با کاروان _ ویژه برنامه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها

قسمت سوم ویژه برنامه با کاروان به کارشناسی حجت الاسلام عباسی


  

بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ

عنوان برنامه: با کاروان

عناوین بحث:( شهادت، امام حسن مجتبی ع ، سبط اکبر، سم، جعده، همسر، معاویه، ابوسفیان، جگر، منابع اهل سنت، یزید، مسموم، یاران، مالک اشتر، مصر ، عسل، عمار یاسر، محمد بن ابوبکر، بنی هاشم ، حکومت، اصل دین ، وصیت،خیبر)

تاریخ:12/06/1401

استاد: حجت الاسلام والمسلمین عباسی

مجری: سید محمد صفایی

 

مجری:

آتشی شعله ور ز آه من است     که شرارش به جان مرد و زن است

چشم سوی مدینه دل به بقیع     با حسن هر لحظه لحظه هم سخن است

 تربت بی چراغ او هر شب       شمع جان و چراغ قلب من است

شعله با ناله شمع محفل دل      گوهر اشک نقل انجمن است

سفر است و دم حسینیون        همه جا ناله حسن حسن است

(بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ اللّهُم صَلِّ عَلی مُحمَدٍ و آلِ مُحَمد وَ عَجِّل فَرَجَهُم و احشُرنا مَعَهُم واللّعَن اَعدائَهم.)

(السَّلام عَلیکَ یا ابا مُحمَّد یا حَسَن بنَ عَلی المجتبی.)

عرض سلام و احترام خدمت شما بینندگان عزیز و ارجمند عاشقان و پیروان حضرات آل الله صلوات الله علیهم اجمعین در هر نقطه ای از جهان عرض تسلیت و تعزیت دارم ایام ماه صفر رو ایام اسارت آل الله رو و همچنین شب هفتم صفر بنا به روایتی شب شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام رو به محضر مولامون حضرت بقیه الله الاعظم ارواحنا فداه و همچنین خدمت شما عاشقان و دلدادگان حضرتشون در خدمت شما هستیم با ویژه برنامه با کاروان به همین مناسبت از جوار کریمه اهل بیت بنت الحسن والحسین حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها و از شبکه جهانی حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف ان شاء الله امشب استفاده می کنیم از محضر کارشناس ارجمند جناب حجت الاسلام و المسلمین دکتر عباسی حاج آقا سلام علیکم عرض تسلیت تعزیت دارم بفرمایید در خدمتیم.

استاد عباسی:

 سلام علیکم و رحمت الله بنده هم خدمت بینندگان عزیز و گرامی شبکه جهانی ولیعصر ارواحنا له الفدا عرض سلام و ادب و احترام دارم و همین طور عرض تسلیت به مناسبت شهادت جانسوز مولامون امام مجتبی علیه السلام و ایام اسارت آل الله امیدوارم که خدای متعال ما رو از دوستداران و پیروان واقعی حضرت و از عزاداران واقعی حضرت امام مجتبی علیه السلام سبط اکبر نبی مکرم اسلام قرار دهد ان شاء الله.

 مجری:

 ان شاء الله خیلی ممنون و متشکرم خب همین طور که بینندگان عزیز مستحضر هستند ابتدا و انتهای ماه صفر به نوعی گره می خوره با نام مبارک امام حسن مجتبی علیه السلام 7 صفر و 28صفر هر دو بنا به روایتی و7 صفر بنا به روایت مشهوری شهادت این بزرگوار هست لذا برنامه امشب رو اختصاص می دهیم به وجود مبارک و مقدس کریم اهل بیت علیهم السلام حضرت امام حسن مجتبی سلام الله علیه خب سوال رو این چنین آغاز کنم که کیفیت شهادت امام حسن مجتبی حالا بنا به آنچه که رسیده است مسمومیت بوده منتها که این کیفیت چه گونه بوده است و جزئیاتش چگونه بوده است و اینکه قاتل حضرت چه فردی بوده این رو به عنوان مقدمه بفرمایید.

مجری:

 (بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم وبِهِ نَستَعین اِنَّه خَیر ناصِرٍ و مُعین ثُمَّ الصَّلاةُ و السَّلامُ عَلی سیِّدنا و نَبیِّنا اباالقاسم مصطفی محمد و عَلی اهلِ بَیتِهِ الطَّیبینَ الطّاهرینَ واللَّعنُ الدّائم عَلی اَعدائِهم اَجمَعین الی قِیام یومِ الدِّین).

(بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم اللّهُم کُن اللِّولیکَ الحُجَه بنِ الحَسَن صَلواتُک عَلیه و عَلی ابائِه فی هذهِ السّاعه و فی کُلِّ السّاعة ولیّاً و حافظاً و قائداً و ناصرا ًو دلیلًا و عیناً حتّی تُسکنَه ارضُک طَوعا و تُمَتَّعه فیها طَویلاً)

 خب محضر بینندگان مان عرض بکنم سوالی که شما مطرح فرمودید در شب شهادت امام مجتبی علیه السلام گرچه سخن گفتن از به هر حال علت شهادت و شهادت سبط اکبر نبی مکرم اسلام بسیار دشوار هست اما حقایق تاریخی و حقایق دین باید بیان بشود تا همگان نسبت به اون اطلاع پیدا بکنند همون طوری که شما اشاره کردید خب قطعا مسئله سم و خوراندن سم به امام مجتبی علیه السلام علت شهادت هست و عامل مباشر و مجری این قتل ناجوانمردانه و شهادت امام همام جعده دختر اشعث بن قیس هست اما به هر حال عامل پشت پرده ای هم این ماجرا دارد که اون عامل رو ما می تونیم بیان بکنیم که شخص معاویة ابن ابی سفیان هست و در پشت صحنه طراحی و پیگیری اجرا و هزینه کردن انجام گرفته از جانب او اما نسبت به شهادت رسیدن توسط سم آقای ابن کثیر شاگرد ابن تیمیه تصریح بر این مسئله داره که هنگامی که زمان شهادت امام مجتبی فرا رسید طبیبی نزد ایشون رفت و آمد می کرد که اون طبیب اون جا دیگه برای بار آخر چون دفعات فراوانی اتفاق افتاد این طور گفت که :

(هذا رَجُلٌ قطَع السمُّ اِمائه)

 این شخصی است که دیگه همه اون به اصطلاح درون بدن و اعضا و قطعات رو در واقع پاره پاره کرده سم انقدر این سم قوی بوده و حالا با دفعاتی که اتفاق افتاده یعنی ضربه جدی به وجود نازنین امام مجتبی وارد شده

مجری:

یعنی سابقه داشته

استاد عباسی:

 بله سابقه داشته چند بار اتفاق افتاده که بار آخر مهلک ترین سم و اون کاری ترین سم که دیگه نهایتاً به شهادت حضرت منجر می شود این در ودائعة النهایه جلد 8 صفحه 43 و این چندین بار انجام شدن رو آقای حاکم نیشابوری در جلد 3 المستدرک علی الصحیحین صفحه 189 آورده که از ام بکر بنت مصور نقل کرده که:

 (کانَ الحَسَن بنِ عَلی سمَّ مِراراً کُل ذلک یغلت حَتّی کانَت المره الاَخیرَه الَّتی ماتَ فیها فانَّهُ کانَ یَختَلف کَبِدُه فَلَمّا ماتَ اَقامَ نساءُ بَنی هاشم عَلیهِ شَهرا)

(المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص189)

 می گوید اون چندین بار به حضرت سم داده شد و حالا حضرت کارهایی انجام دادند برای مقابله مثل اینکه قی کردن و خوردن بعضی از چیزهایی به عنوان داروهایی به هر حال مقابله با این کردند اما این سم آخر، سمی بود که به درون بدن ایشون که حالا در روایت کبد یا جگر آورده و یا دیگر در واقع اعضا و جوارح که کبد اصطلاحش صد در صد مقابل جگر در فارسی نیست :

مجری:

 بله

استاد عباسی:

مجموعه ای از اعما و احشا در واقع اون مجموعه ای از اعضای داخل بدن رو بیان کردن و بعد ذکر کردن که وقتی که ایشون از دنیا رفت یک ماه برای ایشون عزاداری گرفتند این هم مطلبی که در ایشون آوردند باز ما یک روایتی داریم در کافی مرحوم کلینی جلد 1 صفحه 462 ایشون روایتی را نقل کرده که می گوید:

 جعده دختر اشعث بن قیس کندی به حسن بن علی و کنیز آن حضرت سم خورانید کنیز سم را قی کرد اما در بدن امام حسن مجتبی علیه السلام زهر ماند و موجب تورم در واقع بدن و ضربه زدن به اعضای داخلی شد و حضرت به شهادت رسید.

