-
کاوش - خشونت در اسلام 7 مهر 1403
1:25:48 دقیقه -
کاوش - واکاوی ازدواجهای میان علویان و امویان 24 شهریور 1403
1:25:19 دقیقه -
کاوش - سرنوشت اهل بیت علیهم السلام بعد از شهادت امام حسین علیه السلام 10 شهریور 1403
1:25:18 دقیقه -
کاوش - زیارت اربعین و عزاداری 27 مرداد 1403
1:20:39 دقیقه -
کاوش - اولاد امام حسین علیه السلام 20 مرداد 1403
1:24:38 دقیقه -
کاوش - رحمت و رأفت امام حسین علیه السلام در جنگ 13 مرداد 1403
1:17:23 دقیقه -
کاوش - مخالف قرار دادن مکتب اهل بیت علیهم السلام با ایرانیان 6 مرداد 1403
1:23:27 دقیقه -
کاوش - جبر و اختيار در حادثه ي کربلا 30 تیر 1403
1:24:22 دقیقه -
کاوش - رفتارهای سیاسی حضرت علی (علیه السلام) 9 تیر 1403
1:18:06 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات ازدواج های امیرالمومنین علیه السلام 19 خرداد 1403
1:24:38 دقیقه -
کاوش - غزوه بنی قریظه و پاسخ به شبهات درباره آن 12 خرداد 1403
1:23:53 دقیقه -
کاوش - ارتباط شعرای بزرگ ایرانی و برجسته با ادبیات اسلامی 5 خرداد 1403
1:23:00 دقیقه -
کاوش - کودکهمسری در دین اسلام 25 فروردین 1403
1:26:46 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 18 فروردین 1403
1:22:45 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 12 فروردین 1403
1:23:02 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 19 اسفند 1402
1:27:59 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 12 اسفند 1402
1:23:21 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 21 بهمن 1402
1:25:07 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 14 بهمن 1402
1:26:32 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 7 بهمن 1402
1:28:35 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 23 دی 1402
1:24:27 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 2 دی 1402
1:24:47 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 18 آذر 1402
1:24:02 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 20 آبان 1402
1:25:34 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 13 آبان 1402
1:24:17 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 6 آبان 1402
1:24:35 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 29 مهر 1402
1:26:17 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 15 مهر 1402
1:23:7 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 8 مهر 1402
1:23:04 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 18 شهریور 1402
1:21:33 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 4 شهریور 1402
1:24:48 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 28 مرداد 1402
1:25:59 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 21 مرداد 1402
1:23:26 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 14 مرداد 1402
1:22:40 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 24 تیر 1402
1:27:11 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 10 تیر 1402
53:34 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 3 تیر 1402
1:22:44 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 27 خرداد 1402
1:27:53 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 20 خرداد 1402
1:25:41 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 6 خرداد 1402
1:24:46 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 30 اردیبهشت 1402
1:24:11 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 23 اردیبهشت 1402
1:24:16 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 16 اردیبهشت 1402
1:27:24 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 9 اردیبهشت 1402
1:26:42 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 26 فروردین 1402
1:22:57 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 19 فروردین 1402
1:23:27 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 7 فروردین 1402
1:16:14 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 29 اسفند 1401
1:23:47 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 8 اسفند 1401
1:16:31 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 1 اسفند 1401
1:23:54 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 24 بهمن 1401
1:23:49 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 17 بهمن 1401
1:23:46 دقیقه
کاوش - خشونت در اسلام 2
قسمت پنجاه و سوم برنامه کاوش با کارشناسی دکتر روستایی
دیگر قسمت ها
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
عنوان برنامه: کاوش
عنوان بحث: (پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام)
تاريخ: 14/ 07/ 1403
استاد: حجت الاسلام و المسلمین روستایی
مجری: سید محمد صفایی
مجری:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ و بِه نَستَعِین أللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِه محمد و عَجِل فَرَجَهُم وَاحشُرنا مَعَهم و لَعن اعدائَهم.
سلام علیکم خدمت شما بینندگان عزیز و ارجمند دوستداران و موالیان حضرات آل الله صلوات علیهم اجمعین در اقصی نقاط جهان شب شما به خیر و نیکی باشه ان شالله شنبه شب در خدمت شما هستیم از شهر مقدس قم جوار کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها و از قاب شبکه جهانی حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف با برنامه کاوش که اختصاص داره به پاسخ به شبهات باستان گرایان همچون هر هفته و هر برنامه در خدمت کارشناس ارجمند جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای دکتر روستایی هستیم ان شالله امشب هم از محضرشون استفاده خواهیم کرد حاج آقا سلام علیکم خوش آمدید بفرمایید در خدمتیم.
استاد روستایی:
علیکم السلام ورحمة الله،
بنده هم خدمت حضرتعالی و بینندگان عزیز و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولیعصر اروحناه له الفدا عرض سلام و ادب و احترام دارم و عرض تسلیت مجدد دارم تبرشهادت سردار مقاومت سید حسن نصرالله و یاران همراشون رو امیدوارم که بتوانیم رهرو راه این شهیدان باشیم و بتوانیم در جایگاه خودمان به بینندکان عزیز خدمت بکنیم و از قاب شبکه جهانی حضرت ولیعصر لحظات خوشی رو برایشان رقم بزنیم
مجری:
ان شالله رب العالمین خیلی ممنون و مچکرم خب بفرمایید مقدمه ای داشته باشید پیرامون مباحث امشب و کلیپ هایی که قراره پخش بشه شبهاتی که قراره پخش بشه و جناب عالی ان شاالله بررسی خواهید کرد و پاسخ خواهید داد بفرمایید در خدمتیم
استاد روستایی:
عرض کنم محضر مبارکتون همونطوری که بینندگان عزیز ارجمند مون احتمال میدم خاطرشون باشه ما جلسه گذشته یک بحثی داشتیم به نام خشونت در اسلام بله یعنی اون کلیپ هایی که این آقای سلیمانی امیری مطرح می کنه و مربوط به اینکه مثلا می خواد یکه جورایی اسلام رو دین خشن جلوه بده خب باز در همون راستا برنامه داریم البته این رو خدمت شما عرض بکنم ایشون همیشه وکیل مدافع اون افرادی است که در واقع به نوعی وقتی سیره و روش و زندگیشونو بررسی می کنیم در تاریخ خب سیره و روش و منشی نیست که مطابق روش رسول خدا صلوات الله سلام علیه و آله و امیرالمومنین علیه صلوات الله و سلام باشه یا از معاویه دفاع می کنه یا از یزید دفاع می کنه حالا در این کلیپی که ما امشب می خواهیم در موردش صحبت بکنیم خب اولا خیلی وقیحانه میاد و پیامبر رو با چنگیز خان مغول در واقع مقایسه می کنه و امیرالمومنین رو همینطور و بعد میگه که به دفاع از بالاخره افرادی مثل عمر و ابوبکر و عثمان می پردازه و میگه بین این ها نباید تفاوتی قائل شد حالا این کلیپ رو با هم دیگه ببینیم و بعدش ان شالله خدمتتون هستیم
مجری:
بسیار عالی کلیپ اول و در حقیقت صوت اول رو می بینیم و ان شالله مجددا برمی گردیم
کلیپ اول:
