سایر قسمت ها
راه روشن - تحلیل مناظره حاتم قادری و حسن انصاری 02

قسمت صد و شانزدهم برنامه راه روشن با کارشناسی دکتر ابوالقاسمی و اجرای آقای غضبانی


دیگر قسمت ها

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

 

عنوان برنامه: راه روشن "تحلیل مناظره حاتم قادری و حسن انصاری"

تاريخ: 16/ 11/ 1403

عناوین بحث (کلید واژه ها):

مناظره، حسن انصاری، حاتم قادری، دگراندیشان دینی، خلافت، امامت الهی، حضرت فاطمه سلام الله علیها، شبهه، تشیع، تاریخ طبری

استاد: حجت الاسلام والمسلمین دکتر ابو القاسمی

مجری: آقای محمد تقی غضبانی

مجری:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَبِه نَسْتَعِینْ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم‏؛ عزیزان بیننده سلام وقت شما بخیر، با یکی دیگر از برنامه های راه روشن از شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) در خدمت شما هستیم، شادباش خدمت شما عرض می کنم اعیادی که در پیش رو داریم در ماه بسیار عظیم الشأن شعبان ماه پیامبر خدا در خدمت شما هستیم ان شاء الله برنامه را با کارشناسی استاد عزیز جناب آقای دکتر ابوالقاسمی تقدیم حضورتان خواهیم کرد جناب آقای دکتر حضور دارند تا بتوانند با راهنمایی شان ما را روشن کنند برخی از مباحثی که ممکن در ذهن ما نقطه تاریکی را پدید آورده باشد.

ان شاء الله بتوانیم مشکلاتی که در در اثر تبلیغات یا مسائلی که در فضای مجازی پخش می شود در ذهن مان است ان شاءالله از محضر استاد استفاده کنیم و با عنایت حضرت ولی عصر برنامه خوبی را برای تان فراهم کنیم، استاد عزیز سلام عرض می کنم اعیادی که گذشت و ایام پیش رو را تبریک عرض می کنم.

استاد ابوالقاسمی:

وعلیکم السلام ورحمة الله

أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمدُ للهِ رَبِّ العالَمین اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى ‌مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى وَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ وَ ‌الْحَسَنِ الرِّضَا وَ الْحُسَيْنِ الْمُصَفَّى، وَ جَمِيعِ الْأَوْصِيَاءِ ‌مَصَابِيحِ الدُّجَى وَصلّ عَلیٰ مَنْ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَي وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْاَرْضُ وَ السَّمَاءُ مَوْلانا صَاحِبَ العَصْرِ وَالزمَان

سلام عرض می کنم خدمت شما و خدمت همه بینندگان عزیز و گرانقدر شبکه جهانی حضرت ولی عصر امیدوارم هر کجا هستند موفق و پیروز باشند و این ایام فرخنده را ایام شادی اهل بیت (علیهم السلام) در ماه شعبان را به همه بزرگواران تبریک و تهنیت عرض می کنم.

مجری:

ان شاء الله بتوانیم از فرصتی که در اختیار ما گذاشتید کمال استفاده را ببریم و بتوانیم بیشتر آگاه بشویم در خصوص مسائلی که مطرح خواهد شد. استاد عزیز پنجشنبه ها برنامه اخلاق علوی داریم جناب آقای محمدی از اصفهان تماس گرفتند یک مسئله ای را مطرح کردند به برنامه شما ارجاع داده شد جناب آقای دکتر حسینی قزوینی در حد فرصت خیلی کمی که داشتند پاسخ دادند مفصلش را از شما خواستند زحمت بکشید در خصوص آیه: (عَبَسَ وَتَوَلَّى) پرسیده بودند.

(عَبَسَ وَتَوَلَّى)

چهره در هم کشيد و روی برتافت

سوره عبس (80): آیه 1

استاد ابوالقاسمی:

یکی از سوره های قرآن، سوره عبس است در ابتدای آن سوره در مورد فردی صحبت می کند نسبت به یک شخص نابینایی برخورد نا مناسبی داشت. در قرآن دو جا کلمه عبس را داریم یکی در سوره مدثر آیه 22 که در آن جا ذم یکی از کفار است

(ثُمَّ قُتِلَ كَيفَ قَدَّرَ * ثُمَّ نَظَرَ * ثُمَّ عَبَسَ وَبَسَرَ)

باز هم مرگ بر او، چگونه مطلب (و نقشه شيطانی خود را) آماده نمود! سپس نگاهی افکند، بعد چهره در هم کشيد و عجولانه دست به کار شد.

سوره مدثر (74): آیات 20 تا 22

بعد در سوره عبس ابتدا

(عَبَسَ وَتَوَلَّى * أَنْ جَاءَهُ الْأَعْمَى * وَمَا يدْرِيكَ لَعَلَّهُ يزَّكَّى * أَوْ يذَّكَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّكْرَى * أَمَّا مَنِ اسْتَغْنَى * فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّى * وَمَا عَلَيكَ أَلَّا يزَّكَّى * وَأَمَّا مَنْ جَاءَكَ يسْعَى * وَهُوَ يخْشَى * فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى)

چهره در هم کشيد و روی برتافت... از اينکه نابينايی به سراغ او آمده بود! تو چه می ‌دانی شايد او پاکی و تقوا پيشه کند، يا متذکر گردد و اين تذکر به حال او مفيد باشد! اما آن کس که توانگر است، تو به او روی می ‌آوری، در حالی که اگر او خود را پاک نسازد، چيزی بر تو نيست! اما کسی که به سراغ تو می ‌آيد و کوشش می ‌کند، و از خدا ترسان است، تو از او غافل می ‌شوی!

سوره عبس (80): آیات 1 تا 10

(عَبَسَ وَتَوَلَّى) چهره در هم کشید روی بر گرداند (أَنْ جَاءَهُ الْأَعْمَى) به خاطر این که نابینایی پیشش آمد (وَمَا يدْرِيكَ لَعَلَّهُ يزَّكَّى) تو از کجا خبر داری شاید این پاکیزه بشود (أَوْ يذَّكَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّكْرَى) تذکر بگیرد و این تذکری که شما می دهید به نفع او باشد. (أَمَّا مَنِ اسْتَغْنَى * فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّى) اما آن آدمی که ثروتمند و پولدار است شما به او توجه می کنید. (وَمَا عَلَيكَ أَلَّا يزَّكَّى) اگر آن آدم تزکیه نشود بر شما هیچ ضرری ایجاد نمی کند.

 (وَأَمَّا مَنْ جَاءَكَ يسْعَى * وَهُوَ يخْشَى * فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى) کسی پیش تو آمد از خدا ترس دارد (فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى) تو بازی می کنی و رویت را از او بر می گردانی کاش فقط همان اولی (عَبَسَ) بود (فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى) تو خودت را از او مشغول می کنی مشغول لهو می شوی اصلاً می شود همچنین کلماتی خطاب به پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) باشد؟

در مورد همین سوره از علمای اهل سنت آقای زرکشی در البرهان فی علوم القرآن

«عبس وتولى، قيل إنه امية وهو الذي تولى دون الني صلى الله عليه وسلم الا ترى انه لم يقل عبست»

البرهان في علوم القرآن؛ اسم المؤلف: محمد بن بهادر بن عبد الله الزركشي أبو عبد الله الوفاة: 794، دار النشر: دار المعرفة - بيروت - 1391، تحقيق: محمد أبو الفضل إبراهيم، ج2، ص243

«عبس وتولى، قيل إنه امية» از بنی امیه بود «وهو الذي تولى» او بود که رو بر گرداند «دون النبی صلی الله علیه و آله» پیامبر نبود «الا ترى انه لم يقل عبست» ندیدی که قرآن نمی گوید «عبست و تولیت أن جائک الأعمی» پیغمبر تو چرا چهره بر گرداندی؟ با این که خیلی از آیات خطاب به خود پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است اما این جا خطاب نکرد. این یکی از علمای سنی پس نه این که همه سنی ها گفتند باشند در مورد پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نعزل شده است.

اما نفر بعدی خیلی عجیب است آقای الإمام فخر الدین رازی کتابی نوشت به نام عصمت الأنبیاء، صفحه 108 راجع به آیه (عَبَسَ وَتَوَلَّى)

«لا نسلم أن هذا الخطاب متوجه إلى النبي عليه الصلاة والسلام»

اصلاً قبول نداریم که این آیه در مورد پیغمبر باشد. یک عده می گویند اهل تفسیر گفتند:

 «الخطابُ مع الرسول»

این سوره در مورد پیامبر است می گوید همچنین حرفی نزنید که اهل تسنن گفتند چرا؟

«لأنا نقول: هذه رواية الآحاد»

خبر واحد است

«فلا تقبل في هذه المسألة»

به همچنین مسئله ای که بخواهد رفتار خلاف اخلاق پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را ثابت کند اصلاً ما قبول نمی کنیم. علاوه بر این معارض هم دارد

«أنه وصفه بالعبوس وليس هذا من صفات النبي صلى الله عليه وسلم في قرآن ولا خبر مع الأعداء والمعاندين فضلا عن المؤمنين والمسترشدين»

این از صفات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیست شروع می کند جواب دادن

«(الثاني) وصفه بأنه تصدى للأغنياء وتلهى عن الفقراء وذلك غير لائق بأخلاقه»

این جا فخر رازی آورد می گوید رفتی مشغول کارهای پولدارها شدی اما رویت را از فقرا بر می گردانی و خودت را مشغول نشان می دهی. «تلهی» یعنی شما بروید من کار دارم فقیر پیشت آمد می گویی من کار دارم. پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) همچنین کاری می کرد؟

«(الثالث) أنه لا يجوز أن يقال للنبي ( وما عليك ألا يزكى ) فإن هذا الاغراء يترك الحرص على إيمان قومه فلا يليق بمن بعث بالدعاء والتنبيه»

 كتاب : عصمة الأنبياء؛ نويسنده : فخر الدين الرازي (وفات : 606)، ناشر : منشورات الكتبي النجفي، قم: 1406، ص108

این قسمت هم با پیغمبر سازگاری ندارد به هر صورت حتی علمای اهل سنت هم توجه شدند این سوره با پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خطابش سازگاری ندارد. بر فرض هم در مورد حضرت باشد اصلاً این رفتارها را حضرت انجام نداده پیغمبر اگر این کارها را بکنی اگر چنین کرده باشی نه این که انجام دادی. سنی ها ادعا کردند اگر خطاب به پیامبر هم باشد مثل این که بچه ای دروغی گفت رو به بزرگترش کنیم بگوییم شما چرا دروغ گفتی؟ حال آن که اصلاً دروغ نگفت برای این که بچه متوجه بشود توجیهش خیلی مناسب نیست. از اساس قبول نداریم این سوره در مورد پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نعزل شده باشد.

