارزش علمی ندارد خیلی مثلاً تلاش کرده است که بگوید آقا جان کوروش همان ذوالقرنین است ارزش ندارد حرفش به همان هیکل انسان که استناد کرد قبول کردم ابوالکلام آزاد هم ایراد گرفته است این دیگر آقای شاپور شهبازی دیگر آقای شاپور شهبازی که یک باستان یک ملیگرا و یک شخصی که دیگر معروف و مشهور است در این زمینه تو همان کتاب زندگی و جهانداری کوروش است آقای شاپور شهبازی این مسئله آمده است و اصلاً ادله ابوالکلام آزاد را خیلی خلاصه نقد هم می کند می گوید آقا ابوالکلام آزاد کار به جایی نبرده است در مباحث علمی شد این کتاب مبنای برخی از دیدگاه و نظرات این ایراد دارد استدلالش ضعیف است حرفهایش نسنجیده است از لحاظ علمی امکانات هم کم بود آن زمان.
البته برای پژوهش در نظر بگیریم قدرتی که الان یک کسی می تواند در پژوهش داشته باشد آن موقع نبوده است از چه تاریخی این سوال مهمی است می خواهم به شما بگویم از چه تاریخی این اتفاق افتاده است این سایت سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی یک سندی اینجا آمده است که برای سال هزار و سیصد و چهل و یک سی خرداد هزار و سیصد و چهل و یک دوره طاغوت و پهلوی عجیب است این نامه اولاً ببینید که اینجا مستند نامه هم گذاشته شده است شورای مرکزی جشن های شاهنشاهی ایران و حالا متنش را که یک مقداری یک مقداری ناخوانا است این سایت تایپ شده است را می گذارد اینجا جزو اسناد تاریخی است من رفتم این ها را گشتم. وقت گذاشتم واقعاً یک مدتی وقت گذاشتم ببینم در زمان پهلوی چه اتفاقاتی در زمان ساواک در دوره پهلوی افتاد در مورد بحث ایران باستان بالاخره آدم باید بداند در جریان باشد دیگر این مطلب را پیدا کردم ببینید اینجا را یک دستوری داده شده است به وزارت خارجه و گفته شده است که وزیر امور خارجه یا وزیر فرهنگ و یا امثال آنان این همان متن پیاده شده نامه است می بایستی برای ریاست کمیته انتخاب و توسط نامبرده چه کارهایی را انجام بدهند چه تدابیری را بچینند از جمله تدابیری که می چینند برای جشنهایی که ما می خواهیم بگیریم جشنهای دو هزار و پانصد ساله. که اعلی حضرت همایونی شاهنشاه مقبول برایشان بیفتد.
یکی این است که از اینجا یک نسخه از مجله ایران باستان که نظریه مرحوم ابوالکلام آزاد وزیر سابق فرهنگ هندوستان راجع به کوروش کبیر و تطبیق دادن آن با ذوالقرنین که در قرآن مجید در سوره نوشتار با صاد بوده است در سوره کهف بدان اشاره گردیده است در آن مندرج است. برای مزید اطلاع جناب آقای سفیر کبیر ارسال کنید که چی شود که منتشر شود در کجا در مجله الاخاء چاپ تهران یعنی کتاب ابوالکلام آزاد را دوره پهلوی دستور دادند متناسب با این سیاست ابولکلام آزاد مستند به ادعاهایی که ابوالکلام آزاد دارد بیایید در مجله الاخاء برای کشورهای عربی این مطابقت کوروش و ذوالقرنین را منتشر کنید به دست اینها برسد چرا که کشورهای عربی یا اسلامی. حساس نشوند روی این جشن دو هزار و پانصد سالهای که می خواهد در دوره پهلوی برگزار شود دستور مستقیم این است.