(اصول کافی، ج1، ص462)

 اما در منابع اهل سنت هم اشاره ای به این مسئله شده که آقای بلاذری در انساب الاشراف آورده که:

(و قَد قیل انَّ المُعاویه دَسَّ الی جَعدَه بِنت اَشعَث بن قیس اِمرَاة الحَسَن و عَرقبا حَتّی سَمَّته و کانَت شانئتاً لَه)

(انساب الاشراف، ج3، ص295)

 می گوید تشویق کرد جعده که حالا عرض خواهیم کرد که فقط تشویق نبوده و بیشتر از این بوده ارسال سم بوده چون معاویه بارها بارها تکرار کرده بود که و بیان کرده بود که:

(انَّ لِللّه جُنوداً مِنَ العَسَل)

 خدا لشکریانی از عسل داره که در واقع هر کسی که ما بخوایم او را از بین ببریم این لشکریان کمک ما خواهند آمد و با عسل از بین خواهیم بود و بارها برای دیگران در واقع این کار رو انجام داده و این تجربه رو داشته که افراد رو به شهادت رسونده این در انساب الاشراف بلاذری جلد 3 صفحه 295 چاپ دارا الفکر بیروت آقای ابوحسن کوفی در الفتوح این طور آورده ابن اثم کوفی در الفتوح جلد 3 صفحه 318 که ایشون متوفای 314 هجری قمری هست می گوید به همین دلیل امام حسن مجتبی علیه السلام شرایطی را گذاشته بود که معاویه نمی تونست یزید رو جانشین خودش بکند یعنی این مانع جدی توسط امام حسن مجتبی علیه السلام به همین دلیل با تمام توان تلاش می کرد که امام مجتبی را مسموم کند مروان را به مدینه فرستاد و به او دستمال مسمومی را داد تا آن را به جعده برساند و جعده همسر امام مجتبی هم با هر حیله ای که می تواند کاری کند که امام از آن دستمال استفاده کرده و به شهادت برسد می گوید پنجاه هزار درهم هم به آن زن داد و به او وعده داد که به ازدواج یزید درآید:

(ویزوجُها مِن ابنِهِ فَذَهَب مَروان تَنفیذاً لِامرِ مُعاویه وَ استَفرَغ جُهدَه حَتّی خَدَعَ زوجَة الحَسن)

 دیگه اون قدر معاویه مروان لعنت الله علیه اون قدر رفت و آمد تا جعده رو متقاعد کرد که این کار رو انجام بده و به این شکل توانست امام مجتبی علیه السلام رو به شهادت برساند بعد ایشون تصریح می کنه که تمام وعده هایی که داده بود معاویه نسبت به شهادت امام مجتبی رو عملی کرد به جز اینکه به ازدواج فرزندش یزید در بیاره که حالا اونم یه استدلالی داشت که به هر حال تویی که فرزند پیغمبر رو به شهادت رسوندی هیچ بعید نیست که از کس دیگه ای هم پول بگیری و فرزند من یزید رو به شهادت برسونی این در الفتوح با آدرسی که نقل کردیم باز به هر حال دیگران هم آوردن مثلاً آقای مسعودی در مروج الذهب اش آورده جعده دختر اشعث بن قیس که همسر امام مجتبی بود اون حضرت را مسموم کرد معاویه او را فریب داد که اگر بتوانی امام حسن را مسموم کنی هزار درهم می دهم و تو را به همسری یزید در می آورم همین وعده ها بود که او را برای مسموم کردن حضرت تحریک کرد وقتی حضرت رو مسموم کرد معاویه مال رو به جعده داد اما بهش پیغام داد که من یزید خودم رو دوست دارم و اگر این نبود به وعده ام وفا می کردم و تو رو به ازدواج او در می آوردم.

(مروج الذهب، صفحه 427)

بنابراین این عامل به علاوه در واقع اون پشت پرده در کنار هم به هر حال تونستن به هر حال شهادت امام مجتبی علیه السلام رو ایجاد بکنند یک آدرس دیگه و در واقع سند دیگر هم عرض می کنم آقای زمخشری نحوی و مفسر بزرگ اهل سنت در کتاب ربیع الابرار اون جا آورده و ذکر کرده که می گوید معاویه صد هزار دینار به زن امام حسن علیه السلام جعده دختر اشعث وعده داد تا او را مسموم کند:

(جَعَلَ مُعاویه لِجَعدَه بِنت اَشعَث امراة و مِائة الف حَتّی سمَّته و مَکَثَ شَهرَین و انَّه لیَرفَع مِن تَحتِه کذا تَستَم مِن دَم)

می گوید سم اون قدر اثر کرد در وجود امام حسن مجتبی علیه السلام که البته می گوید امام حسن بنابر این نقل دو ماه بعد از سم دادن هم حالا زنده بودن اما اون قدر اثر کرد که به جایی رسید که در قی کردن حضرت تشت پر از خون رو از مقابل حضرت برداشتن یعنی دیگه یه ضربه ای زده بود که از داخل خون ریزی بسیار شدید که تشت پر از خون را از مقابل حضرت برداشتند و خود امام حسن علیه السلام در این نقل ایشون آورده که فرمودند چند بار پیش از این به من سم داده بود اما هیچ گاه مثل چنین دفعه اثر نکرده بود لخته خونی که از من خارج شده است آن را با چوبی که در دست داشتم زیر و رو کردم دیدم بله این بار سم اثر کرده در بدن و حالا مدل شکل خون و تغییرات ظاهری در خون طوری بوده که حضرت دیگه مطمئن شدن از شهادت بعد جعده با اشعاری امام رو مخاطب قرار داد که و این طور گفت به حضرت که گریه کن و ناراحت نباش که گریه، گریه تو شایسته و حق است نه باطل همانا تو پرده و حفاظ خانه ات را بر غیر او نمی آویزی و بعد جعده وقتی که فرزند رو در واقع فرزند معاویه با او ازدواج نکرد یزید با او ازدواج نکرد با یک شخصی از قریش ازدواج کرد و فرزند دار شد و فرزند او رو بچه های کوچه به او می گفتند نسبت به فرزندش می گفتند یابن مسمَّة الازواج ای پسر کسی که همسرش رو سم داده است و مدلش این بوده که همسر رو به اصطلاح مبتلا کرده و با سم به شهادت رسونده این مختصری از آنچه که در رابطه شهادت امام حسن مجتبی و دو نفری که دخیل در این ماجرا هستند یعنی جعده بنت اشعث بن قیس کندی و معاویه بن ابی سفیان اون شخص اول عامل مستقیم ومباشر است و شخص دوم آمر هست و در واقع با تلاش فراوان با پول خرج کردن با به کار گرفتن شدیدترین سم ها که حالا در بعضی از روایات هستش که با خوردن این سم در این روایت بعضی از روایات که عرض کردم این بود که اون قدر اون قدر این سم قوی بوده که دستمال سمی رو فقط به امام و بدن امام رسوندن و این تاثیر در وجود حضرت گذاشته.

 مجری:

 خیلی ممنون و متشکر در حقیقت سوال دیگر بنده هم پاسخ دادید که آمریت معاویه بوده است در حقیقت حالا با اینکه مباشر همسر ایشون بوده آمریت معاویه بوده ولی بعضی ها ظاهرا دارند انکار می کنند این آمریت رو و می گویند که خب معاویه نقشی نداشته قرائن و شواهدی وجود داره حالا چند مورد رو اشاره فرمودید آیا قرائن دیگری هم هست در موردش نقش معاویه به صورت مستقیم.

 استاد عباسی:

 بله ببینید اینکه فرمودین دقیقاً همین طور هست یعنی بعضی از افراد در منابع آمدند سعی کردند جانب دارانه بحث بکنند و گفتن آقا جعده شخصاً این کارو انجام داده و کاری به معاویه نداشته مانند آقای ابن خلدون که در جلد2صفحه 649 در تاریخ ابن خلدون آورده که:

(و ما یَنقُل مِن انَّ مُعاوِیَه دَسَّ اِلیهِ زُوجَتِه جَعدَه بِنت اشعَث وَ هُوَ مِن احادیثِ الشِّیعَه و حاشا لِمُعاویَه مِن ذلک)

که معاویه هرگز این کارو نکرده حاشا که بخواد معاویه دخیل باشه نه و این زن خودش به تنهایی این کارو انجام داده خب ببینید اون مواردی که ما عرض کردیم سوال مان از آقای ابن خلدون این هستش که آیا واقعا همه موارد که ما گفتیم شیعه بودند که نقل کردند که بگوییم آقا اینا می خواستن اتهام به معاویه بزنند بنابراین در منابع اهل سنت و شیعه هر دو امده اما قرینه هم ما بر این مسئله فراوان داریم و یکی از قراینی که دشمنی شدیدی که با خانواده امیرالمومنین یعنی با بنی هاشم داشت و خانواده امیرالمومنین این یه قرینه خیلی جدی هست آقا در دشمنی چی کم داشته که تلاش برای این کار نکنه خب در نهایت دشمنی بوده تا جایی که ماجرای شهادت، در واقع ناسزاگویی به امیرالمومنین رو به راه انداخته که این مفصل در رابطه با ناسزاگویی به امیرالمومنین و برپایی منبرهای لعن امیرالمومنین و فرزندان امیرالمومنین که در بسیاری از جاها کنار امیرالمومنین امام مجتبی علیه السلام هم با اسم به صورت مشخص مورد لعن و سب این ها قرار می گرفتند که هم در صحیح بخاری روایتش موجوده هم آقای ابن کثیر دمشقی در البدایة و النهایة جلد 7 صفحه 341 اون ماجرایی رو نقل می کنه که یه مقداری مفصل تر هست نسبت به سعد بن ابی وقاص عبدالله بن ابی نُجَی از پدرش نقل می کنه که می گوید معاویه در سفر حج و زیارت خانه خدا به سعد بن ابی وقاص گفت که درگیری ها و جنگ مانع از زیارت خانه خدا شده به گونه ای که بعضی از سنت های اون رو فراموش کردم تو طواف کن ما پشت سر تو طواف می کنیم که یه موقع چیزی از قلم نندازیم خب حالا ببین کار به جایی رسیده که بالاخره میگه بلد نیستیم باید پشت سر شما باشیم بعد از اتمام طواف در دارالندوه نشست و سعد رو کنار خودش نشوند و شروع کرد به بدگویی از امیرالمومنین و دشنام به امیرالمومنین سعد گفتش که من رو با خودت همراه کردی که از حضرت علی بد بگویی منم شاهد بدگویی تو باشم جسارت های تو باشم در حالی که به خدا سوگند اگر هر یک از سه امتیازی که علی علیه السلام دارد رو من داشتم برای من از اون چه که در کره زمین خورشید بر اون می تابد بهتر و با ارزش تر بود که حالا اونا رو بیان می کند که آقا یکی از اون ها اون که در غزوه به قول معروف تبوک گفتند:

(اما تَرضَی اَن تَکونَ مِنّی بِمنزلَة هارونَ مِن مُوسی اِلّا انَّه لا نَبیَّ بَعدی)

و ماجرای یوم خیبر که حدیث رأیت حدیث پرچم هست که حضرت پرچم رو و رأیت رو فردا به دست چه کسی میده اونی که خدا و پیغمبر را دوست دارد و خدا و پیغمبر او را دوست دارند فتح رو خدا در دست او قرار داده