مجری:

ان شاء الله این بیننده عزیزمان پاسخ سوال شان را گرفته باشند. در جلسه قبل گفتگویی بین دو شخصیت به نام حاتم قادری و حسن انصاری را مورد تحلیل و بررسی قرار دادیم شما زحمت کشیدید برای مان صحبت هایشان را آن جایی که نقطه ابهام بود روشن می کردید یک جاهایی طبیعتاً از جهل شان بود ان شاء الله که این طور باشد به شیعه نسبت دادند آن ها را روشن فرمودید. جلسه امروز در همین خصوص می خواهیم بحث را ادامه بدهیم

استاد ابوالقاسمی:

کلمه جهل چون شما اصالت عربی دارید به کار می برید در فارسی نا آشنایی می گویند، نا آشنایی با اعتقادات شیعه در بعضی موارد داشتند لذا این گونه مطالب را مطرح کردند. هفته قبل سه کلیپ از کلیپ هایشان را مطرح کردیم اما در این کلیپ در مورد آقای انصاری ایشان صحبت می کنند می گویند امامت در نظر تشیع این است که فرد شایستگی خلافت دارد ولی ممکن است محقق نشود. کلیپ را ببینیم بعد راجع به آن صحبت خواهیم کرد.

کلیپ شماره یک از آقای انصاری:

مجری: شما فرمودید ایده جایگزین تشیع شورا بوده مفهوم امامت و ولایت بعداً شاید سازنده بخشی از ساختار سیاسی و فضای عینی اداره شیعیان باشد پس از نظر شما در آن دوره نبود یا جایگاه مرکزی در ایده سیاسی تشیع نداشت؟

آقای انصاری: سوال بسیار خوبی است شیعه از همان آغاز عقیده اش بر این بود انتخاب امیر المؤمنین از سوی پیغمبر بود و به عنوان جانشینی پیامبر در امر سیاسی، در امر اجتماعی در همان جامعه شبه جزیره بوده است؛ اما به سرعت تشیع با این مسئله روبرو بود که واقع نشد. بنابراین ضمن دعوت به این که جایگاه اهل بیت یا حق اهل بیت در جانشینی پیغمبر را مطرح می کرد اما این از لحاظ ایده، ایده مذهبی سیاسی بود در مقام عمل آن چیزی که شیعه می خواست به عنوان مخالفت سیاسی ابراز کند در یکی،‌ دو قرن اول بیشتر به شکل دعوت به شورا و مخالفت با دستگاه بنی امیه بود.

البته در زمانی ما داریم صحبت می کنیم که تشیع مفهوم عام تری است یعنی به تدریج تشیع امامی شکل می گیرد و در تشیع امامی مثل سایر مذاهب به تدریج مباحث کلامی هم مطرح می شود در دنبال بحث خواهیم گفت.

استاد ابوالقاسمی:

می فرمایند مسائل کلامی به تدریج مطرح می شود راجع به این که مسائل امامی به تدریج مطرح می شود هم ایشان این را ادعا کردند هم طرف مقابل شان که می گوید تشیع اولیه فقط یک تشیع سیاسی بود. آن جا هم به این خواهیم پرداخت سوال ما این است آیا خود صدیقه طاهره (سلام الله علیها) راجع به امامت الهی صحبت نکرده است؟

«وَ طَاعَتَنَا نِظَاماً لِلْمِلَّةِ، وَ إِمَامَتَنَا أَمَاناً مِنَ الْفُرْقَة»

دلائل الإمامة (ط - الحديثة)؛ نویسنده: طبرى آملى صغير، محمد بن جرير بن رستم، محقق / مصحح: قسم الدراسات الإسلامية مؤسسة البعثة ناشر: بعثت ص113

شیعه و سنی نقل کرده است «ملت» یعنی اسلام اگر می خواهید اسلامی باشد باید ولایت و امامت ما باشد جدای از مسائل متعددی که ان شاء الله سر کلیپ بعدی برسیم مطرح کنیم عبارات صدیقه طاهره (سلام الله علیها) را خواهیم آورد ببینیم راجع به اهل بیت چه می گفت؟ جلسه قبل هم عرض کردم بزرگوارها یک بار می بینیم مبنای مان نسبت به تشیع چه است، وقتی که مبنای مان نسبت به تشیع مشخص شد می بینیم مردم چطور با این تشیع تعامل کردند. ما یک طلایی داریم مردم این را به عنوان طلا شناختند یا نشناختند کلیپی چند وقت است پخش شد یکی از موزیسین های معروف غربی با ویلیون معروفش به صورت ناشناس در خیابان شروع به نواختن کرد. مردم خیلی کم به او توجه کردند چهار، پنج نفر هم پول محدودی به او کمک کردند این یعنی آن شخص موزیسین معروف نیست؟ چرا هست مردم به او توجه نکردند حقیقت این فرد تغییر نمی کند.

چرا ما به جای این که از اول راجع به حقیقت تشیع صحبت کنیم سراغ نظر مردم می رویم؟ انگار می خواهیم تشیع را از نظر مردم بشناسیم انگار یک پدیده ای است هیچ حقیقتی جز آن چه مردم فهمیده اند نداشت این اشتباه است. "شیعه از همان آغاز اعتقاد داشت پیامبر، حضرت علی را به عنوان سیاسی اجتماعی انتخاب کرده" نه، شیعه از همان آغاز مثل سلمان، ابوذر، مقداد و عمار اعتقاد به امامت الهی امیر المؤمنین علی (علیه السلام) داشتند. نه به عنوان یک نامزد بلکه به عنوان کسی که خلیفة الله است خلیفة الله یک مقام عادی نیست مقام انسان کامل است. تشیع با این روبرو بود که این مسئله محقق نشد از قبل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پیش بینی کرده بود خیلی هایشان می دانستند برای شان این قضیه باعث تعجب نبود. با این روبرو بود که این مسئله محقق نشد بله ناراحت بودند از این که چرا خلافت را به حضرت علی (علیه السلام) نداند اما می دانستند چه می شود.

مثل این که حق حضرت هارون را سامری گرفت این که حق حضرت هارون را سامری گرفت الان بگوییم هارون پیغمبر نیست؟ استدلال درستی نیست لذا آن چیزی که ما نسبت به تشیع اعتقاد داریم آن چیزی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، امیر مؤمنان، حسنین (علیهم السلام) و صدیقه طاهره فرمودند ان شاء الله راجع به این مطلب بیشتر صحبت خواهیم کرد.

در کلیپ بعدی برای مجری واضح می شود آقای انصاری یک شبه تناقضی در کلماتش بود کلیپ بعدی را ببینیم

کلیپ شماره دو:

مجری: جناب آقای انصاری بحث را از این جا آغاز کردند تشیع در ابتدا با عنوان اپوزیسیون ایده سیاسیش را به عنوان یک ایده سیاسی قابل اجرا از شورا آغاز کرده ولی به مرور زمان در جایی که امکان تحقق داشت بر اساس برداشت من از صحبت های جناب آقای انصاری در قالب امامت و ولایت که ایده تشیع در خصوص ادامه رهبری سیاسی بعد از پیامبر بود ادامه پیدا کرده است!

استاد ابوالقاسمی:

مجری از صحبت های آقای انصاری این برداشت را کرده بود یعنی چه؟ یعنی شیعه اول گفت حتماً شورا داشته باشیم بعد دیدند فرصت خوب و مناسب شد قدرت را گرفتیم گفتند امامت و ولایت باشد امام باشد شورا می خواهیم چه کار؟ امام هم جانشین خودش را تعیین می کند امام بعدی را امام قبلی تعیین کرد مثل ولایتعهدی یعنی اول دنبال این بودند شورا بشود بعد که آمد سراغ امامت برویم. برداشت مجری از فرمایشات ایشان این بود چون شما وقتی رفتار مردم را به عنوان ملاک بیان می کنید مردم یک بار این طور و یک بار آن طور می کند تناقض ایجاد می شود ایدئولوژی شیعه در مورد امامت و خلافت به نظر شما هیچ دیدگاهی ندارد.

 حال آن که عرض کردیم امیر مؤمنان به صراحت فرمودند یا خدای متعال تعیین کرده است یا تعیین نکرده است جایی که خدای متعال تعیین کرده است باید به آن عمل کنیم جایی که تعیین نکرد شوار تعیین می کند نه تفاوت و نه تناقض پیش می آید هیچ کدام از این مشکلات پیش نمی آید. پس این فرمایشاتی که آقای مجری کردند ایشان هم درک کرد صحبت های آقای انصاری منجر به یک شبه تناقضی در فرمایشات شد یا این که باید بگوییم شیعه یک گروه سو استفاده کن هستند اول آن طور گفتند وقتی مقداری قدرت پیدا کردند گفت نه امامت الهی باید باشد.