وقتی ما به این مسئله نگاه کنیم شما چه تفاوتی بین محمد و چنگیز خان هست؟ حالا جالب اینه که چنگیز خان دست به حمله به ایران یا جای دیگه رو نداشت او یکسری بازرگان فرستاد آقای قایر خان که حاکم اترار بود اونا رو کشت این نمایندگان چنگیز خان رو کشت سرشون واسش فرستاد و این سبب شد تو او حمله بکنه اما اسلام از همون ابتدا بدون این که کسی با اونا کاری داشته باشه در قرآن خودش این ایدئولوژی رو آورده که ما باید فتنه رو از جهان محو بکنیم خب چه تفاوتی می کنه بین چنگیز خان و محمد در اون تفکر آدم کشی مثلا شما بین ابوبکر و عمر و عثمان و علی تفاوتی می بینید با فرزندان چنگیز جوچی اکتای جغتای تفاوتی می بینید تفاوشون در کجاست نه تفاوتی نداره فقط اینکه چون ما باور کردیم که یک عده مقدس هستند هر چقدر رفتار اون ها جنایتکارانه باشه برای ما یک توجیهی به همراه داره یه دلیلی به همراه داره ما حکمتش رو نمی دونیم ولی وقتی دیگران برای ما مقدس نیستن خیلی قشنگ در مورد اون ها قضاوت می کنیl تمام این مطالبی که ما داریم عرض می کنیم بخصوص دو بخش اول برای این بود که بدانیم جغرافیای یک تفکری مثل زمین بازی میمونه مثل قاعده یک بازی میمونه کسانی که در اون زمینه دارن فعالیت می کنین تافته ی جدا بافته نیستن یعنی شما فکر نکنید محمد و عمر و ابوبکر و همه جنایت کار بودن به غیر از علی یا عمر و ابوبکر و عثمان و خلفای اموی و عباسی همه جنایتکار بودن به غیر از محمد و علی نشدنی است یک ساختار در هم تنیده است من این نقل قول آقای هیصمان رو بارها آوردم
مجری:
خب بله با هم شنیدیم همونطور که آقای دکتر روستایی فرمودن در حقیقت یک قیاسی رو می خواد مطرح کنه و طبق روال همیشگی اش پیامبر اکرم رسول رحمت حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله سلم و امیرالمومنین رو که نفس واحده هستن در حقیقت می خواد ببره زیر سوال و بقیه رو حتی تطهیر می کنه حتی یعنی حاضر چنگیز خان مغول رو هم تطهیر کنه برای اینکه پیامبر و امیرالمومنین رو زیر سوال ببره بفرمایید استفاد می کنیم
استاد روستایی:
خواهش می کنم عرض کنم محضر مبارک شما خب ایشون در واقع در این کلیپ وکیل مدافعه چنگیز خان مغول شده بله و پیشرفت کرده و بعد میاد به قول معروف امیرالمومنین و رسول خدا رو در کنار ابابکر و عمر و عثمان می بینه ما اینجا دانش تاریخ به جهت اینکه یک دانش فرا مذهبیه اینجا می خواهیم با نگاه تقدس اجازه بدید به افراد نگاه نکنیم چه
مجری:
که ایشون میگه چون شما دارید مقدس می پندارید این ها رو
استاد روستایی:
یعنی چه عرض کردم خدمت شما اون کسانی که نزد شیعه معتبرن و چه کسانی که نزد اهل سنت دارای بالاخره که اعتباری هستن بزارید اینجوری نگاه نکنیم بله و عملکرد افراد رو بررسی بکنیم حتی اجازه بدید که نگاه به چنگیز هم با یک نگاه فرا مذهبی باشه و واقع قصه رو ببینیم ببینید جناب چنگیز خانم مغول بالاخره اونایی که تاریخ خوندن و بالاخره با اسم چنگیز به گوششون خورده اسم چنگیز عجینه با بی رحمی با خون ریزی یعنی اگر کسی بگه آقا مثلا چنگیز آیا خاطره خوبی از چنگیز به ذهنش میاد خیر چنگیز یک شخصیتی بود که حتی از کودکی خودش به دنبال خونریزی بود و شما در ده سالگی چنگیز رو می بینید که بر سر غنائم یک شکار برادر خودشون رو می کشته در سن ده سالگی با چه مقدار زنانی در اختیار داره و و و نکاتی که در موردش گفته شده و خون ریزی های او صفحه ی تاریخ رو سیاه کرده به نظرم میاد که بخواهیم ما درباره ی خون ریزی های چنگیز صحبت بکنیم وقت برنامه گرفته میشه و همین به قول معروف برای میزان درک و فهم آقای سلیمانی امیری همین بس که مدافعه چنگیز خان مغول شدن یعنی کسی که حرف این آقا رو بود بشنوه میفهمه این آقا چنگیز از ده سالگی دنبال قتل و غارت خون ریزی بود حالا شما میای مثلا پیامبر اکرم رو که در دوره ی قبل از نبوت به امین معروف بود به خاطر پاکی و به قول معروفا حالا چه از نظر پاک دامنی نسبت به مسائل ناموسی چه از نظر پاکی در پاک دستی
مجری:
صداقت
استاد روستایی:
و صداقت و درست گفتاری اینا رو می خواد با هم یکی بکنه یا مثلا با امیرالمومنین سلام الله علیه که ما قبلا نقل کردیم که وقتی خواهر عمرو بن عبدود آمد بالای سر جنازه داداشش گفت که
لو کان قاتله او غیر قاتله
اگر قاتل داداشم غیر از این علی بن ابی طالب بوده که او رو در واقع کشته باید به قول
لکان ابکی آخر ابدی
یعنی من تا آخر روزگار باید برای این گریه می کردم
اما ولکن قاتله من لایعاب به
قاتلش کسیه ک اصلا عیب روش نمیشه گرفت
و بعد یه کلمه ای رو بکار می بره میگه این شخصیت در بعضی نقلا در مورد پدرم آمده اما در بعضی نقل ها در مورد خود حضرت آمده که این معروفه به بیضه البلد بود و بیضه البلد یعنی کسی که تمام شهر رو حرف او حساب می کنند در نزاع ها به او مراجعه می کنند و او فصل الخطابه یعنی یک بزرگ زاده بزرک منش در واقع خب این امیر المومنین اون پیامبر است آخه اینا با چنگیز این مشخصه که این آقا جزء تعصب ناروا و جز حقد و کینه نسبت به این آقایون چیزی در سینه اش نیست و گرنه اگر الفبای تاریخ رو خوانده باشه کور نیست که چنگیز مشهور تر از اونه که آقای سلیمانی امیری اینجا بخواد وکیل مدافعه اش بشه این نکته اول و اما نکته دوم من عرض کردم اجازه بدید چه به رسول خدا و امیر مومنان علیه صلوات الله و سلام که برای شبعه و سنی محترما و چه به عمر و ابابکر و عثمان که برای اهل سنت محترما و جایکاه دارن اجازه بدید با نگاه تقدس نگاه نکنیم و عمکلرد رو بررسی بکنیم و قول به شما می دیم که از منابع شیعه هم چیزی برای شما نقل نکینم از دیدگاه خود اهل سنت در واقع گزارشاتی درباره این افراد وجود داره درباره جنگ هاشون درباره نحوه مواجهه شون با دشمنانشون خب عرض بکنیم ببینیم که چه نتیجه ای خواهیم گرفت ببینید ما شخصیتی رو در تاریخ داریم به نام ابوسفیان که این ابوسفیان فردی است که از ابتدای رسالت رسول خدا به دنبال دشمنی با حضرت بود چه جوری این رو عرض می کنم یک گزارشی رو مرحوم سید بن طاووس در کتاب طرف داره درباره به نقل از عیسی بن مصطفاد اونجا نقل می کنه که عیسی بن مصطفاد از امام صادق اینجوری که خاطرم هست می پرسه که بالاخره
کیف اسلمت خدیجه کیف اسلمت علی و کیف اسلمت خدیجه
امام صادق از پدرشون امام باقر نقل می کنند که نحوه اسلام حضرت خدیجه رو ذکر می کنه اونجا میاد بیان می کنه میگ زمانی که حضرت خدیجه سلام الله علیها مسلمان شد خب پیغمبر از اون عهد و پیمانی گرفت که یکیش ولایت امیر المومنین و پذیرش ولایت امیر المومنین بود و دومیش
معادات اعداء الله
دشمنی با دشمنان خدا
بعد تا میرسه به اینجا میگه برائت باید بجویی از شیطان رجیم و اتباعش
و الاحزاب
و سه تا حزب
که یکی از اون حزب ها
امیه
بنی امیه است خب نماینده بنی امیه کی بود ابوسفیان و در مصادر روایی معتبر اهل سنت هم ما روایت داریم که رسول خدا در واقع کی از تیره هایی که رسول خدا به شدت از اون ها تنفر داشت بحث این تیره امویان بود و خب افرادی بودن که عرض کنم خدمت شما با رسول خدا رابطه خوبی نداشتن اهل بیت رو لعن می کردن و و و جرم های متعددی که در واقع در مورد این ها در تاریخ روایت شده هم در مورد فسادشون هم در مورد مبارزه این ها با دین و امثال این حرف ها که من نمی خوام وقت برنامه رو با ذکر این موارد بگیرم خب شما ببینید این بنی امیه در راس این ها شخصیتی است به نام ابوسفیان تمامی جنگ هایی که رسول خدا داشته یا ابوسفیان نقش اول رو در اون جنگ ها داشته شما در جنگ بدر ببین در جنگ احد ببین و یا اینکه یک نقش حمایتی خیلی قوی داره یعنی مثلا حتی وقتی پیامبر با یهود در واقع می جنگه خب هم پیمانش کیه؟ هم پیمان یهود ابوسفیان خب این ابوسفیان یک شخصیتی است که به قول معروف تا تونسته خون به جگر پیامبر کرده اما رسول خدا با اون چکار می کنه شما در ماجرای فتح مکه ملاحظه بکنید منابع تاریخی ما گزارش کردند یک کتابی داریم به نام الرد علی سیر الاوضاعی که ابو یوسف نوشته این رو یعنی قاضی ابو یوسف یعقوب بن ابراهیم انصاری خب این قاضی ابو یوسف از شاگردان ابو حنفیه است شخصیت بزرگ کتاب مقدم متقدم عذر خواهم کتاب متقدم خب این کتاب در واقع تصحیح با ابو الوفا افغانی است که در هند تدریس داره در حیدر آباد همین کتاب به چاپ رسیده و عرض کنم که رضوان محمد رضوان هم بر این کتاب در واقع اشراف داشته بر چاپ این کتاب در اینجا در صفحه صد و هفتش باب فی المسلم اینجا بحث می کنه
قال ابو یوسف ان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم عفا عن مکه و اهلها
رسول خدا وقتی مکه رو فتح کرد از مکه و اهل مکه چکار کرد عفوشون کرد و اون ها رو بخشید چی فرمودن
قال
حضرت فرمودن
و من اغلق علیه بابه فهو آمن
کسی که درب خانه اش به روی او بسته بشود او در امنیت است