 (یَفتَحُ الله عَلی یَدَی لَیسَ بِفَرّار)

کرار غیر فرار یعنی امیرالمومنین بعد موارد دیگه ای رو به قول معروف بیان کرد سه مورد رو به اصطلاح مطرح کرد و گفت من بعد از این هرگز با تو در یک مکان نخواهم نشست و بلند شد لباسش به قول معروف تکان داد به معنای برائت از کسی که نشسته داره این حرف ها رو می زند و رفت خب ببینید این در واقع مدل معاویه که آقا این کارو انجام داده و کارش به جایی می رسد که دستور به کشتن کودکانی میدهد در بلاد و شهرهای مختلف که همنام فقط امیرالمومنین هستن:

(کانَت بَنُو اُمیَّه اذا سَمِعُوا بِمولودٍ اِسمُه علی قَتَلُوا)

 مامورینی داشت معاویه می فرستاد مانند فرعون که دنبال موسی می گشتند هر کسی همنام امیرالمومنین است او رو به شهادت برسونند چه تعجبی داره که بخواد امام حسن مجتبی علیه السلام رو به شهادت برسونه و در شهادت امیرالمومنین خوشحالی کرد از شنیدن خبر شهادت امیرالمومنین الحمد گفت:

(الحَمدُ لِلّهِ الَّذی اَماتَ عَلیّا)

( تاریخ مدینه دمشق، ج29، ص287)

 این در تاریخ مدینه دمش جلد 29 صفحه 287 آمده. نکته بعدی بسیاری از یاران امیرالمومنین رو که یاران امیرالمومنین هم یار امیرالمومنین بودند هم اگر معاویه اون ها رو به شهادت نرسونده بود این ها یار امام مجتبی علیه السلام می شدند و می بودند بسیاری از این ها رو به شهادت رسوند با همین شیوه به شهادت رسوند چرا جعده باید دقیق از همون شیوه معاویه استفاده کنه در به شهادت رساندن مثال جناب آقای مالک اشتر نخعی از نزدیکان امیرالمومنین از اصحاب امیرالمومنین که شهادت ایشون که فرستاد میگه مالک اشتر از حضور علی مرخص شد اسباب سفر آماده کرد مهیای رفتن به مصر شد جاسوسان معاویه او را خبر کردند که علی اشتر را به ولایت مصر منصوب کرده او که طمع حکومت مصر داشت این انتصاب خیلی برایش گران آمد یقین داشت که اگر مالک اشتر به مصر برسد از محمد بن ابی بکر هم قاطع تر و در دشمنی با معاویه سخت تره به همین خاطر سفارشی به رئیس خراج، خراج قلزم فرستاد و گفت مالک اشتر رو نهاده می آید هرگاه کار او را تمام کنی مالیات قلزم را تا من زنده ام و تو زنده ای بر تو می بخشم تا می توانی از حرکت او مانع باش که بعد میگه این شخص آمد و اقامت کرد و اشتر هم از عراق به سمت مصر حرکت کرد وارد قلزم که شد اون مرد به استقبال آمد پیشنهاد کرد که در اون جا توقف کنه و اظهار کرد که این جا منزل و خوش و طعام هم آماده و همه چیز شرایط مهیا هست و مالک پیاده شد طعامی آورد و در اون تمام شربتی از عسل که در آن زهر ریخته بود که:

 (انَّ لِللّه جُنوداً مِنَ العَسَل)

که حالا بر اساس همین هم مشخص میشه که حتی خود عسل رو هم فرستاده بود یعنی سم ها سم های سفارشی از جانب این ها بود الکامل فی تاریخ ابن اثیر ج3 صفحه 226 مفصل این رو نقل کرده همین طور عمار یاسر رو که در جنگ صفین به شهادت رساند و در حالی که آقا رسول الله فرموده بودند:

 (وَیهَ عَمّار تَقتُلُه فِئَة الباقِیَه)

 گروه ستمکاری از امتم ایشون رو به شهادت میرسونند باز شخصیت دیگه محمد بن ابی بکر هست آقا امیرالمومنین در ارتباط با ایشون فرمودند:

( مُحَمَّد اِبنِی مِن صُلبِ اَبی بَکر)

درسته فرزند ابوبکر ولی فرزند منه بزرگ شده به دست منه در تربیتش برائت از اتفاقات و اشتباهات دوران خلافت و خلفا و حتی پدر خودش هست و از اصحاب خاص امیرالمومنین محمد بن ابوبکر هستش می گوید لشکریان عمر و عاص چون محمد ابن ابی بکر عامل امیرالمومنین در مصر بود معاویه لشکر شش هزار نفری به فرمانده ای عمروعاص رو فرستاد برای مقابله با محمد بن ابی بکر درگیر شدند بعد از ساعاتی لشکریان محمد ابی بکر تعدادشون کم شد تعدادی کشته شدن فرار کردن معاویه بن حدیج او را یافت یعنی محمد ابی بکر رو بعد از رد و بدل سخنانی ایشون رو به قتل رسوند و خیلی در واقع ناجوانمردانه هم به شهادت رسوندند هم میگه ایشون رو به در پوست الاغی قرار دادن :

(ثُمَّ اَحرَقَه بِالنّار)

 این رو آتش زدن و این خبر رسید و افراد مختلف ناراحتی از این در الکامل فی التاریخ جلد3 صفحه 220 آمده می گوید از چیزهایی که موجب دشمنی شدید اینا بود که بعد از هر نماز معاویه و عمر عاص رو لعن می کرد جناب محمد بن ابی بکر خب این شخصیت با این به قول معروف دشمنی و اینکه به دنبال ضربه زدن به اسلام و به دنبال نابودی اسلام بود یک در واقع سندی هست این رو نقل می کنیم این روایت رو و این روایت در منابع خود اهل سنت آمده چون مغیره بن شعبه از جانب این ها آمده بود در کوفه به عنوان در واقع ولی والی کوفه بود بعد این می امد هر یه مدتی با خانواده اش با فرزندش با پسرش می اومدن شام و جلسات خصوصی با معاویه داشت ما عرض نمی کنیم که چی می گذشت در این جلسات خصوصی و چه بزم های شبانه و غیره و اینایی که وجود داشت مطرف بن مغیره بن شعبه ثقفی می گوید با پدرم نزد معاویه رفتیم پدرم پیش اون می رفت صحبت می کرد معمولا وقتی بر می گشت خیلی خوب تعریف می کرد از معاویه خیلی سرحال بود و غیره تا اینکه یه شبی آمد و از خوردن شام خودداری کرد و خیلی عصبانی بود و دیدم غم زده هست یه مقدار منتظر موندم فکر کردم پیش آمدی برای ما تو کارهای دولتی اتفاقی افتاده گفتم چی شده که اینقدر ناراحتی حالا مغیره که خودش در دشمنی با اهل بیت علیه السلام حرف نداره بله و خودش در جریان حمله به خانه زهرا مرضیه سلام الله علیها در مدینه مشارک بوده گفته پسر جان من از پیش ناپاک ترین آدم ها می آیم چرا پرسیدم چطور گفت در حالی که معاویه با معاویه جلسه خصوصی محرمانه داشتم بهش گفتم تو ای امیرالمومنین اکنون که به این مقام بلند رسیده ای شرایط یه جوری شده که دیگه بنی هاشم جونی ندارند برای فعالیت بر علیه تو ، چه کردی همه رو بالاخره یه جوری ساکت کردی فلان کردی خب الانم که دیگه حکومت دست تو هستش بنی هاشم نمیتونند کاری بکنن و شرایط به اصطلاح برا تو مناسبه یه مقداری کاری به کار اینا نداشته باش دست از تعقیب و گریز بردار دست از اذیت و آزار این ها بردار دیگه تو به هدفت رسیدی دیگه کل کشورهای اسلامی دست تو افتاده تو حاکمی تو چه هستی بعد میگه پاسخی به من داد این پاسخ به قول معروف خیلی برای من سخت بود به من گفت هیهات محاله که چنین کاری بکنم چرا گفت آن تیمی یعنی ابوبکر به حکومت رسید چه کارها کرد چه بود چه بود اما تا مرد نامش از میان رفت کسی حرفی از او نمی زند خیلی باز شخصیت دیگه عمر بودش اون هم به قول معروف وقتی از دنیا رفت نامش از بین رفت و تموم شد عثمان هم همین طور بود نامش از بین رفت و تموم شد مگر حالا گاهی کسی بگه بله عمر این کارو کرد یه چیزی یه حرفی بزنند ولی اون طور نیست لکن ان هاشمی یعنی پیامبر هر روز پنج بار نامش را به بانگ بلند در اذان می برند و می گویند :

(اَشهَدُ انَّ مُحمَّداً رَسولُ الله صَلَّی اللهُ عَلیهِ وَ اله)

 با این حال حالا با یه تعبیر تندی نسبت به مغیره که چه کاری جاویدان خواهد ماند چی اثرگذار هستش مگر این که این در واقع این نام را من به گور بسپارم و نام او را نابود گردانم فقط و فقط می گوید من رها نمی کنم والله من رها نمی کنم الا دفنا دفنا دشمنی واضح و صریح با پیغمبر و با اصل دین این می خواد اصل دین رو از بین ببره که یه خورده سریع تر تو جلسه خصوصی گفته منعکس شده کی گفته مروج الذهب مسعودی گفته صفحه 545 ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه اورده جلد 5 ص 72 این تازه تو جلسه خصوصی گفته یه پله می رویم جلوتر یزید اون جایی که دیگه احساس پیروزی و ظفر کرد و تمام شد تا که کامل دیگه الان همه به قول معروف اسرا در مقابلش هستند تمام شهر و آذین بستن هیچ کس دیگه قدرتی نداره وقتی دیگه تازه امام زین العابدین رو میبینه تعجب می کنه می گوید مگه همه مردای شما همه بنی هاشمی از بین نرفتن در کربلا به این جا رسیده اون جا هستش که اون اشعار رو می خونه که شروع میشه :

(لَیتَ اَشیاخِی بِبَدر شَهِدوا   جَزَعَ الخَزرَج مِن بَرد و عسل)