 اما سراغ صحبت های جناب آقای حاتم قادری برویم کلیپی که از ایشان پخش می کنیم یکی از شبهاتی است که خیلی ها مطرح کردند. شبکه های وهابی هم زیاد مطرح می کنند. اگر بنا بود یک نظام سیاسی باشد باید حضرت علی به خلافت می رسید این که حضرت علی به خلافت نرسیده، یا پیغمبر اصلاً یا نظام سیاسی در نظر نداشت یا حضرت علی را در نظر نداشت کلیپ بعدی را ببینیم راجع به آن صحبت می کنیم.

کلیپ شماره سه از آقای حاتم قادری:

تصورم این است در صدر اسلام ما شاهد چند جریان هستیم که این جریان ها یا محورها با همدیگر هم نوایی ندارند و آن ها مشکل ایجاد می کنند. روایت شیعه همین است پیامبر آمد علی را انتخاب کرد برخی چیزها هم به آن می گویند از حدیث غدیر گرفته تا برخی احادیث دیگر مدینه شهر علم و ... را تشیع به آن اعتقاد دارد. من به عنوان کسی که دانش آموخته رشته فلسفه سیاسی هستم نکته ای را می خواهم این جا برجسته کنم این که نظام های سیاسی را موقعی می توانیم نظام سیاسی در شکل واقعی خودش بنامیم که تغییر قدرت در آن جا کاملاً روشن و تعریف شده باشد.

یعنی اگر یک نظام سیاسی وجود داشته باشد که تعریف قدرت در آن جا شکل روشن و واضحی برای همگان نداشته باشد آن هنوز تبدیل به یک نظام سیاسی نشد ممکن است عناصر سیاسی داشته باشد مثلاً در چارچوب اسلام جهاد داشته باشد، زکات داشته باشد و امارت و نکات دیگر داشته باشد ولی هنوز تبدیل به یک نظام سیاسی تمام عیار نشده چرا که تغییر قدرت در آن جا شفاف و روشن به دیگران اعلام نشده و دیگران موافقت خودشان را با آن اعلام نکردند.

یک پرسش خیلی جدی در صدر اسلام وجود دارد در قسمت بعدی عقب تر می روم نکات دیگری به آن اضافه می کنم پرسشی که وجود دارد این است اگر واقعاً پیامبر، علی ابن ابی طالب را جانشین رسمی و با قاطعیت اعلام کرد آن همه شکاف و شقاق برای چه بود؟ شیعه برای آن دلایلی می گویند از این که کودتایی صورت گرفت تا این که یک نفاق گسترده ای در بین مردم ایجاد شد طوری که در برخی از روایات داریم تعداد خیلی محدود پنج نفر حتی سه نفر هم گفته شد این ها مؤمن باقی ماندند بقیه دچار نفاق شدند. اگر یک همچنین تعبیر یا تفسیری را از این قضیه بخواهیم بپذیریم آن موقع به طراح الاهیاتی که خداوند خواست راجع به این حرف خواهم داشت ولی الان فرض بر روایت رسمی است. آن طرح هدایتی که خداوند یک دینی را نعزل کرد در قالب نبوت محمد ابن عبد الله و بعد ایشان هم جانشین انتخاب کرد از همان اول با شکست روبرو شد. یعنی صحنه اشتباه و ادامه وضعیت به گروه های واگذار شده که از این امر تبعیت نمی کنند یا در بعضی جاها تبعیت نمی کنند قسمت های کمتری تبعیت می کنند. چون فرض بر این است نقطه اصلی که امارت سیاسی است نقطه محوری و مرکزی است یعنی بقیه باید حول آن به چرخش در بیایند ادامه داشته باشند. آیا یک همچنین چیزی قابل قبول است از آن جمع هزاران نفری که چه در مدینه و چه در اطراف مدینه بودند صحابی که در کنار پیامبر بودند کسانی که برای اسلام جان فشانی کردند مال دادند جراحت پیدا کردند بر اساس چارچوب رسمی خیلی تلاش کردند.

آیا قابل قبول است که این عده یک دفعه نوعی ماجرا جویی سیاسی پیدا کنند قدرت بخواهند یا تسلیم نوعی کودتا در سقیفه بشوند یا این که قلب هایشان منقلب بشود تبدیل به یک سری آدم های منافق بشوند یا تبدیل به کسانی بشوند که شهامت دفاع از حق که می تواند امامت و جانشینی علی ابن ابی طالب باشد نداشته باشند؟ این یک پرسش جدی است این را می دانم برخی گرایشات در داخل شیعه است اگر حتی تصریح هم نکنند ولی گویی طرح الاهیاتی نبوت و بعد در ادامه جایگزینی یک طرحی است که شیطان بر آن مسلط شده است. عده کمی هستند به هر دلیلی نخبگان و بر گزیدگان و کسانی هستند که یک شرایط خیلی خاصی دارند بقیه جهان به نوعی به کفر و نفاق سپرده شده است. تفسیری که امروز هم در بین بسیاری از جریان های شیعی وجود دارد آیا واقعاً همچنین چیزی بود؟ این یک پرسش بسیار جدی است برای کسانی که آگاه هستند یا دغدغه دارند یعنی آیا پیامبر آن گونه تصریح کرده و این را آن گونه به دیگران تفهیم کرده که علی هست ولی تا ایشان به رحلت رفتند مردم یک جور دیگر فکر کردند و به گونه ای دیگر واکنش نشان دادند؟

من خودم تردید جدی دارم آن گونه که امروز می گوییم یک نظام سیاسی جامع و مانع شکل گرفته باشد در آن زمان موضوعیت داشته باشد!

مجری:

مجموعه سوالاتی که پر از شبهه بود

استاد ابوالقاسمی:

در ابتدا چند آیه را با هم ببینیم سوره حج

(وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِي إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيطَانُ فِي أُمْنِيتِهِ فَينْسَخُ اللَّهُ مَا يلْقِي الشَّيطَانُ ثُمَّ يحْكِمُ اللَّهُ آياتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ)

هيچ پيامبری را پيش از تو نفرستاديم مگر اينکه هرگاه آرزو می ‌کرد (و طرحی برای پيشبرد اهداف الهی خود می ‌ريخت)، شيطان القائاتی در آن می ‌کرد؛ اما خداوند القائات شيطان را از ميان می ‌برد، سپس آيات خود را استحکام می ‌بخشيد؛ و خداوند عليم و حکيم است.

سوره حج (22):‌ آیه 52

پیغمبر فقط شما این طور نیستید قبل از شما هر رسولی یا نبیی می فرستادیم (إِذَا تَمَنَّى) وقتی یک برنامه ریزی می کرد (أَلْقَى الشَّيطَانُ فِي أُمْنِيتِهِ) شیطان می آمد آن برنامه ریزی را به هم می ریخت (فَينْسَخُ اللَّهُ مَا يلْقِي الشَّيطَانُ ثُمَّ يحْكِمُ اللَّهُ آياتِهِ) خدای متعال القائات شیطانی را آن تغییر ریل های که توسط شیطان انجام شده بود را نسخ می کرد بر می داشت. سپس آیات خودش را محکم می کرد (وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ) حضرت موسی با قومی مواجه شد این قوم اولاً نظام سیاسی را خیلی خوب درک کردند چطور؟ یک نفر را به عنوان رهبر انتخاب کردند که توانست در زیر یوغ فرعونی ها با آن نظام حکومتی عریض و طویل شان یک نظامی درست کنند که وقتی حضرت موسی گفت امشب برویم همه شان آن شب راه افتادند. وقتی گفت به سمت دریا برویم یک نفر هم نگفت موسی به سمت دریا برویم راه بسته است گیر می کنیم تا کنار دریا رفتند. یعنی یک نظام بسیار مستحکم درست کرده است.

 اما مسئله خلافت یک مسئله بسیار برای آن ها وسوسه انگیز بود چرا؟ تا وقتی فرعون باشد مشخص است زورمان به فرعون نمی رسد اما وقتی فرعون کنار رفت چه؟ الان پیغمبری آمده دستش بسته است یک سری قوانینی دست و پایش را بسته است فرعون هیچ قانونی نداشت. قانون هم می داشت برایش مهم نبود قانون باشد به قانون چه کار دارم من فرعون هستم کارهایم را انجام می دهم هر کار دلش می خواست می کرد. اما پیغمبرها جور دیگری بودند آیا می شود گفت حضرت موسی فکری به حال نظام سیاسیش نکرده بود هارون را معرفی نکرده بود؟ نه، چه اتفاقاتی رخ داد؟ آن اتفاقات سوء استفاده از یک سری خصوصیات قوم بنی اسرائیل و اطلاعاتی بود که در اختیار مردم نبود.

نمونه دیگر خدای متعال به همه ملائکه اش گفت به آدم سجده کنید آیا خدا می دانست شیطان به آدم سجده نمی کند؟ بله می دانست پس طبق دیدگاه ایشان طرح الهیاتی که خدا خواست انجام بدهد که ملائکه برای آدم سجده کنند شکست خورد از ابتدا با شکست مواجه شد. شکست بوده یا اصلا این دستورها، دستورهای امتحانی است؟ جهان بینی شما چه است؟ جهان بینی شما این است که خلافت نهایت چیزی است که ما می توانیم به آن برسیم یا جهان بینی شما این است که خود خلافت هم یکی از ابزارهای امتحان مردم است.

(وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلَائِكَةً وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً)

مأموران دوزخ را فقط فرشتگان (عذاب) قرار داديم، و تعداد آنها را جز برای آزمايش کافران معين نکرديم

سوره مدثر (74): آیه 31

حتی عدد ملائکه در قرآن ذکر شد برای امتحان مردم است عالم، عالم امتحان است از همان ابتدا خدای متعال، شیطان را فرستاد مردم را امتحان کند. چرا در قرآن این همه راجع به شیطان و سجده نکردنش صحبت شده است؟ یک جنبه اش این است بفهمیم امتحان است پس فکر نکنیم شکست خورده است. شما جلسه امتحان سوالات سخت دادید امتحان شکست خورد سوالات سخت بود که خوب ها بر گزیده بشوند به این شکست خوردن امتحانات نمی گویند. به این شکست خوردن الهیات دینی اسلام نمی گویند می گویند امتحان اتفاقاً یک امتحان سختی بود که سره را از ناسره جدا کرد. این چه چیزی است شما می گویید پس مشخص است که از اول شکست خورده.

پس یک مطلب این که شیطان مسلط شد شیطان امتحان است باید بر بعضی مسلط بشود در زمان حضرت موسی هم بر یک عده ای مسلط شد آیه قرآن می گوید در زمان همه انبیاء هر وقت برنامه ریزی هایی بود شیطان تسلط پیدا می کرد مگر حضرت ایوب نبود شیطان بر امتحان مردم مسلط شد و موارد دیگر.

اما نکته بسیار مهمی که ایشان سوال پرسیدند و به جا است و این سوال باید جواب داده بشود چرا تأکید می کنم سوال به جایی است؟ این که ماها متأسفانه تاریخ مان را بر اساس طبری ها داریم به خورد مردم می دهیم و سراغ روایات شیعه نرفتیم. روایات شیعه ماجرا را چطور مطرح می کند؟ یک آیا همه مردم منافق شدند؟ خیر؛ ارتداد دچار لغزش شدند لغزش با منافق شدن فرق می کند بر عکس در روایات شیعه با سند صحیح است که امیر مؤمنان علی (علیه السلام) وقتی مردم این کار را کردند حضرت حاضر شد خانه نشین بشود تا مردم جهنمی نشوند، ولی منافق جهنمی است فقط روایت می گوید کسانی که در دوره های مختلف ریاست های مخالفت با اهل بیت را بر عهده گرفتند آن ها جهنمی شدند اما بقیه مردمی که با خبر نشدند جهنمی نشدند.

دیدگاه ارتداد عمومی دیدگاهی است که متأسفانه در کتب اهل سنت آمده است وقتی ابوبکر خلیفه شد.

«عن عائشة قالت لما قبض رسول الله ارتدت العرب قاطبة وأشربت النفاق»

البداية والنهاية؛ اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي أبو الفداء الوفاة: 774، دار النشر: مكتبة المعارف – بيروت، ج6، ص304

همه زمین کافر شد شبیه آن ها مطرح می کنند.

 اما: «ارْتَدَّ النَّاسُ إِلَّا ثَلَاثَة»

«ارْتَدَّ النَّاسُ إِلَّا ثَلَاثَةَ نَفَرٍ سَلْمَانُ وَ أَبُو ذَرٍّ الْغِفَارِيُّ وَ الْمِقْدَاد»

الإختصاص‏؛ نويسنده: مفيد محمد بن محمد (تاريخ وفات مؤلف: 413 ق‏)، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر و محرمى زرندى، محمود، ناشر: الموتمر العالمى لالفية الشيخ المفيد، ايران- قم: ‏1413 ق‏، ص 10

«ارْتَدَّ النَّاسُ بَعْدَ النَّبِيِّ (صلی الله علیه واله وسلم) إِلَّا ثَلَاثَةَ نَفَرٍ الْمِقْدَادُ بْنُ الْأَسْوَدِ وَ أَبُو ذَرٍّ الْغِفَارِيُّ وَ سَلْمَانُ الْفَارِسِيُّ ثُمَّ إِنَّ النَّاسَ عَرَفُوا وَ لَحِقُوا بَعْد»

الإختصاص‏؛ نويسنده: مفيد محمد بن محمد (تاريخ وفات مؤلف: 413 ق‏)، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر و محرمى زرندى، محمود، ناشر: الموتمر العالمى لالفية الشيخ المفيد، ايران- قم: ‏1413 ق‏، ص 6

در روایات آمد یا در مورد بعد از شهادت سید الشهداء می گویند مردم مرتد شدند به معنی تزلزل اعتقادی است اما این تزلزل ناشی از دچار فتنه و جهل شدن شان بود. پس ارتداد را نفاق ترجمه نمی کنیم. دوم چه شد یک جمعی برای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جان می دادند در یک ماجراجویی سیاسی دچار این فریب و فتنه شدند؟ مثل خیلی از جاهایی که دچار فتنه شدند در انتخابات هر دوره ای یک عده ای فریب می خورند در کشور خودمان در خیلی از دوره ها یک عده ای فریب می خورند جو تبلیغات است. اما چه اتفاقاتی رخ داده بود امیر مؤمنان آیا توسط پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مشخص شده بود یا نه و اگر مشخص شده بود (سوال بسیار خوب ایشان) به حدی بود که حضرت علی به خلافت برسد؟

پس چه شد اگر واقعاً این قدر سریع پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود چه اتفاقی رخ داد؟ جواب چند نفر از اندرونی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) کسانی که خود صحابه گفتند ما قبلاً از آن ها هیچ دروغی نشنیده بودیم این ها چه کار کردند؟ البته نه همه شان بعضی شان گفتند پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در جلسه خصوصی حضرت علی را از خلافت عزل کرده است.

تصور کنید نظام سیاسی ایران آقای منتظری قائم مقام رهبری بود یک روز مانده به وفات مرحوم امام ناگهان آقای منتظری عزل کنند ده نفر شاهد بیایند بگویند در اتاق بودیم مرحوم امام آقای منتظری را عزل کرد در این جا چه اتفاقی رخ می دهد؟ برای مردم اطاعت از امر پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یک امر مسلم بود که حضرت علی (علیه السلام) خلیفه پیامبر شده بود همه آماده بودند هیچ مشکلی نداشتند. ولی نقل می کنند که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) روز آخر فرمود:

«الأَئِمَّةُ من قُرَيْشٍ»

مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج3، ص129، ح12329

خلفا باید از قریش باشند و این ناسخ آن کلام قبلی است دو تا حرف از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کردند.

یک:

«لَا تَجْتَمِعُ النُّبُوَّةُ وَ الْخِلَافَة فِي بَيْتٍ وَاحِد»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج9، ص86

دو: «الْأَئِمَّةُ مِنْ قُرَيْش‏»

«لَا تَجْتَمِعُ النُّبُوَّةُ وَ الْخِلَافَةُ» چیست؟ در خطبه فدکیه به نقل از یوسف ابن حاتم شامی مشقلی از عقیله بنی هاشم زینب کبری (سلام الله علیها) می گوید صدیقه طاهره فرمودند:

«يزعم زعيمكم أنّ النبوّة و الخلافة‏»

اعتقاد قلبی ابوبکر است که نبوت و خلافت

«لا تجتمع لأحد خلافا على اللّه»

خلاف خدا دارد حرف می زند نقیب استاد ابن ابی الحدید می گوید پرسیدم چه شد مردم حضرت علی را وِل کردند؟ جواب داد حرف های مطرح شد از جمله:

«إن فلانا قد كان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم أشار إليه‏»

پیغمبر به یک نفری اشاره کرد علی چه؟ علی:

«كيف تجتمع النبوة و الخلافة في مغرس واحد»

شرح نهج البلاغة؛ اسم المؤلف: أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبي الحديد المدائني الوفاة: 655 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - 1418هـ - 1998م، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد عبد الكريم النمري، ج12، ص85

نمی شود نبوت و خلافت یک جا جمع بشود!

 روز هجوم به خانه صدیقه طاهره، عمر گفت

«فَلَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَجْمَعَ لَكُمُ النُّبُوَّةَ وَ الْخِلَافَة»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج53، ص19

فاطمه دیگر خدا نبوت و خلافت را یک جا جمع نمی کند روز سقیفه امیر مؤمنان را آوردند بیعت کن حضرت گفتند با چه کسی بیعت کنیم؟ این همه فضیلت داریم غدیر و چنین و چنان بود ابوبکر گفت همه این ها درست است

«كُلُّ مَا قُلْتَ حَقٌّ»

هر چه گفتی درست است

« قَدْ سَمِعْنَاهُ بِآذَانِنَا [وَ عَرَفْنَاهُ‏] وَ وَعَتْهُ قُلُوبُنَا»

اما پیامبر بعد از آن فرمود

«إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ اصْطَفَانَا اللَّهُ [وَ أَكْرَمَنَا] وَ اخْتَارَ لَنَا الْآخِرَةَ عَلَى الدُّنْيَا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُنْ لِيَجْمَعَ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ النُّبُوَّةَ وَ الْخِلَافَة»

كتاب سليم بن قيس الهلالي؛ هلالى، سليم بن قيس، محقق / مصحح: انصارى زنجانى خوئينى، محمد، ناشر: الهادى، ج‏2، ص589

حضرت گفتند شاهدی هم داری؟ گفت بله عمر، ابو عبیده، سالم مولی أبی حذیفه و معاذ ابن جبل همه گفتند از پیامبر شنیدیم. معاذ ابن جبل یا سالم کسانی بودند که مردم به آن ها اعتماد داشتند در خانه پیامبر رفت و آمد داشتند این ها سبب شد مردم دچار فتنه بشوند.

