-
راه روشن - تحلیل مناظره و تحلیل سخنان آقای ناصر یوسفی 16 مرداد 1403
1:25:31 دقیقه -
راه روشن - نسبت دادن عزاداری به ارواح اهل بیت علیهم السلام 2 مرداد 1403
1:27:02 دقیقه -
راه روشن - شأن نزول هَل اَتی/ حکایت بیماری فرزندان امیرالمؤمنین علیه السلام و روزه آن حضرت 12 تیر 1403
1:16:01 دقیقه -
راه روشن - نقد صحبت های آقای علیرضا کمیلی 22 خرداد 1403
1:15:58 دقیقه -
راه روشن - نقد سخنان آقایان اسدپور و کمیلی 15 خرداد 1403
1:20:37 دقیقه -
راه روشن - مناظره و نقش آن در تبلیغ 8 خرداد 1403
1:24:20 دقیقه -
راه روشن -تحلیل سخنان مقام معظم رهبری 25 اردیبهشت 1403
1:25:38 دقیقه -
راه روشن - تحلیل ماهنامه علمی و تحلیلی وضعیت شناسی شیعیان( انگیزه های گرایش به تشیع در ایران ) 18 اردیبهشت 1403
1:21:35 دقیقه -
راه روشن -نقد دگر اندیشان شیعی 11 اردیبهشت 1403
1:24:40 دقیقه -
راه روشن -نقد دگر اندیشان شیعی 8 اسفند 1402
1:18:15 دقیقه -
راه روشن - نقد دگر اندیشان شیعی 10 بهمن 1402
1:23:00 دقیقه -
راه روشن -نقد دگر اندیشان شیعی 3 بهمن 1402
1:24:50 دقیقه -
راه روشن -نقد دگر اندیشان شیعی 26 دی 1402
1:24:35 دقیقه -
راه روشن -نقد دگر اندیشان شیعی 19 دی 1402
1:23:25 دقیقه -
راه روشن -نقد دگر اندیشان شیعی 5 دی 1402
1:24:14 دقیقه -
راه روشن -نقد دگر اندیشان شیعی 28 آذر 1402
1:27:32 دقیقه -
راه روشن -نقد دگر اندیشان شیعی 14 آذر 1402
1:24:27 دقیقه -
راه روشن -نقد دگر اندیشان شیعی 30 آبان 1402
1:25:09 دقیقه -
راه روشن -نقد دگر اندیشان شیعی 16 آبان 1402
1:24:18 دقیقه -
راه روشن -نقد دگر اندیشان شیعی 9 آبان 1402
1:28:47 دقیقه -
راه روشن -نقد دگر اندیشان شیعی 25 مهر 1402
1:24:22 دقیقه -
راه روشن -نقد دگر اندیشان شیعی 18 مهر 1402
1:23:38 دقیقه -
راه روشن -نقد دگر اندیشان شیعی 21 شهریور 1402
1:23:19 دقیقه -
راه روشن -نقد دگر اندیشان شیعی 24 مرداد 1402
1:22:41 دقیقه -
راه روشن -نقد دگر اندیشان شیعی 17 مرداد 1402
1:24:09 دقیقه -
راه روشن -نقد دگر اندیشان شیعی 10 مرداد 1402
1:21:23 دقیقه -
راه روشن - نقد دگر اندیشان شیعی 20 تیر 1402
1:30:49 دقیقه -
راه روشن -نقد دگر اندیشان شیعی 30 خرداد 1402
1:19:27 دقیقه -
راه روشن -نقد دگر اندیشان شیعی 23 خرداد 1402
1:22:12 دقیقه -
راه روشن -نقد دگر اندیشان شیعی 2 خرداد 1402
1:15:29 دقیقه -
راه روشن -نقد دگر اندیشان شیعی 26 اردیبهشت 1402
1:20:59 دقیقه -
راه روشن -نقد دگر اندیشان شیعی 19 اردیبهشت 1402
1:25:02 دقیقه -
راه روشن -نقد دگر اندیشان شیعی 12 اردیبهشت 1402
1:23:29 دقیقه -
راه روشن -نقد دگر اندیشان شیعی 5 اردیبهشت 1402
1:24:48 دقیقه -
راه روشن -نقد دگر اندیشان شیعی 23 اسفند 1401
1:21:35 دقیقه -
راه روشن -نقد دگر اندیشان شیعی 9 اسفند 1401
1:21:46 دقیقه -
راه روشن -نقد دگر اندیشان شیعی 25 بهمن 1401
1:21:28 دقیقه -
راه روشن -نقد دگر اندیشان شیعی 18 بهمن 1401
1:22:22 دقیقه -
راه روشن -نقد دگر اندیشان شیعی 20 دی 1401
1:24:59 دقیقه -
راه روشن -نقد دگر اندیشان شیعی 22 آذر 1401
1:22:58 دقیقه -
راه روشن 1 آذر 1401
1:24:34 دقیقه -
راه روشن 24 آبان 1401
1:22:51 دقیقه -
راه روشن 3 آبان 1401
1:26:04 دقیقه -
راه روشن 26 مهر 1401
1:23:30 دقیقه -
راه روشن 19 مهر 1401
1:21:43 دقیقه -
نقد کتاب"دین در ترازوی اخلاق: نسبت میان اخلاق دینی و اخلاق سکولار" نویسنده ابوالقاسم فنائی
1:23:23 دقیقه
راه روشن 22 شهریور 1401 -
راه روشن 15 شهریور 1401
1:22:42 دقیقه -
راه روشن 8 شهریور 1401
1:25:23 دقیقه -
راه روشن 1 شهریور 1401
1:22:57 دقیقه -
راه روشن 25 مرداد 1401
1:25:40 دقیقه -
راه روشن 4 مرداد 1401
1:24:26 دقیقه -
راه روشن 14 تیر 1401
1:23:09 دقیقه -
راه روشن 7 تیر 1401
1:24:03 دقیقه -
راه روشن 24 خرداد 1401
1:24:14 دقیقه -
راه روشن 17 خرداد 1401
1:18:50 دقیقه -
راه روشن 3 خرداد 1401
1:20:43 دقیقه -
راه روشن 27 اردیبهشت 1401
1:20:59 دقیقه -
راه روشن 20 اردیبهشت 1401
1:24:16 دقیقه -
راه روشن 13 اردیبهشت 1401
1:25:29 دقیقه -
راه روشن 6 اردیبهشت 1401
1:25:52 دقیقه -
راه روشن 30 فروردین 1401
1:26:06 دقیقه -
راه روشن 16 فروردین 1401
1:27:07 دقیقه
راه روشن - جایگاه عمّار یاسر
قسمت صد و یک برنامه راه روشن با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین دکتر ابوالقاسمی
دیگر قسمت ها
عنوان برنامه: راه روشن (جایگاه عمار)
تاريخ: 23/ 05/ 1403
عناوین بحث (کلید واژه ها):
عمار یاسر؛ ایمان عمار؛ ساخت مسجد؛ شکنجه کردن عمار؛ شهادت عمار؛ طرفدار حق؛ جنگ صفین؛ کفر معاویه؛ عبدالحمید خراسانی؛ طالبان؛ پیادهروی اربعین؛ اربعین؛ ارز دولتی
استاد: حجت الاسلام والمسلمین دکتر ابو القاسمی
مجری: آقای محمد تقی غضبانی
مجری:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَبِهِ نَسْتَعين، اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلیٰ آلِ مُحَمَّد ألطَیّبنْ ألطَاهِرین؛ عزیزان بیننده سلام وقت شما بخیر در هرکجا که بیننده شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) برنامه خودتان راه روشن هستید. با این برنامه خدمت شما هستیم ان شاء الله بتوانیم برخی از شبهات را با راهنمایی استاد عزیزمان جناب آقای دکتر ابوالقاسمی که این افتخار را داریم در این برنامه در خدمت شان هستیم بتوانیم شبهات را برای خودمان حل کنیم و ان شاء الله اگر نقطه تاریکی در برخی از مباحث به ذهن ما خطور کرده آن ها را رفع کنیم. استاد عزیز سلام وقت شما بخیر در خدمت شما هستیم.