یعنی برو داخل خانه درب رو ببنده
و من دخل المسجد فهو آمن
هر کسی که وارد مسجد بشه در امنیت است
و من دخل
کسی که وارد بشود در کجا
دار ابی سفیان فهو آمن
هر کسی که وارد بشود در خانه ابو سفیان فهو آمن
کدوم ابوسفیان است؟ همونی است که در تمامی جنگ های رسول خدا یا در نقش اول رو بازی کرده یا پشت صحنه بوده این دشمن درجه یک رسول خدا بوده خب اینو با چنگیز خان تو یکی می کنی این برخورد کریمانه رو بعد داره که
و نهی عن القتل الا نفرا قد سماهم
رسول خدا آمدند گفتند آقا هیچ کس رو نکشید مگر بعضی از افراد رو که نام بردن
که دیگه اونا جرمشون غیر قابل بخشش بود تا ادامه ماجرا و بعد هم جالب اینجاست وقتی که این ها آمدند و بالاخره
و قال لهم حین اجتمعوا فی المسجد
زمانی که این ها در مسجد جمع شدن این ها گفتن که
ما ترون
پیامبر فرمودن
ما ترون انی صانع بکم
شما فکر کردید من با شما چکار می کنم یعنی کیا کسانی که دشمن پیامبر هستن حالا پیامبر این ها بهشون امان نامه داده گفته توی مسجد برید توی خونه برید مشکلی نیست حالا اومدن توی مسجد پیامبر فرمودن
ما ترون انی صانع بکم
خب فکر کردید من باهاتون چکار می کنم گفتند
خیرا
کار خوبی می کنی با ما تو با ما خوب برخورد می کنی
اخ کریم و ابن اخ کریم
شما برادر کریم و بخشنده ما هستی و پسر برادر بخشنده حضرت چی فرمودن
اذهبوا فانتم الطلقا
برید آزادید بردی آزادید
به کی داره اینو میگه به کسانی که سال ها دشمنش بودن و از این شهر اخراجش کردند بیرونش کردند از این شهر تبعیدش کردند کاری کردند بره از این شهر نمونه
مجری:
در شعب ابی طالب چه سال هایی
استاد روستایی:
چقد در شعب ابی طالب آزارش دادن چند سال چقد یارانش رو شکنجه دادن چقدر بعد از حضرت ابوطالب این ها پیامبر رو آزار دادند و اذیت کردند
بعضی ها به شهادت رسیدن مثل حضرت حمزه به شهادت رسیدن چقد جنگ بله عموشون حضرت حمزه و خیلی از یارانشون یاسر پدر عمار مادرشون سمیه و و افراد متعدد یعنی عزیز دردونه های رسول خدا رو به شهادت رسوندن و کشتن چقد مثلا بلال غلام حضرت رو چقدر اینا شکنجه دادن و امثال اینها چقدر آزاد دادن اما حضرت فرمودند
اذهبوا و انتم الطلقا و لم یجعل شیئا قلیلا و لا کثیرا من متاعهم غنائم
یک ذره چه کم چه زیاد از بالاخره دارایی اون ها رو بعنوان غنیمت قرار نداد خب این برخورد کریمانه در فتح مکه
مجری:
یعنی واقعا توی مکه اگر وارد می شدند همین اموال و دارایی که در مکه بود فکر می کنم برای مسلمانان چقدر می تونست غنیمت ها
استاد روستایی:
بله خب شما ببینید نگاه کنید اولا نگاه کنید اهل مکه تجارت پیشه بودند
مجری:
بله اصلا کارشون همین بود
استاد روستایی:
و اونم نه تجارت داخل حجاز نه تجارت بیرونی داشتن
بین المللی اصطلاحا
بین المللی اینا بالاخره مولتی میلیاردرهای اون موقع بودن خب اینا تجارت های خارجی داشتن بعد از اون طرف یک سری اصحاب پیامبر دارن معروف هستند به اصحاب صفه که در پایین انتخای مسجد حضرت این ها رو جا داده بود یک سقفی براشون زده بود و این ها حتی لباس فقط به اندازه ی بالاخره ستر عورت داشتن
مجری:
بی خانمان بودن دیگه اصطلاحا
استاد روستایی:
بله میگم حتی لباس درست هم نداشتن و بعد به اندازه ای که عورتشون رو بپوشونن لباس داشتن خب این ها اموالشون چی شده بود همه رو توی مکه گذاشته بودن جانشون و دینشون رو برداشته آورده بودن مدینه امالشون اونجا بود خب اموال این ها رو کی برداشته بود غضب کرده بود همین ها همین آقایون مکه ای اهل مکه خب این ها اگر می خواست رسول خدا انتقام فقط اموال این ها رو بگیره ازشون پوستشون رو می کند
اذهبوا انتم الطلقا
برید آزادید
خب این یک برخورد کریمانه باز با شخص ابوسفیان شما نگاه کنید در کتاب اسد الغابه فی معرفه الصحابه جلد دوم صفحه دویست و پنج میگه
وکانت رایه رسول الله بید سعد بن عباده یوم الفتح
روز فتح مکه پرچم رسول خدا به دست سعد بن عباده بود
فمر بها علی ابو سفیان
آقای سعد بن عباده از کنار ابوسفیان عبور کرده
وکان ابوسفیان قد آسلم
ابوسفیان بالاخره به زور این شمشیر خلاصه مسلمون شده بود
فقال به سعد
سعد بهش گفت
الیوم یوم الملحمه
امروز روز انتقامه
الیوم تستحل الحرمه
امروز اون خلاصه احترام شما دیگه حلال میشه دیگه احترامی نخواهید داشت
الیوم
امروز
اذل الله قریشا
امروز خدا قریش رو ذلیل کرد
فلما مر رسول الله فی کتیبه من الانصار
زمانی که رسول خدا داشتن از کنار یکی از طوایف انصار که اونا هم بالاخره پرچمی داشتن رد می شدن
ناده ابوسفیان
ابوسفیان صدا زد
یا رسول الله امرت بقتل قومک
آقا دستور دادی ما رو بکشن آقا ما قومتیم
زعم السعد
سعد گمان کرده که
أنه قاتلنا
گمان کرده که بالاخره قاتل ماست و می خواد ما رو بکشه
و قال عثمان و عبدالرحمان بن عوف
عثمان و عبدالرحمان بن عوف گفتن یا رسول الله ما نأمن سعدا أن تکون منه صوله فی قریش
ما خلاصه ایمن نیستیم از سعد که بالاخره قریش با او قریش از دست او راحت باشند رسول خدا چی فرمودن فرمودن
یا اباسفیان الیوم یوم المرحمه
امروز روز انتقام نیست امروز روز رحمته
الیوم أعز الله قریشا
امروز خدا قریش رو عزت داد نترسید من هستم بعد رسول خدا اومدن
فأخذ رسول الله اللواء من سعد
آمدن از سعد گرفتن پرچم رو
و أعطاه ابنه قیسا
دادن به قیس پسرش
و قیل أعطی اللواء الزبیر بن العوام
در بعضی نقل ها داریم که پرچم رو به ربیر دادن
و قیل امر علیا و فأخذ اللواء
در بضعی نقل های دیگه داریم که پرچم رو دادن دست امیر المومنین علی صلوات الله وسلام علیه
و وارد مکه خب آقا آقای سعد ب عباد خب رئیس خزرج بود در مدینه حتی حضرت اومدن پرچم به یه مهاجر دادن زبیر خب پسر عمه رسول خداست خودش قریشیه بله امیر المومنین پسر عموی رسول خدا خودشون قریشی هستند و جفتشون مهاجرن یعنی رسول خدا حتی خواست این میزان یعنی نیومد این رو حالا اون نقل داره که داد به پسرش قیس اما نقل در واقع حالا اون پژوهشی که من کردم نقل درست امیرالمومنینه اما حالا فرض کنید یا امیر المومنین یا زبیر یعنی یه دو تا شخصمیتی که خودشون مهاجر و قریشی هستن خب این برخورد با کیه با در واقع ابوسفیانه و نه فقط با ابوسفیان بلکه با قریش قریشی که سیزده سال در مکه خون به جگر رسول خدا کردن که در تاریخ داریم بعد از وفات حضرت ابوطالب اذیتی نبود اینا نکنن یعنی شدت اذیت اینا خیلی زیاد شد که پیامبر به شدت دیگه در اون زمان آزار دیدن و بعد رفتن به سمت طائف و این ها خب ببینید اینا با پیامبر بعدم که تازه پیامبر رفته مدینه حکومت تشکیل داده در تا فتح مکه هشت سال دیگه هشت سال هر جنگی بگید علیه پیامبر اینا ترتیب دادن خب هرکی جای پیامبر بود اینار رو با اره گردنشون رو می برید یعنی نبود
مجری:
همون کاری که که چنگیز کرده بود
استاد روستایی:
بدتر از چنگز با اینا برخورد می کرد ولی خب پیامبر اینجور داره برخورد می کنه حالا میاد میگه نه آقا آخه چی می فهمی خاطرات خوبی
مجری:
ان شاله با چنگیز محشور بشه دیگه
استاد روستایی:
خب این نکته دوم ما جنگ احد یه شخصیتی رو داریم که یک جانی به تمام معناست اولا به هدف کشتن پیامبر میاد این یک دوم وقتی میاد کاری می کنه با اون در واقع فحشای خودش با اون در واقع طنازی خودش کاری می کنه که به شدت مشرکین تحریز و تشویق بشن علیه مسلمین و بعد وقتی که نمی تواند پیامبر و امیرالمومنین رو بکشه دستوره به قتل عموی پیامبر میده و وقتی عموی پیامبر رو می کشه انگشتان و گوش و بینی و و خلاصه اعضای او رو میبره به عنوان گردن بند استفاده می کنه ببینید چه موجوده چنگی صفتی و بعد شکم او رو پاره می کنه جگر او رو به دندان می گیره که بخوره یعنی هند جگر خوار دیگه خب حالا ببینید برخورد رسول خدا با این خانم چیه قاتل عموشه هند شخصیتی است که به نقل تاریخ جزء مهدور الدمها بود کسانی که خونشون هدره باید ریخته بشه دیار بکری در تاریخ الخمیس نقل می کنه در صفحه شماره نود و چهار ببینید
اما نسا
اما زنانی که عرض کنم خدمت شما پیامبر خونشون رو هدر دانست در روز فتح مکه کی بود اینا
فإهداهن هند بنت عتبه و هی إمراه ابی سفیان ام معاویه
یکی از کسانی که پیامبر خونش رو در روز فتح مکه مباح می دونست این بود دیگه خب بعد
ایذاؤها للنبی صلی الله علیه و آله مشهورا
اذیت این خانم نسبت به پیامبر اصلا مشهور بود یعنی زبان زد خاص و عام بود
و یوم الاحد
و روز جنگ احد آمد این خانم چکار کرد
مثلث بحمزه
آمد حمزه رو دستور داد که مثله کردن و در واقع حمزه رو قطعه قطعه کرد