یعنی یک ضریب رسانهای این چنینی به آن داده شد دوره پهلوی برای کشورهای دیگر ترجمه پخش کنید که این مصداق کیست؟ مصداق ذوالقرنین کیست همان کوروش است البته یک سری اسناد هم است من الان نمیخواهم ورود پیدا کنم نسبت به آن ها یک شخصیتهایی حالا حالا شخصی آقای فریدون آن موقع فامیلشان فریدون بوده است در مورد بحث حکومتداری و اینها ذوالقرنین هم شروع کرده است صحبت کرده است گزارشهای بپردازم و الان به همین بحث ذوالقرنینه پرداختم و ابوالکلام آزاد بحثی که ابوالکلام آزاد داشته است یک موضوع دارم می خواهم آن هم به آن بپردازم بحث این قضیه تورات است کتاب دانیال (علیه السلام) اتاق فرمان مخالف تماس گرفته یا خیر بگویید این را به من ان شاء الله حالا وصل می کنیم تماسها را موافقم تماس گرفتند چون بعد از این برنامه ما وارد بحث ماه محرم و صفر می شویم یک مدت خدمتتان نیستیم چند سوال جواب بدهیم این هم نگاه کنید یک کتاب نوشته شده است کوروش ایران در تاویل قرآن جلیل ملا جوادی اتفاقی من این کتاب هم دیدم. اتفاقی کتاب را دیدم از آن صرف نظر می کنیم همین دیدید برخی ها می گویند آقا در تورات آمده است که کوروش چنین است چنان است یک مقدمه عرض کنم ببینید تورات توراتی است که تحریف شده است ما اگر مسلمان هستیم اگر شیعه هستیم باید بدانیم یهودیان چکار کردند تحریف کردند:
مِنَ الَّذِينَ هَادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَيَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَاسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِي الدِّينِ ۚ وَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانْظُرْنَا لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ وَأَقْوَمَ وَلَٰكِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا
بعضی از یهود، سخنان را از جای خود، تحریف میکنند؛ و (به جای اینکه بگویند: «شنیدیم و اطاعت کردیم»)، میگویند: «شنیدیم و مخالفت کردیم! و (نیز میگویند:) بشنو! که هرگز نشنوی! و (از روی تمسخر میگویند:) راعنا [= ما را تحمیق کن!]» تا با زبان خود، حقایق را بگردانند و در آیین خدا، طعنه زنند. ولی اگر آنها (به جای این همه لجاجت) میگفتند: «شنیدیم و اطاعت کردیم؛ و سخنان ما را بشنو و به ما مهلت ده (تا حقایق را درک کنیم)»، برای آنان بهتر، و با واقعیت سازگارتر بود. ولی خداوند، آنها را بخاطر کفرشان، از رحمت خود دور ساخته است؛ از این رو جز عدّه کمی ایمان نمیآورند.
نساء (4):46
روالشان تحریف بوده است در تاریخ یک تحریفها تحریفهای خرد است یک تحریف تحریفات کلان است در تورات یک تحریف کلان رخ داد و آن هم این است که شخصیت حضرت موسی (علیه السلام) به عنوان یک پیامبر الهی و به عنوان شخصیتی که دارای معجزات است. و مسلح به وحی است این شخص نمیتواند بنی اسرائیل آواره از مصر را برگرداند به سرزمین موعود اما کوروشی که مسلح به سلاح وحی نیست دارای معجزه نیست و ارتباطی هم به صورت مستقیم با خداوند ندارد این کوروش می تواند منجی بنی اسرائیل از سرزمین بابل باشد که اینها برگردند به بیت المقدس وقتی آدم می رود کتابی را می خواند مثل تورات این همه راجع به آن کار تحقیق پژوهش شده است . این را باید با یک دقتی بنشیند نگاه کند پژوهشها را تا آن جا که نیاز است نگاه کند بعد ببیند آقا این کتاب این کتابی که نوشته شده است هدف ازش چه بوده است و با چه انگیزهای نوشته شده است، تورات کتابی است که می خواهد کوروش را بالا بیاورد به عنوان یک انسانی که پیامبر نیست و حضرت موسی (علیه السلام) و بقیه انبیاء را پایین بیاورد به عنوان انبیا الهی یکی از منافعی که دارد این است که دین از سیاست جدا می شود نهایتش چرا چون آن کسی که پیامبر خدا بود را به معنی اسرائیل دارد می گوید جامعه مخاطب تورات بنی اسرائیل دیگر دارد به بنی اسرائیل می گوید ببینید پیامبران الهی آن مدلی بودند. و پیامبر خدا نتوانست شما را نجات بدهد ولی کوروش توانست شما را نجات بدهد منطق تورات است آیا می شود به این منطق چنگ زد آیا می شود به این منطق استدلال کرد؟
