-
سوگواره _ویژه برنامه ایام عزاداری حضرت سید الشهداء علیه السلام 3 مرداد 1402
41:11 دقیقه -
سوگواره _ویژه برنامه ایام عزاداری حضرت سید الشهداء علیه السلام 2 مرداد 1402
46:52 دقیقه -
سوگواره _ویژه برنامه ایام عزاداری حضرت سید الشهداء علیه السلام 1 مرداد 1402
45:47 دقیقه -
سوگواره _ویژه برنامه ایام عزاداری حضرت سید الشهداء علیه السلام 31 تیر 1402
50:41 دقیقه -
سوگواره _ویژه برنامه ایام عزاداری حضرت سید الشهداء علیه السلام 30 تیر 1402
56:28 دقیقه -
سوگواره _ویژه برنامه ایام عزاداری حضرت سید الشهداء علیه السلام 29 تیر 1402
53:53 دقیقه -
سوگواره _ویژه برنامه ایام عزاداری حضرت سید الشهداء علیه السلام 28 تیر 1402
55:11 دقیقه
سوگواره _ویژه برنامه ایام عزاداری حضرت سید الشهداء علیه السلام
قسمت هشتم ویژه برنامه سوگواره با کارشناسی استاد جباری
دیگر قسمت ها
عنوان برنامه: سوگواره
عناوین بحث: (محرم،حضرت عباس(علیه السلام)،حضرت امُّ البنین(سلام الله علیها)،سقا، آب فرات، بستن آب،حفرچاه، کربلا،روز عاشورا،تشنگی وعطش،پاسخ به شبهات)
تاریخ: 04/05/1402
استاد:حجت الاسلام والمسلمین جبّاری
مجری:سید مهدی حسینی
مجری:
به نام حضرت حق عرض سلام و ادب واحترام خدمت همه شما بینندگان عزیز محترم و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولیعصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خرسندیم از اینکه خداوند توفیق میدهد و میتوانیم باز هم در خدمت شما باشیم با قسمشت دیگری از ویژه برنامه سوگواره به مناسبت دهه اول محرم تقدیم نگاهتون میشه ابتدای امر مثل هر شب و قرارمون و عهدمون تسلیت عرض بکنیم خدمت آقاجانمون حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عرض بکنیم که آجَرَکَ الله یا بَقیَه الله هرآنچه که نزدیک تر میشیم به روز عاشورا میدونیم این داغ سنگینی بیشتری رو متحمل میکنه بر حضرت و عهد کردیم که حتما صدقه برای حضرت فراموش نشه در این شب ها و البته که طبق فرمایش خودشون حتما حتما وحتما و تاکیداً دعا بکنیم بر ظهورشون ان شاءالله بعد از اشک بر حضرت سید الشهداء (علیه السلام) چشم رو هم گذاشتیم و رسیدیم به شب تاسوعا به شبی که مختص نام نامی حضرت باب الحوائج اباالفضل العباس (صلوات الله علیه ) هست و میخوایم پیرامون وجود نازنین و مقدس حضرت ادب صحبت بکنیم عرض بکنم ابتداً که
برشانه گرفتیم از اول علمت را بر سینه نشاندیم سپس داغ غمت را
در روضه و در سینه زنی های محرم خواندیم فقط شعر تر محتشمت را
ای اهل حرم میر و علمدارکه گفتیم هی باد نشان داد به عالم علمت را
پرچمی که همیشه بر افراشته است و همیشه ان شاءالله تا لحظه ی ظهور حضرت برافراشته باقی خواهد ماند
در خدمت کارشناس محترم و گرانقدری هستیم که افتخار دادن و دعوت ما رو پذیرفتند تا انشاءالله از بیانات وصحبت های ایشون مستفیض و بهره مند بشیم حجه الاسلام والمسلمین استاد جباری اینجاهستند تا بحثمون با ایشون رو آغاز بکنیم آقاسلام علیکم ورحمه الله اعظم الله اجورنا و اجورکم ضمن اینکه مجدداً هم عرض میکنیم که قبول باشه حجتون و ان شاءالله که مورد توجه حضرت واقع بشه
استاد:جباری
خواهش میکنم بسم الله الرحمن الرحیم عرض سلام ادب و احترام دارم حضور حضرتعالی وهمه بینندگان عزیز این برنامه و عرض تسلیت فرارسیدن ایام سوگواری و عزای ابی عبدالله(سلام الله علیه) رو خدارو شاکریم بر نعمت ولایت و تشیع و محبت اهل بیت (علیهم السلام) واینکه خداوند توفیق داد محرم دیگری رو هم درک بکنیم لباس عزا بپوشیم و عزادار ابی عبدالله (سلام الله علیه) باشیم توفیقی که نصیب خب خیلی ها نمی شود و ان شاءالله که خودشون به کرمشون بپذیرند والتیام بر قلب مقدس امام عصر(سلام الله علیه) خلف صالح اباعبدالله (سلام الله علیه) باظهورمافوق السرور و معجَّل اون حضرت انشاءالله باشیم ومنتقم خون جد بزرگوارشون باشه انشاءالله بله نائب الزیاره شما و همه عزیزان دوستان و بینندگان عزیز بودیم انشاءالله که نصیب همه ی آرزو مندان بشه انشاءالله
مجری:
خب بپردازیم و شروع بکنیم ازاونجایی که حضرت ادب حضرت ابالفضل العباس اونقدر ماشاءالله مقام والا وعجیب و قریبی دارند که اصلا نمیتونه آدم هر شب و روز راجبش صحبت بکنه وقت کم میاره اما با این شروع بکنم که یکی ازاصلی ترین واژه هایی که ما همیشه میشنویم پیرامون حضرت بحث سقا بودن و اون سقایتی که حضرت داشتن اول بپردازیم به اینکه اصلا این یعنی چی به چه معناست واصلا چه شد که همچین لقبی رو در واقع عنایت کردند به حضرت عباس (علیه السلام)
استاد:جباری