ای کاش بزرگان ما در بدر بودن می دیدند من چه جوری دارم از اینا انتقام می کشم چه جوری اینا رو ازشون انتقام گرفتم انتقام اجدادمون در بدر کی بودن مشرکین بودند بعد بیت آخر اون انکار نهایی که باباش تو جلسه خصوصی می گوید:

(لَعِبَت هاشمُ بِالمُلکِ فَلا    خَبرٌ جاء فَلا وَحی نَظَر)

اصلا کیلویی چند قرآن ،خدا ،جبرئیل، ملائکه، فلان هیچی نبوده پیامبر العیاذ بالله میخواسته فقط حکومت داری بکنه میخواسته مردم بیان دورش اومده ببینید این نهایت مطلب که از جانب این ها بیان میشه و اتفاق می افته و یک مطلب که مکمل این ماجرا هست در جنگ صفین عباس بن ربیعه یکی از نزدیکان معاویه رو کشت این ماجرا خیلی سخت بود برای معاویه خیلی گرون براش تموم شد که این از نزدیکان منو کشته و اومد عباس رو برای جنگ تن به تن دعوت کرد عباس نزد امیرالمومنین اومد کسب اجازه بکنه حضرت به ایشون فرمودند که به خدا سوگند معاویه خواهان آن است که حضرت عباس دیگه وقتی میگیم حضرت عباس یعنی فرزند امیرالمومنین که در کربلا به شهادت رسید قمر بنی هاشم معاویه خواهان آن است که یک فرد از بنی هاشم زنده نماند او به این وسیله می خواهد نور حق را خاموش کند حضرت می داند دارد آینده را می بیند قرار است حضرت اباالفضل العباس کجا نقش آفرینی بکند به خدا قسم به این وسیله می خواهد نور حق را خاموش کند حال آنکه خدا جز به این راضی نمی شود که مشعلش گرچه کافران نخواهند فروزان تر گردد و به کمال برسد این در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید جلد 1 صفحه ی 1384 .

(شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج1، ص1384)

این نشون میده معاویه دنبال نسل کشی از بنی هاشم و شیعه بود که دستور میداد به همه بلاد که هر جا شیعه دیدید از دایره حکومت من خارجه کسی اتهام شیعه بودن بهش خورد اتهام دوستدار علی بهش حتی نام فرزندش علی بود که نام علی گسترده بود برای شیعه ها نبود که اهل سنت این ها از دایره حکومت من خارج اند از امنیت حکومت من خارجند و چقدر از این افراد و اینا به شهادت رسوندن که دیگه مال مالک اشتر رو نمی دونم حجر بن عدی و عمر بن حمق خزاعی از اصحاب پیغمبر و اینا دیگه معروفین این ماجرا و مشمولین این ماجرا هستند و الا خیلی افراد دیگر رو آمدن باهاش این طوری برخورد کردند و به شهادت رسوندند اون ها رو.

مجری:

 احسنتم خیلی ممنون و متشکر واقعا آدم تعجب می کنه که حالا بعضیا با چه رویی دفاع می کنند تبرئه می کنند و این نصب و عداوت آشکار آل ابی سفیان رو انکار می کنند اگر اجازه بفرمایید یک توقف داشته باشیم یک میان برنامه ببینیم تا ان شاءالله بخش بعدی رو با سوالاتی دیگر آغاز کنیم.

مجری:

السلام علیک یا معز المومنین یا امام مجتبی عرض تسلیت و تعزیت مجدد دارم خدمت شما بینندگان عزیز و ارجمند ان شاء الله که به زودی زود زیارت آن امام همام در مدینه منوره و قبرستان بقیع نصیب و روزی ما بشود ان شاء الله به زودی زود شاهد باشیم که آن حرم بازسازی بشود برگردد اون روزگار شکوه، در خدمت شما هستیم با ویژه برنامه با کاروان به همین مناسبت از شبکه جهانی حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف در خدمت جناب استاد عباسی هستیم بخش اول اختصاص داشت به کیفیت شهادت امام حسن مجتبی عامل و آمر شهادت خب منابع مختلفی رو ذکر فرمودند و نقش معاویه در این داستان نقش مستقیم و آشکاری بود و قابل کتمان نیست و اما جناب استاد برسیم به ماجراهای دفن حضرت خب اول این رو بپرسیم که اساسا آیا حضرت وصیتی داشتند که در جای خاص چون این محل اختلاف دیگه باز ما یک سری اختلافات در مورد این قضیه وجود داره ما می خوایم ببینیم که آیا حضرت خودشون وصیت داشتند یعنی گفته بودند که من را فلان جا دفن کنید یا خیر این سوال اول بفرمایید.

استاد عباسی:

 بله در منابع شیعه و اهل سنت نسبت به این مسئله روایاتی وجود داره که این طور به دست می اید که امام مجتبی علیه السلام در لحظات آخر عمر شریفشون به برادرشون امام حسین علیه السلام وصیت فرمودند که بدنشون رو در کنار پیامبر گرامی اسلام در داخل مسجد النبی دفن بکنند و اگر احیاناً البته در وصیتشون این هست که اگر احیاناً مانعی پیش آمد و احتمال نزاع و خون ریزی به وجود آمد چون حضرت پیش بینی می فرمودند که کسانی مانع این اتفاق بشوند فرمودند که من رو در قبرستان بقیع دفن کن بعضی از اسناد رو اگر بخوایم عرض بکنیم محضر بینندگان عزیزمون در کتاب الهدایه الکبری صفحه 186 مرحوم خسیوی در متوفی 334 هجری قمری ایشون می گوید که امام حسن علیه السلام در هنگام وفات شون فرمودند:

(اِذا اَنَا مت یا اَخِی فَغَسلّنی وَ حَنِّتنِی و کَفِّنِّی و صَلِّ عَلیَّ وَاحمِلنِی الی جَدی رَسولِ الله حَتّی تلحدنی الی جَنبِه فَاِن مُنِعت مِن ذلک فَبِحَقِّ جَدِّکَ رَسولُ الله و عَلیّ اَبیک و اُمِّک فاطمة الزَّهرا وَ بِحقّی یا اخِی اَن لا خاصَنتَ احداً )

وارد درگیری و جنگ نشوی اما ابتدا هم فرمودند که من رو در اون جا دفن کنید روایت دیگری رو مرحوم شیخ طوسی در کتاب امالی خودشون ذکر کردند که با این عنوان که در واقع اصل وصیت هست که این وصیتی است که حسن بن علی به برادرش حسین علیه السلام نموده از وصیت ایشون این است به یگانگی خدا خدای یکتا گواهی می دهد و بر آستانه ربوبیتش آن گونه که سزاست سر بندگی می ساید خدای یگانه را در فرمانروایی شریکی نیست و هرگز از اهل خیانت یاور نگرفته و هر چیز را به اندازه آفریده است او برای بندگان بعد از این فرمودند که اما ای حسین من تو را درباره بازماندگان و فرزندانم و اهل بیت سفارش می کنم که اشتباهاتشان را با بزرگی ببخشی و نیکوکاری شان را بپذیری و هم جانشین من و هم پدری مهربان برای آنان باشی مرا نزد جدم رسول الله دفن کن زیرا من به آن حضرت و خانه اش از آن افرادی که بدون اجازه آن حضرت وارد خانه اش شدند سزاوارترم چون که بعد از آن بزرگوار کتابی برای آنان نازل نشده خدا در قرآن در سوره احزاب ایه 53 اینجور فرمودند که ای افرادی که ایمان آوردید بدون اجازه داخل خانه های پیامبر نشوید به خدا قسم آنان در زمان حیات پیامبر مجاز نبودند بدون اجازه وارد خانه ایشان شوند و بعد از وفات او هم چنین اجازه ای برایشان نیامده است که فرمودند وحی قطع شده یعنی آیه جدیدی هم نازل نشد که به قول معروف اجازه بده این ها همین جوری برن داخل منزل پیامبر ولی چون ما وارث پیامبر می باشیم بعد از آن حضرت حق تصرف داریم وارثین اصلی فرزندان او هستند اهل بیت او هستند فرزندانشان هستند البته اگر آن زن تو را از این کار باز داشتند تو را به خدا و مقامی که در نزد او داری و پیوندی که با رسول الله داری سوگند می دهم که مبادا به خاطر من حتی به اندازه خون حجامت به اندازه مقدار کمی که در خون حجامت است به این اندازه خون ریخته شود تا آن که پیامبر خدا را ملاقات کنم و او را نسبت به رفتاری که مردم با من نمودند با خبر سازم این رو مرحوم شیخ طوسی در امالی خودشون صفحه 160 ذکر کردند.