استاد ابوالقاسمی:
وعلیکم السلام ورحمة الله
أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمدُ للهِ رَبِّ العالَمین اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى وَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ وَ الْحَسَنِ الرِّضَا وَ الْحُسَيْنِ الْمُصَفَّى، وَ جَمِيعِ الْأَوْصِيَاءِ مَصَابِيحِ الدُّجَى وَصلّ عَلیٰ مَنْ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَي وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْاَرْضُ وَ السَّمَاءُ مَوْلانا صَاحِبَ العَصْرِ وَالزمَان
عرض سلام دارم خدمت شما جناب اقای غضبانی و همه بینندگان عزیز و گرانقدر شبکه جهانی حضرت ولی عصر امیدوارم هرکجا که هستند موفق و پیروز باشند.
مجری:
ان شاء الله بتوانیم خوب از محضر شما استفاده کنیم و ساعات و دقایقی که در خدمت شما و بینندگان هستیم مورد رضایت آقا امام عصر باشد و جزء صالح اعمال ما و همچنین بینندگان عزیز قرار بگیرد.
استاد عزیز در خدمت شما باشیم آن چه که در این جلسه خدمت شما هستیم. این روزها، یاد روز ایام جنگ صفین است و اتفاقاتی که در آن جا افتاد در این خصوص اگر نکاتی دارید در خدمت شما هستیم.
استاد ابوالقاسمی:
بسم الله الرحمن الرحیم در این ایام، روز هفتم صفر از یک سو به نقلی شهادت امام حسن مجتبی (علیه السلام) است، الان در کشور ما رایج شده برنامه های مفصلی هم برای عزاداری بود. همچنین سالگرد روز حفر خندق در مدینه منوره است لذا این روز را به یاد جناب سلمان فارسی در تقویم ها روز بزرگداشت سلمان قرار دادند.
همچنین در همین ایام بود که جنگ صفین و شهادت حضرت عمار (رضوان الله علیه) رخ داد. در مورد هر کدام از این بزرگواران باید یک برنامه مفصل برویم اگر بخواهیم راجع به آن ها صحبت کنیم واقعاً هر کدام به تنهایی شایسته یک برنامه مستقل یا چند برنامه هستند. اجمالاً حضرت عمار یک شخصیتی است که کاری انجام داده این کار در طول تاریخ یعنی بعد از 1400 سال هنوز که هنوز است راه گشای مسلمان ها است و اتفاقات مفصلی در جنگ جمل و جنک صفین جناب عمار داشته است.
راجع به جناب عمار در ابتدا صحبت کنیم در کتاب های مختلفی حضرت عمار را به عنوان یکی از شیعیان امیر مؤمنان علی (علیه السلام) مطرح کردند. تاریخ ابن خلدون، جلد 3، صفحه 215، چاپ دار الفکر راجع به تشیع صحبت می کند
«وفي قصة الشورى أن جماعة من الصحابة كانوا يتشيعون لعلي»
در ماجرای شورای شش نفره عثمان آمده است که گروهی از صحابه شیعیان علی بودند و می گفتند باید او خلیفه بشود.
«ويرون استحقاقه على غيره»
اعتقادشان این بود که او باید خلیفه بشود نه دیگران او ذو الحق است دیگران ذو الحق نیستند. او مستحق است بقیه مستحق نیستند.
«ولما عدل به إلى سواه»
وقتی که سراغ غیر حضرت علی رفتند و حضرت علی را رها کردند.
«تأففوا من ذلك»
گفتند وای بر شما
«وأسفوا له»
و غصه خوردند گفتند وا اسفا این را مصیبت دیدند.
«مثل الزبير ومعه عمار بن ياسر والمقداد بن الأسود وغيرهم»
مقدمة ابن خلدون؛ اسم المؤلف: عبد الرحمن بن محمد بن خلدون الحضرمي الوفاة: 808، دار النشر: دار القلم - بيروت - 1984، الطبعة: الخامسة، ج3، ص215
از جمله آن ها جناب عمار یاسر است که به عنوان شیعه امیر مؤمنان علی (علیه السلام) معرفی می شد خود اهل سنت او را به عنوان شیعه حضرت علی معرفی می کنند. این یک خصوصیت.
در خُطَطةُ الشام محمد کُرد علی، جلد 5 لفظ شیعه را مطرح می کند:
«عرف جماعة من کبار الصحابة بمولاة علي فی عصر رسول الله (صلی الله علیه واله وسلم) مثل سلمان الفارسي...مثل أبي ذر الغفاري وعمار بن یاسر وحذیفة بن الیمان وذي الشهادتین خزیمة بن ثابت وأبي أیوب الأنصاري...»
خطط الشام؛ المؤلف: محمد كرد علي، ج5، ص251
گروهی از صحابه به عنوان شیعیان حضرت علی شناخته می شدند مثل سلمان فارسی، مثل ابوذر غفاری و عمار یاسر و حذیفة ابن یمان، خزیمة ابن ثابت و ابو ایوب انصاری.
ملاحظه می کنید در طول تاریخ افراد زیادی بودند به اسم شیعه شناخته می شدند این ها شیعیان امیر مؤمنین علی (علیه السلام) بودند و حضرت عمار یاسر از معروف ترین آن ها است به عنوان یکی از کسانی است که دیگر کسی در شیعه بودن او شکی ندارد.
اما جایگاه معنوی او در روایات اهل سنت روایتی است:
«إن عمارا مليء إيمانا من قرنه إلى قدمه»
روایت در تفسیر بغوی است حضرت عمار از فرق سرش تا کف پایش پر از ایمان است دیگر جای خالی برای ایمان باقی نمانده است
«واختلط الإيمان بلحمه ودمه»
ایمان با گوشت و خون او آغشته شده است.
تفسير البغوي؛ اسم المؤلف: البغوي الوفاة: 516، دار النشر: دار المعرفة - بيروت، تحقيق: خالد عبد الرحمن العك، ج3، ص86
این کجا و کسانی که: (آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا)
(إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا لَمْ يكُنِ اللَّهُ لِيغْفِرَ لَهُمْ وَلَا لِيهْدِيهُمْ سَبِيلًا)
کسانی که ايمان آوردند، سپس کافر شدند، باز هم ايمان آوردند، و ديگر بار کافر شدند، سپس بر کفر خود افزودند، خدا هرگز آنها را نخواهد بخشيد، و آنها را به راه (راست) هدايت نخواهد کرد.
سوره نساء (4): آیه 137
آیه قرآن است یک عده ای زمان پیامبر ادعای ایمان داشتند اما (ثُمَّ كَفَرُوا) ایمان شان تبدیل به نفاق شد دوباره به نفاق بر گشتند بعد (ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا) این ها یک عده از صحابه بودند. فعلاً می خواهیم راجع به جناب عمار صحبت کنیم.
روایتی از عایشه همسر رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) در مورد جناب عمار است وقتی که در مقابل او جناب عمار ایستاد ماندند چه کار کنند راجع به او صحبت کنیم، نکنیم؟ عایشه همسر پیغمبر گفت در مورد هر کدام از اصحاب پیامبر من هر چه می خواستم می توانستم در موردشان بگویم
«و عن عائشة أنّها قالت: ما أحد من أصحاب رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم إلّا لو شئت لقلت فيه»
اگر می خواستم راجع به هر کدام از صحابه یک اشکالی می توانستم بگیرم
«ما خلا عمّارا»
غیر از عمار
«فإنّي سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم يقول: ملىء إيمانا إلى مشاشه»
درونش تا پوستش کامل حتی قسمت های بیرونی پوست او پر از ایمان شده است.