بله لقب سقایی برای حضرت عباس (سلام الله علیه) همانطورکه اشاره فرمودین یکی از مشهورترین القاب اون بزرگوار هست وخب مشخصه که قبل از حادثه کربلا زمینه به اصطلاح تلقب به چنین لقبی برای اون حضرت فراهم نبود دیگه طبیعتادرمدینه بودند در محضربرادرگرامیشون اباعبدالله (سلام الله علیه) خب درمدینه خب شغل سقایی وجود داشته اون زمان آب لوله کشی نبوده و کسانی میرفتندو مشک هایی رو از چشمه هایی چاهایی پر می کردند و می آوردند به هرحال برا جاهایی می بردند هست در روایات هم سقاها شتران آب کش داشتند به هرحال ودر مرکب هایی حمل می کردند و چنین شغلی بوده اما خب مشخصه حضرت عباس (سلام الله علیه) چنین شغلی نداشته واصلا لقب سقایی لقبی است که از کربلا رقم خورده برای حضرت عباس با این دو نکته ای که عرض میکنم هم به لحاظ اینکه شهادت اون حضرت که اصحاب آوردند ارتباط وسیع و مستقیمی داره وهم اینکه قبل از اون عزیزان بیننده مستحضر هستیدکه دوم محرم که اباعبدالله(سلام الله علیه) وارد کربلا شدندمسئله منع آب مطرح نبود هنوز دستورمنع آب عمر سعد نرسیده بودعمرسعدسوم محرم باچهارهزارنیروازکوفه واردکربلاشدبه دستورعبیدالله بن زیاد وبه تدریج همینطور نیروهااضافه میشدندتاروزهفتم محرم مسئله منع آب مطرح نبود و طبیعتاخب دراون فاصله ای که خیمه گاه ابی عبدالله(سلام الله علیه) تا شریعه ی فرات داشت خب طبیعتا میرفتند و منعی نبود یعنی طبیعتا نیروهایی هم نبودند که مانع برداشتن آب بشن درهفتم محرم طبق نقل ها نامه ای ازطرف ابن زیاد ملعون میرسه برای عمر سعد ملعون که آب رو ببند بر حسین بن علی(علیه السلام)ویارانش چنان که آب روبرخلیفه ی سوم به اصطلاح عثمان بن عفان بستندواورابه هر حال تشنه گذاشتند خب این جریانی داره تهمتی بود که درواقع ابن زیاد و دستگاه تبلیغی بنوامیه تلاش می کردند این رومتوجه امیرالمؤمنین وآل علی وبنی هاشم و علویان وشیعیان بکنند که این ها بودندکه خانه عثمان رو محاصره کردندومنع آب کردند در آن زمان که به هرحال صحابه کسانی از شهر های مختلف مثل کوفه بصره مصراعتراض بر عثمان کردند این هست که خانه عثمان محاصره شد منع آب کردند امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) اتفاقا اعتراض کرد و عملا آمد سه مشک آب حضرت فراهم کرد داد به حسنین (علیهما سلام) که اینها باوجوداینکه جمعیت مخالف بودندبردند به خانه عثمان رساندند و حتی امام حسن مجروح هم شد دراین جریان این خیلی خب ناجوانمردانه که امیرالمؤمنینی اینچنین جوانمردی به خرج داده ایثاربه خرج داده چنین تهمتی رو زدند واینکه آب روبر حسین بن علی ببند چون که اینهابرعثمان بستندولذا ازروزهفتم بعداز چنین دستوری که توسط عبیدالله بن زیادرسیدعمرسعدعمربن حجاج زویدی رامامورکردباپانصدسوارونیروکه اینها بیان ومانع بشن حائل بشن بین محدوده ای که خیمه گاه ابی عبدالله بود و شریعه فرات که حالادرادامه توضیح میدم راجع بحث شریعه فرات که اینجا موقعیتش به هرحال از این روز بودروز هفتم طبق نقل های کهن و معتبرکه آب منع شد بر خیمه اباعبدالله (سلام الله علیه) و بعدازاون یه گزارشی داریم که اباعبدالله(سلام الله علیه)اباالفضل العباس(سلام الله علیه) رو مامورکردندبراینکه با نیروهایی بروند وآب بیاورندلقب سقایی درواقع ازاین موقعیت رقم میخوره برای حضرت عباس (سلام الله علیه) که این نیروها طبق باز نقل های معتبرترو مشهورتر پنجاه نفرنیرو یعنی از هفتاد ودونفریارابی عبدالله (سلام الله علیه) پنجاه نفرشون اون شب همراه شدند با حضرت عباس (سلام الله علیه) سی نفر سواره بودند و بیست نفر پیاده که حالادراون نقل نیامده که اون بیست نفر پیاده چرا پیاده بودند اماباتوجه به اینکه دارد با بیست مشک اونچه که مشهوره با بیست مشک رفتندآب آوردند به نظر میرسه که پیاده هاشون باید میرفتند و مشک ها رو پُر میکردندوسواره ها برای حفاظت و دفاع و اینهادرواقع این زمینه روفراهم میکردندکه این پیاده ها بتونن مشک ها رو پُر کنن البته در برخی از منابع مثل اخبار والتواردین نقل سوم پنجاه مشک هم آمده که بعیده و به نظر هم معقول تر میرسه که بیست مشک اون افرادپیاده ماموراین کاربودنداین که باز این کی انجام گرفته تاریخ در نقل نیامده اما قاعدتا یا همان روز هفتم یا روز هشتم و شب هشتم بالاخره در همین فاصله ای که به اصطلاح منع آب شد خب طبیعتا یک واکنش از طرف ابی عبدالله(سلام الله علیه) باید صورت گرفته باشه و موفق شدند یعنی اینها آمدند نافع بن هلال جملی یکی ازاصحاب خوب و شهید شد دررکاب ابی عبدالله (علیه السلام) دوشادوش حضرت نافع بن هلال فرد شجاعی هم بود همراه ابالفضل العباس(سلام الله علیه) جلو میرفتند وقتی رسیدند به اونجا عمربن حجاج گفت که شماهاکی هستید این خودش رو معرفی کرد شاید این گفت وگو خودش قرینه ای باشه که شب انجام شده این کار چون که بعضا احتمال روز دادند اینکه سوال میکند تو که هستی خودشو معرفی میکنه بعد میگه خب براچی آمدی میگه برا اینکه آب بردارم میگه برو هرچقدر میخوای بنوش تصور میکنه که خودش تنها اومده و شاید مثلا سابقه ی رفاقت یا چیزی باهم داشتن گفت نه تا زمانی که به اصطلاح این یارانی که همراه من آمدند از این آب برندارند از این آب چیزی نخواهم نوشید گفت نه اون ممنوعه اونها حق ندارند که آب بردارند ولذا اینجا بود که حمله کردند حضرت عباس و نافع بن هلال و اون سی نفر سواره که بودند حمله کردند به نیرو های عمربن حجاج پانصد نفر و اینها سی نفر تا پنجاه نفر و موفق هم شدند کنار زدند اینها رو واونهایی که مشک داشتن رفتند و مشک هاشون رو پُرکردندوآمدند و مشک رو به خیمه ها رسوندنداین یک عملیات موفقی بود که قاعدتا درهمون شب هشتم روز هشتم روز هفتم بالاخره همون موقع انجام گرفته تنها گزارشی که