نمی شود نمی شود ما یهودی نیستیم ما یک منطق را قبول نداریم نمیشود همان تورات تحریف شده است همان کتاب دانیال (علیه السلام) تورات تحریف آقا این خواب است که دارند می گویند کی این خواب را دیده است و در چه زمانی بود یک مطلبی آمده است جالب است این را ببینیم اتاق فرمان یکی از اینجا باید کمک کند دیگر این کتاب ریز است یک مقدار. مولانا ابوالکلام آزاد کوروش ذوالقرنین قرآن و تورات ترجمه و تعلیقات مسلم زمانی و علی اصغر قهرمانی مقبل یک جاهایی هم پاورقی زدن بندگان خدا گفتند آقا یک نکتهای را بگویم واقعا دارد اشتباه می کند اشتبا است داریم در این کتاب صفحه شماره پنجاه و دو به مطلبی که اینجا آمده است را ببینیم جالب است در کتاب منسوب به دانیال (علیه السلام) رویای دیگری نیز آمده است رویایی که پادشاه بابل می بیند و دانیال (علیه السلام) آن را تعبیر و تفسیر می کند چیست رویا در تعبیر دانیال (علیه السلام) . ظهور اسکندر مقدونی فروپاشی شاهنشاهی هخامنشی و ظهور امپراطوری روم به صراحت بیان پژوهشگران لازم شد بعداً این ها را مفصل یکی یکی عبارتهای تورات را برای شما بیاورم ببینید چیکار کرده است کتاب منتها یک مسئله به شما بگویم کتاب دانیال (علیه السلام) دارد در خصوص حضرت دانیال (علیه السلام) در زمان چه کسی صحبت می کند؟
دانیال نبی (علیه السلام) بر اساس تورات چه کسی آمده است هدایت کرده است کوروش را در چه زمانی؟ در چه زمانی؟ آیا آن زمان کوروش پادشاه بوده است و بابل فتح شده است یا فتح. اگر دقت کرده است باشید این بحثهایی که مطرح می شود در مورد اینکه کوروش تحت تاثیر دانیال (علیه السلام) قرار گرفت دیدگاهش عوض شد و اینها عموماً دارند می گویند که بعد از فتح بابل این اتفاق رخ داد حضرت دانیال (علیه السلام) در ایران که نیامده بود کوروش آمد اینجا هدایت اصلاً داستانی که کتاب دانیال (علیه السلام) تورات دارد می گوید در مورد زمانی است که هنوز حکومت بابلیان مستقر است چطوری شد کوروش رفت آن جا این دارد چه زمانی می گویید دقیقا چه طور می خواهید مطابقت بدهید.
نکته بعدی به شما می گویم اصلا در کتاب دانیال (علیه السلام) کوروش نمی گوید دارد داریوش می گوید و اگر الان فکر کردید منظور از داریوشی که آن جا آمده است داریوش هخامنشی است بدانید که باز کتابی نوشته شده است داریوش مادی آن داریوش هم این داریوش نیست دو دختر معاویه بودند بالا منبر گرگ خورده شد گفت خلخبیر نبود طلحه و زبیر بود این ها دختر نبودن پسر بودن برادر بودند با هم خواهر نبودند باهم او طلحه بن عبدالله بود این زبیر بن عوام بود بعد این بالا منبر نبود اصلاً ته چاه بود این ها نبودند حضرت یوسف (علیه السلام) بود گرگ نخورده بود دروغ داشتند می گفتند همه اش اشتباه بود آقا ما امشب نشستیم اینجا فقط داریم اشتباه می شماریم. فقط داریم خطا داریم نشان می دهیم نمونه کجا آمد این کوروش ذوالقرنین است بر اساس آن رویایی که کتاب دانیال نبی (علیه السلام).
اصلاً آمده باشد که کوروش خودش ذوالقرنین است من این را جواب دادم و توضیح دادم در موردش باز پذیرفته نیست با آن استدلالی که عرض کردم و استدلالی دیگر ان شاء الله حالا بحث مناظره هم پیش بیاید می گوییم این یک کوروش نیست اینجا که داریوش است می گوید نه مثلا اینجا تحریف کردند یهودی ها تحریف کردن این داریوش آمده است افتاده است در زمان حکومت بابل چجوری شده است این اول کوروش است بابل فتح می شود بعد بردیا است بعد کمبوجیه است. بعد تازه داریوش است بعد این داریوش افتاده است نه تحریف شده است دیگر یعنی چی یعنی تحریف شده است در چه جهتی مگر اصلا یهودیان از یهودیهای تحریف کننده تورات مگر بدشان می آمده است از کوروش که بخواهند مثلا یک فضیلتی از ایشان نگویند چه انگیزهای وجود داشته است که بخواهند تحریف کنند تورات که دارد سر تا پای کوروش را دارد مدح می کند دارد منجی معرفیش می کند چه انگیزهای دارد مثلاً حالا نخواهد بگوید که این بعد می گوید کوروش که نبود داریوش بود ولی آن داریوش هم نیست باید جواب بدهد اگر کسی می گوید این داریوش همان داریوش است. استیون اندرسون کتابی دارد که بد نیست بخواهید بخوانید چون موضوعات دیگر هم در این کتاب مطرح کرده است مثل این داریوش مادی اصلاً داریوش هخامنشی نیست در آن تورات آمده است که شما بخواید بگویید این داریوش هخامنشی تحریف شده است کمبوجیه و بردیا از آن بیرون آمدند.