 جالب این جا است نیامدند بگویند پیغمبر، علی را به خاطر رفتار بدش عزل کرده. همان چیزی که مرحوم امام (رضوان الله علیه) آن جمله معروف ایشان فرمودند خیلی خری را از مرحوم آقای کاشانی نقل کردند گفتند سیاست خیلی کثیف است «إنّا اهل بيت اصطفانا اللّه تعالى» خدا ما را بر گزیده است دیگر نمی خواهیم خیلی آلوده به دنیا بشویم. منِ پیغمبر سراغ دنیا رفتم بس است اهل بیتم نمی خواهد آلوده بشوند ولی دست قریشی ها باشد یعنی یک جعل گسترده ای انجام دادند.

متعدد این مطلب را مطرح کردند این قدر این قضیه منتشر شد که بریده با عمر سر همین قضیه مناظره کرد در الیقین سید ابن طاوس نقل شد خود طلحه از این قضیه دچار فتنه شد واقعاً فکر کرد که پیغمبر همچنین چیزی فرمودند. در چندین کتاب این قضیه آمد که طلحه دچار همچنین شبهه ای شد. معاویه این را به عنوان یک اصل مسلم گرفته بود با ابن عباس سر همین دعوا می کرد که ابن عباس «فَلَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَجْمَعَ لَكُمُ النُّبُوَّةَ وَ الْخِلَافَة» این ها را داریم و جالب است صدیقه طاهره (سلام الله علیها) وقتی سر قبر حمزه (علیه السلام) رفت شخصی به نام محمود ابن لبید به سمت محل قبور شهدای احد آمد وقتی گریه حضرت زهرا (سلام الله علیها) مقداری آرام گرفت گفت خانم یک سوال دارم پیامبر روزهای آخر راجع به علی چیزی فرمودند؟ چرا روزهای آخر می گوید؟ حضرت فرمودند مگر غدیر را فراموش کردید؟ گفت نه غدیر بود شک نداریم ولی سوال ما از آن جلسه خصوصی ها است. ادعای جلسه خصوصی این مشکل را ایجاد کرد این ها ادعا کردند در جلسه خصوصی پیامبر حضرت علی (علیه السلام) را عزل کرده است.

یا یک عبارت دیگر:

«فقال أبو بكر قد كان ذلك لكن نسخه النبي (صلی الله علیه واله وسلم) بقوله: إنا أهل بيت كرمنا الله»

شرح إحقاق الحق؛ نويسنده: السيد المرعشي (وفات : 1411)، تحقيق: تعليق: السيد شهاب الدين المرعشي النجفي / تصحيح: السيد إبراهيم الميانجي / كتابة: محمود الحسيني المرعشي وميرزا علي أكبر الإيراني، ج2، ص350

این نسخ شد بله پیغمبر آن را در غدیر گفت اما نسخش کرد عجیب تر این که در صحیح بخاری روایتی از عمرو عاص است در آن کلمه فلان آمده به گفته علمای اهل سنت در متن اصلیش قبلاً در بخاری، طالب بود حدیث چه است؟ عمرو عاص هم گفت بله من از هم پیامبر شنیدم که:

«إِنَّ آلَ أَبِي طَالِبٍ لَيْسُوا لِي بأَوْلِيَاء»

خاندان ابو طالب جانشینان من نیستند.

«عن عَمْرِو بن الْعَاصِ قال سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم جِهَارًا غير سِرٍّ يقول ألا إِنَّ آلَ أبي يَعْنِي فُلَانًا لَيْسُوا لي بِأَوْلِيَاءَ إنما وَلِيِّيَ الله وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ»

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج1، ص197، ح215

(این متن در صحیح بخاری یافت نشد)

خاندان ابو طالب حضرت علی (علیه السلام) می شود اساساً این ها یک شایعه ای مطرح کردند این شایعه مطرح شد خبر به گوش انصار رسید انصار هم نگران خلیفه بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله) شد چون از پیامبر شنیده بودند که بعد از من شما دچار ظلم خواهید شد. گفتند حالا که علی عزل شده است در نامه امیر مؤمنان که فرمودند هر هفته در نماز جمعه خوانده بشود آمد که سعد ابن عباده بزرگ انصار زمانی به سقیفه رفت که از منِ علی خلافت بر گردانده شد. نه این که در سقیفه از من بر گردانده شد بلکه اول از من بر گردانده شد بعد این ها در سقیفه جمع شدند وقتی فکر کردند دیگر منِ علی خلیفه نیستم آن جا جمع شدند. پس پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گفتند محکم کاری هایشان هم کردند ولی تصور کنید یک مرتبه بگویند بله پیغمبر روز آخر علی را عزل کرد چه کسی گفت؟ دو نفری که در اندرونی پیامبر هستند.

ده، پانزده نفر آدم موجه هم می آیند شهادت می دهند در ظاهر آدم های موجهی هم هستند می خواهید این را چه کار کنید؟ بعد هم نمی گویند پیغمبر گفت علی آدم بدی است می گویند پیغمبر گفت علی خیلی خوب است ولی من دوست ندارم علی که خیلی خوب است آلوده به دنیا بشود. از این چه برداشتی می کنید؟ بعد به خاطر این که این ها دغدغه داشتند خیلی روشن است چون انصار دغدغه آینده خودشان را داشتند نگران بودند حکومت بعدی به آن ظلم کند. می خواستند یک مشارکتی در حکومت بعدی داشته باشند لذا تا ابوبکر گفت:

«فقال أبو بكر منا الأمراء ومنكم الوزراء»

تاريخ الطبري؛ اسم المؤلف: لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري الوفاة: 310، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج2، ص233

 

گفت مشکلی ندارد. اگر این ها دنبال حکومت مطلقا بودند با «منا امیر منکم وزیر» نباید قانع می شدند این که ابوبکر بگوید خلافت دست ما وزارت دست شما می گفتند نه ما خلافت را می خواهیم پس چرا انصار قبول کردند؟ چون مشکل اصلی انصار این بود گفتند ما می ترسیم در خلافت بعدی به ما ظلم بشود خودمان در دم و دستگاه خلافت باشیم به ما ظلم نخواهد شد. پس این که اگر نظام سیاسی درست بود باید حضرت علی انتخاب می شد حالا که حضرت علی به خلافت نرسیده پس پیغمبر نگاهی برای نظام سیاسی نداشتند این غلط است. اتفاقاً نگاه داشت همه چیز را مشخص کرد اما یک شایعه ای مطرح کردند آن شایعه چه بود؟ پیغمبر حضرت علی (علیه السلام) را عزل کرد و خلافت را به قریش وا گذار کرده است.

مجری:

این شبهه ای که در ذهن ایشان آمد اساسش را شاید این طوری بشود حل کرد... در روز قیامت آخر هر جریانی برای اهل بیت و شیعیان افتخاری است یکی از مفاخراتی که پیامبر اکرم در قیامت خواهد داشت زمانی که حضرت امام زین العابدین را خطاب می کنند به عرصه محشر بیاید و پیامبر آن جا به همچنین فرزند عزیز و بزرگواری افتخار می کند که با همان لقب زین العابدین ایشان را خطاب کردند!

 (میان برنامه)

مجری:

...استاد عزیز در خدمت شما هستیم خیلی استفاده کردیم در بخش اول برنامه و نکاتی که فرمودید در خصوص این مناظره ای که جناب آقای حاتم قادری و حسن انصاری داشتند در ادامه بحث در خدمت شما هستیم.

استاد ابوالقاسمی:

کلیپ بعدی که از آقای قادری است دیدگاهی مطرح می کنند البته سعی می کنند خیلی محتاطانه دیدگاه خودشان را مطرح کنند در الفاظی که به کار می برند تا مبادا لوازم دیدگاه شان اگر چه مشخص است ایشان متوجه لوازم است لوازم دیدگاه شان خیلی علنی نشود. اجمالاً دیدگاه شان این است که پیغمبرها، دین را خودشان درست کردند دینی هم که درست کردند برای زمان چهل، پنجاه یا شصت سال بود. دین برای هزار سال، دو هزار سال و ... باشد هیچ کدام شان همچنین دیدگاهی نداشتند کلیپ بعدی را ببینیم

کلیپ شماره چهار آقای حاتم قادری:

مقدم تر و مهم تر از تاریخ باید به مفهوم زمان بر گردیم یعنی زمان هست که خیلی مهم است به تعبیری دیگر می خواهم بگویم تلقی پیامبر و مسلمانان صدر اسلام از زمان چه تلقیی بود؟ امروز می گوییم پیامبر، خاتم انبیاء شد آیه و حدیث داریم اتفاقات دیگر هم داریم هرچند که این وعده ها در میان عامه مسلمان ها پذیرفته شد ولی عده ای هم بودند که این را نپذیرفتند به این بحث الان کار ندارم اگر لازم شد بعد به آن خواهم پرداخت.