ماداریم گزارش قابل قبول که آب موفق شدن بردارن این گزارشه مرحوم ،شیخ صدوق یه گزارشی داره که در اجزا گزارش خیلی شبیه به این گزارشه تعداد همین بیست مشک و پنجاه نفرو منتهادراینجا علی اکبر سلام الله علیه را ذکر میکنه که او رفت و آب اورد به نظر میرسه که این در واقع همین جریان هست منتها قاعدتا چون طبعا علی اکبر هم در این جمع بوده همراه ابالفضل سلام الله علیه در این گزارش نام او آمده و نمی توان تایید کرد که به جز این جریان آب اوردن دیگری به این شکل تا روز عاشورا اتفاق افتاده باشه لذا لقب سقایی برای حضرت عباس سلام الله علیه ازاینجا رقم میخوره که اون حضرت متولی آوردن آب در این برهه میشه و روز عاشورا هم که حالا انشاءالله عرض خواهم کرد که دیگه برای برداشتن آب همراه ابی عبدالله سلام الله علیه و در راه برداشتن آب و رساندن آب به خیمه ها اون حضرت به شهادت رسید لذا لقب سقا برای اون حضرت به هرحال داده شده و خب هرچند به ظاهر اون حضرت شرمنده خیام و بچه هاو به هرحال اطفال وعیال ابی عبدالله سلام الله علیه شد اما در واقع این آب بود که شرمنده عباس سلام الله علیه شد و لذا تابه الان هم حول قبر حضرت طواف دارند و به هر حال وضعیتی که حول قبر حضرت عباس سلام علیه گزارش شده
مجری :
یه کم جلو ترکه میریم بحث این رو مطرح میکنن که اقا خب ما داریم الان صحبت از این میکنیم که از روز هفتم که مثلا بسته شد آب به قول شما طبق نقل ها حضرت عباس با سی نفر با پنجاه نفر با تعدادی رفتن و آب آوردن یکی از صحبت هایی که به عنوان شبهه در واقع مطرح میشه اینکه چراحضرت اباعبدالله حالاچاه نکندندمثلا چرا قنات حفرنکردند چرا اصلا به معجزه ای یک همچین حالتی رو فراهم نکردند
این رو چگونه باید پاسخ بدیم
استاد:جباری
بله اینی که عرض کردم که حضرت عباس موفق شدندآب روبیارن دراین برهه اقدام به اصطلاح عملی وعینی بودبرای آب آوردن ازفرات امااینکه ایا اباعبدالله سلام الله علیه اقدام به حفرچاه یاچشمه واینهاکه این یک گزارش داریم ودراون گزارش آمده که روز مشخص نشده وطبیعتادرهمین فاصله ی به اصطلاح بعدازروزهفتم و هشتم بایدبوده باشه واین گزارش این هست که اباعبدالله سلام الله علیه وقتی که این منع آب رودیدن بازحتی چون تاریخ درگزارش مشخص نشده احتمال داره قبل ازحرکت حضرت عباس بوده باشد احتمال هست هم بعدازاین باشدتاریخ مشخص نشده وبالاخره چون منع آب وسختی به هرحال اقدام آب کمبودآب درخیام احساس شد حضرت کلنگی رو برداشتن رفتن پشت خیمه ی زن ها نوزده قدم به سمت قبله برداشتن جایی روحفرکردندآب گوارایی آشکارشد به اصحاب فرمودن بیاید ازاین آب بردارید وذخیره کنید رفتن ازاون چشمه برداشتن واون چشمه محو شداین تعبیرکه آمده درمتون شایدبتوان این استظهار روکردکه یک عمل خرق عادتی بوده که چشمه محو شد نمیگه حضرت محو کرد پُرکرد چشمه رو میگه محو شد
آب گوارایی پیدا شد هرچند بعضا همین شبهه ای که اشاره فرمودین بعضا اشکال میکنن که کربلا نزدیک اون شعبه فرات شریعه فرات بوده طبیعتا جایی که نزدیک آب باشه بخاطر رسوخ آب به سفره های زیر زمینی راحت میشه حفرچاه کردوبه آب رسید و اینهاوخب طبیعتا حضرت باید این کار رومیکرد
پاسخ این هست که ما اولاتنهاگزارشی که درباره حفرچشمه وحفرچاه داریم همین گزارش هست ودوم گویا همین هم به گوش ابن زیاد میرسه خبرچین هایی که درکربلاودرسپاه عمر سعد بودن این خبر رو به کوفه رسوندن به ابن زیادلذا بلافاصله اون ملعون نامه ای فرستاد برای عمرسعدکه شنیدم حسین حفرچاه کرده وبه آب دسترسی دارد درحالی که من منع کرده بودم این رو دقت بکنید مراقبت بکنید که حسین موفق به این کارنشه در واقع این به اصطلاح ابزاری که دشمن کینه توز وسفّاک دردست گرفته بود که با منع آب حسین سلام الله علیه رو به سمت تسلیم بکشد به خصوص وقتی که اهل و عیال همراه ابی عبدالله باشه که هست وقتی که خب چند نفر مرد هستند یه وقتی هست که نه با بچه هاآمده واگرفشار کمبودآب سنگینی بکنه بردوش اباعبدالله سلام الله علیه ممکنه سرازتسلیم بیاره بچه ها بالاخره نالان باشند ازتشگی وامثال اینهادرواقع این تاکتیک ابن زیاد بود ازاین تصمیمی که گرفت وخب اگراباعبدالله میتونست حفرچشمه وچاه بکند درواقع این باطل میشد این نقشه ای که کشیده لذا تاکیدکردکه مانع بشن خب جایی نبود که حصارباشه دیوارباشه چندتا
خیمه است وسط بیابان ازاطراف قابل بررسی است برفرض هم بخوان دروسط خیمه ها حفر کنن مشخص میشه ولذاباتوجه به این تاکید ابن زیاد بعد از اون دیگه حتی امکان حفر چاه و چشمه هم نبود ضمن اینکه برخی گفته اندکه برفرض چاه حفر میشد معلوم نبود که آبش قابل شرب باشد آب شور هست خود اون سرزمین کربلادرتفسیرگفتن که حالت کویری داره بله آب فرات اینچنین نبود قابل شرب بود اما اون آب هایی که به هر حال در اثر حفر به دست بیاد معلوم نبودکه اینچنین باشه به هرحال همون هم مهیا و میسر نشد طبق نقل های تاریخی اگرکسی شبهه و اشکال میکنه طبیعتا باید سند بیاوردما درتاریخ ماهستیم و اسناد تاریخی و نمیتونیم ببافیم نمیتونیم ادعای بیجایی بکنیم که اباعبدالله میتونست چاه حفر بکند پاسخ این است که ابن زیاد مانع این مسئله بود بنابراین انچه که ماداریم طبق گزارش های تاریخی از اوردن اب وحفرچشمه همین دو گزارش هست ولذا مسئله تشنگی در به خصوص روز عاشوراکه حالا باز توفیقی شد اشاره خواهم کرد در شب عاشورا تا شب عاشورا مقدار اندکی آب مانده بودحالا گزارش هایی موید این هست اما عمده مسئله تشنگی به عنوان یک مسئله این مربوط به روز عاشوراست به خصوص برای کسانی که درعرصه میدان هستن ومیجنگند و زخمی میشوند و گرما وبله زخمی هم طبیعتا تشنگی بیشتر فشار میاره روش