(امالی الصدوق، ص160)

 در منابع حالا منابع شیعه دیگه ای بود که من صرف نظر می کنم در منابع اهل سنت آقای بلاذری در انساب الاشراف شون آوردن آقای دینه وری در اخبارالطوال در وفات امام مجتبی علیه السلام گفتند نعیم بن حماد در الفتن آورده یعقوبی در تاریخش آورده ابن عبد البرت قرطبی که خیلی ها این ماجرا رو ذکر کردن به عنوان وصیت امام مجتبی که هشام بن عروه از پدرش نقل کرد که امام حسن علیه السلام در هنگام وفات گفتن که فرمودند که مرا در نزد قبر رسول خدا دفن کنید مگر اینکه ترس از به پا شدن شری باشد اگر ترس از پا شدن شر بود مرا به بقیع ببرید حالا در این عبارت مرا در کنار مادرم دفن کنید که خب حالا مقصود جایی غیر از کنار پیغمبر حالا به نوعی بقیع یا جای دیگر باشه جناب بلاذری این رو در از علمای اهل سنت در انساب الاشراف جلد3 صفحه 60 آورده در ادامه این طور نوشته خود ایشون که آمدن عرضم محضرتون که ادامه کلام را من عرض بکنم خدمت بینندگان مون:

(و یُقال اِنّ الحَسَن اَوصَی اَن یُدفَنَ مَعَ النَبیّ فاظهَر الحُسَین ذلک قَبلَ المَوتِ الحَسَن فَانکَرَوا مروانَ ابن الحکم و کَتَبَ بِقَول الحُسَین اِلی مُعاویَه و کَتبَ اِلیهِ المُعاویَه اذا ماتَ الحَسَن فَامنَع مِن ذلک اَشدُّ المَنع کَما مَنَعنا مِن دَفنِ عُثمان مَعَ النَبیّ)

 میگه اگر این اتفاق افتاد چون با خبر شد مروان از وصیت پیکی فرستاد از معاویه کسب تکلیف کرد که چیکار کنم معاویه گفت هرچه با شدت تمام تر مانع شو نزار دفن بکنند کنار پیامبر کما اینکه اینا نزاشتند ما عثمان رو کنار پیغمبر دفن کنیم چقدر برخورد برخورد زشت و ناپسند اولا کی نگذاشته کنار پیغمبر عثمان رو دفن کنند کی نگذاشت که اصلا در قبرستان مسلمونا دفن کنند عثمان رو جز اون حجم بالای صحابه ای که اومده بودن اون جا، جز با وساطت امیرالمومنین اجازه دفن پیدا کردن ولو تو پشت کوکب پشت قبرستان بقیع در قبرستان یهودی ها بعد زمان معاویه بیاد جز قبرستان مسلمون ها کی امام مجتبی ممانعت کرد امیرالمومنین ممانعت کرد یا اون حجم افرادی که اجازه نمیدن کسی نماز بخونه بر بدن او کی ممانعت کرد بعد می گوید آره اینا نزاشتن عثمان دفن بشه ما هم نمیزاریم امام مجتبی دفن بشه بعد عثمان چه ربطی به امام مجتبی علیه السلام داره فرزند پیغمبر کجا فرد دیگری که حالا در یه شرایطی اومده حاکم شده خلیفه شده به هر شکلی بعدم به خاطر اتفاقاتی که افتاده و بدعت و فلان خود عایشه آمده و بر علیه او سخنرانی کرده گفته این آقا بالاخره هنوز کفن پیغمبر خشک نشده بدعت گذاشت چه گذاشت بکشید او را بکشید او را ، فراوان روایتش هست از اهل سنت از شیعه چیزی نمی گویم از خود منابع اهل سنت عرض می کنم خب این همه روایاتش فراوان آمده خب کی نگذاشت که حالا شما جلوی ما عثمان رو با سبط اکبر پیغمبر مقایسه می کنید اصلا ایشون وارث این خانه است مال این خانه است آقا در زمان حیات پیغمبر این استدلالی که آمده بود در زمان حیات پیامبر اگه قرار بشود که کسی بره داخل خانه پیامبر عثمان آمده باشد در خانه پیامبر امام مجتبی هم آمده باشه امام مجتبی بدون اذن گرفتن بدون یاالله گفتن چون محرم به همه خانه پیغمبره می تونه بره ولی عثمان باید وایسته تا اجازه بگیره بهش اجازه بدهند یا ندهند وارد بشه او می تونه هر موقع شبانه روز اگه عثمان تو روز بیاد اجازه بگیره وارد بشه دیگه مثلا می گویند آقا الان دوازده شبه خونه پیغمبر بری چیکار کنی نباید بری ولی امام مجتبی هر موقع شبانه روز باشه می تونه بیاد وارد بشه تو هر سنی باشه تو هر شرایطی باشه خونه پدربزرگ پدرش کسی که او رو به سینه می چسباند و فرمود خدایا من او را دوست دارم او را دوست بدار دوستداران او را دوست بدار این همه در رابطه با امام مجتبی مطالب بیان کردن لذا اقای بلاذری این جا این ماجرا رو هم نقل می کنه که خلاصه در ادامه ایشون مفصل میاد این مباحث رو با این شکل و شمایل در واقع مطرح می کنه :

مجری:

پس در حقیقت یک وصیتی داشتند امام مجتبی نسبت به محل دفن شون حالا یک سوال دیگه مطرح می شود این وصیت کردن یک رسمی بوده آیا در سنت اسلامی بوده است که وصیت کنند در مورد محل دفن یا نه حالا اینم بتونند بخواهند بگویند بدعت امام مجتبی علیه السلام بوده العیاذ بالله.

استاد عباسی:

 عرضم خدمتتون نه ببینید مسئله وصیت در دفع این حتی مربوطه به فقط دوران مسلمون ها و اسلام نیستش یعنی این مربوط به از قبل یعنی در دوره انبیا گذشته بوده قبل از اسلام در زمان اسلام هم بوده و افراد متعددی وصیت کردن که من کجا دفن بشم کنار چه کسی دفن بشم در چه جایی دفن بشم این وجود داره من خیلی سریع به بعضی از این ها اشاره می کنم قبل از اسلام به عنوان نمونه در روایات خود اهل سنت من از روایات خود اهل سنت می گویم حضرت آدم وصیت کردن که در شام دفن بشوند این وصیت از حضرت آدم اولین در واقع انسانی که بر روی زمین بودند ابن حجر عسقلانی در کتاب الاصابة فی تمییز الصحابه جلد 2 صفحه 291 بیان فرمودند یعقوب پیامبر وصیت کردند در کنار پدرشون اسحاق دفن بشوند که :

(اَقامَ یَعقُوب بِمِصر بَعدَ مُوافاتِه بِاهلِهِ و وَلَدَه اَربَع و عِشرینَ سَنَه فِی اَغبَط حالٍ و اَهناءِ عیش ثُمَّ ماتَ و لَمّا حَضَرَته الوَفات اَوصَی اِلی ابنِهِ یوسف اَن یَحمِل جَسَده اِلی دَفنِه عِندَ اَبیهِ اِسحاق )

(الکشف و البیان عن تفسیر القران، ج5، ص260)

 وصیت کردن که اون جا دفن بشوند این در تفسیر ثعلبی متوفای 427 جلد 5 صفحه 260 این مطلب آمده همین طور آقای بغوی در تفسیر خودش آورده جلد2 و صفحه 451 یوسف پیامبر وصیت کرد که در کنار آباءش دفن بشه این رو آقای طبری در تاریخش آورده جلد1 صفحه ی 219:

(اَوصَی یُوسف اَن یَحمِلَ جَسَده حتّی یدفَن اِلی جَنبِ اباءِ)

(تاریخ طبری، ج1، ص219)

 این هم باز وصیت ایشون در دوران اسلام هم ما می بینیم که خیلی ها وصیت کردند کنار دیگری دفن بشوند و دفن شدند مثلا آقای عبدالله بن مسعود وصیت می کنه که در کنار عثمان بن مضعون دفن بشود این وصیتشون در طبقات کبری ابن سعد جلد 3 صفحه 159 آمده بعد ما می بینیم که باز دیگران عبدالله بن عمر وصیت کرد که منو در خارج حرم دفن بکنید اما به خاطر اینکه حالا حجاج مانع شد و به خاطر اینکه دوران حجاج بود نشد اون رو در جای دیگری دفن کردند این رو هم ذهبی در تاریخ اسلام جلد 5 صفحه 467 آورده یا عبیدة ابن جراح وصیت کرد که خلف النهر دفن بشود و همین اتفاق هم افتاد سنن کبری بیهقی جلد 4 صفحه 57 آورد آقای مغیره بن عبدالرحمن از وصیت می کند که در کنار شهدای احد دفن بشود که باز این در تاریخ مدینه دمشق جلد 60 صفحه ی 74 آمده ابو ایوب انصاری وصیت کرد که در فلسطین دفن بشود و به اصطلاح این جزء وصیت ایشون بود مستدرک علی الصحیحین جلد3 صفحه ی 518 که خب در همون جا هم از دنیا رفت وصیتش این بود که دقیقا در اون جا دفن بشود ابوبکر خطیب در اهل سنت وصیت می کند در کنار بشر بن حارث دفن بشود این در تاریخ مدینه دمشق جلد 5 صفحه ی 34 دو نفر هم آمدن وصیت کردند که ما کنار پیغمبر دفن بشویم و هم وصیت کردند و درخواست کردند اولی وصیت کرده فقط اولین نفر که ابوبکر است وصیت می کند من رو در کنار پیامبر دفن بکنید می گوید در شامگاه سه شنبه بین مغرب و عشاء از دنیا رفت در همان شب دفن شد وصیت کرد در کنار پیامبر دفن شود قبری برای او کندن و به اصطلاح در اون جا به اصطلاح او رو دفن کردند وصیت کرده کنار پیامبر دفن بشود احدالناسی هم معترض اون نشده متعرض او نشده که آقا چرا اونجا داری دفع میکنی او نه فرزند پیغمبر، نه داماد پیغمبر نه به اصطلاح ، خب دختر ایشون در خانه پیغمبره خب چه ربطی داره حالا بعد عرض خواهیم کرد که آیا می تونست بگه که آقا این دفن بشود اون دفع نشود این خانم مال او بود ارث او بود دست او بود کامل نه حالا عرض خواهیم کرد پس این وصیت که در المنتظم ابن الجوزی ابوالفرج بن الجوزی متوفای 597 جلد 4 صفحه ی 130 مثال این مطلب آمده و مورد دیگه وصیت و اجازه گرفتن عمر از عایشه برای اینکه کنار پیامبر دفن بشود که این روایت رو بخاری در جلد 3 صحیحش 1355 آمده خب اینا اومدند و آمدند و دفن کردند کسی مانعشون نشده مدل مسلمون ها و سیره مسلمون ها هم این بوده آیا جا نداشت که امام مجتبی علیه السلام کنار جدش رسول الله دفن بشود وقتی هر مسلمونی هر جا دلش خواسته وصیت کرده و دفن کردند چرا باید ممانعت بشود از دفن امام مجتبی علیه السلام این حق طبیعی ذاتی خیلی روشن واضح اما متاسفانه این طوری هست که این برخورد با امام مجتبی علیه السلام اتفاق می افته.