و مضغت کبده و بعد ما فتحت مکه
حالا بعضی هاشون خدمتتون خواهم گفت میگه این آمد دستور داد که حمزه رو در واقع مثله کردن و کبد و جیگر او را به دندان گرفت بعد میگه
و بعد ما فتحت مکه
زمانی که مکه فتح شد
جاءت الی النبی صلی الله علیه و آله
آمد در واقع پیش پیامبر به صورت ناشناس
متنکره و متنقبه
یعنی در واقع نقاب زده ناشناس اومد
فن النسا حین یبایع النسا علی الصفا فأسلمت
اومد همان که زنان برکوه صفا بر پیامبر وارد می شدن و بیعت می کردن
این آمد و بیعت کرد حالا اینجا در این حدش رو میگه اما در کتاب های دیگه کتاب النکت و العیون که تفسیر ماوردی هست در جلد پنجمش ملاحظه بکنید صفحه پانصد و بیست و چهار میگه روایت شده
فروی عن هند بنت عتبه
روایت شده که هند دختر عتبه
کانت متنکره عند اخذ البیعه
ناشناس بود موقع بیعت
علی النساء
چرا اینجوری بود چرا مخفی بود بین زن ها
خیفه من رسول الله لما صنعته بحمزه و اکلها کبده
به خاطر از ترس پیامبر به خاطر اون کاری که نسبت به حمزه کرده بود و اینکه جیگر او رو بالاخره به دندان گرفته بود فقالت حین عرض کنم که
فقالت حین سمعته فی أخذ البیعه
میگه زمانی که هند شنید در موقع اخذ بیعت که پیامبر میگه زنان نباید دزدی بکنن گفت
والله انی لا أصیب من ابی سفیان الا قوتنا ما أدری أیحل لی أم لا
به خدا قسم من از ابوسفیان نگرفتم جز خوراکم خورد و خوراکم رو نمی دونم حالا برای من حلال بود یا نه بعد خلاصه ابوسفیان هم گفت که اون چیزی که گرفتی گذشته و اون چیزی هم که باقی مونده برا خودت حلال رسول خدا خندیدن فهمیدن و فرمودن
فقال أنت هند
تو هندی
فقالت عفا الله عما سلف
خدا از گناهان گذشته گذشت پیامبر دیگه نگفت خب تو که مهدور الدم بودی بیای گردنش رو بزنید بعد فرمودن
ولایزنین
زنا نباید زنا بکنن هند گفت که
یا رسول الله أو تزنی الحره
آیا زن آزاد زنا می کنه حاشا هم می کنه این پرچم داشت
مجری:
یعنی این گذشته ی خودشه دیگه
استاد روستایی:
گذشته هنده ولی باز داره زیرش میزنه یعنی پیامبر نه تنها به قول معروف این رو از اون گناه کشتن حضرت حمزه و مثله کردن و اون نمی دونم گردن بند درست کردن و اون جیگر به دندان گرفتن گذشته کاری با دزدی و زناشم نداره با اینکه هند
من المغیلمات
تاریخ داریم این رو
مجری:
مشهوره بوده
استاد روستایی:
مشهوره بوده خب بعد داره که
ثم قال و لا یقتلن أولادهن لأن العرب کانت تئد البنات
میگه پیامبر فرمودن زنان نباید بچه هاشون رو بکشن چون در عرب دخترانشون زنده به گور می کردن هند گفت که
انت قتلتهم یوم بدر و أنت و هم أبصر
اینجا ببینید باز داره جسارت می کنه شما روز بدر اونا رو کشتید شما بودی که اونا رو باهاشون برخورد کردی که اونا تو رو می دیدن و این ها و الی آخر ماجرا که بعد داره که مقاتل میگه که هند گفت که عرض کنم که
قالت ربیناهم صغارا و قتلتوهم کبارا فأنتم و هم أعلم
ما اینار رو بچه بودن بزرگشون کردیم وقتی بزرگ شدن شما کشتیش اونا رو و اونا می دانن بعد اینجا داره که عمر اینقدر خندید که افتاد رو زمین اینقدر خندید ببینید خب این هنده مهدور الدم هست اما همین که میاد میگه
عفا الله عما سلف
پیامبر دیگه کارش نداره با اینکه این همه داره تیکه می اندازه این همه داره لوقز میاد این همه داره درواقع جسارت می کنه باز پیامبر کاریش نداره کتاب تلخیص الحبیر جلد چهارم صفحه نود و نه از
هشام بن عروه به نقل از عروه بن زبیر قالت هند و لابی سفیان انی ارید ان أبایع محمدا
من اراده کردم که با پیامبر بیعت بکنم ابوسفیان گفت
فان فعلت فاذهبی معک برجل من قومک
اگر می خوای این کار رو بکنی با یک مردی از قومت برو بعد داره که
فذهبت الی عثمان فذهب معها
با عثمال رفت
فدخلت متنقبه
با نقاب وارد شد
فقال تبایعی علی ألا تشرکی بالله شیئا و لا تسرفی و لا تزنی
پیامبر فرمود که چون این نقاب داشته نمی دونم کیه که معلوم نبود بیعت کن با من یک مشرک نباشی سرقت نکنی زنا نکنی هند گفت که آیا زن آزاد زنا می کنه بعد گفت که بچتم نکشی دوباره هند آمد همون تیکه رو به پیامبر انداخت
ربیناهم صغارا و قتلتوهم کبارا
ما اینار رو تربیت کردیم بچه بودن شما اینار رو در بزرگی کشتی
حضرت فرمودن
قتل الله یا هند
خدا کشتشون این ها راهشون انحراف بود من که قاتل نیستم که خب
مجری:
چون پدرش و برادرش رو از دست داده بود
استاد روستایی:
بله از دست داده بود ولی پدر مادرش خون به جگر پیامبر و مسلمین کرده بودن اینجوری نبود که هند خودش یه آدم چنگی صفته خودش می دونه چه جوریه ولی باز زمانی که آیه بالاخره تموم میشه با پیامبر بیعث می کنه و بعد میگه
یا رسول الله إن اباسفیان رجل بخیل و لا یعطینی ما یکفینی
ابوسفیان بخیله خسیسه چیزی به من نمیده خرجم در بیاد
الا ما اخذت منه من غیر علمه
من خلاصه کش میرم یواشکی بعد حضرت فرمودن
قال ما تقول یا اباسفیان
ابوسفیان تو چی میگی
فقال ابوسفیان یابسا فلا و أما رطبا فأحله
اما اون چیزی که خشکه هیچی اونی که تازه ست حلالش کردم یعنی گذشته رو ولش کن الان هر چیی دارم حلالش کردم هم مشکلی نداره خب اینم نقل دیگه خب شما ببینید این یک شخصیتیه که در واقع پیامبر با او داره اینجوری برخورد می کنه شخصیتی که عموی پیامبر رو کشته و زنان رو جمع کرده زنانم مثل خودش رو که می رقصیدن جلوی لشکر
نحن بنات طارقی نمشی علی نمارقی
ما نمی دونم دختران طارق من بر روی این فرشا می رقصیم و راه میریم و فلان خلاصه لشکر رو تشویق می کردن که بیان و با مسلمان ها بجنگن و مسلمون ها رو بکشن حتی وقتی می خواستن فرار بکنن این ها اجازه نمی دادن که این اتفاقه بیفته و بالاخره با طنازیشون با خلاصه حرف زدناشون و یه خورده اینار رو داغ می کردن که اینا بالاخره بیان و این کارا رو ادامه بدن کشت و کشتارشون رو خب این هند از برخورد با ابوسفیان برخورده با هند برخورده با لشکر مکه اینا همه رو دیدیم البته موارد دیگری هم هست می خواهید یه چند دقه خدمتتون باشیم تا بعد ان شالله ادامه موارد رو درباره این کلیپ من عرض خواهم کرد
مجری:
بسیار عالی ممنون مچکرم آقای دکتر روستایی خب یک توقف داشته باشیم میان برنامه ببینیم ان شالله مجددا هم بر می گردیم
میان برنامه
مجری:
صلی الله علیک یا امیرالمومنین عرض خیر مقدم مجدد خدمت شما بینندگان عزیز و ارجمند بیننده ی برنامه کاوش هستید از شبکه جهانی حضرت ولیعصر عج الله تعالی فرجه الشریف که اختصاص داره به پاسخ به برخی از شبهاتی که توسط باستان گرایان مطرح میشه و موضوع برنامه امشب هم همین بحث اتهام خشونت در اسلام هست در حقیقت و آقای دکتر روستایی در بخش قبلی اشاره ای داشتن به رفتار پیامبر رحمت حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم بعد از فتح مکه و آن رفتار رحمت گونه و عطوفت گونه ای که با دشمن ترین دشمنانشون حضرت داشتن و متاسفانه این ها داره نادیده گرفته میشه از برخی از افرادی که جز کینه و حقد چیزی در دلشون نیست خب آقای دکتر اشاره فرمودید این اون سیره ی پیامبر بود اشاره هم فرمودید که سیره امیر المومنین چون این آقا امیرالمومنین رو هم داشت متهم میکرد و اگر در مورد سیره امیرالمومنین هست باز هم نکاتی از ایشان می شنویم بفرمایید
استاد روستایی:
ببینید ما در مورد آقا امیر المومنین صلوات الله و سلام علیه دو تا در واقع دوره رو درباره جنگاشون داریم یک دوره دوره ای که در عصر رسول خدا به جنگ میرن با افراد بله و یک دوره در دوره خودشونه درست من یکی از اون در واقع دو مورد رو از دوره رسول خدا نقل می کنم برای شما که شما ببینید که امیرالمومنین چگونه برخورد می کردن چون این رو که به شما بگم سیره خود پیامبرم باز فهمیده میشه حالا نه فقط در مورد قریش مثلا شاید آقای سلیمانی امیری بگه آقا ابوسفیان هم فامیلش بود مثلا حالا فامیلش نبوده ولی حالا اینا قریشی بودن و بالاخره همشهری بودن فلان جنگ های دیگه رو ببینیم مثلا سیره این ها چگونه بود ببینید کتابی که
مجری:
در دوره خلفا در هیچ جنگی حضرت شرکت نداشتن درسته
استاد روستایی:
در دوره خلفا خیر امیرالمومنین حتی ابن تیمیه تصریح می کنه میگه بعد از رسول خدا علی بن ابی طالب فقط در جمل صفین نهروان بوده دوره خلفا مطلقا در هیچ جنگی شرکت نکردن اما دوره ی پیامبر دوره خلافت خودشون خب ببینید السیره النبویه کتابی است که متعلق هست به احمد زینی دهلان از علمای شافعی مذهب که در دوره در واقع معاصر محمد بن عبدالوهاب مقداری بعد از محمد بن عبدالوهاب ایشون زیست می کرده که در واقع معاصر محمد بن عبدالوهاب شناخته میشه در جلد دوم کتابش که انتشارات دار القلم عربی چاپ کرده عبارتی رو داره در صفحه سیصد و هفتاد