کوروش هم از آن بیرون آمده است داریوش نشان دهنده آنجا استدلالهایی که می آورند مطرح می کنند واقعا اگر ده برابر قوی تر بود من به این ها اعتنا نمی کردم از لحاظ پژوهش های خودم آخر این چه وضعش است یک مشت مسائل و موضوعات و فیش های غلط. و آشفته و پراکنده که فقط ریختن روی هم صدها مطلب را شما بریزید با هم تازه صدها مطلبی که دم دست است حاصل پژوهشهای عمیقی هم نیست حاصل پژوه است حاصل پژوهش عمیق نیست را هم بریزیم بعد نگاه کنیم یک نقطه اینجا شباهت دارند با هم بعد مثلاً دست بزنیم روی همین این را مطابقت بدیم با این آن و مطابقت بدیم با آن بعد بیایم این را بکنیم یک نظریه باید بکنیم یک تئوری تا اینجا را من کار ندارم باز هی کوتاه بیاید ما وقتی بر اساس این توهمات و مباحث شبه علمی به نتیجه رسیدید دیگران متهم می کنید.
چرا شما آمدید گفتید که کوروش این حرف را زده است آیا نمیدانید کوروش همان ذوالقرنین است در قرآن است که با برچسب دین بخواهند دهن انسان را ببندند نه نیست نیست بیاید ثابت بکنید کوروش همان ذوالقرنین بوده است ذوالقرنین بوده است ما برنامهمان بازم ادامه می دهیم منتها اول برنامه یادآوری می کنیم کوروش واقعی همان ذوالقرنین بوده است ولی مباحث تاریخی را که دیگر نمیتونیم پاره کنیم بریزیم دور کتاب آتیش بزنیم که ادیان بربر اقوام بربر که نیستیم بخواهیم بگویم آقا کتابهای تاریخی را شما کمپلت آتش بزن بسوزانند بریزند دور بخاطر اینکه بد بعضی از پادشاهان گفتند کتیبه بیستون زبان دارد توصیف می کند پادشاهی داریوش را در یک سال دارد توصیف می کند متهم دیگر نمیتوانید بکنید دیگر اگر شما با این سیستم و این سبک با این روش بخواید متهم بکنید دیگر اینجا ما اینجوری یک دفعه یک برنامه میاییم می ریزیم یک سری مسائل را بیرون تا اینجا تاریخ تعیین نمیکند که کوروش ذوالقرنین باشد قرآن. و توصیفی که قرآن در مورد کارهای ذوالقرنین و در مورد خود ذوالقرنین دارد تایید نمیکند که کوروش ذوالقرنین باشد روایات تایید نمیکنند که کوروش ذوالقرنین باشد تورات تایید نمیکند که کوروش ذوالقرنین باشد.
حالا این وسط چه کسی تایید می کند ؟ اگر هم فکر می کنید این حرف ها استدلال ها جواب دادن دارد که باز گذاشتیم اتاق فرمان مخالف تماس نگرفته است دیگر درست است کارتان را سخت نکنید درست است تماس بگیرید تماس بگیرید آقا در مورد روایت خواستید با شما صحبت می کنم بحث در مورد سند روایت خاصی با شما بحث می کنم در مورد تورات خواستید متن تورات خواستید آن کتاب دانیال (علیه السلام) نبی خواستید با شما بحث می کنم در مورد عبارات ابوالکلام آزاد خواستید با شما بحث می کنم در مورد کوروش از دیدگاه هرودوت خواستید با شما بحث می کنم در مورد کوروش از دیدگاه مستشرقین با شما بحث می کنم در مورد کوروش از دیدگاه باستانگرایان خواستید با شما بحث می کنم شاپور شهبازی تا شروین وکیل خواستید با شما بحث می کنم یا یک ادعا مطرح نشود ادعای دیگران را سرکوب نکنید یا اگر مطرح کردید ما قضیه را دور می زنیم راه درستش هم همین است دور می زنیم یعنی اینکه در مقابل تهاجم اینها میایستیم ابزار علمی داریم مباحث خودمان را مطرح می کنیم.