«رواه البزار ورجالُهُ رجالٌ صحیح»
مجمع الزوائد ومنبع الفوائد؛ اسم المؤلف: علي بن أبي بكر الهيثمي الوفاة: 807، دار النشر: دار الريان للتراث/دار الكتاب العربي - القاهرة , بيروت – 1407، ج 9، ص 295
سند روایت معتبر است حتی عایشه همسر پیغمبر می گفت هیچ اشکالی به جناب عمار نمی شود گرفت.
امیر مؤمنان علی (علیه السلام) فرمود:
«عن علي سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول دم عمار ولحمه حرام على النار»
البحر الزخار؛ اسم المؤلف: أبو بكر أحمد بن عمرو بن عبد الخالق البزار الوفاة: 292، دار النشر: مؤسسة علوم القرآن , مكتبة العلوم والحكم - بيروت , المدينة - 1409، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. محفوظ الرحمن زين الله، ج3، ص14
«دم عمار ولحمه حرام على النار أن تأكله أو تمسه»
گوشت و خون عمار بر آتش حرام شده است!
تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل؛ اسم المؤلف: أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعي الوفاة: 571، دار النشر: دار الفكر - بيروت - 1995، تحقيق محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ج 43، ص 401
عمار همچنین جایگاهی دارد یعنی راجع به او هیچ کسی، هیچ اشکالی نمی تواند بگیرد. باز از جمله خصوصیاتی که جناب عمار دارد از أنس از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) با سند معتبر روایت شده است که:
«عن أنس بن مالك قال: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: " الجنة تشتاق إلى ثلاثة: علي، وعمار، وسلمان "»
بهشت مشتاق به سه نفر است امیر مؤمنان، عمار و نفر سوم ابوذر
أنساب الأشراف؛ اسم المؤلف: أحمد بن يحيى بن جابر البلاذري (المتوفى : 279هـ) الوفاة: 279، دار النشر: ، ج1، ص283
می گوید سند روایت هم حسن است. اولین کسی که مسجد ساخت یک محل خاص برای عبادت خودش قرار داد جناب عمار یاسر بود:
«أول من اتخذ مسجدا في بيته يصلى فيه عمار»
اولین کسی که در خانه خودش یک محل مخصوص نماز قرار داد حضرت عمار بود!
أنساب الأشراف؛ اسم المؤلف: أحمد بن يحيى بن جابر البلاذري (المتوفى : 279هـ) الوفاة: 279، دار النشر: ، ج1، ص71
روایت خیلی عجیبی است آن روایتی که از امیر المؤمنان خواندیم که آتش بر عمار حرام شد داستانی دارد که در انساب الأشراف این را آورده است. می گوید مشرکین می خواستند عمار را با آتش بسوزانند پیغمبر گذرش افتاد دستش را روی سر عمار کشید فرمود:
«يا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلَى عَمَّارٍ كَمَا كُنْت عَلَى إِبْرَاهِيم»
آتش همان طوری که بر ابراهیم بَرد و سلام شدی بر عمار بَرد و سلام شو!
أنساب الأشراف؛ اسم المؤلف: أحمد بن يحيى بن جابر البلاذري (المتوفى : 279هـ) الوفاة: 279، دار النشر: ، ج1، ص 73
نتوانستند بسوزانند این که امیر مؤمنان می فرمود عمار بر آتش حرام است همین را مطرح می کنند که پیغمبر دست روی سرش گذاشتند فرمود همان طور که آتش بر ابراهیم گلستان شد برای عمار هم گلستان می شود.
در جاهلیت بسیار او را شکنجه کردند روایتی دارد محمد ابن کعب قرضی می گوید روزی دیدم جناب عمار لباس بالا را باز کرد می خواستند حج بروند و احرام بپوشند نمی دانیم فقط دیدم لباس بالا را باز کرد همین که می خواست پیراهنش را عوض کند نگاه کردم دیدم پشتت یک تکه خالی است و گوشتی در آن جا نیست مثل افرادی که یک انگشت یا قسمتی از انگشت شان قطع می شود یا مقداری از گوشت صورت کنده می شود بعضی وقت ها خالی می ماند اگر خیلی عمیق باشد. گفتم این چه است؟ گفت:
«هذا مما كانت قريش تعذبني في رمضاء مكة»
در گرمای مکه، قریش من را روی سنگ ها می خواباندند و شکنجه می کردند تکه ای از گوشت کمرم آب شد.
«كان عمار يعذب حتى لا يدري ما يقول»
أنساب الأشراف؛ اسم المؤلف: أحمد بن يحيى بن جابر البلاذري (المتوفى : 279هـ) الوفاة: 279، دار النشر: ، ج1، ص 70
آن قدر شکنجه می کردند کلاً ذهنش از کار می افتاد تا حدی که توانایی مغزش از کار می افتد این قدر او را شکنجه می کردند به مرز بی هوشی می رسید. آیه قرآن در موردش نازل شد
(وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَلَأَجْرُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يعْلَمُونَ)
آنها که پس از ستم ديدن در راه خدا، هجرت کردند، در اين دنيا جايگاه (و مقام) خوبی به آنها می دهيم؛ و پاداش آخرت، از آن هم بزرگتر است اگر می دانستند!
سوره نحل (16): آیه 41
(وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا) ظلم چقدر سنگین است که خدای متعال در قرآن آورده است کسانی که هجرت کردند بعد از این که به آن ها ظلم شد (لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَلَأَجْرُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ) در دنیا به آن ها حسنه می دهیم و در آخرت بیشتر.
اما فقط در زمان جاهلیت به جناب عمار ظلم نشد در زمان خلیفه سوم هم به جناب عمار ظلم شد در زمان خلیفه سوم آن قدر او را زدند که دچار بیماری فتق شد روایتی است
«اجتمع ناس فكتبوا عيوب عثمان وفيهم ابن مسعود»
گروهی بودند اشکالات عثمان را نوشتند ابن مسعود هم بود.
«فاجتمعوا بباب عثمان ليدخلوا عليه فيكلموه فلما بلغو الباب نكلوا إلا عمار بن ياسر»
در خانه عثمان جمع شدند آقای عثمان یک، دو، سه، چهار این اشکلات را شما داشتید و این کارها را انجام دادید می خواستند با او صحبت کنند. دم در که رسیدند به زور همه را رد کردند بر گرداندند فقط عمار یاسر.
«فإنه دخل عليه فوعظه»
او داخل رفت، موعظه کرد!
یک صحابی تمام وجودش ایمان است می خواهد بگوید آقای خلیفه سوم فلان عمل اشتباه است معصوم نیستی.
«فأمر به فضرب حتى فتق فكان لا يستمسك بوله»
عثمان دستور داد این قدر زدند تا دچار فتق شد دیگر توانایی کنترل ادرارش را نداشت.
«فقيل لعمار ما هذا قال إني ملقى من قريش»
...من از قریشی ها مصیبت زیاد دیدم
«لقيت منهم في الإسلام كذا وفعلوا بي كذا»
در زمانی که اسلام آوردم این بلاها را سرم آوردند شکنجه ام کردند
«ثم دخلت على هذا يعني عثمان»
در زمان بعد از مسلمان شدن شان هم پیش عثمان رفتم
«فأمرته ونهيته»
به او گفتم این کار را کن این کار را نکن
«فصنع ما ترون فلا يستمسك بولي»
دیدید که چه بلایی سرم آوردند؟
«قال وكان حيث ضرب وقع عليه رجل من قريش فقال أما والله لئن مات هذا ليقتلن ضخم السرة من قريش قال وهو جد هشام بن عبد الملك»
تاريخ المدينة المنورة؛ اسم المؤلف: أبو زيد عمر بن شبة النميري البصري الوفاة: 262هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت- 1417هـ-1996م، تحقيق: علي محمد دندل وياسين سعد الدين بيان، ج 2، ص 181
تازه می خواستند او را بکشند وقتی که او را زدند یکی از قریشی ها خودش را روی او انداخت گفت قسم به خدا اگر این کشته بشود می زنند ما قریشی ها مخصوصاً از قریش بنی امیه است ما بنی امیه را نابود خواهند کرد.