بعث و علی بن ابی طالب الی الیمن میگه بعث رسول الله صلی الله علیه و آله علی بن ابی طالب صلوات الله و سلامه علیه الی الیمن فی شهر رمضان سنه عشر
میگه رسول خدا علی بن ابی طالب رو فرستاد به یمن در ماه رمضان سال دهم
و عقد له لواء
پرچمی برای حضرت آماده کرد
و عممه بیده
و با دو دست خودش امیرالمومنین رو معمم کرد
و قال له امض و لاتلتفت
برو توجه هم نکن برنگرد برو یه راست
فقال علی رسول الله ما اصنع
یا رسول الله چیکار کنم حضرت فرمودند
اذا نزلت بساحتهم فلا تقاتلهم حتی یقاتلوک
زمانی که در سرزمین اون ها وارد شدی
اذا نزلت بساحتهم
زمانی که در سرزمین اونا وارد شدی
فلا تقاتلهم حتی یقاتلوک
با اونا نجنگی تا اونا جنگ رو آغاز کنن با شما
و ادعهم الی قول لا اله الا الله
شما اونا رو دعوت کن به چی به در واقع توحید
فان قالوا نعم
اگه پذیرفتن
فمرهم بالصلاه
اونار رو امر کن به نماز خواندن
فان اجابوا فلا تبغ منهم غیر ذلک
اگر این ها پاسخ دادن نماز رو هم پذیرفتن خب غیر از اینکه ما از اینا انتظاری نداریم
والله یهدی الله بک رجلا واحدا خیر لک مما طلعت علیه الشمس او غربت
به خدا قسم اگر خداوند هدایت کنه به واسطه تو یک فردی را یک مرد مردی را برای تو بهتر است از آنچه خورشید بر آن طلوع می کند یا غروب می کند
پس ببینید پیامبر اینجوری توصیه می کنه بعد ادامه میده میگه
فخرج علیٌ رضی الله عنه
امیر المومنین صلوات الله وسلام علیه آمدن برای جنگ
فی ثلاثمائه فارس
با سیصد تا جنگجو
فلما انتهی الی تلک الناحیه
زمانی که به اون منطقه رسیدن
فرق اصحابه
اینا اصحاب حضرت متفرق شدن رفتن
فأتو بنهب غنائم و نساء و أطفال
رفتن یک یه سری غنائم آوردن خب زنای اونا اسیر شدن شدن بچه هاشون اسیر شدن و عرض کنم خدمت شما آمدن اینارو جمع کردن خب
ثم لقی جمعهم
پیامبر و امیر المومنین جمعشون رو ملآقات کردن
بعد امیر جمعشون رو ملاقات کردن
فدعاهم الی الاسلام
اینا رو دعو به اسلام کردن حالا اونا رفتن یک سری غنائم بگیرن ولی امیرالمومنین گفت نه اینارو بیاریدشون جمعشون کردن دعوت به اسلام کردن
فأبوا
اینا ابا کردن
و رموا
و اینا اومدن پرتاب کردن برای مسلمان به
بالنبل و الحجازه
به در واقع تیر و سنگ برای مسلمان ها انداختن
و خرج منهم رجل من مذبح یدعو الی المبارزه
یکی از اونا آمد و خلاصه آمد و البته اینجا
مذبح داره در بعضی جاها مذهج اینا آمدن برای مبارزه و اسود بن خزایی آمد و به جنگ او رفت و اسود او رو کشت و بعد زرهشو از تنش در آورد
ثم صف علی اصحابه
امیر المومنین علی اصحابشون رو مرتب کردن
و دفع لواءه الی مسعود بن سنان الاسلمی
پرچمشون رو دادن دست مسعود بن سنان اسلمی و بیست نفر از اون ها رو کشتن چرا چون اینا باز قبول نکردن و هی تیر میزنن هی سنگ میزنن چیکار کنه وایسته کشته بشه خب مجبوره دفاع بکنه از خودش حضرت
فتفرقوا و انهزموا
اینا دیگه متفرق شدن شکست خوردن
فکف عن طلبهم قلیلا
دیگه دنبالشون حضرت نرفتن
ثم لحقهم و دعاهم الی الاسلام
بعد رفتن آرام آرام دنبالشون گفتن آقا بیایید مسلمان بشید
فأسرعوا و أجابوا
اینا اومدن به سرعت و اجابت کردن و مسلمان شدن
و بایعه نفرا من رؤسائهم علی الاسلام
اینا اومدن و شماری از روسای اون ها اومدن و در واقع بیعت کردن بر اسلام خب این یک نقل که اینجا پیامبر میگه آقا شما اون ها رو باید اول بهشون دادن که با تو بجنگن دعوت به اسلام کن دعوت به توحید کن دعوت به خلاصه نماز کن هر کی نشد اون وقت با اینا بجنگ همینجوری نجنگ اینا با اینکه مثلا وقتی اصحاب حضرت میگه رفتن غنائم آوردن خب طبیعتا باهاشون جنگیدن که اینا پیروز شدن که غنائم آوردن که دیگه همینجوریم که نرفتن بگن آقا غنائم بده ببریم که جنگیدن باهاشون یعنی اونا جنگ رو آغاز کردن باز هم حضرت دوباره اینارو دعوت می کنه با اینکه اونا جنگ رو آغاز کردن باز دعوت به اسلام خب این یک نقل بعد جالبه حالا مثلا شاید کسی بگه اوه آقا اینا که پول گرفتن برای خودشون غنائم می گرفتن برای خودشون حالا نقل بعدی رو دقت بکنید کتاب مغازی واقدی که آقای سلیمانی امیری خیلی بهش استناد می کنه به این کتابه در جلد سوم این کتاب صفحه هزار و هفتاد و نه داره که
سریه و علی بن ابی طالب الی الیمن
بحث جنگ امیر المومنین به یمن
بعد نقل هست که از اون بالا شروع می کنه که رسول خدا سال دهم امیرالمومنین رو فرستاد بعد تا میرسه به نقل بعدی میگه ابو رافع نقل کرد که
لما وجهه رسول الله
زمانی که امیر المومنین رسول خدا رو فرستادن برای جنگ
قال امض و لا تلتفت
برو و پشت نکن به اینور یعنی برو برو بجنگ
فقال علی یا رسول الله کیف أصنع
چیکار کنم حضرت فرمودن
اذا نزلت بساحتهم فلا تقاتلهم حتی یقاتلونک
با اونا نجنگ تا اونا بجنگن
فان قاتلوک
اگه باز با تو جنگیدن
فلا تقاتلهم
باز تو شروع نکن حتی
یقتلوا منکم قتیلا
تو کشته بدی مثلا یه نفر دو نفر کشته باشه
فان قتلوا منک قتیلا فلا تقاتلهم
اگر اینا اومدن کشتن باز یه نفر از شما رو بازم نه جنگ خب
تلومهم ترهم أناه ثم تقول لهم هل لکم الی أن تقولوا لا اله الا الله
خب این یعنی چی میگه زمانه که به قول معروف این ها آمدن با شما بازی یه نفر از شما رو کشتن شما باز با اونا نجنگ با اون ها با نرمی و آرامش و این ها صحبت کن حتی اگر اونا تیر انداختن و این ها باز شما بهشون بگو
هل لکم الی أن تقولوا لا اله الا الله
می خواید یکتا پرست بشید
فان قالوا نعم
اگه گفتن بله
فقل هل لکم أن تصلوا
اگه می خواید نماز بخونید اگر گفتن بله باز بهشون بگو همه
هل لکم ان تخرجوا من اموالکم صدقه تردونها علی الافقراءکم
می خواید که صدقات اموالتون رو بدید بدین به فقیرای خودتون یعنی این نیست که اینا یا پولاتون بیارید بدید به ما اینو نمی خواد بگه نه آقا بیارید بدیم به فقرای خودتون
فإن قالوا نعم
اگه پذیرفتن
فلا تبغ منهم غیر ذلک
غیر از این از اینا انتظار نداشته باش
والله لأن یهدی الله علیید علی یدک رجلا واحدا خیر لک مما طلعت علیه الشمس أو غرَبت
به خدا قسم اگر خداوند به دست تو یک فرد رو هدایت بکنه برای تو از آنچه بر خورشید دارم می تابد یا غروب می کنه بهتره شما ببینید این در واقع سیره جنگی امیرالمومنین در مقابل چه کسانی است کسانی که حتی می کشن از یاران او به دستور پیامبر این کار رو داره انجام میده روش جنگی امیرالمومنین و پیامبر همین است این در زمان رسول خداژ در زمان خود امیرالمومنین علیه صلوات الله وسلام باز ما مواردی رو داریم که من در برنامه های به قول معروف مختلف این رو عرض کردم اما باز یک نمونه ای رو به قول معروف خدمت بینندگان عزیز و ارجمندمون بیان می کنم که این مسئله کاملا برای همه حل بشه شما ببینید در کافی شرف همین روایتی که بارها ما نقل کردیم در جلد نهم کافی شریف اینجا داره راوی میگه عبدالرحمان بن جندب عن ابیه از باباش نقل می کنه
ان امیرالمومنین صلوات الله علیه کان یامر فی کل موطن لقینا فیه عدونا
امیر المومنین کان یامر یعنی همیشه امر می کرد استمرار در تمامی جنگ
فی کل موطن
تمام جنگ هایی که
لقینا فیه عدونا
دشمنمون رو ملآقات می کردیم رو در می شدیم چی می فرمود
لا تقاتلوا القوم حتی یبدؤوکم
شما شروع به جنگ نکنین تا اونا شروع کنن
فانکم بحمدالله علی حجه
شما در واقع حجت و برهان دارید
و ترککم إیاهم
و اینکه شما جنگ با اون ها رو ترک بکنید
حتی یبدؤوکم حجته اخری لکم
این دلیل دیگری بر حقانیت شماست بعد میگه
فإذا هزمتوهم فلا تقتلوا مدبرا
اگه کشتیشون کشتیشون دنبال کسی که فرار کرد نرید
ولا تجهزوا علی جریح
حمله ور نشید به مجروح
ولاتکشفوا عوره
لباس کسی رو در نیارید که خدا نکرده مثلا بدنش نمایان بشه
ولا تمثلوا بقتیل
کسی رو تیکه تیکه نکنید خب ببینید اینم در زمان خود امیرالمومین خب ایشون میاد میگه نه آقا امیرالمومنین و پیامبر نعوذ بالله جنایکتار هستند چه حرفیه خب اینکه روایت شده من فقط این یک سند شیعی رو گفتم البته این رو هم خدمت شما عرض می کنم در مصادر اهل سنت هم ما داریم تاریخ طبری در جلد پنجم خودش ببینید تاریخ طبری در جلد پنجم خودش میاد درباره سیره امیرالمومنین علی علیه صلوات الله وسلام ذکر می کنه که حضرت چه جوری می جنگیدن گفتن آقا اگر کسی اومد با شما جنگید شما فوری نرید اونو بکشید نرید اون رو از بین ببرید دقت می کنید بعد آخرش میاد چی میگه میگه آقا دقت کنید این عبارت رو میگه
ولا یولینهم امرؤ دبره الا متحرفا لقتال أو متحیزا إلی فئه