مجری:

خب خیلی ممنون این هم در حقیقت موضوع وصیت در حقیقت آشکاره یک اشاره کردید در جریان وصیت خود امام مجتبی آگاه بودند از اینکه قرار است اتفاقی بیفتد و خب اشاره ای هم کردند اشاراتی داشتند که خب بالاخره چه کسی مانع می شود حالا ما می خوایم ببینیم که واقعا چه کسی مانع شد اینکه آیا شخص خاصی ممانعت کرد از این قضیه که ایشان در کنار آقا رسول الله دفن بشوند یا خیر.

استاد عباسی:

بله این نکته نکته مهمی هست به هر حال اگر قراره که در مدینه افراد جایی که وصیت می کنند اجازه دفن داشته باشند امام مجتبی علیه السلام هم حداقل یکی از افراد صاحب نام در مدینه نمی گوییم فرزند پیغمبر نمی گوییم کسی تو خونه پدری خودش می خواسته دفن بشود در کنار جد خودش می خواسته دفن بشود اگر قرار هم بود که کلا هیچ دفنی صورت نگیره بگویند آقا پیامبر مقامش یه مقامی هست که هیچ کی کنار پیامبر دفن نشه مثلا می گویم بهانه بیارند بگن آقا ما میخوایم فقط پیامبر اینجا دفن بشود خب دیگران رو نباید دفن می کردند اما قبل از ایشون دو نفر دیگه در کنار پیغمبر دفن شدند پس شما مانعی با دفن کسی کنار پیامبر ندارید این نیست که بگوییم حالا ما می خوایم پیامبر حرمتش حفظ بشود که دیگران کسی اون جا دفن نشود و پیامبر باید تنها باشه اینکه چه کسانی مانع شدن روایات مفصلی داریم هم در منابع شیعه روایت داریم هم در منابع اهل سنت روایت داریم در منابع شیعه رو من یکی دو روایت رو عرض بکنم یک روایت در کافی مرحوم کلینی هست می گوید:

 (فَلَمّا قُبضَ الحَسن عَلیه السَّلام وَ وضعَ عَلی سَریرِه فَانتَقلُوا بِه عَلی مُصَلّی رَسُولِ اللهِ صَلّی اللهُ عَلیه وَالِه الَّذی کانَ یُصَلی فِیه عَلَی الجَنائِز فَصَلّی عَلی الحَسَن فَلمّا ان صَلَّی عَلیه حُملَ فَادخل المَسجِد)

 دیگه وقتی که حضرت به شهادت رسید بردن خلاصه بحث کار کفن و حنوت و غیره رو انجام دادن روی تابوت گذاشتن او رو به جایی که پیامبر بر جنازه ها نماز می خوند بردند امام حسین علیه السلام بر جنازه ایشون نماز خوندند وقتی که نماز خوندن و نماز تموم شد هنگامی که بر سر، بردنشون داخل مسجد:

(فَلَمّا اُوقِفَ عَلی قَبرِ رَسولِ الله)

وقتی که آوردن گذاشتن کنار قبر آقا رسول الله

 (بَلَغَ عایشَةَ الخَبَر)

خبر به عایشه همسر پیامبر رسید

(وَ قِیلَ لَها انَّهُم قَد اَقبَلُوا بِالحَسَن ابنِ عَلی لِیُدفَن عَلی رَسولِ الله )

به ایشون گفته شد که این ها بردند کنار در واقع قبر پیامبر که دفن بکنند ایشون رو در کنار قبر رسول الله چیکار کرد میگوید  (فَخَرَجَت مُبادِرَتا عَلی بَغلٍ بِسرجٍ)

 می گوید عایشه بر استری که بر الاغی که زین کرده بودند نشست و سریع خودش رو به اون جا رسوند بعد این جا مطلبی در روایت هست که:

 (فکانَت اولُ امرَاة رَکِبَة فِی الِاسلامِ سَرجاً )

 میگه این اولین زنی بود که برای حضور در بین مردان بر الاغی سوار شد بر الاغی که به اصطلاح براش یک پالنی گذاشته بودند و اون رو آماده کرده بودند سوار شد و رفت:

(فَوَقَفَت وَ قالَت نَحُّوا ابنَکم عَن بَیتیی)

می گوید آمد مقابل بدن امام مجتبی علیه السلام در تابوت و امام حسین علیه السلام ایستاد یه جمله ای این گفته که این جمله خیلی گفتن و شنیدنش زور داره خیلی خیلی ناراحت کننده هست حقیقتا نمی دونم چطور میشه کسی جرات بکنه چنین حرفی بزنه و کسی باشه که در خونه پیغمبر بوده و سال ها و چنین حرفی بزنه عبارتش اینه میگه:

 (نَحُّوا ابنَکم عَن بَیتیی)

 بچه تون رو بردارید برید از کنار خانه من از در خانه من دور کنید بچه تون رو از این جا یعنی حالا بعد از اینکه تو سال ها با پیغمبر زندگی کردی این شد بچه اون ها بچه تون رو بردارید ببرید یعنی یه غریبه صد در صد غریبه یعنی یه بدنی جنازه ای رو از طائف آورده بودن کنار قبر پیغمبر گذاشته بودند شاید این جمله رو در رابطه با او همسر پیامبر نمی گفت:

 (نَحُّوا ابنَکم عَن بَیتیی)

بردارید بچه تون رو ببرید از این جا که حالا امام مجتبی علیه السلام دردانه پیغمبر با اون همه روایات از پیغمبر در رابطه با ایشون و چیزایی که دیدند از پیغمبر که این خانم بیش از همه دیده بود بیشتر از همه دیده بود .

( نَحُّوا ابنَکم عَن بَیتیی فَانَّه لایُدفَنَ فِیه شیٌء و لایُهتَکَ عَلی رَسولِ الله حِجابُه )

(اصول کافی،ج 1، ص 303)

 هیچ چیزی این جا دفن نمی شود حالا باز دوباره دومرتبه حالا بگیم سبق لسان بگویم چی ولی میگه فیه شیئ هیچ چیز این جا دفن نمی شود حالا تازه هیچ کس هم نمی گوید بله هیچی نباید این جا دفن بشود حجاب پیغمبر نباید از بین برود حرمت پیامبر نباید شکسته بشود ببخشید دیگران دفن بشوند کنار پیغمبر حرمت پیامبر شکسته نمی شود اگه فرزندش امام مجتبی دفن بشود چه مانعی وجود داشته چی کار کرده بود امام مجتبی که اگر ایشون دفن بشود به حیثیت پیامبر لطمه وارد میشود

مجری:

امام مجتبی ای که بر دوش شانه های پیامبر سوار میشدند.

 استاد عباسی:

بله اصول کافی جلد1 ص 303 این روایت رو آورده به عبارت دیگه در کتاب علل الشرایع ابن بابویه هستش جلد ۱ صفحه 225 ایشون آورده مرحوم صدوق آورده که امام حسین بن علی علیه السلام خواستند بدن امام مجتبی را در کنار پیغمبر دفن کنند نفراتی از افراد را جمع نمودند مردی گفت از امام مجتبی شنیدم که می فرمود به حسین بگویید در پای جنازه من خون نریزید اگر این سفارش نبود حسین علیه السلام دست از اراده خود بر نمی داشت تا امام مجتبی رو کنار بدن رسول الله دفن بکند امام صادق فرمودند:

 اولین زنی که بعد از رسول خدا سوار بر قاطر بود قاطر شد این همسر پیامبر عایشه بود که بر آن نشست به مسجد آمد و نگذاشت بدن امام مجتبی علیه السلام در کنار رسول الله دفن شود.

 این هم به اصطلاح یک روایت، وقتی به منابع اهل سنت مراجعه می کنیم در منابع اهل سنت دو نفر به عنوان مانعین شناخته شدند یکی عایشه همسر پیامبر یکی هم مروان بن حکم هست خیلی از منابع بردن به سمت اون عاملی که مانع رو به معنای در واقع نظامی، ظاهری و نظامی چون در کلام و در بیان ، شروع با در واقع خود عایشه است اما از نظر نظامی و از نظر ظاهری که ممانعت جدی اتفاق افتاد که نگرانی بر ریخته شدن خون بر روی زمین اتفاق افتاد مروان بن حکم هستش در تاریخ مدینه دمشق در جلد 13 صفحه 287 ایشون روایتی رو نقل کردند همین طور در البدایة و النهایة ابن کثیر ج8 ص 44 آمده جابر بن عبدالله می گوید روز شهادت امام مجتبی من شاهد بودم نزدیک بود بین امام حسین علیه السلام و مروان فتنه ای به پا بشود درگیری و نزاع جنگ اتفاق بیفتد امام حسن به برادرش گفته بود که در کنار رسول خدا دفن بشود اما اگر بیم کشتار و وقوع کشتار بود او را در بقیع دفن بکنند مروان از به خاک سپردن امام مجتبی در خانه پیامبر جلوگیری کرد مروان آن روزها معزول بود و با این کار یعنی معاویه عزلش کرده بود از فرماندهی مدینه یعنی والی هم نبوده، سمتی هم نداشته فقط آمد این ممانعت را انجام داد که خشنودی معاویه را به دست بیاره و همچنان با بنی هاشم دشمنی می کرد تا از دنیا رفت چون مروان از اون کسایی است که تا لحظه آخر عمرش دشمنی با اهل بیت رو رها نکرده آقای بلاذری در انساب الاشراف شون آوردن می گوید امام حسن علیه السلام وصیت کرد در کنار رسول خدا دفن بشود امام حسین قبل از وفات امام حسن این مطلب بیان کرد مروان انکار کرد قول امام حسین رو به معاویه مکاتبه کرد معاویه نوشت که با شدت مانع این کار بشو همانگونه که ما در دفن عثمان مانع مان شدند امام حسین به نزد برادرش اومد و خبر را به او داد امام حسن فرمودند که برادر از جنگ و خون ریزی در زمان حیات من بپرهیز آیا می خواهی در کنار تابوت من قتال رخ دهد امام حسین علیه السلام ضمانت کردند که این طور نشود گفته میشود که بین مروان و امام حسن قتالی رخ نداد و وقتی امام حسن از دنیا رفتن امام حسین می خواست او رو در کنار پیامبر دفن بکند مروان مانع شد نزدیک بود اتفاقی بیفته اما امام حسن مجتبی علیه السلام از این کار خودداری کردند این هم کتاب انساب الاشراف اقای بلاذری جلد 3 صفحه 62 این روایت رو به اصطلاح نقل کرده لذا روایات در این باب فراوان در بین اینا که یکی از ابوهریره نقل می کند که میگه خدا مروان را بکشد که گفت نمی گذارم پسر ابوتراب با رسول خدا در یک جا دفن شود ابو هریره که دیگه از بزرگان اهل سنت و حالا در روایت و این ها هستش دیگه در حالی که عثمان در بقیع دفن شد میگه گفتم ای مروان از خدا بترس و از علی جز خیر چیزی نگو من شهادت می دهم که از رسول خدا شنیدم که:

 در روز خیبر در شأن علی بن ابی طالب می گفت پرچم را به دست کسی می دهم که خدا و رسول او را دوست دارد و او از جنگ ها فرار نمی کند شهادت می دهم که رسول خدا در مورد امام حسن مجتبی فرمودند که خدایا من او را دوست دارم تو هم او را دوست داشته باش و کسی که حسن را دوست دارد دوست بدار.