مجری:
حالاآخرین سوال رو بپرسم قبل از اینکه بخوایم فاصله بگیریم چون اشاره هم داشتید اینکه باز هنوز شاید جای شبهه هست وخیلی ها این رو مطرح میکنن که آیافرات صرفا اون رود اصلی فرات بوده یا انشعاباتش بوده که اونجا حضور داشته و حضرت ابالفضل درواقع به اون مراجعه کرده این کدومش هست
استاد:جباری
بله اینم کاری براذهان دقیق ترسیم نشده مسئله فرات توجه دارن عزیزان که رودفرات در کنارروددجله دورود بسیارمهم هستندکه ازسه کشورعبورمیکنندبلکه چهارکشوراگر ایران روهم به اعتباراون شط العرب وسپس اروندرودلحاظ بکنیم چهارکشوریعنی شروعش از ارمنستان هست رود فرات وترکیه ودجله هم همینطورازاونجاشروع میشه فرات به خصوص ازترکیه میگذره بعدازسوریه میگذره بعدعراق روسیراب میکنه نزدیک سه هزار،دوهزارو نهصدکیلومترطول این روده رود بسیاربزرگ ومعروف و به تعبیری مقدس درروایاتمان راجب فرات تعابیرخوبی ازائمه علیهم السلام آمده اینکه قطراتی ازآب بهشتی بر فرات خداوند و فرشتگان میریزند بحث غسل در فرات در روایات معصومان آمده که توصیه میکردند به اصحابشون واینها وخب اصل رودفرات این چنین رودبزرگ وپرعرضی اما رود اصلی فرات درفاصله سی وپنچ کیلومتری کربلاعبورمیکنه ازیه جایی به نام مسیع ازاون شهرعبور میکنه وانچه که ازکربلاعبورمیکرده به اصطلاح شریعه ایست شعبه ایست شاخه ایست که شاخه منحصربه این نبوده شاخه های مختلفی از فرات همینطورانشعاب داشته این انشعابش ازکربلاعبور میکرده و به عنوان به اصطلاح نهر علقمه معروف شده اینکه چرابه نهر علقمه معروف شده اختلاف زیادی درش هست ایا از همون سده های اولیه از زمان ائمه این نام بوده یانه بخاطراون ابن علقمه وزیر معروف المستعصم بالله عباسی در قرن هفتم که جد او در واقع این رود رو انشعابش رولای روبی میکنن امثال اینها درباره نام نهر علقمه به این اعتبار معروف شده اما به هر حال این یک شاخه ایست از رود فرات اصلی که از اونجا منشعب میشه به کربلا میاد وتعبیر شریعه فرات روکه گاهی مطرح میکنن شریعه یعنی آبراه یعنی جایی که محل رسیدن به آب چون رود وقتی که خود فرات وقتی عمق5 ،6 متر باشه طبیعتا از هرجاییش نمیشه برداشت شریعه اونجایی ست که صحنه راحت میشه به آب دسترسی پیدا کردلذا به شریعه فرات یعنی انشعابی که آمده کربلا و قابلیت دسترسی به آب داره و بعضی جاهاش که سیل بنده چون مُسنات لذا حالاعرض میکنیم که حضرت اباعبدالله سلام الله علیه که همراه حضرت عباس رفتندبراآب برداشتن داره که فرکب المسنات
به معنای سیل بند
اون خاکریزی که میزاشتن برای اینکه آب به این طرف رسوخ نکنه و وارد این قسمت بشه این اجمالااین هست وحالااینی الان درکربلا هست این نهرحُسینیه که معروفه این باز غیر از اون نهر علقمه اس اون به اصطلاح الان درکربلا وجودنداره یک نهر دیگری است که حفر شده و خب منتها از فراته طبیعتا
مجری:
با اجازتون یک فاصله ای بگیریم وبرگردیم داریم از بیانات استادجباری بهره مند میشیم و یادمیگیریم فاصله ای کوتاه میگیریم برمیگردیم و درخدمت شماعزیزان خواهیم بود
خداکندکه دگرخیمه ای بنا نشود
بنااگرشده بی صاحبش رها نشود
خداکندکه قد وقامت یَلان غیور
کنار جسم برادر زغصه تا نشود
خداکندکه اگرهرکه داغ دید و شکست
شبیه آینه ی خُردکربلا نشود
عموی ساقی من مشک را به دوش انداخت
دعاکنیدکه دستش ازتن جدا نشود
عمودخیمه که افتادعمه ام آمد به مَعجَرم
گرهی کوری زد که وانشود
الهی به حق ابالفضل العباس عجِّل لولیک الفرج انشاءالله که دراین شب دعابکنیم برای ظهورحضرت وهمین جمعه مصادف باروزعاشورا انشاءالله شاهدظهورحضرت باشیم وپای روضه خودحضرت مهدی بنشینیم و بر سیدالشهداء بگرییم
در خدمت استاد جباری هستیم وبرنامه سوگواره روتقدیم نگاهتون میکنیم یکی دیگه ازمباحث وشبهاتی که درواقع مطرح میشه پیرامون واقعه عاشورا این هست که اومدن وحالا طبق محاسبات خودشون گفتن که آقا اصلاعاشورادراون سال، سال شصت ویک در واقع در حول وحوش مثلاپاییزبوده یا مهرماه ما درواقع بوده واصلا هوا خنک بوده این گرمی که شما میگید این همه گرما و فلان همچین چیزی وجود نداشته
پاسخ به این شبهه رو بفرمایید لطفا
استاد:جباری:
بله از جهت تطبیق تاریخ شمسی همانطور که اشاره فرمودین عاشورای سال شصت ویک هجری مطابق با بیستم وبیست یکم مهرماه اون سال بوده وطبیعتا درفصل پاییز اتفاق افتاده حادثه عاشورا امااین دلیل نمیشه که هواآنچنان خنک بوده که مسئله گرماو مسئله تشنگی به عنوان یک مسئله درکربلا مطرح نبوده باشه شاهدشم این هست که عراق و ایران و این مناطق وجزیره العرب جزء مناطق گرم سیر هستند و مهرماه تازه ازتابستان خارج شده و آثار گرمای تابستان هنوز وجودداره شاهدشم کسانی که در اربعین مشرف می شوندبه کربلاواقعا گرمای هواکاملا احساس میشد واحساس تشنگی میشد و محسوس بود وحتی بعد از این حتی وقتیکه وارد نزدیکای زمستان میشه دراین مناطق گرمسیرگرما همچنان احساس میشه