آقا اگه یک فردی پشت کرد به شما شما دنبالش نرید مگر بخواهد بجنگد یا خلاصه پناه ببره به گروهی که باز علیه شما بجنگه
لا تقتلوا مدبرا
دنبال کسی که در واقع پشت کرده شما نرید بکشیدش
ولا تجهزوا علی جریح
آقا هرکسی که به قول معروف مجرح شد بهش حمله ور نشید
ولا تقتلوا اسیرا من اهل دعوتکم
هیچکدوم از این هایی که در واقع اسیر شدن و شما اون ها رو دستگیر کردید اونا رو نکشید مگر اینکه بعد از اسارت بخواد با شما بجنگه خب یا اینکه مثلا در واقع از کسانی باشه که یکی از برادران ما رو به ناحق کشته و باید قصاص بشه بعد میگه
فان هذه کانت سیره امیرالمومنین علی بن ابی طالب فی اهل هذا الدم
سیره ی امیرالمومنین این بوده
این طبریه یعنی الان من اول گفتم آقا من یه منبع شیعه هم نشون بدم چون یه کافی نشون دادم گفتم بذار همینم از طبری هم نشون بدم این سیره امیر المومنینه سیر امیرالمومنین اینه سیره رسول خدا اینه چنگیزم که همه می شناسند رسول خدا هم نسبت به اعداء عدو خودش ابوسفیان گفتیم چه جوری برخورد کرد و حتی پرچم دست کی داد دست ا نقلمیر المومنین طبق یک نقلی امیر المومنین و رسول خدا معلومه حالا این آقا میاد مثلا با چنگیز مقایسه می کنه خب اما بخش بعدی عرایض بنده جناب آقای صفایی عزیز اختصاص داره به سیره ابابکر و عمر خوب ایشون آمد گفت آقا شما نیاید بگید مثلا محمد و علی یک گونه ان ابوبکر و عمر یک گونه دیگه نه اینا همه یه ایدئولوژی
مجری:
همه یه ایدئولوژی
استاد روستایی:
ما در واقع در مورد چنگیز گفتیم چه جوریه در مورد پیامبر و امیرالمومنین هم گفتیم حالا نمونه ای هم در مورد اینا بگیم بازم از منابع اهل ست خب آقا امیرالمومنین مگه اهل جمل و صفین نهروان بر حضرت خروج نکردم خب ببینید ما موارد زیادی داریم که علمای اهل سنت گفتن آقا اهل جمل و صفین و نهروان بغات بودن سرکش یاغی ببینید این تلخیص الحبیر جلد چهارم خب صفحه هشتاد و چهار آقای ابن حجر عسقلانی میگه میگه
قوله
رافعی کبیر که گفته
ثبت ان اهل الجمل و الصفین و نهروان بغاه
اینکه این گفته آقا اهل جمل و صفین و نهروان این ها بغات هستند
هو کما قال
همینجوره اینا بغات بودن سرکش بودن خب این حرف آقای ابن حجر عسقلانی آیا غیر از ابن حجر عسقلانی اهل سنت باز چنین حرف هایی دارن بله خود علمای اهل سنت ادعای اجماع دارن ببینید دقت بکنید
اجماع اهل سنه
این عبارت در کتاب ایثار الحق آمده
اجماع اهل السنه
ابن الوزیر این رو آورده بر چیه یعنی
ان من حارب علیا علیه السلام فهو باغ علیه و انه علیه السلام صاحب الحق فی جمیع تلک الحروب
تمام کسانی که علیه امیر المومنین جنگیدن اجماع اهل سنت هست که اینا چی ان اینا یاغی و سرکشن این یک نقل باز دقت بکنید عرض کنم خدمت شما کتاب توضیح الافکار اینجا عبارتی رو داره در توضیح الافکار میگه
و اما المحاربون لأمیر المومنین علیه السلام من اهل الجمل و صفین فانهم ای اهل السنه لا یخافون فی قبح فعلهم
اهل سنت مخالفت نداره که کار اینا قبیح بوده
و لا فی أنهم بغاه
اهل سنت اختلافی ندارن که اینا همه بغا بودن
فانه نقل لعامری الاجماع من اهل السنه علی بغی من حارب علیا علیه السلام
عامری آمده گفته آقا اهل سنت اجماع دارن که کسانی که بغی کردن و خروج کردن بر امیر المومنین اینا چی بودن اینا بغات بودن اینا به قول معروف سرکش و یاغی بودن این چیزی است که اینا نقل می کنند غیر از این نقل های دیگری هم داریم که حالا عرض کنم خدمت شما نمی خوام دیگه یکی یکی دیگه ذکر کنم حالا یه دونه رو که از صدیق حسن خان قنوجی بخاری آمده میگه
اما طلحه و الزبیر و من معهم فلانهم قد کانوا بایعوه فنکثوا بیعته بغیا
میگه طلحه و زبیر و همراهیانشون میگه اینا با امیر المومنین بیعت کردن
اما فنکثوا بیعته بغیا
بیعت رو شکستن بغیا شورش بعد میگه
بغیا علیه و خرجوا فی جیوش من المسلمین
اینا خروج کردن با لشکر مسلمین
فوجب علیه قتالهم
برای امیر المومنین واجب بود با اینا بجنگه خب این امیر المومنین دیگه نمی خوام مستندات بگم زیاده خب همین کفایت می کنه در همین میزان اما بریم ببینیم آقای ابوبکر با بغات بر خودش چه جیوری برخورد کرده می خواهیم مقایسه بکنیم دیگه اینا همه اهل سنت گفتن اجماع اهل سنت گفتن حالا ببینید کتاب فتح اللباری شرح صحیح بخاری جلد ششم چاپ دار المعرفه اینجا ببینید صفحه صد و پنجاه کتاب الجهاد بله دقت کنید
فقد حرق ابوبکر البغاه بالنار بحضره الصحابه
ابوبکر اومد بغات اونایی که خروج کرده بودن براش چیکارشون کرد آتیششون زد
آیا امیرالمومنین اهل جمل رو آتیش زد آیا امیرالمومین اهل صفین رو آتیش زد آیا امیرالمومنین اهل نهروان رو آتیش زد ما که قبلا نقل کردیم از کتاب تفسیر فی الدین صفارینی اونجا نقل کردیم که امیرالمومنین دوازده هزار خوارجی که مقابل امیرالمومنین می بودن آنقدر با اینا صحبت کرد با اینکه اینا چقدر آدم کشته بودن من قبلا عرض کردم در همین شبکه اینا نسبت شرک به امیرالمومنین دادن اینا نسبت کفر به امیر المومنین دادن اینا خبابه بن ارت رو کشتن زن باردار شکمش رو پاره کردن و و و و چه جنایت هایی کردن امیرالمومنین اینا رو آتیش زد نخیر صفاری نقل می کنه میگه امیرالمومنین اینقدر با اینا استدلال کرد خودش رفت ابن عباس مالک اشتر توی بعضی نقل ها داریم فرستاد تا هشت هزار نفر اینا توبه کردن هشت هزار نفر و بعد شما ببینید یکی از پس مانده های این خوارج که به فرموده رسول خدا اشقی الاخرینه وقتی میاد امیرالمومنین رو ضربت میزنه در مسجد دستگیرش می کنن آقای ماوردی در الحاوی الکبیر جلد سیزده صفحه صد و سیزده اونجا نقل می کنه ابن ملجم زندانیه امیرالمومنینه امیر المومنین میاد افطار که می خوان بذارن
و کان اول من تقدم علیه طعام فی داره ابن ملجم
بر بچه های خودش مقدمش می کنه جلو اون اول میگه غذا بزارید تو خونشون ماوردی در الحاوی الکبیر داره خب این امیرالمومنینه دیگه بغات باغی از ابن ملجم بدتر که ضربت بهش زد
مجری:
روزه اش اصلا باطله اساسا روزه بر او که اصلا خارجی دیگه
استاد روستایی:
امام زمان رو در واقع ضربت زده قطعا در کفرش شکی نیست
مجری:
مسلمان نیست اصلا
استاد روستایی:
مسلمان نیست اما امیرالمومنین چیکار می کنه
و کان اول من تقدم فی داره الطعام و کان اول من قدم علیه طعام فی داره
عبارت رو نمایش بدم شاید بیننده عزیزی بخواد در واقع این رو یادداشت بکنه ببینید این کتاب الحاوی کبیر ماوردی جلد سیزده عرض کردم صفحه چند صفحه صد و سیزده اینم صفحه صد و سیزده خب میگه
وکان فی شهر رمضان فلما جاء وقت الافطار
وقت افطار که رسید حضرت فرمودند
أطعموه و احسنوا إساره
غذا بهش بدید نیکو باهاش برخورد کنید
و کان اول من قدم الیه الطعام فی داره ابن ملجم
اولین کس که براش غذا گذاشتن تو خونش ابن ملجم بود اینو تو با چنگیز یکی می کنی این با بغات دیگه دیگه باغی بدتر از این خب میاد میگه گمان نکن ابابکر و عمر یک ایدئولوژی داشتن این یک ایدئولوژی شون چرا اینجور حرف می زنی همه یه ایدولوژی داشتن نه خیر ایدئولوژی امیرالمومنین اینه آنقدر با خوارج صحبت می کنه که اونار رو هدایت می کنه اما این فتح الباری ابن حجر عسقلانی است ما که از خودمون نمی گیم در این کتاب جلد ششم صفحه صد و پنجاه
فقد حرق ابوبکر البغاه بالنار و حضره الصحابه
سوزوند خب این یکی اما بریم سراغ موارد بعدی من فقط ببینید آقای صفایی عزیز یک دو مورد بیشتر نمی خوام بگم حضرت استاد در شبکه بارها فرمودن اساتید دیگه فرمودن کافیه میگه در خانه اگر کس هست یک حرف بسه است بلکه آقای سلیمانی امیری لااقل بفهمه چی میگه دقت کنید کناب الاکتفا بما تضمنه من مغازی رسول الله و الثلاثه الخلفاء این کتاب آقای عرض کنم کلایی آندلسی اینو نوشته اینجا ملاحظه بفرمایید در جلد دوم جزء اول ماجرایی رو نقل می کنه در مورد خالد بن ولید که این آمد با بنی حنیفه چه کرد چه بلایی سر این بیچاره آورد بعد به قول معروف اینار رو نامه نامه ای از ابوبکر براش اومد که ابوبکر در نامه چی نوشته بود
ان اضفرک الله ببنی حنیفه فلا تبق علیهم
احدی رو از این ها نذار زنده نزار
فقد أظفرنا الله بهم و قتلنا رأسهم
میگه ما اینارو بهشون پیروز شدیم خلاصه گردنشون رو زدیمو الی آخر ماجرا بعد ادامه میده خلاصه انصار باهاش حرف زدن بابا نکن این کارار رو دقت می کنید میگه
اما بعد
نامه ای که آمده میگه براش نامه اومد از ابی بکر در یکی از نامه ها این نوشته شده بود اما بعد
فاذا جاءک کتابی
نامه ام که بهت رسید
فنظر
ان اضفرک الله ببنی حنیفه فلا تستبق منهم رجلا جرت علیه الموسی