(مختصر تاریخ دمشق، جلد 2، ص408)

 این در مختصر تاریخ دمشق جلد 2 ص 408 این به اصطلاح روایت آمده باز موارد دیگر هم آوردند اما نسبت به عایشه هم اسنادی داریم که در منابع اهل سنت من فقط خواننده به قول معروف این اسناد هستم برای اینکه بینندگان عزیز بدونند که به این عنوان بیان شده و این ها رو آوردن یعقوبی در تاریخش آورده جلد 2 صفحه 225 :

(و قِیلَ اِنَّ العایشَه رَکِبَت بَغلَة شَهباء)

یک قاطر خاکستری رنگی رو سوار شده بود گفت این خانه من است.

 (قالَت بَیتِی لا اءذُنَ فِیه)

من اجازه به هیچ کس نمی دهم که وارد بشود قاسم بن محمد بن ابی بکر فرزند محمد بن ابی بکر آمد جلو گفت ای عمه عمه اش میشد عایشه دیگه گفت ای عمه ما هنوز سرهای خود را یعنی از روی ننگ بعد از روز شتر سرخ یعنی در جنگ جمل نشسته ایم یعنی هنوز آبرومون برنگشته اون آبروریزی که اتفاق افتاد تو می خواهی مردم بگویند حالا بگویند از این به بعد روز قاطر خاکستری:

(یَومَ بَغلَة الشَّهبا )

می خوای این جوری صدامون کنند تا حالا می گفتن هی می گویند که یوم الجمل یوم الجمل روز شتر سرخ رنگ حالا از الان به بعد بگویند که:

(یَومَ بَغلَة الشَّهبا)

(تاریخ یعقوبی، جلد 2، ص225)

 این جوری به ما تیکه بندازند آبرومون بره که بعد می گوید اینجا برگشت حالا تو این روایت می گوید برگشت منتهی ممانعت رو انجام داده بود که حالا باز تو روایات هست که ادامه قصه، تاریخ یعقوبی مقاتل الطالبین ابوالفرج اصفهانی می گوید چون خواستن ایشون رو دفن کنند عایشه بر استری سوار شد از بنی امیه و مروان بن حکم و طرفدارنش یاری خواست و شاعر در این باره می گوید:

 (فَیَوماً عَلی بَغلٍ و یوماً عَلی جَمَل)

(مقاتل الطالبین، جلد 1، ص 82)

 یه روزی به اصطلاح بر الاغ یه روزی هم بر شتر سوار شد هر روزی بر یک به اصطلاح یکی از این ها سواری هست و این مشکل بزرگی که در رابطه با این همسر پیامبر وجود داره که اون:

(و قَرنَ فِی بُیُوتِکُنَّ)

(قران کریم، سوره احزاب، ایه 33)

که امر خدای متعال هستش و حرمت پیغمبر رو نگه داشتن حرمت پیامبر به دفن امام مجتبی کنار پیامبر شکسته نمی شود به بیرون آمدن همسر پیامبر و سوار شدن بر جمل و سوار شدن بر در واقع استر هستش که شتری هستش که خلاصه سوار شده و این ها موجب در واقع بردن آبروی پیامبر و ضربه به ابهت و هیبت پیامبر هستش این رو هم عرض کردیم در مقاتل الطالبین جلد 1 صفحه 82 ابوالفرج اصفهانی نقل کرده بعضی از منابع آمدند این مطلب را به صورت جدی مطرح کردند که مروان مانع بود ولی عایشه امر به عدم دفن داشتش و ممانعت از این مسئله داشتش بله این مثلا آقای بلاذری در انساب الاشراف جلد 3 صفحه 60 اون به اصطلاح روایتی که خوندیم اونجا این ماجرا رو مفصل آورده که ماجرا که اتفاق افتاد و این اختلافات اتفاق افتاد موند تا اینکه مروان و این سلاح ها و این اتفاقات آمدند و این جا یه جوری مطلب را بیان می کند که کأن ممانعتش به خاطر این افراد مسلح بوده یعنی گفته آقا من می خوام جلوگیری از خون ریزی کنم مانع میشوم وقتی عایشه اسلحه و مردان را دید و ترسید که شر بین آن ها بزرگ تر شود و خون شود گفت خانه خانه من است اجازه نمی دهم کسی در آن دفن شود ما می گویم آقا در این ماجرا چرا طرف امام مجتبی رو نگرفت؟ برمی گشت به مروان میگفت اگه خونه منه دوست دارم این جا دفن بشه تو چی کار داری به این کارها چرا اگه قراره مانع از خون ریزی بشه چرا اون طرفی مانع از خون ریزی میشه می گوید دفن نشه که مانع بشه خب می گفت دفن بشود تو هم بی جا می کنی بخوای کاری انجام بدی جلو در خانه من جلوی قبر پیامبر جلو مسجد النبی بخوای شما تیراندازی بکنی بخوای کاری رو انجام بدی این رو عرضم خدمتتون که ایشون نقل کرده و متاسفانه این جا واقعا این اتفاق اتفاق خیلی ناخوشایندی هست که این ها این گونه بیان کردند ابن سعد نقل کرد چون امام حسن در حال احتضار بود این رو سبط ابن جوزی در تذکرة الخواص خودش آورده فرمودند مرا در نزد پدرم رسول الله دفن کنید چون حسین علیه السلام خواست بدن رو در کنار حجره رسول خدا دفن بکنه بنی امیه و مروان و سعید بن عاص که والی بر مدینه بود به پا خواستند و مانع شدند بنی هاشم هم از سوی دیگر به پا خواستند تا با اونا قتال کنند ابن سعد گفت یکی از آن هایی که مانع شد و گفت هیچ کس در کنار رسول خدا دفن نمی شود عایشه بود یعنی آمدند مانع شدند که در واقع جنگ به پا نشود به بهانه مانع از جنگ شدن این مسئله رو رقم زدند این در تذکره الخواص صفحه 193 آمده و این مسئله منعکس شده .

مجری:

خیلی ممنون و متشکرم در حقیقت حرمت خانه رو اون صاحب خانه اصلی نگاه داشت حرمت مسجد پیامبر رو اون صاحب خانه اصلی نگاه داشت و دیگران که حالا مدعی بودند نگاه نداشتند یک ربع فرصت داریم اجازه می فرمایید یه توقف کوتاهی دیگه داشته باشیم تا ان شاء الله با بخش سوم و پایانی برنامه خدمت شما برگردیم.

مجری:

 (السَّلامُ عَلَیکَ یَا بنَ الزَّهرا یَابنَ امیرالمُومِنین)

عرض تسلیت و تعزیت مجدد دارم خدمت شما بینندگان عزیز و ارجمند عاشقان و پیروان امام مجتبی علیه السلام در خدمت شما هستیم همچنان با ویژه برنامه با کاروان به مناسبت امشب شب شهادت ایشان و از شبکه جهانی حضرت ولی عصر و در خدمت استاد عباسی هستیم خب در دو بخش قبلی بخش اول که پیرامون شهادت امام مجتبی علیه السلام توضیحاتی فرمودید و آمر و عامل شهادت بخش دوم پیرامون دفن حضرت و باز هم افرادی که ممانعت کردند از این که ایشان در کنار جدشون آقا رسول الله صلی الله علیه واله و سلم دفن بشوند و می رسیم بخش پایانی وقایعی که در روز دفن اتفاق افتاد ظاهرا باز هم اون جا گزارش هایی هست با اینکه بنی هاشم کشیدن عقب بنا به وصیت خود امام مجتبی علیه سلام آقا امام حسین علیه السلام آن جا امر کردن دیگه دستور دادند که دفن نشوند بروند در بقیع اما اتفاقاتی هم افتاده است ظاهرا این گزارش ها رو بفرمایید.

استاد عباسی:

بله متاسفانه بعد از اینکه بحث شهادت حضرت مطرح می شود حداقل انتظار این بود که خب تشیع جنازه باشکوه به عنوان یک فردی که در واقع نسل پیامبر و سبط پیامبر هست و مورد اعتماد و مورد احترام همه هست اتفاق بیفته و متاسفانه این جا هم طاقت نیاوردند و مسیری رو طی کردند که جز در واقع شرمندگی و روسیاهی چیزی به جایی نخواهد گذاشت من بعضی از اسناد رو در این رابطه بررسی میکنم یکی از اون ها سندی که در تاریخ مدینه دمشق و در سیر اعلام النبلاء آمده آقای ابن عساکر و ذهبی این رو نقل کردند می گوید:

(وَ صاحَ مَروان فِی بَنی اُمیَّه )

 در روز دفن امام مجتبی علیه السلام مروان به سراغ بنی امیه آمد و اون ها رو تجهیز به لباس رزمی کرد امام حسین علیه السلام به او گفتند:

(یَا ابنَ الزَّرقا ما لَکَ و لِهذا)

 ای فرزند اون زن آبی چشم حالا مادر ایشون ماجرا و معروفیتی داشته تو رو چه به این کار، خب سر پیازی به اصطلاح یا ته پیاز که بخوای ورود به این ماجرا کنی:

(اَ والٍ اَنتَ)

تو والی مدینه ای نیستی والی مدینه، اون جا این طور گفت که حضرت فرمودند:

(فَقالَ لا تُخَلِّص اِلی هذا وَ اَنَا حَیّ)

اومدن دیگران هم آمدند.