یک نکته که به هیچ وجه این شبهه واین مسئله که مطرح کردند نمیتواندنافی مسئله بودن بحث تشنگی درکربلا بوده باشدگاهی دیده شده که شبکه های دین ستیز و شبکه های وهابی این رامطرح میکنند این درواقع آب در هاون کوبیدن هست کسانی که آشنا نسبت به این مناطق هستند قاعدتاکاملا براشون ملموسه دراین فصل گرمی هوا وسال تا سال هم باز متفاوت میشه دیگه به هرحال در اون سال طبق گزارش های تاریخی مسئله گرمی درکربلا اینطورنبود که بارانی بباره مثلا التیامی باشه وحالا فصل پاییز بوده و بارانی بباره در هیچ گزارش تاریخی ما نداریم که بارانی باریده باشد ویا درگزارش آمده باشه هوا خنک بوده وطبق طبیعت منطقه و همینطور وفصل وزمان مسئله گرما مطرح بوده هرچند مهرماه بوده باشد وگرما واردپاییز شده باشه و نکته دیگر که قبلا اشاره کردم وتاکید براین مسئله باشه بحث تشنگی وعطش روزعاشورا مسئله شد تا حدقلیلی آب تا شب عاشورا وجودداشت اماروز عاشورا هرچه که پیش رفت اصحاب تاظهر وکمی بعدازظهر رفتند به میدان ویک به یک شهید شدند طبیعتا این زخمی شدن ومجروح شدن خودش بیشترموجب تشنگی میشه خب حالامشخصه فرد مجروح روکاملا میگن که تشنگی برش غالب میشه واین یک نکته بود و هرچه به سمت عصر وبعدازظهر نزدیک میشه درخیام دیگه آب پیدانمیشه اطفال خب طفل تشنه مگرچقدرمیتواندحالافرد بالغ ممکنه که حتی روزه هم بگیره وسحری یه مقدارآب بخوره وتاغروب صبر وتحمل بکنه امّا اطفال دیدین دیگه گاهی مایک نوه ای داریم که توی ماشین تا منزل برسیم اظهارتشنگی که میکند به زحمت بتونیم اینو آرامش کنیم تامنزل برسیم در این فاصله ده دقیقه یک ربع رو آب آب میکنه حالاتصور بکنید بچه هایی که در اون صحرا دراون گرما دراون به هرحال خیمه ها زیرآفتاب نه کولری هست نه چیزخنک کننده ای هست و این ها بافقدان آب هم که مواجه بشن چه فضایی پدید میاد بزرگتر ها چگونه آرام کنن این بچه هارو واوج تشنگی برای کسی است که تا اون لحظه آخر بوده و همه ی صحنه ها رو دیده خوده اباعبدالله سلام الله علیه هست ابی عبدالله بیشترین جُنب و جوش روداره روداره یعنی از صبح که اصحاب یک به یک رفتند به میدان وشهیدشدن پای جنازه اون ها وبدن مطهرشون آمده همراه به هرحال بنی هاشم و علویان ودیگراصحاب و این ها وداغ هایی که دیده وحمل کردند این اجساد روبه هرحال به خیمه دارالحرب منظور خودابی عبدالله سلام الله علیه ازصبح درتکاپوبوده غیرتش هم اجازه نمیده اگرآبی هم بوده باشد بیاداون بنوشه ومثلابچه ها ننوشن ایثار میکنه تلاشی هم که کرد همراه سقّا براآب آوردن که اونم ناکام ماند وخب ببینید که عطش بر ابی عبدالله علیه السلام چه فشاری آورده تا اون لحظات عصر ونزدیکی غروبی که به هرحال به شهادت اون حضرت انجامیدکه در روایات دارد که آسمان رو تار می دید و این هست کسی که تشنگی برش غالب میشه واین ها چشمانش تارمیشه ودر فاجعه منا یکی از دوستان ماکه درواقع ازدم مرگ برگشت ونقل میکرد جریان رو میگفت کنار من زائری بود ازیکی دیگر ازکشورها واو به من گفت که تو هم آسمان رو مه آلود میبینی گفتم نه میگه فهمیدم که داره جان میده و ازشدت تشنگی که این نانجیب ها اون روز متاسفانه آب هم به قدرکافی نرسوندن ولحظاتی بعدجان داد اینکه تو روایت هم آمده که اباعبدالله سلام الله علیه دراون لحظات آخر تیره میدید آسمان رو این آثارعجیب تشنگی است که براون حضرت غالب شد وهم زخمی شده وهم جنگ کرده هرباررفته اینطور نبوده که جنگ ابی عبدالله سلام الله علیه فقط بعدازظهر بوده باشه هنگامی که حضرت عباس شهید شد و این ها ووداع کرد بلکه فرض کنید برای آوردن بدن قاسم ابی عبدالله جنگیده سپاه رو دورکرده از کناراین بدن مطهر وبدن روآورده به خیمه ها وقتی رفته سمت بدن علی اکبر باز جنگیده یعنی ابی عبدالله مکررا واصحاب یک بار رفتند و جنگیدند وشهید شدند امّا خودحضرت مکرر این جنگ ها و این زخم طبیعتا عطش روغالب میکنه ولذا اگرما روضه عطش میخوانیم و بیشترین اشک رو وروضه روبرا ابی عبدالله سلام الله علیه میریزیم این وَجهش این هست این زمینه و فضایی که وجودداشته
مجری:
دقیقا خیلی هم خب بیایم دیگه معطوف بکنیم توجهمون رو به خود وجود حضرت ابالفضل ابتداءً که نباید غافل بشیم از وجود مقدس و نازنین حضرت امُّ البنین که چه فرزندانی رو تربیت کردند وحیف بود حقیقتا اگراسم حضرت رو نمی آوردم
چند کلامی رواگر لطف بفرمایید از حضرت امُّ البنین برامون بگید و وارد روضه بشیم و اینکه چه واقعه ای برا خود حضرت ابالفضل رخ داد؟
استاد:جباری