احدی از این ها رو زنده نذار بعد انصار گفتن بابا بیخیال
و قالوا امر ابی بکر فوق أمرک فلا تستبق الجنون
بعد اون نقل های دیگه داره محمد عبدالوهابم ادامه میده در کتاب خودش که مختص سیره رسول ایشونم میاره بعد چی میاد میگه میگه آقا این نامه ابوبکر است که از آن خون می چکد ببینید نقلا اینجوری زیاد داره که بله نامه ابوبکره و ازش خون می چکه این حرفایی که به قول معروف در منابع اهل سنت آمده این نسبت به بالاخره مقابله ی ابوبکبر با دشمنانش نسبت به عمر من یه نمونه میگم شما ببینید کتاب مغازی موسی بن عقبه خب موسی بن عقبه کیه موسی بن عقبه مولا آل زبیر این استادش که عرض کنم آقای زهریه خب زهری ناصبیه دشمن اهل بیت خود این آقا مولی آل زبیر غلام آل زبیره آل زبیر با اهل بیت دشمنن خب این آدم که خودش ببینید یعنی آنقدر این با امیرالمومنین دشمنه این موسی بن عقبه که مثلا ماجرای مرحبه یهودی رو که همه دیگه می دونن امیرالمومنین مرحب رو کشته این میگه نه محمد بن مسلمه کشته کشته اصلا خلافه اجماع مورخین خب این آدم ببینید در ماجرای حدیثه السقیفه بنی صاعده اینجا چی میگه صفحه سیصد و سی و چهار
فقال عمر لا و الله لا یخالفنا أحد الا قتلناه
هرکی با ما مخالفت کنه می کشیمش
خب آیا هرکی با امیرالمومنین مخالفت کرد امیر المومنین اونو کشت مگر اصحاب جمل مخالفت نکردن مگه صفین مخالفت نکردن مگه نهروان مخالفت نکرد
مجری:
آیا به زور بیعت گرفتن اصلا امیر المومنین
استاد روستایی:
نه ببینید اصلا مسعودی نقل می کنه در کتاب مروج الذهب
و قعد عن بیعته جماعه عثمانیه
گروهی عثمانی مذهب یعنی اونایی که امیرالمومنین رو قاتل عثمان می دانستن اونا که به امیرالمومنین حتی دشنام می دادن بیعت نکرد حضرت گفت ولش کن ما کسی مجبور به بیعت نمی کنیم مجبور نمی کنیم جالب اینجاست یکی از دشمنان سرسخف امیرالمومنین مروان حکم حضرت آزادش می کنه آزادش می کنه بعد حتی میگن میگن
کفٌ یهودیه
این دستش دست یهودیه
الان بیعت کنه فوری پشت می کنه
مجری:
بیعت شکنی می کنه
استاد روستایی:
این مروان اصلا به خاطر اینی که علیه امیرالمومنین در واقع خیلی جرم کرده به خلافت برگزیده میشه در تاریخ اینجوری آمده من الان نمی خوام هی یکی یکی یکی بخوام مستندات اینا رو نشون بدم آقای صفایی عزیز وقت برنامه گرفته میشه این مروان خودش میاد اعتراف می کنه میگه احدی به اندازه علی جلوی قاتلین عثمان رو نگرفت که عثمان رو نکشن بعد میگن خب چرا دشنامش میدی پس چرا تو حکومتتون بهش دشنام می دید میگه نه اگه اصلا
لا یستقیم الامر الا بذلک
فقط با دشمنی با علی کار ما پیش میره خب دشمن امیر المومنین
کف یهودیه
این عبارت درباره مروانه خب این مروان رو امیرالمومنین چه جوری برخورد می کنه آزادش می کنه و امسال این ها اما عمر میگه
لا یخالفنا أحد الا قتلناه
من یه دونه از اون قتلناه رو بگم اینجا خدمت شما کتاب انصاب الاشراف بلاذری جلد اول صفحه پونصد و هشتاد و نه دقت کنید
ان سعد بن عباده لا یبایع ابابکر
سعد بن عباده بیعت نکرد
خرج الی شام
رفت به شام
و بعث عمر رجل و قال ادعه الی البیعه
گفت برو به سراغش دعوتش کن بیعت
و ان ابا
اگر ابا کرد
فاستعن بالله علیه
از خدا کمک بگیر علیهش
کلکش رو بکن بعد اون آمد و دید که آقای سعد در کنار یک دیواری وایستاده
و دعاه الی البیعه
گفت بیا بیعت کن
فقال لا ابایع قرشیا أبدا
با هیچ قریشی بیعت نمی کنم
البته من اعتقادم این این تیکه رو به سعد بستن چون ما در بعضی از منابع قدیمی اهل سنت داریم که البته امروزه نیست ولی بعضی منابع شیعه ازشون نقل کردن که گلفت
لا نبایع الی علیا
تو تاریخ طبری داریم
فقالت انصار لا نبایع الا علیا
انصار گفتن با علی بیعت می کنیم که یکی از اونا سعد دیگه از انصار این
لا ابایع قرشیا أبدا
این رو بستن به سعد او اصلا با اینا بیعت نکرد
قال فإنی أقاتلک
بیعت نکنی باهات می جنگم
قال و ان قاتلتنی
حتی با من بجنگ مشکلی نداره گفت
افخارج انت مما دخلت فیه الامه
آیا در اون چیزی که امت داخل شده تو می خوای خارج بشی
قال اما من البیعه فانی خارج
من بیعت رو ازش خارجم
اما نه از چیزای دیگه من نماز می خونم روزه می گیرم بقیه عبادات رو انجام میدم اما بیعت نمی کنم با شما
فرماه بسهم فقتله
با یه تیر زد این رو کشتش
تو بعضی نقل ها داریم البته این مرد تو بعضی نقل ها داریم که خالد بن ولید بود و بعد داره که
و روی ان سعدا رمی فی حمام
خب میگه او در حمام بود کشته شد
و قیل کان جالسا یبول
بعضیا میگن در حال قضای حاجت بود بعد میگه که
فرمته الجن فقتلته
میگه جن هولش داده کشتش این جن تیر بهش ببخشید تیر براش انداخت و کشتش اجنه خلاصه چقدر بالاخره در اختیار بعضی بودن که مثلا این آقا رو بکشن نخیر آقا کشتنش کشتن به اسم اجنه مردم اون موقع هم که باور می کردن نمی دونستن که خب ببینید این یه مخالفه یه مخالف خب که تازه مثلا بشیر بن سعد انصاری از قبیل اینه که بیعت کرده با ابوبکر و خیلیا دیگه این می خواسته با امیر المومنین بیعت کنه این بیعت نمی کرد با این ها یه مخالف اصلا رفته شام آقا جلو چشم شما نمی خوام باشم کوچ کرده رفته آدم می فرستن ترورش کنه آیا امیرالمومنین مخالفین خودش رو اینجوری می کرد یا اینکه
وکان اول من قدم علیه طعام فی داره ابن ملجم
اینم ازاین من خیلی سریع عرض می کنم خدمت شما خب اینم سیره این آقایون حالا من یک عبارت دیگری رو فرصت دارم
مجری:
فرصت داریم دوستان هم تماس هایی انگار اماده است حالا الان بر قرار نشده است هنوز دوستان تماس هایی هست ان شالله اینو بفرمایید که اگر تماس ها برقرار شد دیگه فکر کنم به کلیپ بعدی دیگه نرسیم
استاد روستایی:
نه دیگه قطعا به کیلپ بعدی نمی رسیم چون من دو تا کلیپ آماده کرده بودن اما بالاخره خب صحبت امیر المومنین سلام الله علیه و این داره اراجیف میگه بله خب ببینید ما تا اینجا درباره چنگیز گفتیم برخوردهای ملاطفت آمیز پیامبر رو با دشمنان سرسختش گفتیم شیوه ی جنگی امیرالمومنین رو عرض کردیم به توصیه پیامبر که چگونه باشد شیوه جنگی حضرت در زمان خودشون عرض کردیم رفتیم سراغ سیره ابوبکر و عمر در مورد بغات مخالفین اونار رو گفتیم که چجوری برخورد کردن آتیش زد امیرالمومنین با مخالش چه جور برخورد کرد آقا اونا مخالفشون کشتن حتی آدم فرستادن ترور بکنن امیر المومنین قاتل خودشه تو خونه خودش
اول من قدم علیه طعام فی داره ابن ملجم
اینجوری و اما باز بریم دنبال تصریح به اینکه امیرالمومنین میگه بابا ایدئولوژی من با ایدولوژی اینا متفاوت هست خب ببینید ماوردی در الحاوی الکبیر جلد شونزده دقت بکنید صفحه صد و شصت و دو یک بحثی رو مطرح کنی درباره اینکه آیا حاکم میتاند به اجتهاد خودش عمل بکنه یا اجتهاد کسی که اعلم از اوست یا خیر میگه
و قال اصحاب ابی حنیفه
اصحاب ابوحنیفه این رو گفتن
این در جلد عرض کردم شونزده صفحه شماره صد شصت و دو میگه اصحاب ابوحنیفه گفتن حاکم مخیر است بین اینکه حکم کنه به اجتهاد خودش یا به اجتهاد کسی که از او اعلمه
من اهل عصری او ممن ارتضی من مذهبه
یا کسی که هم مذهب اوست استدلالا اینا استدلال کردن به چی به اینکه عبدالرحمان بن عوف لما توسط امر الشوری و انتصب اختیار الامام منهم زمانی که بالاخره امر شورا دست عبدالرحمان بن عوف بود و می خواست امام انتخاب بکنه به علی بن ابی طالب گفت
أبایعک علی کتاب الله و سنه رسوله و سنه شیخین
ابی بکر اومد من با تو بیعت می کنم در کتاب خدا سنت رسول خدا وسیره شیخین ابوبکر و عمر امیر المومنین چی فرمودن
بل علی کتاب الله و سنت رسوله و اجتهاد رایی
نظر خودم نه نظر اونا قبول ندارم سیره ی اون ها
فعدل عثمان
رفت سراغ عثمان
فقال له مثل ذلک
همین رو به عثمان گفت عثمان گفت بله من بیعت می کنم بعد میگه حنفیا ببین چیه استدلال کردن
فستدلوا بهذا الحدیث من وجهین
استدلال کرده اند گفته اند
ان علیا امتنع من تقلیدهما
علی از تقلید اونا امتناع کرد
لأنه رأی أنه اعلم منهما
من خودم اعلم هستم اصلا دنبال اونا نیستم
و أجاب عثمان الی تقلیدهما
عثمان قبول کرد
لأنه رأی أنهما أنه أعلم منه
گفتن آقا عثمان اونا رو از خودش اعلم می دونست
اما صحبت اعلمیت نیست صحبت تفاوت در ایدئولوژی است امیر المومنین میگه نه کتاب خدا ببین دقت کنید کتاب خدا که یه ایدئولوژی ما مسلمونا کتاب خداست دیگه و سنت رسول خداست دیگه توی این که دیگه شکی نیست بله چرا امیر المومنین میگه سیره شیخین نه خودم خب امیرالمومنین ببینید چه شخصیتی ان شخصیت ان که پیامبر فرمودن