 ( فَصاحَ الحُسَین وَ حَلفِ الفُضُول)

 وقتی که حضرت به او گفت تو والی هستی گفتش که خلاصه تا من زنده ام نمیزارم این کارو بکنید حضرت خلاصه بنی هاشم رو جمع کردند و یه تعدادی از افراد، مسلح هم آمدند

(وَ عَقَد مَروان لِواء وَ کانَت بَینَهُم مُرامات)

 یعنی آمدند و پرچم گرفتند و حالت جنگی به خود گرفتند توی این سند آمده که تیراندازی بین اون ها اتفاق افتاد حالا عرض خواهیم کرد که تیراندازی رو چه کسی انجام داد ولی این جا مطلق گفته این دو در واقع سند از اهل سنت که این مطلب رو نقل کردند ابن شهر آشوب در مناقب و در ماجرای تشییع مفصل روایتی داره که این طور آورده که این ها آمدند و مقابل هم که قرار گرفتند بعد قرار بر این شد که چون حضرت وصیت کرده بود که جنگ و درگیری اتفاق نیفتد برگشتند از سمت قبر پیامبر، گفتند خب می گویید دفن نکنید دفن نمی کنیم چون قراره جنگ اتفاق بیفته و امام حسن وصیت کردند، ما دست به جنگ نمی زنیم و اقدامی نمی کنیم بر می گردیم اما متاسفانه در مسیر برگشت اونا گفتند خب نشد که اومده بودیم یه شری راه بندازیم. اما امام مجتبی علیه السلام با وصیتی که کردند و امام حسین علیه السلام با عمل به اون وصیت این فتنه رو خنثی کردند لذا اینجا شروع کردن این ها به تیر باران بدن مطهر امام مجتبی علیه السلام که میگه :

(وَ رَمَوا بِالنِّبال جِنازَتِه حَتّی سَلّ مِنها سَبعُونَ نَبلا)

 (مناقب آل ابی طالب، جلد 4، صفحه 44)

 دیگه تیراندازی کردند تا جایی که هفتاد چوبه تیر خورد به بدن و خورد به تابوت یعنی بدن رو به تابوت دوخت و این ها ناچار شدند از بدن و تابوت این تیرها رو در بیارند حالا این غیر از تیرهایی که خلاصه به هدف نمی خوره و نخورده و غیره این رو آقای ابن شهرآشوب مازندرانی در مناقب آل ابی طالب جلد 4 صفحه 44 نقل کردند بعضی از دیگرانی هم مثل آ شیخ عباس قمی در منتهی الامال علامه مجلسی در بحار به نقل از ابن شهرآشوب این مطلب رو گفتند یه مطلب هم موید این مسئله ما در در واقع زیارات داریم که یکی از زیارات، زیارت جامعه ائمه مومنین هست که مصائب در اون جا آمده مرحوم مشهدی از امام باقر و امام صادق علیه السلام این زیارت رو نقل می کنند و در بخشی از زیارت آمده:

( یا مَوالی و شَهِید فَوقَ الجَنازَة قَد شُکَّت اَکفانُه بِالسِّهام)

(المزار الکبیر، ص292)،(بحار الانوار، جلد99، ص 167)

و شهیدی که در کنار جنازه او تیراندازی کردند بر جنازه او تیراندازی کردند به طوری که کفن حضرت سوراخ شد این رو المزار الکبیر مشهدی صفحه 292 نقل کرده علامه مجلسی هم همین رو در بحار جلد 99 صفحه 167 نقل کرده جناب آقای باقر شریف قریشی به نقل از منابع شیعه آمدن نقل کردند که این طور بیان کردند که ایشون از محققین هستند :

(وَ ذَهبَ مُوَرّخ الشِّیعَه ان عایشة امر بنی امیه بِرَمیِ جِنازَة الحَسَن فَرَمُوا ها حَتّی اِستَلَّ مِنها سَبعُون سَهماً )

(حیات الامام الحسن، جلد 2، ص 491)

این در حیات الامام الحسن جلد 2 ص 491 آمده که می خوایم اینجا عرض بکنیم این از سوزناکترین فرازهای تاریخ اسلام هست به هر حال ما نسبت به شهادت امام حسین علیه السلام و ماجرای کربلا و غیره خب اون مصائب هست و اون در واقع جرم هایی که مرتکب شدن هست ولی در اون جا امام حسین علیه السلام در حال حیات دارند مقابل اینها می جنگند درسته شمشیر به دست میگیرند اما این جا امام مجتبی علیه السلام شمشیری به دست ندارند بدن مطهر بر روی زمین هست و خب مقابله ای اتفاق نمی افتد.

مجری:

 کسی برای جنگ نیومده بود برای تشیع جنازه اومده بودند.

استاد عباسی:

 برای تشییع جنازه اومدن حتی وقتی شما بهانه گیری کردید این ها برگشتند یعنی همه دیدند که بدن امام مجتبی رو دارند میبرند به سمت بقیع خب چرا شما ادامه دادید چرا باید بدن حضرت اگر تیر به سمت افراد زنده در جمع مثل امام حسین علیه السلام مثل حضرت عباس مثل دیگران زده بودند باز این قدر سوز نداشت آدم می گفت که خب اینا حس کردن می خواد جنگی اتفاق بیفتد به این افراد زنده چند نفر زخمی شدن اینجاها کسی به شهادت رسید از افراد ولی این که بدن مطهر و تیرباران بکنی این حقیقتا خیلی هم جسارت می خواد هم دردناکه هم از فرازهای بسیار بسیار شرم آور در تاریخ اسلام هست و این ننگ بر بنی امیه و مروان و اون کسی که در واقع باعث بانی این قضیه شد باقی می مونه در تاریخ و پاک نشدنی هستش که آمدند و جلوی جنازه پسر پیغمبر رو گرفتند و این طور برخورد کردند اما یه نکته رو من می خوام عرض کنم نمیدونم چقدر وقت داریم

مجری:

در حد یکی دو دقیقه وقت داریم.

استاد عباسی:

در حد یکی دو دقیقه من یه نکته رو در تکمیل عرض بکنم که شاید این سوال برای بیننده هامون ایجاد شده باشه آیا واقعا عایشه می تونست بیاد و مانع از دفن امام مجتبی بشود اصلا می تونست بگه این جا خانه منزل منه خب ببینید در احکام اسلامی زن این دیگه آیه قرآن که اگر فردی فرزند دارد همسران او مجموع همسران او یک هشتم ارث می برند و اگر همسران پیامبر رو 9 تا که

 در واقع مشهور هست بیان بکنیم 9 تا همسر از یک هشتم یعنی یک هفتاد و دوم از این خانه سهم این شخص می شده یعنی یک هشتم برای 9 نفر یک هفتاد و دوم میشه برای ایشون که این به نظر از حتی یک متر هم کمتر بشود یعنی اگه هفتاد متر هم خونه پیامبر بود ضمن اینکه زن اساساً از ارث یعنی از خانه از زمین خانه ارث نی برد از قیمت ارث می بره و ایشون همون که پدرش رو و دیگری رو آورد و دفن کرد بیش از اون چه که از اسمش بود استفاده کرد یعنی اونا رو هم حق نداشت یعنی اونا رو باید بقیه عرض کردیم که از پول در واقع سهم دارند از مال سهم دارند نه اینکه زمین یعنی اون مبلغ قیمت اون رو پرداخت می کنند و دیگه اون حقی نداره لذا اساسا این بیان این ادعا ادعای اشتباه و باطلی هست که آقا خانه من کدوم خانه من و اگر خانه شما هست خب در جریان دفن پدر شما می تونست ام سلمه ممانعت ایجاد بکنه شما از بقیه اجازه نگرفتی همه چی در اختیار شما در دست شما از دیگران اجازه نگرفتی شما از فرزندان این خانه اجازه نگرفتید برای دفن ها از وارثان اصلی اجازه نگرفتین برای دفن ها لذا فقط و فقط این ادعا برای این بود که ممانعت از دفن امام مجتبی اون هم خلاف عرف هم خلاف شرع هم خلاف مسائل عمومی اجتماعی هم خلاف اخلاق با این نحوه ممانعت اتفاق می افتد. مجری:

 بله متاسفانه و اتفاقاتی افتاد که حالا چه در زمان حیات امام مجتبی علیه السلام مسائلی که منجر به شهادتشون شد و مسائلی که بعد از شهادت ایشون اتفاق افتاد خیلی ممنون و متشکرم تشکر می کنم جناب استاد عباسی بزرگوار استفاده کردیم از محضرتون ان شاء الله باز هم ما توفیق داشته باشیم که در خدمتتون باشیم زنده باشیم.

استاد عباسی:

سلامت باشید ان شاء الله خدا حفظتئن کنه.

مجری:

دو غم به دلت ماند حضرت مادر     یکی کفن برای حسین و یکی حرم برای حسن

عرض تسلیت و تعزیت مجدد دارم خدمت شما بزرگواران از همه شما التماس دعای فرج و دعای خیر داریم و دعای پایانی ما امشب این باشد که :

(یارَبَّ الحَسَن بِحَقِّ الحَسَن اِشفِع صَدرِ الحَسَن بِظُهورِ الحُجَّه)

 والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.

 


با کاروان _ ویژه برنامه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها>

شهادت امام حسن مجتبی ع سبط اکبر سم جعده همسر معاویه ابوسفیان جگر منابع اهل سنت یزید مسموم یاران مالک اشتر مصر عسل عمار یاسر محمد بن ابوبکر بنی هاشم حکومت اصل دین وصیت خیبر