ولی فکر می کنم یکی از آن جریان های که نا همسو بود با آن چیزی که ما امروز فکر می کنیم یک دینی آمد که آینده بشریت را نقشه مند و طراحی کند برای آینده چارچوب و اسلوب بدهد که این ها چه کار کنند و چگونه زندگی کنند تا به رستگاری برسند این چیزی که بعدها شکل گرفت. یعنی نکته ای که می خواهم توجه جناب انصاری و دوستان دیگر را به آن جلب کنم اگر نقد یا نکاتی در این زمینه است طرح کنند گوش بدهم. فکر می کنم بعدها بود ولی در صدر اسلام یک جریان بسیار مهم وجود داشت آن جریان حکایت از این می کرد آخر الزمان نزدیک است و قرار است که آخر الزمان در روزها و سال های نزدیک اتفاق بیافتد و پیامبر آمد مردم را نسبت به آخر الزمان انذار بدهد. نیامده که دینی را تأسیس کند که هزاران سال و چه بسا میلیون ها سال ادامه و تدوام داشته باشد. ما ممکن است تحت تأثیر علاقه ایمانی مسلمان های شیعه بگوییم برای خدا هزاران سال و میلیون ها سال عدد و رقمی نیست. ولی حقیقت این است من تصور می کنم تلقی پیامبر و بسیاری از کسان این بود که آخر الزمان همین حدودها است اصلا این که بارها در قرآن، احادیث و بسیار از پرسش های که آن زمان شکل گرفت این ساعت چه زمانی است؟ به ما از ساعت بگو پیامبر می گوید نمی دانم ساعت چه زمانی است؟ بعضی موقع ها اشاره می کند دو تا انگشت خودش را نشان می دهد می گوید من و ساعت مثل این دو انگشت هستم یعنی نزدیک هم و در مجاورت هم هستیم. حتی عده ای که میل زاهدانه زیادی داشتند فکر می کردند آخر الزمان را خودشان شاهد هستند خودشان را برای این وضعیت آماده کرده بودند.

 یک سری کتاب ها، رساله ها یا هر چیزی که بود ملاحم و پیشگویی های شکل گرفت این ها می خواستند آخر الزمان را تدوین کنند علائمش را بگویند. در شیعه بعدها شکل گرفت در بحار علامه مجلسی، جلد 13 برجسته ترینش بود جای دیگر هم بود یعنی آدم های دیگری هم بودند ولی همان زمان هم بودند یعنی در دورانی که انقلاب تبدیل امویان به عباسیان شکل می گرفت یک اوجی از این نوع کتاب ها و آثار پیشگویانه داریم. یا حتی کسانی بودند اسم خودشان را اسم فرزندان شان را مهدی می گذاشتند به این امید که مهدی آخر الزمان هستند. از جمله یکی از کسانی که در امر سیاست خلیفه شد پسر منصور خلیفه دوم عباسی که اسم پسرش را مهدی نام گذاشت برای این که بتواند در رقابت با شیعیان یا دیگران بگوید مهدی آخر الزمان همین مهدی است.

می خواهم بگویم یک جریانی در آن دوران بود امروزه کاملاً مغفول افتاد یعنی امروز اصلاً به آن توجه نمی کنند برای این که نتوانست محقق بشود جریان این بود آخر الزمان نزدیک است اگر آخر الزمان نزدیک است امامت و جایگزینی آن نقطه حساس، اصلی، تاریخی و زمانمند نیست که بخواهند راجع به آن صحبت کنند یعنی همین روزها باید اتفاق بیافتد یا اتفاقاتی است که دارد می افتد.

این نظر را نه تنها درباره اسلام درباره مسیحیت هم دارم تعبیرم این است پیامبرانی که پیامبران بنیانگذار هستند یعنی تأسیس دین می کنند نمی آیند دین را برای یک آینده طولانی طراحی و تأسیس کنند دین را برای انذار زود به مردم دارند می گویند و مردم را می خواهند هشدار بدهند که انذار به موقع می پیوندند در آینده نزدیک پنج سال، ده سال، بیست سال و ... چنان که در برخی از روایات وجود دارد جناب انصاری بهتر از من می دانند مثلاً عاقبت دین اسلام چند سال است؟ بر اساس حروف ابجد این قدر و این قدر است می گفتند پانصد سال می گفتند چقدر زیاد یعنی تعبیر این بود که خیلی کوتاه بوده باشد. پس یک جریان این بود یعنی آخر الزمانی چون آخر الزمان اتفاق نیفتاد مثل دوران مسیح یا بعضی ادیان دیگر می توانم در موردش حرف بزنم شکل به این معنا و سمت شد چگونه باید دین، مدون بشود؟ دین مدون شاخ و برگ پیدا می کند، فقه، کلام، الهیات و خیلی چیزهای دیگر پیدا می کند!

مجری:

فکر می کنم همان نگاهی است که شما فرمودید

استاد ابوالقاسمی:

اولاً مشخص است در دیدگاه ایشان دین را پیغمبرها تأسیس کردند "پیامبران بنیانگذار و تأسیس گر دین را برای آینده طولانی طراح نمی کنند" انگار پیغمبر دین را طراحی می کند. یک نظریه ای ایشان دارد که طبق آن نظریه، اسلام اصلاً دیدگاه و نظر سیاسی برای جامعه نداشت اعتقاد ایشان این است اسلام دید سیاسی نداشت یا اگر داشت خیلی خیلی محدود بود.

نظر آقای انصاری این است بوده ولی فقط و فقط دموکراسی بوده این دو نفر را آوردند راجع به اسلام صحبت کنند و پیغمبران چه کار می کردند؟ این که من یک دکمه دارم می خواهم برای این دکمه ای که اشتباه دستم گرفتم یک قبا بدوزم صحیح نیست. شما کل اسلام را به همین یک دکمه خلاصه می کنید چند نفر راجع به ساعت از پیامبر سوال پرسیدند چرا نمی گویید راجع به مهدی هم سوال پرسیدند.

می گوید اسم فرزندشان را مهدی می گذاشتند این بر عکس نشان می دهد چون مهدی بنا بود آخر الزمان بیاید چرا در روایات این همه کلمه «اشراط الساعة» داریم اشراط یعنی شرط یعنی تا او نیاید ساعت محقق نمی شود. چرا مهدی را جزء «اشراط الساعة» در روایات شیعه و سنی آورده است؟ یعنی تا مهدی نیاید قیامتی محقق نمی شود. اصلاً شما برای صد سال نه ده سال دیگر می خواهد قیامت بشود. وقتی پیغمبر می فرماید یکی از اشراط ساعت مهدی است که دنیا را می گیرد یعنی نظام سیاسی در نظر دارد. وقتی شما می گویی این قدر مسئله مهدی مسلم بود که طرف اسم فرزندش را مهدی می گذارد از روایات سوء استفاده کند پس مشخص است پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) راجع به مهدی مفصل صحبت کرده است چرا قضیه را بر عکس مطرح می کنید؟

لازمه استدلال خود شما این است که پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آن قدر راجع به مهدی گفته باشد راجع به «اشراط الساعة» بودنش گفته باشد همه خیال ها راحت است قیامت نمی خواهد بیاید اول مهدی می خواهد بیاید اسم فرزندم را مهدی می گذارم خلافت را بگیرد و به اصطلاح جهان گشایی کند. بله چند نفری هم اعتقاد داشتند قیامت خیلی نزدیک است یک سری هم منکر کلی بودند. نه یک عده منکر کلی بودند چون یک عده منکر کلی بودند پس دروغ است این طور نمی شود. بله یک عده دغدغه داشتند چون از امت های قبلی راجع به ساعت و قیامت شنیده بودند سوال می کردند.

اما این که اسلام می گوید نزدیک است غلط یا درست است؟ این که راجع به تشکیل حکومت می کند نزدیک است راجع به ظهور می فرماید امر ظهور مثل ساعت است

(لَا تَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَةً)

و جز بطور ناگهانی، به سراغ شما نمی ‌آيد!

سوره اعراف (7): آیه 187

درست است یا غلط است خیلی ساده است یک سری مقدماتی دارد به شما می گویم آقای غضبانی الان این گل به شما نزدیک است شما سر جای تان ده سال بنشینید این گل هم ده سال همین جا است باز از من سوال کنید گل کجا است می گویم گل به شما نزدیک است. دروغ گفتم؟ نه ده سال است نرسیدم چون از جایم تکان نخوردم نزدیک است دو قدم بروم به آن می رسم این دو قدم را باید حرکت کنی.

این که نزدیک است بله نزدیک است اما این حرکت باید صورت بگیرد اگر این حرکت صورت می گرفت خود به خود آن برنامه ریزی عالم طبق روالش صورت می گرفت بنا بود امیر مؤمنان علی ابن ابی طالب به خلافت برسد بعد ائمه دیگر بیایند عالَم پر از مؤمنین می شد آن کسانی که:

(لَوْ تَزَيلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا)

و اگر مؤمنان و کفار (در مکه) از هم جدا می ‌شدند، کافران را عذاب دردناکی می ‌کرديم!

سوره فتح (48): آیه 25

آن افراد بیایند مؤمنین در این عالم آمدن شان محقق بشود چون جهان بینی ما این است یک تعدادی مؤمن بودند خدا عالم را برای امتحان آن ها ساخته است آن ها می آمدند امتحان تمام می شد می رفتند دیگر نیازی به بودن عالَم نبود تمام می شد. اما چون که آن رخ نداد مراحل طولانی تر شد البته خدا نمی دانست؟ چرا خدای متعال می دانست.

خدا نمی دانست شیطان مخالفت می کند؟ چرا می دانست پس برنامه ریزی که در ظاهر صورت گرفت با آن چیزی که خدای متعال می داند متفاوت است لذا این ها با هم هیچ منافاتی ندارند دوباره عرض می کنم مسئله این است که شما برای تصور خودتان اسلام می سازید. این غلط است اسلام آنی که شما تصور می کنید نیست ادعایی هم ندارم الزاماً آنی که بنده دارم می گویم اسلام باشد. ولی به هر صورت ما حداقلش یک سری مطالب، قرائن و شواهدی می آوریم که این ها بالضرورة ثابت می کند دیدگاه های شما نسبت به مهدویت، امامت و خلافت درست نبود. البته عرض کردیم پیغمبرها را الهی می دانیم دین را از خودشان درست نکردند.