عمار را همه می دانند چرا؟ چون پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ عَمَّارٌ يَدْعُوهُمْ إلى اللَّهِ وَيَدْعُونَهُ إلى النَّارِ»
الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج3، ص1035، ح2657
«إِنَّ عَمَّاراً تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَة»
وقعة صفين؛ نویسنده: نصر بن مزاحم، محقق / مصحح: هارون، عبد السلام محمد، ناشر: مكتبة آية الله المرعشي النجفي ص335
«قَاتِلُ عَمَّارٍ فِي النَّار»
ميزان الاعتدال في نقد الرجال؛ اسم المؤلف: شمس الدين محمد بن أحمد الذهبي الوفاة: 748، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1995، الطبعة: الأولى، تحقيق: الشيخ علي محمد معوض والشيخ عادل أحمد عبدالموجود، ج 2، ص 236
لذا اگر عمار این جا کشته بشود فاتحه همه ما خوانده است حواس تان را جمع کنید. سند روایت هم معتبر است این قدر برای مردم این قضیه سنگین بود وقتی دور خانه عثمان جمع شدند محاصره اش کردند گفت مگر چه کار کردم کار خاصی نکردم؟ گفتند مردم جمع شدند
«فلما اجْتَمَعُوا لِلْمِيعَادِ وَمَنْ مَعَهُمْ قال لهم عُثْمَان ما تَنْقِمُونَ مِنِّي»
برای چه جمع شدید و چرا تجمع کردید؟
«قَالَوا نَنْقِمُ عَلَيْك ضَرْبَك عَمَّارًا»
چرا عمار را زدید، مگر عمار چه مشکلی داشت او را زدی؟
الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار؛ اسم المؤلف: أبو بكر عبد الله بن محمد بن أبي شيبة الكوفي الوفاة: 235، دار النشر: مكتبة الرشد - الرياض - 1409، الطبعة: الأولى، تحقيق: كمال يوسف الحوت، ج 7، ص 522
این که صحابی بود هیچ کس نسبت به او اعتراض نمی توانست داشته باشد.
در کتاب الإستیعاب، جلد 3، صفحه 1135 می گوید دنده ها یا یکی از دنده های عمار را شکستند
«كان اجتماع بنى مخزوم إلى عثمان»
کسانی که در خانه عثمان جمع شدند بنی مخزوم بودند، چرا؟
«حين نال من عمار غلمان عثمان ما نالوا من الضرب»
غلام های عثمان ریختند عمار را زده بودند
«حتى انفتق له فتق فى بطنه»
دچار فتق شد
«ورغموا وكسروا ضلعا من أضلاعه»
«رَغِموا» یعنی این که صورتش را روی زمین گذاشتند پا را روی صورتش گذاشتند و فشار دادند. رغم انف می گویند یعنی همین. «وكسروا ضلعا من أضلاعه» و یکی از دنده هایش را هم شکستند.
«فاجتمعت بنو مخزوم وقالوا والله لئن مات لاقتلنا به أحدا غير عثمان»
الاستيعاب في معرفة الأصحاب؛ اسم المؤلف: يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر الوفاة: 463، دار النشر: دار الجيل - بيروت - 1412، الطبعة: الأولى، تحقيق: علي محمد البجاوي، ج 3، ص 1136
بنی مخزوم جمع شدند گفتند اگر اتفاقی برای عمار بیافتد و از دنیا برود ما عثمان را خواهیم کشت.
یا در الوافی فی الوفیات می گوید:
«ولما نال غلمان عثمان رضي الله عنه من عمار»
«رضی الله عنه» هم می گوید
«ما نالوا من الضرب حتى انفتق له فتق في بطنه وزعموا أنه انكسر ضلع من أضلاعه»
وقتی غلام های عثمان، عمار را زدند در شکمش فتقی ایجاد شد و دنده ای از دنده های او را هم شکستند.
الوافي بالوفيات؛ اسم المؤلف: صلاح الدين خليل بن أيبك الصفدي الوفاة: 764، دار النشر: دار إحياء التراث - بيروت - 1420هـ- 2000م، تحقيق: أحمد الأرناؤوط وتركي مصطفى، ج 22، ص 233
روایت دیگر می گوید آن قدر او را زدند
«أن عثمان أمر بعمار بن ياسر»
عثمان خودش دستور داد نسبت به عمار
«فضرب في أمر نازعه فيه»
یک اختلافی بین عمار و عثمان شد.
«حتى أغمى عليه»
تا این که عمار بی هوش شد
تاريخ المدينة المنورة؛ اسم المؤلف: أبو زيد عمر بن شبة النميري البصري الوفاة: 262هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1417هـ-1996م، تحقيق: علي محمد دندل وياسين سعد الدين بيان، ج 2، ص 182
موارد متعدد است یا در أخبار المدینة می گوید:
«فلم يبق أحد من أهل المدينة إلا حنق على عثمان»
تمام اهل مدینه با عثمان دشمن شدند
چرا؟
«وزاد ذلك من كان غضب لابن مسعود وأبي ذر وعمار حنقا وغيظا»
به خاطر این که عمار، ابن مسعود و ابوذر را آزار داده بود!
تاريخ المدينة المنورة؛ اسم المؤلف: أبو زيد عمر بن شبة النميري البصري الوفاة: 262هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1417هـ-1996م، تحقيق: علي محمد دندل وياسين سعد الدين بيان، ج 2، ص 215
عصبانیت مردم به خاطر این ها بود. ابوذر را که آن گونه تبعیدش کرد ابن مسعود را کتک زد و عمار را هم این طور زدند.
روایتی در انساب الأشراف است عرض کردم که عایشه هم می گفت من هیچ چیزی راجع به عمار نمی توانم بگویم
«وبلغ عائشة ما صنع بعمار فغضبت وأخرجت شعراً من شعر رسول الله صلى الله عليه وسلم وثوباً من ثيابه ونعلاً من نعاله»
پیراهن پیامبر را آورد، کفش شان را آورد و مقداری از موهای پیامبر را آورد عرض کرد
«ما أسرع ما تركتم سنة نبيكم»
چقدر زود سنت پیغمبرتان را رها کردید؟
«وهذا شعره وثوبه ونعله ولم يبل بعد»
هنوز موهای پیغمبرتان کهنه نشده است.
«فغضب عثمان غضباً شديداً»
عثمان خیلی عصبانی شد
«حتى ما درى ما يقول»
اصلاً نمی فهمید چه دارد می گوید؟
«فالتج المسجد»
شروع به فحاشی کردن نسبت به عایشه کرد
«وقال الناس سبحان الله سبحان الله»
أنساب الأشراف؛ اسم المؤلف: أحمد بن يحيى بن جابر البلاذري (المتوفى : 279هـ) الوفاة: 279، دار النشر: ، ج2، ص 275
عثمان این حرف ها چه است می زنی؟ حال چه گفت؟ روایت را در کتاب مصنف عبد الرزاق و الجامع معمر روایت را آورد که رو کرد به مردم گفت:
«إن هاتان الفتانتان فتنتا الناس في صلاتهم وإلا تنتهيان أو لاسبنكما ما حل لي السباب»
این و زنه فتنه گر مردم را در نمازشان فتنه انداختند یا بس می کنند یا هر چه فحش بلد هستم به آن ها می دهم.