یکی دو موضوع دیگر هم بگویم تماس هم دوست داشتم امشب داشته باشیم اگر برسیم چند دقیقه بیشتر فرصت باقی نمانده است یک نکتهای است چون من به آن اشاره هم کردم می خواهم به آن بپردازم و آن هم مجسمه ای است که یکی از مبانی این آقای ابوالکلام آزاد قرار گرفته است که ذوالقرنین بودن به این معنا است آخر بندگان خدا کسانی که به این کتاب استدلال می کنند متفاوت است اگر شما جستجو بزنید و تصویر کوروش را بخواهید ببینید که بله ببینیم با همدیگر این مجسمه کوروش یک چنین تصویری را شما دارید می بینید ببینید این عکس است این عکس است بیارم این عکس عکس مجسمه است عکس این نگاره است درست است ببینید اینجا چیزی نمیبینید ولی یک نقاشی هم است این نقاشی این نقاشی است.
که اینجا یک بندی از منتسب به کوروش آوردند که کوروش در مورد خودش مثلاً این چنین گفته است ابوالکلام آزاد احتمالاً این نقاشی دوره قاجار را شاید دیده باشد این نقاشی را دیده باشد یا یک تعریفی این چنینی. شنیده باشد بعد تصور کرده است این مجسمه این همان چیست؟ این همان کوروش است به خاطر انتصاب این در حالی که خود سنگ نگاره اصلا فاقد این نوشته است فاقدش است تازه اگر همان نوشته هم بود به خط میخی که زمان داریوش آمده است نه زمان کوروش حتی باز خود آقای شاپور شهبازی هم می گوید این مجسمه ربطی به کوروش ندارد این را پیدا کردند آقا اینجا مثلاً باز دارد چی دارد این دوتا بال می شود قرن و فلان و بهمان و اینها یا بعضی ها آمدن گفتند آقا این مثلاً به معنای شاخ نیست به معنای شاخه است یعنی ماد و پارس را می گیرد و چه می کند خوب تاریخیش را می خواهید شما چه کار کنید.
مطابقتی با قرآن بدید یک مشت مسئله را عرض کردم بریزیم روی هم بعد یکی دو موردش اتفاقی شباهت به هم داشته باشد که بقیه درست نمیکند نه این هم تا اینجا یک اشاره دیگر هم کنم به یک مسئلهای یک روایتی است که آقا این ها استناد کردند گاهی البته به اشتباه گفته شده است که در تاریخ طبری آمده است نه در کتاب جامع البیان آمده است این نرم افزار جوامع الکلم نسخه چهار و نیم است بعد می گوید فصار کورس جواب آن عزیزی تماس گرفته گفت عرب ها چی می گویند به کوروش من گفتم کوروس. یا کورس گفته می شود این هم نمونهاش است از یک نرمافزار دیگر فصار کورس به بنی اسرائیل و فلان کرد و بیت المقدس را چه کرد و چه کرد به این روایت از استناد می کند اینجا بحث ذوالقرنین بودنش مطرح نیست ولی اصلا اشکالات عجیب و غریبی دارد یعنی کوروش را هم دوره با اشخاصی می داند که قطعاً نشدنی است و پادشاهیهایی را می آورد چند صد ساله مطرح می کند هیچ چیزی از متنش با هم جور در نمیاید هیچ کتاب روایی شیعه مستقلی ندارد هیچی فقط همین بحث طبری معلوم الحال آورده است بعد جالب است همین هم می رویم نگاه می کنیم شما اینجا را ملاحظه بفرمایید. حسام بن رواد بن جراح یکی از راویان این بخش است از پدرش از رواد بن جراح باید باشد دیگر بله رواد بن جراح اختلاط داشته است این راوین یعنی حتی از دیدگاه اهل سنت البته ایراداتی که به خود طبری وارد است خیلی بالاتر از این رواد بن جراح ها شامی را جراحی شامی ولی همین راوی را شما نگاه بکنید اینجا بر اساس همین احادیث داشته چه داشته آن ایراداتی که اهل سنت البته یک جاهایی هم مباحث دیگری گفتند ولی انقدر جرح آمدن که آقا اختلط. بخاری می گوید این اختلط دیوانه است .