 اما مطلب دیگری که آقای قادری مطرح کردند این که دفاع اولیه حتی صدیقه طاهره، حتی امام حسن و حتی امام حسین از یک تشیع سیاسی صرف بوده است به هیچ وجه دیدگاه های آن ها دیدگاه های امامت الهی و مقامات معنوی و امثالهم نبوده است.

مجری:

در کلیپ بعد ببینیم آقای قادری چه گفته است بعد آقای دکتر تحلیل درست را رائه خواهند کرد.

کلیپ شماره پنج آقای حاتم قادری:

آخرین جلمه ام را می خواهم بگویم آن چیزی که در صحبت با آقای دکتر شجاعی اشاره کردم توضیح دادم گفتم نکاتی که بعد از تکوین امر کلامی و الاهیاتی، کلام به الهیات می پردازد ولی من عمد داشتم که الاهیات را به آن اضافه کنم به خاطر ویژگی های که بعد به ائمه نسبت داده می شد. گفتم یک همچنین چیزی که بعدها از نیمه های قرن دوم هجری هسته های اولیه اش شکل گرفت یکی، دو قرن طول کشید تکوین و مدون بشود. اگر می خواستیم به کسانی که در صدر اسلام در زمان پیامبر بودند به تعبیر روشن تر اصحاب کساء یعنی خود پیامبر را کنار بگذاریم علی، حسن، حسین و فاطمه را بر اساس این روایت در نظر بگیریم. آن ها اصلاً تلقیات کلامی، الاهیاتی از امامت نداشتند. جمله ای که در آن برنامه با شما بود در بهترین حالت، در بهترین حالت می گویم به خاطر این که جریان های متعارض وجود دارد. در بهترین حالت از نوعی تشیع سیاسی دفاع می کردند که علی احق بر قدرت است علی بهترین کسی است که بتواند جایگزین پیامبر بشود بدون این که شاخ و برگ های کلامی، الاهیاتی را به او بدهند این شاخ و برگ ها مال بعد است این نکته ای بود که من در آن طرح گفتم برخی چیزها است. حفره های دیگری هم در این وسط وجود دارد نادیده گرفته شده است جناب انصاری صحبت بفرمایند دوباره من به نوبت خودم می پردازم.

استاد ابوالقاسمی:

ادعایی که کردند سوال مان این است شما این که دیدگاه صدیقه طاهره (سلام الله علیها) دیدگاه الاهیاتی نبود از کجا می گویید؟ از روایات می گویید؟ به روایات مراجعه می کنیم می بینیم صدیقه طاهره فرمود:

«مَثَلُ الْإِمَامِ مَثَلُ الْكَعْبَةِ إِذْ تُؤْتَى وَ لَا تَأْتِي‏»

كفاية الأثر في النصّ على الأئمة الإثني عشر؛ خزاز رازى، على بن محمد، محقق/ مصحح: حسينى كوهكمرى، عبد اللطيف‏، ناشر: بيدار، ص 199

جایگاه امام مثل کعبه است اتفاقاً نظام خلافتی که شما می گویید شخص باید دنبالش برود دموکراسی باشد باید رأی جمع کند باید این طرف و آن طرف سخنرانی و تبلیغ کند. اگر غلبه باشد که اهل سنت می گویند باید شمشیر بگیرد و بزند بکشد اما صدیقه طاهره می فرمایند «مَثَلُ الْإِمَامِ مَثَلُ الْكَعْبَةِ إِذْ تُؤْتَى وَ لَا تَأْتِي‏» امام مثل کعبه است این که امام مثل کعبه است با کدام دیدگاه جور در می آید؟

مجری:

قطعاً نصب الهی است

استاد ابوالقاسمی:

«تُؤْتَى وَ لَا تَأْتِي‏» مردم باید پیش او بروند او نباید پیش مردم برود این یک.

 دوم: این که راجع به امام فرمودند:

«الإمام قطب الأقطاب»

 امام قطب اقطاب است این را در ریاحین الشریعة، جلد 1، صفحه 93 و دیگر کتب نقل کرده است. اما سراغ مصادر قدیمی تر برویم مگر صدیقه طاهره نفرمود

«نحن وسيلته في خلقه و نحن خاصته و محل قدسه و نحن حجته في غيبه و نحن ورثة أنبیائه»

كتاب: السقيفة وفدك؛ نويسنده: الجوهري (وفات : 323)، تحقيق: تقديم وجمع وتحقيق: الدكتور الشيخ محمد هادي الأميني، ناشر: شركة الكتبي للطباعة والنشر - بيروت – لبنان: 1413 – 1993 م، ص99

این ها چه است؟ این ها ربطی به خلافت دارد جهان بینی صدیقه طاهره با آنی که شما مطرح می کنید فرق می کند ما وسیله خدا در خلق هستیم آن واسطه بین خدا و مخلوقات ما هستیم چه ربطی به خلافت دارد؟ «نحن خاصته» ما نزدیکان خدای متعال در مردم هستیم. «و محل قدسه و نحن حجته في غيبه و نحن ورثة أنبیائه» ما وارثان انبیاء هستیم. مگر همه انبیاء، خلیفه بودند کلاً اگر سه، چهار تای شان خلیفه شده باشند ما وارثان انبیاء هستیم چه ربطی به خلافت دارد؟ چرا این قدر کوچک کنیم؟ بعضی وقت ها از بعضی از افرادی که گرایشات شیعی ضد انقلابی دارند هم خیلی حالم گرفته می شود، چرا؟ همان حرفی که ما می گوییم تصورات شان راجع به خدا تصورات بسیار پایین است که خدا یک انسان بسیار درجه پایینی است اگر ما انسان ها را یک ذره بالا بردیم پای شان زیر پای خدا می خورد به همدیگر می چسبانند.

لذا انسان ها را نباید این قدر بالا ببریم وهابی ها این طور می گویند یک عده از این آقایانی فکر کردند امام فقط یک حاکم سیاسی، یک ولی فقیه است فقط در همین حد اگر ما گفتیم دستور فلان آقا باید در چند استان اطاعت بشود ولی فقیه شد امام شد. امام این نیست. در جهان بینی صدیقه طاهره، امام «خاصته و محل قدسه» ولی فقیه کِی می تواند این طور باشد؟

یعنی آن کسانی که می گویند شما ولی فقیه را کنار امام آوردید اصلاً امام را نشناختند دقیقاً مثل همان کسانی که می گویند شما امام را کنار خدا قرار دادید تو خدا را نشناختی. خیلی کوچک بینی و کوچک انگاری نسبت به جایگاه امام است «فَجَعل اللهُ طَاعَتَنَا نِظَاماً لِلْمِلَّةِ، وَ إِمَامَتَنَا أَمَاناً مِنَ الْفُرْقَة»

عبارت دیگر:

«لَوْ تَرَكُوا الْحَقَّ عَلَى أَهْلِهِ، وَ اتَّبَعُوا عِتْرَةَ نَبِيِّهِ، لَمَا اخْتَلَفَ فِي اللَّهِ اثْنَانِ»

الإمامة و التبصرة من الحيرة؛ نويسنده: ابن بابويه، على بن حسين‏ (تاريخ وفات مؤلف: 329 ق‏)، محقق / مصحح: مدرسه امام مهدى عليه السلام‏، ناشر: مدرسة الإمام المهدى عجّل الله تعالى فرجه الشريف‏، قم: 1404ق، ص1

«لَمَا اخْتَلَفَ فِي اللَّهِ اثْنَانِ» دو نفر در عالم سر خدا دعوای شان نمی شود چه ربطی به خلافت دارد؟ این که صدیقه طاهره فرمود

«أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ مُحَمَّدٌ وَ عَلِيٌّ»

چه ربطی به خلافت دارد؟

«يُقِيمَانِ أَوَدَهُمْ وَ يُنْقِذَانِهِمْ مِنَ الْعَذَابِ الدَّائِمِ إِنْ أَطَاعُوهُمَا، وَ يُبِيحَانِهِمُ النَّعِيمَ الدَّائِمَ إِنْ وَافَقُوهُمَا.»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج23، ص259

از پیغمبر و علی تبعیت کنید بهشت جاودان خواهید داشت بعد بگوییم حضرت زهرا الهیات نداشت فقط سیاسی بود این طور نمی شود. یا حدیث لوح جابر که دوازده نفر اسم را به عنوان خلیفة الله، خدای متعال در یک لوحی از نور برای صدیقه طاهره فرستاد و جابر ابن عبد الله انصاری دید آن حدیث لوح چه ربطی به خلافت ظاهری دارد؟ خیلی شأنش را داریم پایین می آوریم دقت بکنیم این ها در کجا است؟ در امامه و التبصره مرحوم ابن بابویه قمی متوفای 329 اولین مصادر شیعی است. این آدم متولد قرن سه است متولد قرن سه یعنی اولین قرنی که در آن کتابت به صورت رایج تازه شروع شد دوره بخاری، مالک و امثالهم در همان قرن کتاب نوشت یک همچنین کتابی از صدیقه طاهره، حدیث لوح را نقل کرده است.

بله می توانیم بگوییم من اصلاً روایات شیعی در مورد حرف های حضرت زهرا قبو ل ندارم پس باید سر تشیع بحث کنی نه این که نتیجه گیری کنی. شما اگر می گویید من روایات شیعه را نمی پذیرم جهان بینی صدیقه طاهره ایدئولوژی و الاهیاتش را بر اساس این روایات نمی پذیرم چون این روایات را قبول ندارم دیگر شما حق نداری استنتاج بکنی باید بگویی من مرحله اول با شیعه سر این بحث می کنم آیا این مبانی درست هست یا درست نیست؟ وقتی هنوز این بحث را نکردی می گویی من این ها را قبول ندارم پس چنین و چنان مصادره به مطلوب می شود.