بعد سعد ابن ابی وقاص عصبانی می شود گفت:
«أتقول هذا لحبائب رسول الله صلى الله عليه وسلم»
این ها را در مورد زن های پیغمبر می گویی؟
عصبانی شد گفت سعد را از مسجد بیرون بیاندازید
«وانسل سعد فخرج من المسجد»
المصنف؛ اسم المؤلف: أبو بكر عبد الرزاق بن همام الصنعاني الوفاة: 211، دار النشر: المكتب الإسلامي - بيروت - 1403، الطبعة: الثانية، تحقيق: حبيب الرحمن الأعظمي، ج 11، ص 356
سعد بلند شد انسل ولی کشان کشان از مسجد بیرون رفت. حجم زیاد این درگیری به خاطر این بود که آقای عثمان نسبت به عمار این گونه رفتارها را داشته است.
لذا در کتب مختلفی مطرح کردند که عمار جز قتله عثمان یا یکی از اسباب اصلی قتل عثمان است. در جاهای مختلف می گوید کسانی که به عنوان قاتل عثمان هستند در مقتل الشهید عثمان آقای محمد ابن یحیی ابن ابی بکر مالقی می گوید عمار وسط مسجد ایستاد
«وأنما ذكرنا عمارا ههنا»
چرا در بین قتله عثمان، عمار را آوردیم؟
«لأنه كان منحرفا عن عثمان رض وخلعه وألب الناس عليه كما ذكرنا»
او مردم را بر ضد عثمان شوراند!
جاحظ گفت عمار وسط مسجد مدینه ایستاد گفت:
«نحنُ قَتلنا عثمانَ کافرا»
ما عثمان را کافر کشتیم
«وكان يمنع أن يدفن في مقابر المسلمين وأن يصلي عليه في مصلاهم حتى ترك على مزبلة ثلاثة أيام لم يدفن فدفنه أبن االزبير في خفية في بئر في حش كوكب ومحمد بن أبي بكر في بني تميم يعاونون عمارا»
التمهيد والبيان في مقتل الشهيد عثمان؛ اسم المؤلف: محمد بن يحيى بن أبي بكر المالقي الأندلسي الوفاة: 741، دار النشر: دار الثقافة - الدوحة - قطر - 1405، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. محمود يوسف زايد، ج1، ص225
و عمار بود که نگذاشت عثمان در قبرستان مسلمان ها دفن بشود و بر او نماز بخوانند. سه روز او را در زباله دان انداختند دفن نشده بود. ابن زبیر مخفیانه او را در چاهی در حوشی کوکب انداخت دفنش هم نکرد. محمد ابن ابی بکر به عنوان قاتل عثمان با بنی تمیم به حساب می آید این ها کمک کارهای عمار بودند.
یعنی اهل سنت حضرت عمار را به عنوان یکی از قاتلین اصلی عثمان مطرح می کنند. به همین دلیل است که در کتاب های مختلفی گفتند قضیه عبد الله ابن سبأ یک اسمی بود این را برای پوشاندن قضیه عمار مطرح کردند. چون جناب عمار پوستش تیره بود عبد الله ابن سبأ یک شخصیتی بود و کار محدودی انجام داد اما نه این که کل صحابه را شورانده باشد.
این ها گفتند بله یک سیاه پوستی بود که خیلی ضد عثمان کار کرد و اساس قتل حضرت عثمان بود و او را به شهادت رساند این شخص چه کسی بود؟ بگویند عمار یاسر بود فتنه و مصیبت می شود گفتند این چه کسی بود؟ عبد الله ابن سبأ بوده. در نشأة الفکر الفلسفی آقای علی نشار می گوید احتمال این که عبد الله ابن سبأ
«وربما كان عبد الله بن سبأ هو مجرد تغليف لاسم عمار بن ياسر»
این کادویی بود که روی اسم عمار یاسر پوشاندند که مشخص نشود عمار یاسر در کشتن عثمان دخالت داشت.
اما به شهادت حضرت عمار می رسیم ایشان در هنگام شهادت در جنگ صفین 93 سال عمر داشت و شرکت کرد روایات متعددی است آقا رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند:
«إذا اختَلَفَ النَّاسُ كانَ ابنُ سُمَيَّةَ مَعَ الحَقّ»
دلائل النبوة؛ اسم المؤلف: للبيهقي الوفاة: 458، دار النشر:، ج 6، ص 422
هر وقت مردم اختلاف کردند ابن سمیه (عمار) با حق است از حق جدا نمی شود خیال تان راحت طرف عمار باشد طرف حق هستید.
مجری:
خط کش است.
استاد ابو القاسمی:
بله، یا روایتی است حذیفه می گوید حذیفه خودش صاحب سِر رسول خدا است گفتیم آقای حذیفه:
«ما سمعت من رسول الله صلى الله عليه وسلم في الفتنة»
از پیغمبر در مورد فتنه ها چه شنیدی؟
«قال حذيفة»
حذیفه گفت:
«قال رسول الله صلى الله عليه وسلم دوروا مع كتاب الله حيث ما دار»
هر کجا قرآن بود با قرآن باشید!
«فقلنا فإذا اختلف الناس فمع من نكون»
گفتیم اگر مردم اختلاف کردند با چه کسی باشیم؟ این که در فهم قرآن ادعا شد که اختلاف است.
«فقال انظروا الفئة التي فيها بن سمية فالزموها»
با همان گروهی باشید که عمار ابن سمیه آن جا است «فالزموها» با همان گروه همراه باشید.
«فإنه يدور مع كتاب الله»
عمار از کتاب خدا جدا نمی شود.
«قال قلت ومن بن سمية قال أو ما تعرفه قلت بينه لي قال عمار بن ياسر»
گفتم ابن سمیه چه کسی است؟ گفت نمی دانی ابن سمیه چه کسی است؟ گفتم بگو بیان کن گفت عمار یاسر
«سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول لعمار»
از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) که به عمار فرمود:
«يا أبا اليقظان لن تموت»
شما به مرگ طبیعی نمی میری
«حتى تقتلك الفئة الباغية عن الطريق»
گروهی که از راه درست منحرف شدند و بغی و سرکشی کردند شما را به شهادت می رسانند!
بعد خودش می گوید حاکم می گوید:
«هذا حديث له طرق بأسانيد صحيحة»
طُرق مختلف و سندهای صحیح دارد!
المستدرك على الصحيحين؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة : الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ج 2، ص 162
و اساساً می گویند خزیمة ابن ثابت به خاطر آمدن حضرت عمار به جنگ آمد
«خزيمة بن ثابت ... يعرف بذي الشهادتين جعل رسول الله صلى الله عليه وسلم شهادته بشهادة رجلين»
پیغمبر گفتند شهادت او در دادگاه به اندازه دو تا مرد ارزش دارد. ماجرا معروف است یک جایی پیغمبر با یک شخصی اختلافی داشتند آن شخص گفت شاهد داری؟ خزیمه گفت من شاهد وقتی این را گفت شهادتش را انجام داد پیغمبر حق شان را از آن شخص گرفتند، گفتند خزیمه تو مگر دیده بودی؟ گفت یا رسول الله ما شما را در امور آسمان تأیید می کنیم در امور زمینی شما دروغ به ما گفته باشید شمایی که کل وجودت و کل اموال خدیجه را برای اسلام دادی الان برای یک شمشیر، زره یا چیزی با یکی دعوا کنی معقول است؟ فرمودند شهادت تو به اندازه دو تا مرد ارزش دارد
«شهد بدرا وما بعدها من المشاهد»
در بدر و همه جنگ های بعدش شرکت کرد.
«وكانت راية خطمة بيده يوم الفتح»
پرچمی از پرچم های پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در روز فتح مکه در دست او بود یعنی پرچمدار در لشکر پیامبر!
«وكان مع علي رضي الله عنه بصفين»
در جنگ صفین با امیر مؤمنان علی (علیه السلام) بود.
«فلما قتل عمار»
عمار که به شهادت رسید دیگر نتوانست تحمل کند
«جرد سيفه»
شمشیرش را برهنه کرد
«فقاتل حتى قتل»
و خزیمة ابن ثابت ذو الشهادتین هم همان روزی که حضرت عمار به شهادت رسید او هم به شهادت رسید.