نام این بانوی بزرگوار رو بردید داغ مارو تازه کردین چون واقعا به نیابت از همه دوستان و عزیزان بَقیع مشرف شدیم اّما چه بَقیعی بَقیعی که متاسفانه ترتیبی دادن که زائر وارد بقیع میشه و فقط باید راه بره حق کوچک ترین توقفی رودر بَقیع نداره چه زائر شیعی وچه غیر شیعی هرکسی یک اتوبان یک طرفه است بایداز یک مسیری وارد بشی وحرکت بکنی بری وَسطای بَقیع دوباره دور بزنی از طرف دیگه خارج بشی فلذا دیگه اون سالهایی احیاناکه کمی توقف میکردیم کنار قبرجناب امُّ البنین سلام الله علیها حالادیگه حسرتشو بایدخورد وحتی بیرون َبقیع درکنار نَرده ها هم باز یک زمانی خانم هامیامدن پشت بقیع کنار نَرده ها پشت قبر جناب امُّ البنین عزاداری میکردن اون روهم دیگه به هر حال حتی مردها هم محروم هستن فلذا اینکه در بقیع بشه یک روضه ای خوند عزاداریی کردبرای جناب امُّ البین نیست و بانویی که خیلی بزرگواره و عرض میشه خب یار امیرالمومنین سلام الله علیه بوده مثل مادر بوده برای بچه های امیرالمومنین سلام الله علیه برای حَسنین مثل مادر هست و چهارفرزند رشید در رأسشون ابالفضل العباس سلام الله علیه اولینشون ابالفضله در سال بیست وچهار هجری حدودا متولد شده ودرکربلا حدود تقریبا 36،۳۵ساله است حضرت ابالفضل العباس سلام الله علیه بدنبال او سه فرزند دیگر که عبدالله وجعفر وعثمان که این عثمان وقتی که اینو در پرانتزخوبه عرض بکنم شبکه های وهابی که باز آبی درهاون میکوبن تلاش میکنن میگن بله ببینیدکه امیرالمومنین نام فرزند امُّ البنین روعثمان گذاشت عین حضرت عثمان و حالا مسئله ای نبوده مشکلی نبوده شما شیعه ها هی میاید پیازداغش رو زیادمیکنید واین ها پاسخ این هست که این ها اسامی رائج اون زمان بودند یک و دوم اینکه درخصوص این عثمان امیرالمومنین فرمود روایت داریم
سَمَیّتُوهُ بِاسمُ اخی عُثمانَ بنِ مظعون
این را نامگذاری کردم بیاد برادرم عثمان بن مظعون
عثمان بن مظعون یک صحابه بسیار خوب پیامبر بود ازمهاجرین بود در مدینه ودرسال دوم هجری بعدجنگ بدر ازدنیا رفت ازاصحاب عابدپیامبرهم بود لذا وقتی میخواست ترک همسر وشهرو دیار بکنه بِره درکوه رهبانیت بِگُزینه عبادت بکنه پیامبر منعش کرد
لَا رَهبانِیَهَ فِی الاِسلَام
چنین کسی بود و پیامبر خودش در تشییعش شرکت کرد وبه یاد اون عثمان بن مظعون نام فرزند امُّ البنین عثمان نهاده شد این سه تا یعنی عبدالله و جعفر و عثمان و سپس حضرت عباس و در عرض شودکه مصیبت جانسوز امُّ البنین بعد ازحادثه کربلا نقل کردند خب خیلی جانسوزه ابولفرج اصفهانی و دیگران نقل کردندکه عرض شود که میامد در بقیع صورت قبر درست میکرد خود امُّ البنین که درکربلا حضور نداشت سفر به کربلا بعدش نکرده بیاد به زیارت ابدان مطهر فرزندانش لذا دربقیع میامد و آنجا عرض شود که اشعار جانسوزی میخوند و حتی تو نقل داردکه گاهی مروان بن حَکَم قَسیُ القلب سنگ دل رد میشد از بس سوزناک بود این اشعار امُّ البنین ازواقعه کربلا با یک احساساتی اشک بر به اصطلاح محاسن نَحسش جاری میشد و
لا تَدْعُوَنِّی وَیْکِ أُمَّ الْبَنِینَ تُذَکِّرِینِی بِلِیُوثِ الْعَرِینِ
کَانَتْ بَنُونَ لِی أُدْعَى بِهِمْ وَ الْیَوْمَ أَصْبَحْتُ وَ لا مِنْ بَنِینَ
مرا دیگر ام البنین ندانید مرا دیگر بدان لقب نخوانید
این در واقع از اولین مجالس مصیبت و روضه همین مجلس مصیبت و روضه امُّ البنین بوده در بقیع که اهل مدینه دیدند درواقع یک تدبیر وزیرکی بود وازطرفی یادکربلاویادمظلومیت ابا عبدالله وشهدای کربلارو زنده نگه بداره واین درارتباط باجناب امُّ البنین راجب حضرت عباس سلام الله علیه باز از جوانمردی اون حضرت اینکه جلوتر از خودش سه برادرش رومیفرسته به میدان برای آوردن آب و جنگیدن و اینها تو روایت هم دارد که
تَقَدَّمَ الشَّابّ حتی اَرَاکُم
جلو تر برید تا من ببینم شما رو
میخواد درواقع مطمئن بشه مثل کسی که برادر بزرگتره مثل پدر میمونه برای اینها مثل کسی که یک خیری رو برای فرزندش،اهلش،خانوادش ومیخواد مطمئن بشه اونها به اون خیر رسیدن یامیخواد دریک مَهلِکه ای هستن اول اونها رو نجات میده خیالش راحت میشه عبورشون میده نجاتشون میده بعد نوبت به خودش میرسه
مجری:
مثل هُجربن عَدی که اول خواست پسرش رو بکشن گفت مبادا با دیدن کشتن من یک وقتی از ولایت امیرالمومنین دست بکشی
استاد: جباری
بعدلذا حتی اراکم من ببینم مطمئن شد اینها رفتند جانشون رو فدای ابی عبدالله سلام الله علیه کردند نوبت به خودش رسید این هم باز نکته ای است در جوانمردی حضرت عباس سلام الله علیه امّا بحث شهادت اون حضرت و چگونگی رخداد شهادت دو گونه گزارش هست
اینی که الان معروفه در افواه و السنه مادحان محترم گاهی سخنرانان محترم میخوانن نقلیه که مرحوم علامه مجلسی نقل کرده از بعضی تالیفات اصحاب منبعش معلوم نیست و مضمونشم این هست که همه شنیدیم که ابالفضل العباس اِذن خواست برای میدان رفتن و به ابی عبدالله سلام الله علیه عرض کرد لَقَد واقَ صَدرِی دلم دیگه تنگ شده ومن به هرحال دیدم این شهدارو ازصبح تا به الان و این فریاد العطش اصحاب رو که میشنوم حضرت اباعبدالله فرمود حالا که میخوای بری به میدان برو ببین میتونی برای این افراد اهل حرم به هرحال آبی بیاری و قبلش فرموده حضرت که اگه تو بری
تَفَرَّقَ عَسکَری
سپاه من متفرق میشه
و بعد حضرت عباس رفته به شریعه فرات و آب وبرداشته واومده و دست راستش رو قطع کردن به دست چپ گرفته مشک رو دست چپ رو قطع کردن به دندان گرفته مشک رو سوراخ کردند و عرض می کنم که بعد دیگه امید حضرت ناامید شدبه آنچه که با عمود برسر مبارک...