 لذا این گونه استدلال ها، استدلال های منطقی و صحیحی نیست این که صدیقه طاهره، امام حسن و امام حسین از یک تشیع سیاسی دفاع کردند که حضرت علی حق است نه این که مردم نمی فهمیدند که حضرت زهرا (سلام الله علیها) چه می گوید یک بحث است. اما این که آیا او این ها را فرمود؟ بله روایات متعدد داریم که حضرت زهرا (سلام الله علیها) امامتی مثل امامتی که ما الان به آن اعتقاد داریم را بیان کردند حالا مردم نفهمند مثل خیلی از چیزهایی که پیغمبر (صلی الله علیه و آله) گفتند و مردم نفهمیدند چون مردم نفهمیدند تمام شد آن حرف ها غلط بود، یا پیغمبر نگفتند؟ نه پس این هم اشکال بعدی فرمایشات ایشان است.

مجری:

در مورد کلیپ بعدی اگر نکته ای است بفرمایید

استاد ابوالقاسمی:

کلیپ بعدی از آقای انصاری است مانعان زکات را ادعا کردند این ها یک قرارداد اجتماعی با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بسته بودند لذا تا پیامبر از دنیا رفت گفتند آن قرارداد تمام شد دیگر زکات نخواهیم داد.

مجری:

کلیپی که جناب آقای ابوالقاسمی توضیحش را دادند ببینیم

کلیپ شماره شش از آقای انصاری:

بعد از این که ابوبکر به خلافت می رسد عده ای از مسلمان ها در قبائل بخصوص جنوب شبهه جزیره تصمیم می گیرند دیگر زکات به مدینه نفرستند. ادعای شان این بود می گفتند پیمان مان با پیغمبر بود از لحاظ اجتماعی ما یک ایمانی به پیغمبر داشتیم ولی در عین حال از لحاظ اجتماعی و پیمان های قبیلگی در دوره پیغمبر چون این پیمان برقرار بود بنابراین یک نوع مالیاتی به پیغمبر می دادیم در مقابل تعهد پیغمبر در دفاع و حمایت از ما و این حمایت می دانید اصطلاحاتی مثل دمه یا جوار سابقه عربی دارد حتی قبل از اسلام هم بوده است. گفتند وقتی که پیغمبر از دنیا رفت تعهدی این طوری نداریم.

 ابوبکر تلاش و استدلال کرد به این که تبعیت شما از من همچنان باید مثل دوره پیغمبر ادامه پیدا کند و بعد به جنگ شان رفت که معروف به جنگ های رِده است یعنی ادعا کرد که این ها مرتد شدند. این ارتداد را در یک کانتکس مذهبی هم مطرح می کرد به این معنا که می شود با آن ها جنگید و آن ها را کشت!

مجری:

برای هر چیزی در دین اسلام مشخص است جزیه، بحث مالیات و زکات و نماز است.

استاد ابوالقاسمی:

سوال اگر پیغمبر به عنوان کسی که حاکم کل شد یک قرارداد اجتماعی بست که من زکات می گیرم و از شما مثلاً حمایت می کنم بهترین فرد برای دادن زکات چه کسی است؟ جانشینش است پیغمبر بود الان هم جانشین دارد بهترین فرد برای این که از پیامبر حمایت کند جانشینش است یک نفر، یک لشکر ده هزار نفری دارد تا حالا از ما حمایت می کرد مُرد جانشینش آمد همان لشکر را دارد قرارداد را برای چه به هم بزنم؟ این دقیقاً بر عکس فرمایش شما و به ضرر شما است علاوه بر این، آن چیزی که در روایات آمد علت ندادن زکات این نبود که ما یک قرارداد اجتماعی با پیغمبر داشتیم با ابوبکر نداریم بلکه:

«قالوا فلسنا ندفع زكاتنا الا إلى من صلاته سكن لنا»

البداية والنهاية؛ اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي أبو الفداء الوفاة: 774، دار النشر: مكتبة المعارف – بيروت، ج 6، ص 311

آیه قرآن فرمود:

(خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ)

از اموال آنها صدقه ‌ای (به عنوان زکات) بگير، تا بوسيله آن، آنها را پاک سازی و پرورش دهی! و (به هنگام گرفتن زکات،) به آنها دعا کن؛ که دعای تو، مايه آرامش آنهاست؛ و خداوند شنوا و داناست!

سوره توبه (9): آیه 103

پیغمبر، زکات که آوردند دعا کن زندگی شان سر و سامان می گیرد طرف می آمد زکات می داد حضرت دعا می کردند گوسفندانش چهار قلو می زایید. برکت را در زندگیش می دید نه به خاطر آن جایگاه اجتماعیش پیغمبر به وحی وصل بود دعا می کرد مستجاب می شد جانشین او هم باید همان طور باشد. ما به جانشینی می دهیم که به وحی وصل باشد دعا می کند زندگی ما متول بشود در البدایة و النهایة آمده است.

یا عبارت دیگر در کتاب فتوح ابن أعثم کوفی می گوید آقای زیاد ابن لُبید به عنوان منکر زکات معرفی می شود گفت:

«لا والله ! ما أزلتموها عن أهلها إلا حسدا منكم لهم وما يستقر في قلبي أن رسول الله (صلى الله عليه وسلم وآله) خرج من الدنيا ولم ينصب للناس علما يتبعونه»

الفتوح؛ نويسنده: أحمد بن أعثم الكوفي (وفات: 314)، تحقيق: علي شيري ( ماجستر في التاريخ الإسلامي)، ناشر: دار الأضواء للطباعة والنشر والتوزيع، 1411ق، ج1، ص49

علی شایسته خلافت بود شما از او از روی حسادت گرفتید نمی شود پیغمبر، علی را مشخص نکرده باشد نمی شود جانشین تعیین کرده باشد در غدیر تعیین کرد نه چون این ها می گفتند علی عزل شده اگر عزل شده باشد باید یکی دیگر را مشخص کرده باشد. اتفاقاً این هم دقیقاً بر اساس مخالف برداشت های شما است. می گوید نمی شود آن پیغمبری که من می شناسم حکومت تشکیل داد عرب های بادیه نشین که هیچ چیز نمی فهمیدند تبدیل به یک کشور کرد نمی شود جانشین تعیین کرده باشد. عبارت دیگر در فتوح ابن أعثم

«ولو قام رجل من أهل بيته لاطعناه»

یکی از خانواده اش بیاید قبول می کنیم

«وأما ابن أبي قحافة فلا والله ما له في رقابنا طاعة ولا بيعة»

ما با ابوبکر بیعت نداشتیم بیعت ما با پیغمبر و اهلش بود بعد گفت

«أطعنا رسول الله إذ كان بيننا * فيا عجبا ممن يطيع أبا بكر»

الفتوح؛ نويسنده: أحمد بن أعثم الكوفي (وفات: 314)، تحقيق: علي شيري ( ماجستر في التاريخ الإسلامي)، ناشر: دار الأضواء للطباعة والنشر والتوزيع، 1411ق، ج1، ص47

یا عبارت دیگر:

«لا نؤدي الزكوة إليه حتى يصح عندنا لمن الأمر ومن استخلفه رسول الله صلى الله عليه وسلم بعد»

فرق الشيعة؛ اسم المؤلف: الحسن بن موسى النوبختي الوفاة: 310، دار النشر: دار الأضواء - بيروت - 1404هـ - 1984م، ج1، ص4

نگفتند یک قرارداد اجتماعی با پیغمبر داشتیم پیغمبر زکات می دهیم شما مثلاً‌ پلیس، نیروی انتظامی یا راه سازی بفرستید کارها را انجام بدهد. پیغمبر خلافتی تعیین کرد هر که او تعیین کرده باشد به او زکات می دهیم اصلاً خلافت به دیدگاه های خلافی،‌ اجتماعی و سیاسی که شما می گویید نبود دیدگاه همه اش الهی بود.

مجری:

همه در عصر حیات پیامبر بودند، وقت مان خیلی کم است نکته خاصی است بفرمایید

استاد ابوالقاسمی:

مجدداً عرض می کنم آن چیزی که در این مناظره دیدیم بعضی از این بزرگواران مطالعات خیلی خوبی دارند تلاش های زیادی کردند ولی بحث سر این است اول باید تشیع را بشناسیم بعد تاریخ را با آن بسنجیم. اما نه این که یک تاریخی برای خودمان درست بکنیم آن هم تاریخی که طبری ها و امثالهم نوشتند روایات تاریخی شیعه را هم کلاً کنار بگذاریم بعد بگوییم حالا که این طور است پس امامت و تشیع این بوده این برداشت یک برداشت صحیح و درستی نیست.

مجری:

از نظر علمی همان طور که جناب آقای دکتر هم فرمودند یاد گرفتیم و استفاده کردیم مبنا را باید درست تشخیص داد آن خط کش می شود و طبق آن خط کش باید ببینیم نتیجه چه می شود؟ استاد عزیز از حضورتان در این برنامه خیلی متشکریم. بینندگان عزیز امیدوارم دقایقی که در خدمت تان بودیم برای تان مورد استفاده قرار گرفته باشد تا برنامه دیگر خدا یار و نگهدار تان باشد. اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ

 


راه روشن - تحلیل مناظره حاتم قادری و حسن انصاری 02>

مناظره حسن انصاری حاتم قادری دگراندیشان دینی خلافت امامت الهی حضرت فاطمه سلام الله علیها شبهه تشیع تاریخ طبری