در کتاب های مختلفی نقل کردند که در جنگ صفین خزیمه: «كافا سلاحه»
«خزيمة بن ثابت مع على بصفين كافا سلاحه وكذلك فعل يوم الجمل»
...شمشیر نکشیده بود روز جمل هم شمشیر نکشیده بود
«فلما قتل عمار بصفين قال خزيمة سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول تقتل عمار الفئة الباغية ثم سل سيفه فقاتل حتى قتل»
الاستيعاب في معرفة الأصحاب؛ اسم المؤلف: يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر الوفاة: 463، دار النشر: دار الجيل - بيروت - 1412، الطبعة: الأولى، تحقيق: علي محمد البجاوي، ج 2، ص 448
این که شمشیر نکشیده بود نه این که بر حق نمی دانست این دلیل دارد روایت خیلی عجیبی است امیر مؤمنان در جمل و صفین گفتند نمی خواهم فرماندهان به جنگ بروند خیلی از مواقف بود می گفتند فرمانده های من به جنگ نروند این ها اصحاب رده بالاهای پیامبر هستند که نمی خواهم این ها به شهادت برسند می خواهم زنده بمانند و حفظ بشوند جنبه هدایت این ها برای مردم بیشتر است. هر کجا مجبور می شدند به یک نفر می گفتند تو برو او شهید هم می شد. اما وقتی که عمار به شهادت رسید خزیمه گفت علی جان دیگر نمی توانم تحمل کنم به میدان آمد آن قدر جنگید تا به شهادت رسید.
این ها راجع به حضرت عمار. اما یک جمله بسیار عجیبی است آقایانی که ادعا می کنند هر کسی را آن ها به عنوان صحابی معرفی کردند آدم خوبی است به میزان الإعتدال مراجعه کنند. میزان الإعتدال، جلد 2، صفحه 326 در شرح حال حسن ابن دینار روایتی را مطرح می کند.
«هشام بن عمار حدثنا سعيد بن يحيى حدثنا الحسن بن دينار عن كلثوم بن جبر عن أبي الغادية سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول قاتل عمار في النار»
از پیامبر شنیدم که می گفت قاتل عمار جهنمی است!
بعد ذهبی می گوید:
«وهذا شيء عجيب»
این خیلی عجیب است!
«فإن عمارا قتله أبو الغادية»
عمار را خود ابو الغادیه کشت.
ميزان الاعتدال في نقد الرجال؛ اسم المؤلف: شمس الدين محمد بن أحمد الذهبي الوفاة: 748، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1995، الطبعة: الأولى، تحقيق: الشيخ علي محمد معوض والشيخ عادل أحمد عبدالموجود، ج 2، ص 236
خودش هم از پیامبر نقل کرد که قاتل عمار در جهنم است. این ها چه شخصیت های بودند خودش از پیامبر نقل می کند که «قَاتِلُ عَمَّار فِي النَّار» بعد خودش عمار به شهادت می رساند.
علت به جنگ آمدن حضرت عمار طبق روایات دستور صریحی بود که از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) داشت. در مسند أبی یعلاء روایتی نقل می کند:
«عن القاسم بن سليمان عن أبيه عن جده قال سمعت عمار بن ياسر يقول»
از حضرت عمار، قاسم سلیمان از پدرش، از جدش
«أمرت أن أقاتل الناكثين والقاسطين والمارقين»
به من دستور داده شد که باید با ناکثین، قاسطین و مارقین بجنگم!
مسند أبي يعلى؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي بن المثنى أبو يعلى الموصلي التميمي الوفاة: 307، دار النشر: دار المأمون للتراث - دمشق - 1404 - 1984، الطبعة: الأولى، تحقيق: حسين سليم أسد، ج 3 ص 194
شرکت حضرت عمار در این جنگ ها به دستور پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بود نه این که یک اجتهادی کرده باشد بر حقه است که هیچ این بر حق بودنش هم از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) گرفته بود.
یا شبیه همین روایتی که عرض کردیم در جایی دیگر تصریح کرده است
«أَمَرَنِي رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه»
حضرت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) به من دستور دادند.
در الكنى والأسماء آقای دولابی می گوید از عمار یاسر:
«سمعت عمارا يقول: أمرني رسول الله [ صلى الله عليه وسلم ] أن أقاتل مع علي الناكثين والقاسطين والمارقين»
پیغمبر (صلی الله علیه وآله) به من دستور دادند که به جنگ ناکثین، قاسطین و مارقین در کنار علی ابن ابی طالب (علیه السلام) باید بروم
الكنى والأسماء؛ اسم المؤلف: أبو بشر محمد بن أحمد بن حماد الدولابي الوفاة: 310هـ، دار النشر: دار ابن حزم - بيروت/ لبنان - 1421 هـ - 2000م، الطبعة: الأولى، تحقيق: أبو قتيبة نظر محمد الفاريابي، ج 1، ص 360
یک همچنین شخصیتی است و در جنگ صفین گفتیم نود و خرده ای سنش بود در آن جنگ وقتی که آمد دستش می لرزید شمشیر را نمی توانست در دست نگه دارد، اما با همان حال به دفاع از امیر مؤمنان علی (علیه السلام) آمده است.
یک جمله عجیب هم فرمود آمدند گفتند عمار، با این حالت به جنگ آمدی؟ گفت بله به جنگ آمدم و دلیل هم دارد در وقعة الصفین و دیگر کتب آمده است
«لَمَّا كَانَ قِتَالُ صِفِّينَ قَالَ رَجُلٌ لِعَمَّار»
یک شخصی به عمار گفت:
«يَا أَبَا الْيَقْظَانِ أَ لَمْ يَقُلْ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وسلم قَاتِلُوا النَّاسَ حَتَّى يُسْلِمُوا فَإِذَا أَسْلَمُوا عَصَمُوا مِنِّي دِمَاءَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ»
مگر پیامبر (صلی الله علیه وآله) نگفت با مردم تا زمانی بجنگید که مسلمان بشوند مسلمان شدند این ها «عَصَمُوا مِنِّي دِمَاءَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ» دیگر نباید خون ریخته و مال شان گرفته بشود
«قَالَ: بَلَى وَ لَكِنْ وَ اللَّهِ مَا أَسْلَمُوا وَ لَكِنْ اسْتَسْلَمُوا وَ أَسَرُّوا الْكُفْرَ»
قسم به خدا معاویه مسلمان نشده عمرو ابن العاص مسلمان نشده کسانی که آن طرف ضد حضرت علی هستند مسلمان نشدند این ها از ترس تسلیم شدند. «وَ أَسَرُّوا الْكُفْرَ» باطن شان کفر بود!
«حَتَّى وَجَدُوا عَلَيْهِ أَعْوَانا»
الان رفتند نیرو پیدا کردند دارند در دفاع از کفر با ما می جنگند!
وقعة صفين؛ نویسنده: نصر بن مزاحم، محقق / مصحح: هارون، عبد السلام محمد، ناشر: مكتبة آية الله المرعشي النجفي ص215
این که این ها هستند کفر است این ها کافر هستند. به روایات مراجعه می کنیم حضرت عمار رسماً معاویه و امثال او را کافر می دانست.
یک روایت دیگری در انساب الأشراف آورده است که حضرت سلمان در جنگ صفین این جملات را گفت جملات بسیار عجیب است می گوید:
«رأيت عماراً يوم صفين شيخا آدم»
عمار را در جنگ صفین دیدم یک پیر مرد تیره چهره ای بود
«في يده الحربة وإنها لترعد»
شمشیر در دستش بود اما شمشیر در دستش می لرزید
«فنظر إلى عمرو بن العاص ومعه الراية»
دید آن طرف عمرو ابن العاص پرچم دستش است.