ذهبی می گوید ضعیف است ساجی می گوید احادیث مناکیر دارد سفیان فسوی می گوید که حدیثش ضعیف است انما غلط فی حدیث سفیا روایت نقل می کرد مشکل داشت یک جا دیگر هم گفته ثقه است به هر حال ان قلت هایی در موردش است و البته جرهای دیگر که در مورد این است اصلاً ما کلاً سند این روایت هم رها بکنیم متن روایت کلی درهم است که من الان بخواهم به آن بپردازم باز یک ربعی باید توضیح بدهم که فصار کورس جور در نمیاید هم جور در نمیاد مگر فقط همین را بخواهیم بگوییم اسم کوروش مثلا آمده است در. در همین حدش کارتان را راه می ندازد بیشتر از آن دیگر واقعاً زورش نمیرسد خیلی تلاش کردند جعل کنند برابش برای کوروش خیلی تلاش کردند جعل کننن دشده است دیگر تلاششان را کردند.
اتاق فرمان مخالف که نداریم نه موافق بگیریم از همانا یک مقدار اگر باشد چشم چشم یک تماس بگیریم آره عزیزان دیگر که بزرگواران دیگر که سوال دارند مطرح بکنند. ویژه برنامههایی که من آمدم در ایام محرم و صفر بعد از برنامه در اتاق فرمان منتظر می مانم سوالاتتان را بگیرید من جواب می دهم یک تماس بله خیلی اصرار کردند آقا عارف سلام علیکم و رحمت الله هستید اگر نیستم من یک نکتهای را مانده باقی مانده بگویم آقا عارف سلام علیکم.
بیننده
استاد سلام و رحمت الله استاد ببخشید. آیا درست است که سواد آموزی مختص ساسانیان و بیت رهبری آن زمان بود و کسی را اجازه هم نمیدادند که سواد یاد بگیرد و اگر چنین چیزی بوده است به نظر شما علتش چی است یعنی هدفشان از این کار که مردم را در بی سوادی و در جهالت نگه دارند هدفشان در این مورد چی بوده است.
استاد: حسینی
عرض کنم خدمتتان ببینید ما در مورد دوره ساسانیان مفصل می رسیم در یکی از فصلهای پیش روی برنامه. و آن جا توضیح می دهم این گوشی اگر بگذارد آن جا توضیح می دهم به شما که دقیقا این مسئله چه بوده است این تفاوت طبقاتی که در مورد تعلیم و تعلم چیده بودند یا نوشتند چی بوده است یک ذره مسئله کلانتری را من فقط اشاره کنم به آن که شاید حالا برای بعضی ها که این را نشنیدند از ما عجیب باشد یک مقداری باید خیلی عجیب باشد انصافاً و آن هم این است که بر اساس یک اسطورهای نوشتند کار خوبی نبوده است کار دیو بوده است و آن قضیه عرضم به خدمت شما که. دیو را به بند کشیدن توسط طهمورث و اینها که منطقه دیوبند یا دیوبند شد دیگر الان یک مکتبی هم بین افغانستان سمت پاکستان دیو گفت من به شما یاد می دهم نوشتن را و خط را یاد داد چه بسا یکی از دلایلی که اوستا نوشته نمیشد همین اعتقاد خرافی بود.
و این تند بگویم این حرفم را نبرند این وسط همین یک مقداری باقی مانده است در فرهنگ ما الان مثلا ما به کتاب حافظ می گوییم می گوییم دیوان دیگر ها. دیوان عدالت اداری این ها مانده است نوشتن را منتسب به دیو می دانستند برخی و ذاتا بد می دانستند نه اینکه به صورت مطلق نوشته نبوده است که ما از همین جا صحبت کردیم دوره ساسانی هم نوشته هایی بوده است ولی این تم و زمینه فکری که نوشتن بد بوده هم من قبلا به آن پرداختم برسیم دوره ساسانیها فلسفه اینکه چرا آموختن را نوشتن را منحصر کرده بودند حتی در بحث زبانها محدودیت های وجود داشته است برای شما توضیح می دهم.
بیننده
استاد ببخشید این آقای مهدی خزعلی آن به نظرم مناظره می کند اگر خواستید با آن مناظره کنید بعد می روم سوال بعدی.