علی مع الحق و الحق مع علی
وقتی میگه اون نه خودم، یعنی من حقم او حق نیست یعنی ایدئولوژی من دارم و ایدئولوژی او قبول ندارم خب این یک کتاب سیر اعلام النبلاء شمس الدین ذهبی در اون چاپ های بیست و هشت جلدی اون بخشی که سیر سیر الخلفاء راشدون چاپ موسسه الرساله بیروت صفحه صد و شصت و شش میگه بحث شد اما علی
و اما عثمان قم الیه یا علی
عبدالرحمان گفت علی بلند شو
فقام فوقف بجنب المنبر و اخذ بیده
دست امیر المومنین رو گرفت کنار منبر عبدالرحمان
و قال هل انت مبایعی علی کتاب الله و سنه نبیه و فعل ابی بکر و عمر
علی بیعت می کنه با من حضرت فرمودن
اللهم لا
نخیر
و لیکن علی جهدی من ذلک و طاقتی
این شرکت کردن بر اساس طاقت خودم وگرنه من فعل اینا عمل نمی کنم
فقال قم یا عثمان
عثمان تو بلند شو دستش رو گرفت
فأخذ بیده فی موقف علی
بردش کنار منبر
هل انت مبایعی علی کتاب الله و سنه نبیه و فعل ابی بکر و عمر قال اللهم نعم
بله این کار رو می کنم خب بعد داره که آقای عبدالرحمان بن عوف آمد و عرض کنم خدمت شما جای پیامبر نشست روی منبر
و تلکا علی فقال
امیر المومنین یک درنگی کرد
فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّمَا يَنْكُثُ عَلَى نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَى بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا
سوره فتح آیه 10
هرکی بیعت بشکنه علیه خودش شکسته و هرکی خلاصه وفادار باشه خدا اجر بهش میده
فرجع علی یشق الناس حتی بایع عثمان
میگه امیرالمومنین رفت با عثمان بیعت کرد اما می گفت
و هو یقول خدعه فأیما خدعه
چه نیرنگی زدن چه نیرنگی ببینید امیر المومنین البته اینجا داره که حضرت بیعت کرد با عثمان ولی این نیست اینو درست کردن آقای بلاذری در عرض کنم خدمت شما انصاب الاشراف اینجور یادم میاد جلد سه نقل می کنه که معاویه نامه نوشت به امیرالمومنین که علی یکی از ایرادهایی که به تو می گیریم اینه که
و ابطاوک ان الخلفاء
تو نسبت به اینا کند روی کردی
فی کل ذلک تقاط کما یقاط کجمل المخشوش
در بیعت هر کدوم از اینا تو رو می کشیدن همون جور که شتر مخشوش رو می کشیدن
یعنی کنایه از شدت مقابله امیر المومنین با این هاست که حضرت نمی خواست بیعت بکنه قبول نداشت دقت می کنید برای اینکه بگه آقا رفت مردم و شکافت رفت با عثمان بیعت کرد نخیر بله این خدعه بودن و این در واقع نیرنگ این ها رو حضرت فرمودن اما صحبت این است که قبول نداره این سیره رو این روش رو قبول نداره بنابراین جناب آقای سلیمانی امیری بفهم تو که داری میگی این ها یک ایدئولوژی دارن آقا منابع اهل سنت رو من روستایی نمیگم منابع اهل سنت دارن میگن آقا دو ایدئولوژیه یک ایدئولوژی نیست ما هستیم با این تاریخ دانش فرا مذهبی من نمی خوام به نفع خودم از تاریخ استفاده بکنم نه اتفاقا اومدیم با انصاف تمام از منابع برادران عزیزمون اهل سنت استفاده کردیم و ذکر کردیم و قطعا عزیزانه اهل سنت و آزاده ما اینجاها رو می دانن می فهمن تفاوت این دوتا رو وقتی بشنون وقتی ببینن خوب این دوت سیره متفاوت هست در خدمت شما هستیم
مجری:
آقا خیلی ممنون مچکرم چون دقایق پایانی است حالا دیگه ما کلیپ بعدی هم که نمی رسیم ولی خب تماسمون برقراره آقای احمدی از یاسوج عرض سلام دارم بفرمایید
تماس تلفنی:
سلام علیکم
مجری:
علیکم السلام و رحمه الله
تماس تلفنی:
سلام خدمت استاد مجری و همه دست اندرکاران شبکه جهانی حضرت ولیعصر
استاد روستایی:
علیکم السلام و رحمه الله است
تماس تلفنی:
من خواستم بگم این ملحد فاسد و شیطان پرست با این حرف هایی که زد کج فهمی و خشک مغزی و پستی خود را نشان داد اولا کسی اگر بخواهد به عدالت و به حقیقت برسد باید به آقا رسول الله اقتدا کند همان جوری که خداوند او را اسوه الحسنه و رحمه للعالمین معرفی کرده و بعد از آقا رسول الله هیچ کس با مولا امیرالمؤمنین امام علی قابل قیاس نیست این ملحد هیچ اطاعی از زندگانی رسول خدا و آقا امیرالمؤمنین ندارد و اگر داشت این اهانت ها را نمی کرد
مجری:
چون وقت مون کم هست آقا احمدی
تماس تلفنی:
که گفت ابوبکر عمر عثمان جنایت کارند اگر هستند یا نیستند به خود آن ها ربط دارد دفاع ما از مکتب دین ناب محمدی آقا رسول الله و دوازده امام سید وطاهر است اللهم عجل لولیک الفرج خداوند یار نگهدارتان
مجری:
ممنون مشکرم آقای احمدی از یاسوج لطف فرمودید چون تماس های دیگری هم داریم آقای بهادری از کرج آقا بفرمایید سلام علیکم
تماس تلفنی:
سلام علیکم و رحمه الله شب شما بخیر
مجری:
علیکم السلام خیلی ممنون و مچکر
تماس تلفنی:
سلام عرض می کنم خدمت جناب دکتر روستایی عزیز
استاد روستایی:
علیکم السلام ورحمه الله احوال شما حالتون خوبه الحمدلله
تماس تلفنی:
شکر خدا جناب آقای استاد روستایی عزیز ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه جلد هشت صفحه هجده میفرماید زمانه برای مرجعیت چگونه گذشت چه اتفاقی افتاد کار به جایی رسید که علی بن ابی طالب خانه نشین شد گفتن چون عمار در لشکر علی هست پس علی حق بوده نه معاویه سوال من آیا این فاجعه نیست حقانیت امام علی رو باید با حضور عمار در لشکر امام معرفی بکنند چون عمار در کنار توست ای علی پس تو حقی در حالی که حقانیت عمار در لشکر امام علی رو می توان شناخت ابن ابی الحدید میگوید وا عجبا مسلمین چه کسی را مرجع قرار دادن چه کسی را مقیاس قرار دادند دست پرورده رسول خدا و جانشین رسول خدا رو اهل سنت محترم هم امام رو این طور معرف فرمودند که آقا امام علی جانشین رسول خدا در مسائل خانوادگی در مورد کفن و دفن رسول خدا قبول دارن ولی در مورد مدیریت جامعه اسلامی در مسائل اجتماعی علی را به عنوان جانشین رسول خدا قبول ندارن ابن اب الحدید می فرماید ما علمای اهل سنت متعج هستیم زبونه چگونه گذشت علی نشست خانه نشین شد گفتن حق با علیست چون عمار در لشکر امام بوده با اینکه نور هدایت را عمار از علی گرفته بود برای اینکه معاویه بگویند به مردم بگویند که معاویه حق نیست امام حقه ما روایت داریم که آقا امیر المومنین فرموده باز ابن ابی الحدید آورده که از طرف رسول خدا مامور بوده با سه طایفه جنگ کند در دور خلافتش زمانی که به قدرت رسید غاصبین طلحه زبیر عایشه ناکثین معاویه معارقین نهروانیان همه این ها رو بکشد جزو مسلمات تاریخی و عقیده ی ما شیعیان و اهل سنت محترم است این جنگ های امام علی مامور از طرف رسول خدا بوده یا نبوده اگر رسول خدا بفرماید آقای زید آقای بکر بر ضد اسلام قیام کرده او را بکش این آقای بکر حکمش چیه اگر این سه طایفه با شمشیر علی کشته بشن به کجا میرن من سوالم اینه روز قیامت حجت این آقایون برای ارسال رضوان به دشمنان مرجعیت جهان اسلام آقا امیرالمومنین چی جواب می خوان بدن بعد به خاندان پیغمبر رو انجام دادن ولی آقایون به اینا به همشون میگن رضی الله عنه رسول خدا فرمود یا علی هر کس را بکشین من او رو کشتم هر کسی رو که من بکشم در جهنمه این آقایون به کشته هایی که امام علی کشته میگن رضی الله عنه به کشه هایی که تو جنگ از لشکر خود آقا امیر المومنین هم اتفاق افتاده میگن انا هم رضی الله عنه یعنی هم قاتل و مقتول و حق و باطل همشون شدن رضی الله عنه پس مرجعیتی نیست این مرجعیت غیر شیعه که از طرف خدا عفو کرده باشن بارها در کتاب های خود آقایون خواندیم که خلافت سه خلیفه ربطی به پیامبر اسلام نوشتن ندارد خودتان نوشتید لم یکن النص من رسول الله پس باید گفت مرجعیتی که از طرف خداوند آقایون ندارند برای این آقایون وهابی مرجعت فقط مرجعیت حق شیعه است که توسط پیغمبر پآیه گذاری شده به رهبری آقا امیر المومنین ببخشید مسده اوقات شدم
مجری:
ممنون مچکرم آقای بهادری از کرج همچنین تشکر می کنم از آقای حمید از بیرجند که تماس گرفتن تشکر کردن به صورت خاص و وقت برنامه به پایان رسیده نکته ای دارید
استاد روستایی:
من اگه می دانستم واقعیتش خب سعی می کردم که بحثم رو جمعتر بکنم که صدای حمید آقام بشنویم
مجری:
زنده باشید تشکر کردند
استاد روستایی:
که این توفیق رو ما نداشتیم ان شالله که حلال بکنن ما رو و به بزرکواری خودشون ببخشن و آرزومندم که با بصیرت همه مون چه شیعه چه اهل سنت بدون تعصب و با بصیرت براساس مطالعه و دقت ان شاالله راه خودمون رو پی بگیریم
مجری:
آقا ممنون و مچکرم لطفا فرمودید ان شالله باز هم در جلسات بعدی در خدمت شما و بینندگان عزیز و ارجمند باشیم از همه شما عزیزان التماس دعای فرج و دعای خیر داریم تا برنامه بعدی السلام علیکم و رحمه الله و برکاته