«فقال: إن هذه راية قد قاتلتها مع رسول الله صلى الله عليه وسلم ثلاث مرات»
یعنی این قدر عمرو ابن العاص بی حیا است یک پرچمی آورده که این پرچم سه بار مقابل پیغمبر ایستاده است منِ عمار خودم با همین پرچم سه بار کنار پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) جنگیدم. حتی آن بی حیا پرچمش را هم عوض نکرده بود حالا یک پرچم دیگر می آورد نه همان پرچمی که در جنگ بدر، احد و خندق برای مشرکین بود و عمرو ابن العاص هم با خودش آورده بود همان پرچم را عمرو ابن العاص دوباره آورد
«وهذه الرابعة»
این دفعه چهارم است.
«والله لو ضربونا حتى يبلغوا بنا سعفات هجر»
قسم به خدا اگر ما را بزنند با ما بجنگند ما را به بیابان ها بفرستند یعنی ماها از همه جا رانده بشویم
«لعرفت أن مصلحينا على الحق»
می دانم که آن خیرخواهان ما، رهبران ما امیر مؤمنان که دارد ما را اصلاح می کند بر حق است.
جالب است حضرت علی را مصلح خودش را می داند می گوید منِ عمار را چه کسی اصلاح کرد؟ امیر المؤمنین می دانم که علی ابن ابی طالب که اصلاح گر منِ عمار است بر حق است.
«وأنهم على الضلال»
و آن ها بر گمراهی هستند
سلمة ابن کهیل می گوید عمار ابن یاسر روز صفین می گفت:
«الجنة تحت البارقة»
بهشت زیر برق همین شمشیرها است
«الظمآن قد يرد الماء، الماء مورود اليوم ألقى الأحبة محمداً وحزبه»
لب تشنه یک موقعی به آب می رسد. به آب می شود رسید امروز دوستانم پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و لشکریانش را خواهم دید.
همان جمله ای که نفر قبلی نقل کرده بود:
«والله لو ضربونا حتى يبلغونا سعفات هجر، لعلمت أنا على حق وأنهم على باطل»
اگر ما را بزنند تا جایی که ما پراکنده بشویم باز هم می دانم که ما بر حق هستیم و آن ها بر باطل!
«والله لقد قاتلت هذه الراية ثلاث مرات مع رسول الله صلى الله عليه وسلم»
سه بار همراه پیامبر با این پرچم جنگیدیم
«وما هذه المرة بأبرهن ولا أنقاهن»
این دفعه أبرهن نیست أنقاهن نیست برای ما مثل روز روشن است.
یعنی این نیست که ماها این جا خیلی شک داشته باشیم نه برای ما مثل روز روشن است این نیست که این پرچم را تازه دیده باشم قبلاً پرچم را ندیده باشم الان پرچم را به خوبی ببینیم نه قبلاً هم دقیقاً همین پرچم را دیده بودم این پرچم را به خوبی می شناسم این ها همان کسانی هستند که قبلاً به جنگ ما آمده بودند.
بعد چطور به شهادت رسید؟ لؤلؤة کنیز دختر عمار تعریف می کند می گوید:
«لما كان اليوم الذي قتل فيه عمار، والراية مع هاشم بن عتبة»
روزی که عمار به شهادت رسید پرچم با هاشم ابن عتبه بود.
«وقد قاتل أصحاب علي عليه السلام ذلك اليوم، حتى كادت الشمس تغرب، وعمار من وراء هاشم، وقد جنحت الشمس للغروب»
امیر مؤمنان و لشکریانش تا غروب جنگیدند عمار دقیقاً پشت سر پرچمدار بود از پرچمدار مراقبت می کرد پیر مرد اما مراقب پرچمدار بود. نزدیک غروب بود
«ومع عمار ضيح من لبن فقال حين وجبت الشمس»
مقدار خیلی کمی ماست همراهش بود هنگامی که خورشید داشت پایین می رفت.
«وشرب الضيح سمعت رسول الله (صلی الله علیه واله وسلم) يقول: آخر زادك من الدنيا ضيح من لبن»
آن مقدار اندک ماست یا دوغ را نوشید گفت از پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) شنیدم که آخرین توشه تو از دنیا مقداری ماست است.
«قالت: ثم اقترب، فقاتل حتى قتل»
دوباره جلو آمد آن قدر جنگید تا به شهادت رسید!
«وهو ابن أربع وتسعين سنة»
94 سالش بود.
یک روایت دیگر می گوید روز صفین برایش مقداری ماست آوردند نگاه کرد خندید گفت پیغمبر فرمود آخرین چیزی که می نوشی مقداری ماست خواهد بود. چندین نفر این را نقل کردند.
«ثم قاتل حتى قتل (رضي الله تعالى عنه)»
بعد جالب این جا است چرا قاتل عمار، عمار را زد؟ می گوید در واسط قصب پیش عبد الأعلب ابن عبد الله ابن عامر دمِ در یک نفری گفت ابو الغادیه دم در است عبد الأعلی گفت او را داخل بیاورید
«فدخل وعليه مقطعات له»
وارد شد چند دست لباس تنش کرده بود
«فإذا رجل طوال»
یک شخص قد بلند
«ضرب من الرجال كأنه ليس من هذه الأمة فلما دخل، قعد»
خیلی قدش بلند بود آمد نشست.
«قال: بايعت رسول الله صلى الله عليه وسلم قلت: بيمينك ؟ قال: لم ؟ وذكر كلاماً ثم قال»
گفت من جز کسانی هستم که با پیغمبر بیعت کردم گفتم خودت با دستت با پیغمبر بیعت کردی؟ چون می دانستند او قاتل عمار است «قال لِمَ» برای چه این ها را می پرسی؟ بعد صحبت های بین ما رد و بدل شد گفتند چرا عمار را کشتی؟ تویی که با دستت با پیامبر بیعت کردی چطوری عمار را کشتی؟ جای تعجب برای شان بود گفت:
«إنا كنا نعد عمار بن ياسر فينا حنانا فبينا أنا في مسجد قباء، إذا هو يقول: إن نعثلا هذا يعني عثمان»
ما فکر می کردیم عمار ابن یاسر آدم خیلی خوبی است یک روز مسجد قُبا بودم دیدم دارد ضد عثمان صحبت می کند عثمان نعثل است.
«فقلت: لو أجد عليه أعوانا، لوطئته حتى أقتله»
آن جا در مسجد قبا گفتم به عثمان جسارت می کنی؟ کاش الان چند نفر کمک کار داشتم همین جا می زدم و می کشتمت!
«وقلت: اللهم. إن تشأ تمكني من عمار»
با قصد قربت گفتم خدایا به من قدرت بده عمار را بکشم
«فلما كان يوم صفين، أقبل في أول الكتيبة»
روز صفین شد آن پیر مرد 94 ساله پرچمدار (پرچمدار اصل لشکر است) همان گروه اول آمد.
«حتى إذا كان بين الصفين، أبصر رجل عورة منه»
وقتی بین دو لشکر بود یک نفر دید یک تکه از زره عمار باز است
«فطعنه في ركبته بالرمح»
زد زانوی عمار باز شد
«فعثر»
لغزید
«فانكشف المغفر عنه»
کلاه خودش افتاد!
«فضربتُهُ»
زدم
«فإذا راس عمار»
وقتی زدم سر افتاد دیدم سر عمار بود
«قال: فلم أر رجلاً أبين ضلالة عندي منه»
راوی می گوید از ابو الغادیة کسی که گمراهیش آشکارتر باشد ندیدم
«إنه سمع من النبي صلى الله عليه وسلم، وبايعه، ثم قتل عماراً»
از پیغمبر حرف شنیده بیعت هم با او کرد بعد عمار را به شهادت رسانده است.