واین نقلی است که مرحوم علامه مجلسی آورده و در انتها دارد که بدن حضرت عباس رو آورد به خیمه خب یکی از مشکلات نقل همین هست اینکه خب مشخصه که بدن به خیمه نیامده همان کنار فرات آنجا مدفون شد وباز اینکه عرض کنم که حضرت میفرماید
تَفَرَّقَ عَسکَری اگر تو بری به میدان بجنگی سپاه من پراکنده سپاهی نمانده دیگه
ولذا نقل صحیح تر اونی هست که جلوتر از علامه مجلسی بسیار جلوتر مرحوم شیخ مفید نقل کرده در مقتل ابی مِخلَف آمده متون دیگر موید هستند اخبار وتُوار امثال اینها اجمالش اینه این نقلی که مرحوم شیخ مفید و اینها نقل کردند مضمونش این هست که وقتی که همه اصحاب ویاران و اهل بیت وبنی هاشم واینها رفتند وشهید شدند موندحضرت عباس و اباعبدالله سلام الله علیه و هردو رفتند به سمت شریعه برای آب آوردن سوار شدند بر مرکب رفتند به سمت شریعه و جنگیدند و خود را به نزدیک اون شریعه فرات رساندند دشمن جدایی انداخت بین این دو بین این دو برادر حائل شد ابی عبدالله سلام الله علیه دارد که فَرَکبَ المُسَنّات همانطور که عرض کردم مسنات اون خاکریز و سیل بند هست که کنار که رفت بالای اون که ازآنجا وارد قسمتی بشود که بشود به آب دسترسی پیدا بکنه یک لَعینی عبدالله بن حُصین ازاین زخم زبان زد به حضرت که این آبی که مثل آسمان زلال هست و صافه ای حسین تو از این نخواهی نوشید نمیتوانی بنوشی وحضرت نفرین کرد اورو خداوندا اورا تشنه بمیران که در روایت هست که راوی میگه بعد از نفرین حضرت دیدم که این آب مکرر میخورد غَی میکرد آب رو امّا باز اظهار تشنگی میکرد و ازتشنگی به درک واصل شد و حضرت نفرین که کرد این تیری انداخت و خورد به گلوی ابی عبدالله سلام الله علیه حضرت خون ها رو دست میگرفت و میپاشید به آسمان و برگشت به خیمه لذا ابالفضل العباس تنها ماند در این مرحله هردو رفتند به سمت شریعه امّا حضرت مواجه با این صحنه شد از این به بعد دیگه نوبت عباس سلام الله علیه بودکه آب رو بیاره از نقل هایی استفاده میشه که موفق شد مشک روپُرکرد درراه بازگشت به خیمه ها در کنار دراون نخلستان نخل بوده پیداست حُکَیمِ بن طُفَیل این ملعون کمین کرد با یه نفردیگه واز اون کمینگاه آمد وشمشیر حواله کرد و دست راست حضرت عباس سلام الله علیه روعرض کنم که قطع کرد
مجری:
این دیگه روضه رو به قول شما دیگه حالت کیفیتش رودیگه همه شنیدیم و دیدیم چه شد
استاد:جباری
بله دست راست رو قطع کرد حضرت رجز خواند وعرض میکنم که مشک و به دست چپ گرفت اینها دیگه مشترکه با نقل مرحوم علامه مجلسی اینجاهاش دست چپ رو مجدد همین حکیم بن طفیل قطع کرد و اقدام بعدی این حکیم بن طفیل عمود بر سرمبارک ابالفضل العباس سلام الله علیه بود دیگه خدا میدانه بعد از این عمود چگونه بر زمین آمده حضرت از اسب افتاده بزرگواری که دست دربدن نیست که حائل بشه به وسیله دست بتواند فرد اسب سوار بین خودش و زمین حائل بشه و اینجا بودکه یاأخاأدرِک أخاک بلند شداز همین گزارش ها برمیاد اباعبدالله سلام الله علیه تا برسه وقتی شنید ندای ابالفضل العباس سلام الله علیه رو تا برسه به اونجا حضرت عباس به شهادت رسیده از این گزارش اینطور استفاده میشه و خب اباعبدالله با چه صحنه ای مواجه شده خب برادری که دست در بدن نداره عمود بر فرق مبارکش خورده خون صورت او روگرفته و دو نکته ودو چیزدرباره اباعبدالله سلام الله علیه دراینجا نقل کرده یکیش مشترک است با اونی که درباره علی اکبر نقل کرده یکیش خاصه ابالفضل العباسه اونی که مشترکه این هست که اباعبدالله سلام الله علیه بَکاء بُکاءً عالیا
با صدای بلند حضرت گریست
خب این دشمنه سفّاک طبیعتا که در اوج قساوت هست طبعاگریه حسین شادی دشمنان سفّاکش هست که میبینه این صحنه رو بَکاءبُکاءً با صدای شدید و صدای بلند حضرت گریست نشون میده مصیبت خیلی بزرگه بر ابی عبدالله سلام الله علیه نکته دوم که خاصه عباسه در هیچ صحنه ای تکرارنشده جمله معروفه که
الآن اِنکَسَرَت ظَهری و قَلَّت حیلَتی
یعنی دیگه کمرم شکست