استاد: حسینی
من آقای خزعلی زحمت کشیدم در سالگرد فوت مادر مکرمشان یعنی همسر آیت الله خزعلی که ایام فاطمیه هم بود از ما دعوت کردند رفتیم دوتایی داشتیم صحبت می کردیم حالا این بحث اختلافی آن جا پیش آمد کردیم بعدش هم دیگر بابا حالا صحبتی نکردن. آقای خزعلی ولی طبیعتاً باید یک حداقلی وجود داشته باشد در مورد اطلاعات کسی که می خواهد بیاید دیگر ها یک حداقلی وجود من نمیدونم آقای خزعلی شاید در این زمینه تاریخی پژوهشی داشتند به ما اطلاع بدهند بیان موضوع را مشخص کنیم دقیق حرف مستند حرف علمی حرف منطقی مناظره کرده است.
بیننده
در مورد همین کوروش به خاطر همین می گویم همین مهدی خزعلی با همین شبکه کلمه وهابی مناظره کردم.
استاد: حسینی
آقای خزعلی حالا دیدگاه خودشان خیلی. شفاف اختلاف نظر داریم یک سری جاها را هم روی اعتقاد خودشان ایستادند حقیقتاً و با ایشان این دیدگاهشان من دعوت کردند از بنده هم من رفتم منتها این وسط این را ببندم بحث خود آقای خزعلی و فرزند آیت الله خزعلی را اما اینکه آقا مثلا آقای هاشم زهی کسی بحث کرده باشد من یادم است شبکه ولایت که ما بودیم کودک چند ساله بود دختر بچه شش ساله هفت ساله نه ساله زنگ زد یک مناظره کرد با آقای هاشمی هنوز فکر کنم اسم مثلا دختر بچه نه ساله تماس بگیرند بریزد به هم تماس. مناظره کردم خیلی چون دیگر در مناظره وضعیت آن ها کاملاً مشخص است چیست؟ مثل اینه که طرف من در مسابقات بوکس شرکت کردم حالا کجا چیکار کرده است می گوید من کیسه بوکسی بوده است به آن مشت زدم در این حد این ها مطلب بعدی را بفرمایید.
بیننده
بله می گویم استاد عکس کوروش و عکس زرتشتی که از روی تصورات ساختند و خودشان قبول دارند چون عکس زرتشت را می زنند روی کتاباشان من می بینم این عکس زرتشت ریش دارد . ولی موبدانشان ریش نمی گذارند.
استاد: حسینی
یک بحثی در این زمینه ما قبلاً مطرح کردیم فصل اول آقای موبد خورشیدیان هم رئیس سابق انجمن موبدان تهران هم یک بحثی در این زمینه داشتند را کتابشون هم عکس زرتشت عکس منتسب به زرتشت را زدند آن یک مقدار مثالی است ولی ایرادی که شما می گیرید که اگر قرار است همه چیزمان شبیه آن ها باشد باید مثلا در محاسن هم شبیه آن ها باشیم شاید حالا مثلا جوابی داشته باشند یا نداشته باشند احتمالاً بخواهم بگویم خیر بیشتر نظافت کرد از دیدگاه نظافت باشد و تغییر سبک دادند در خیلی روی این مباحث من تاکید ندارم روی استدلالم واقعیتش.
بیننده
بله بعد استاد کوروش کبیر این کبیر کلمه عربی است این کبیر را کی به کوروش لقب داده است در زمان حیات خود کوروش کبیر را عرب ها بهش لقب دادند فارسی و یا بعد از مرگش این کبیر قضیه اش چیست؟
استاد: حسینی
اتاق فرمان تصویر مانیتور بنده اگر نشان بدهد من ببینید اینجا جستجو می زنم کوروش صغیر خوب کوروش کوچک کوروش کوچک صفحه ویکی پدیاش را ببینید از لحاظ علمی نمیخواهم استناد کنم از لحاظ وجود یک چنین شخصیتی استناد کنند زبان یونانی باستان همان کوروش کوروش یکی از شاهزادگان هخامنشی پسر داریوش دوم بوده است و برادر کوچکتر اردشیر دوم بود این کبیر و صغیر یک جاهایی به خاطر عظمت به کار برده نشده است یک جاهایی متناسب است برای جدا کردن اسامی بوده است چرا چون یک رسمی بوده است اسم پدر را طرف می گذاشته است روی فرزندش، اسم پدر فرزندش یعنی فرزند هم نام پدربزرگش است و این چرخه بوده است بعضی وقت ها به خاطر اینکه این ها از هم جدا معرفی بشوند توان معرفی جدایی ها وجود داشته باشد لقب کبیر صغیر اصغر اکبر می دهند خود ما هم داریم دیگر یعنی لقب اصغر لقب اکبر استفاده می کنیم به این معنا نیست که مثلا این شخصیت آخه بعضی ها تصورشان این است و واقعا بعضی استفاده می کنن الان. کوروش کبیر یعنی مثلاً کوروش که خیلی با عظمت و بزرگ بوده است کوروش صغیر یعنی کوروشی که مثلاً خیلی قدرت زیادی نداشته است در دنیا الان به خاطر این چرا استفاده می شود ولی آن موقع به خاطر نامگذاری است حتی اردشیر اول و اردشیر دوم اینها را هم آن موقع نامگذاری نکردند بعدا نامگذاری شده است ما در این خصوص هم تصریح داریم که این مدل نام گذاری ها به این شکل بوده است ولی طبیعتاً الان وقتی که طرف می گوید مثلاً کوروش کبیر و اینها کبیر را از باب تفاوت کبیر و صغیر نمی گوید از باب یک شخصیتی که خیلی اثرگذار بوده است خیلی بزرگ بوده است مطرح می کند و البته کوروش شخصیت بسیار اثرگذاری بوده است در تاریخ. غیر قابل اقماض است باز من این را بگویم.