اِنکَسَرَت ظَهری کمرم شکست نشون میده عباس چه جایگاهی داشته نزد اباعبدالله سلام الله علیه وَقَلَّت حیلَتی چاره ی من دیگه به اصطلاح بی چاره شدم یعنی دیگه امیدی تنها امیدی هم که وجود داشت به اینکه آبی برسه به خیمه ها یا خیمه هامدافعی داشته باشن علمدار مدافعش رو جای حضرت عباس از خیمه ها ازاین زنان بی پناه بعد ازحسین دفاع بکنه اینم دیگه از دست رفت ولذا باچه حالی حسین سلام الله علیه دیگه خب طبیعتا این بدن که امکان بازگرداندن بدن به خیمه ها نیست حضرت نیاورده این بدن رو شایدمن فکر میکنم شاید رعایت حال بچه ها رو کرده این صحنه دیگه نبینند این بدن بی دست و بی سر عمود خورده رو و آمد حالاطبق بعضی گزارش هاعمود خیمه رو برداشت که عملا به اینها پیام رو برسونه که دیگه عباسی درکار نیست یعنی دیگه آماده اسارت بشید ودیگه اون صحنه درد ناکه حوادث بعد از شهادت حضرت عباس و میدان رفتن اباعبدالله بعد از این درواقع حادثه بوده
مجری:
قبل از حالا پرداختن نهایی بفرمایید که این کتاب رو برامون معرفی بفرمایید لطفا چون من دیدم کتاب اینجا هست و قرار براین شد که انشاءالله معرفی بشه مَقتَل هم هست فکر میکنم درسته
استاد:جباری
بله البته در شبکه ولیعصر شاید دفعاتی هم سال قبل این کتاب معرفی شده کتاب بسیار ارزشمندی است کتاب تاریخ قیام ومَقتَل جامع سیدالشهداء علیه السلام این کتاب سالها قبل تحت نظر استاد مرحوم مهدی پیشوایی ایشون مُتَولّی کار شدند وریاست این گروه ونَجله ای که درواقع مولف این کار بودند رو در موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره عهده دار شدند و من درجریان کار بودم چیزی حدود ده سال قریب به ده سال بیش از بیست محقق تاریخ پژوه باروش علمی این کتاب رو در دوجلد تدوین کردند و مطالبی که به صورت تحلیلی راجب قیام ابی عبدالله سلام الله علیه از آغاز هم تاریخ زندگی خود حضرت هم قیام حضرت هم متن گزارش های مقتل سپس اسارت و شرح شهداءشبهه هایی که مطرحه در دوجلد جلد اول تا شهادت ازجلددوم هم مباحث بعد شهادت واینها و درواقع هدف این بوده که محورها حوادث و مطالبی که در رابطه با حادثه کربلا مورد نیاز یک مُبَلِّغ دینی هست در این دوجلد بیاد اگر نقلی در اینجا آمده مثل یک نمونه ش شهادت حضرت عباس سلام الله علیه بدانید که در منابع معتبر ومتون دست اول قدیمی آمده اگر نقلی نیامده معنایش این هست که درمتون معتبر کهن قرن ششم و هفتم خبری از اون گزارش نیست تلاش براین بوده واین چون مفصَّل هست دوجلد و بیش از دوهزار صفحه اس گزیده ای هم تهیه شده از این متن حادثه ومقتل و مباحث پیرامون در یک جلد با عنوان گزیده تاریخ قیام و مَقتَل جامع سیدالشهداء علیه السلام و خب هم درمورد اقبال جامعه دینی و دین پژوهان و عاشورا پژوهان قرار گرفته و چاپ های متعددی هم خورده
مجری
الحمدالله خدایا اجر بده به همه این گروه که این دغدغه روداشتن و دراین زمینه فعالیت کردن یک دعا بفرمایید
استاد:جباری
به خصوص مرحوم استاد مهدی پیشوایی که ما درجریان کارها ومتاسفانه این استاد بزرگوار و بااخلاص رو و واقعا با اخلاص به ثمر رسید و کار با اخلاص کاری هست طبیعتا نشون داده میشه و انشاءالله که همین ها مقبول پیشگاه مقدس ابی عبدالله سلام الله علیه قرار گرفته باشه خدایا توفیق اشک ریختن و عزاداری و تَشَیُّع،مبالات ومحبت ابی عبدالله سلام الله علیه و خاندان گرامی اون حضرت واشک بر مصائب اهل بیت علیهم السلام رو از ما و نسل ما الی یوم القیامه مگیر و زمینه انتقام مظلومیت وخون ابی عبدالله سلام الله علیه رو باظهور قریب انشاءالله امام عصر سلام الله علیه فراهم بفرما و همه ما رو جزو انتقام گیرندگان ازخون ابی عبدالله علیه السلام قرار بده
مجری
انشاءالله خیلی ممنون و متشکرم از شما درشب تاسوعا رَسم که از قدیم میخوانیم که
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
به این فکر بکنیم به اون لحظه ای که دل حضرت رقیه و حضرت سکینه چگونه به تپش افتاده بود از نیامدن عموجانشون از اون که وقتی دیدن پدرشون حضرت اباعبدالله سلام الله علیه آمد و عمود خیمه رو بر زمین زد و اون خیمه خیمه حضرت ابالفضل دیگر وجود نداشت چرا چون حضرت ابالفضلی دیگر نبود
خدارو قسم بدیم به دل مضطر و داغدار حضرت اباعبدالله و البته که اهل حرم در لحظه ای که متوجه شدن که حضرت ابالفضل رواز دست دادن خدایا به اون لحظه قسمت میدیم که هرچه زودتر انشاءالله در فرج حضرت حجت تعجیل بفرما و عرض بکنیم
یَا قَدیمَ الإِحسَان بِحَقِّ الحُسَین عَجِّل لِوَلیکَ الفَرَج
التماس دعای فرج در این شب ها به امید دیدار
یا علی