بیننده
استاد آخر آدمی که جنایت می کند چه تاثیر بزرگی یک نکته بگویم به شما نه آن خالد بن ولید هم تاثیر گذار بود؟
استاد: حسینی
نه آن خالد بن ولید بند کفش کوروش هم نمی شود بنده کفش سرباز هخامنشی هم نمی شود کوروش آدم باهوشی بوده است کوروش کوروش این که هوشش را چطوری استفاده کرد یک بحث دیگر است. کوروش انسان بزرگ باهوشی بوده است دارای حکومت بزرگی بوده است دارای قدرت بسیج کنندگی بالا و فراوانی بوده است و انسان آینده نگری بوده است حالا این ابزاری که داشته است را در چه مسیری استفاده کرده است آن همانی است که در این برنامه ما داریم می گوییم ولی از شخصیتهای بسیار اثرگذار تاریخ بوده است این را که نمیتوانیم نادیده بگیریم.
بیننده
می گویم شخصیت درست است من این را منکر نیستم می گویم که راه این قدرت در راه صحیح استفاده نکرده است این را من منظورم است در راه درست استفاده نکرده است قدرت شخصیتش را بزرگش را حالا سوال سوال بعدی استاد. کلا کوروش چند کشور فتح کرده است من تازه دیدم شما صحبت کردی گفتید رفته تا هند رسیدم کجا کلاً مصر و کلاً چند کشور کنونی.
استاد: حسینی
این را من داشتم از آن عباراتی که نقل قول کرده بود علامه طباطبایی در المیزان می گفتم قطعاً درست نیست کوروش بر اساس آن بخشهایی از شرق ایران را سرکوب کرده است که خیلی اطلاعاتی البته در موردش ما نداریم در غرب ایران بابل را می گیرد لیدیه را می گیرد و اگر هرودوت حرفی که می زند درست باشد . برمیگردد می رود سمت سکاییه البته از سکاییه شکست می خورد ولی بابل را توانسته است فتح بکند بله بابل را توانسته است فتح بکند ولی اینکه ورود پیدا بکنند و البته این هم بگویم فتح بابل به منزله سقوط بیت المقدس هم است به نوعی چون بیت المقدس ذیل بابل تعریف می شده است ولی ورود به آفریقا نداشته است که بگویم آقا مصر گرفته است کمبوجیه رفته گرفته است فرصت دیگر نداریم اتاق فرمان آره تموم کرد الان صدای من را هم قطع می کند ممنونم از شما استودیو الو صدای منو دارید الو صدای من قطع شد ممنونم از شما عزیزانی که با ما صد و هفت قسمت بیش از چهار سال همراه بودید ان شاء الله که موفق و مؤید باشید و بعد از محرم و صفر ان شاء الله برنامه ادامه دارد ما قضایا را ادامه می دهیم مباحث را ادامه می دهیم فصل سوم تکمیل می کنیم ورود پیدا می کنیم به فصل های بعدی با ما همراه باشید این مدت هم خیلی دلتنگ همدیگر نباشیم در محرم و سفر سر سفره امام حسین (علیه السلام) میاییم عزاداری می کنیم سر سفره برکت ایشان و ان شاء الله این ایام برای ما برکت فراوان داشته باشد و در زندگی ما بماند معرفتش و معنویتش برای ما باقی بماند. در پناه حق باشید التماس دعا یا علی مدد خدانگهدار.