«واستسقى أبو غادية ماءً. فأتي بماء في زجاج. فأبى أن يشرب. فأتي بماء في خزف، فقال رجل بالنبطية يتورع عن الشرب في زجاج، ولم يتورع عن قتل عمار»
جالب است می گوید روزی آب خواست یک ظرف شیشه ای برایش آوردم در ظرف شیشه ای آب بخورد نخورد گفت نه من احتیاط می کنم این ظرف ها قبلاً نبود الان من فقط در ظرف سفالی آب می خورم. یک شخصی با زبان نَبطی گفت از آب خوردن در ظرف شیشه ای پرهیز می کند می گوید نه این ها قبلاً نبود «ولم يتورع عن قتل عمار» از قتل عمار ورع نداشت.
روایت دیگر از ابو الغادیه می گوید:
«عن أبي غادية، قال: سمعت عماراً يقع في عثمان ويشتمه بالمدينة»
در مدینه بودم دیدم عمار دارد به عثمان فحش می دهد
«فتوعدته بالقتل»
تهدیدش کردم تو را می کشم
«فلما كان يوم صفين، جعل عمار يحمل على الناس. فقيل: هذا عمار»
جنگ صفین شد دیدم عمار دارد به مردم حمله می کند گفتند این عمار است
«فرأيت فرجة بين الرانين وبين الساقين فحملت عليه»
دیدم تکه ای از بین زانو و رانش باز است به او حمله کردم
«فطعنته في ركبته فوقع فقتلته»
به زانویش زدم زمین خورد او را به شهادت رساندم
«فقيل: قتل عمار بن ياسر»
بعد جالب این جا است:
«وأخبر عمرو بن العاص، فقال: سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم»
عمرو ابن العاص می گوید من از پیامبر شنیدم
«يقول: قاتله وسالبه في النار فقيل لعمرو: سمعت هذا من رسول الله صلى الله عليه وسلم وها أنت قاتله قال: إنما قال: قاتله وسالبه»
أنساب الأشراف؛ اسم المؤلف: أحمد بن يحيى بن جابر البلاذري (المتوفى : 279هـ) الوفاة: 279، دار النشر:، ج 1، ص 75
به عمرو ابن العاص گفتم خودت از پیامبر شنیدی؟ گفت پیامبر گفت «قاتلُهُ وسالبُه» من فقط در قتلش شرکت داشتم! این یعنی آن کسی که به ابو الغادیه کمک کرد و عمار را با هم زمین زدند و بعد ابو الغادیه او را به شهادت رساند عمرو ابن العاص بوده است یعنی دو نفر ابو الغادیه نفر دوم را نمی گویند چه کسی بوده؟ نفر دوم عمرو ابن العاص بود این دو نفر با هم حضرت عمار را به شهادت رساندند.
مجری:
به نکات خیلی جالبی اشاره فرمودید در لا به لای گزارش های تاریخی تان به این اشاره داشتید حتی غلامان عثمان داشتند او را کتک می زدند گفت «رضی الله عنه» این همان نکته ای که استاد سریع گذشتند بیننده ها نکته را گرفتند هم به قاتل «رضی الله عنه» می گویند هم به مقتول.
نکته دیگری که داشتید زاویه ای که عایشه با عثمان داشت، در گزارش های که داریم یعنی به شدت با هم زاویه داشتند بعد همین عایشه پیراهن عثمان را بر می دارد جنگ جمل را راه می اندازد همه این ها نکاتی است که باید روی آن ها دقت کرد. استاد عزیز اشاره ای هم به عبد الله ابن سبأ داشتید با توجه به این گزارشی که شما فرمودید اصلاً عبد الله ابن سبأ شخصیت خارجی داشته است.
استاد ابوالقاسمی:
یک شخصی به نام عبد الله ابن سبأ می گویند بوده است اما این که آیا او این کارها را کرد؟ نه اصلاً در این مسائل به هیچ وجه من الوجوه دخالت نداشت درگیری ها به خاطر اشتباهاتی بود که خود عثمان و امثال او داشتند.
مجری:
جالب خیلی استفاده کردیم، خیلی وقت ها بیننده های ما تماس می گیرند برخی از سوالاتی را می خواهند بپرسند که در آن برنامه شاید با آن برنامه مرتبط نباشد ولی در این برنامه اگر سوالات و شبهه در خصوص عقاید، اعتقادات، مسائل دینی حتی مسائل قرآنی چون خیلی از بیننده های مسائل قرآنی را مطرح می کنند منتها در جای خودش مطرح نمی کنند. ما این جا هم به آن ها گفتیم در برنامه راه روشن جناب آقای دکتر ابوالقاسمی متکفل پاسخگوی به این سوالات قرآنی شما خواهد بود تماس بگیرید سوالات خودتان را مطرح کنید ان شاءالله پاسخگو خواهند بود.
(میان برنامه)
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ، مشتاقان ابا عبد الله الحسین و عاشقان حضرت محدود به شیعه، سنی و مسلمان نیست مال همه عالمیان است. این عشق به ابا عبد الله مربوط به ایران، افغانستان و پاکستان نیست به همه مردم جهان تعلق دارد و همه مردم دوست دارند که به زیارت ابا عبد الله (علیه السلام) و زیارت اربعین بروند.
دیدیم در گزارش های که از شبکه های متعدد حتی مسیحیان و دیگر مذاهب رفتند تا هم این صحنه را ببینند و هم خودشان جز زائران ابا عبد الله الحسین (علیه السلام) باشد. استاد ابوالقاسمی عزیز در بخش اول برنامه خیلی استفاده کردیم موضوع شما در مورد جناب عمار ابن یاسر بود و بحث شهادت ایشان و این که خط کشی است که پیامبر ایشان را برای نشانه حق قرار داد.
ایشان این قدر همت داشت فرمودید در 94 سالگی با وجود ضعف جسمی و آن شرایطی که داشت باز هم آمده که مردم حق را از باطل بتوانند بشناسند. نکته دیگری اگر هست در خدمت شما باشیم.
استاد ابوالقاسمی:
دو، سه تا مطلب دیگر در مورد شهادت حضرت عمار باقی ماند وقتی که حضرت عمار به شهادت رسید، همه می دانستند آقا رسول خدا در مورد حضرت عمار فرموده است:
«تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ»
لشکر سرکش او را می کشند!
الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج3، ص1035، ح2657
آقایان سنی یک عده شان توجیه می کنند فئة باغیه چیز بدی نیست، بد نیست خود معاویه وقتی گفتند تو فئه باغیه هستی گفت نه من نیستم می گوید:
«لَمَّا قُتِلَ عَمَّارُ بن يَاسِرٍ دخل عَمْرُو بن حَزْمٍ على عَمْرِو بن العاص»
عمار یاسر وقتی به شهادت رسید عمرو ابن حزم پیش عمرو ابن العاص رفت
«فقال قُتِلَ عَمَّارٌ وقد قال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ فَقَام عَمْرُو بن الْعَاصِ»
عمار شهید شد پیغمبر گفت «تقتلهُ الفئة الباغیة» عمرو ابن العاص با نگرانی بلند شد
«فَزِعاً يُرَجِّعُ حتى دخل على مُعَاوِيَةَ»
گفت انا لله و انا الیه راجعون بدترین مصیبت شد، چرا؟ چون دیده بودند یک دانه کتک زدن عمار، عثمان را از خلافت پایین کشید الان به شهادت رسیده چه کارش کنیم؟ پیش معاویه رفت.
«فقال له مُعَاوِيَةُ ما شانك قال قُتِلَ عَمَّارٌ»
گفت چه شده؟ گفت عمار شهید شد.
«فقال مُعَاوِيَةُ قد قُتِلَ عَمَّارٌ فَمَاذَا»
معاویه گفت عمار کشته شده شده باشد.
«قال عَمْرٌو سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يقول تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ»
عمرو ابن العاص گفت خودم از پیغمبر شنیدم فرمود «تقتلهُ الفئة الباغیة»
«فقال له مُعَاوِيَةُ دُحِضْتَ في بَوْلِكَ»
معاویه گفت: «دُحِضْتَ في بَوْلِكَ» عذر می خواهم تعبیری که دارند یعنی در ادرارت غَلت بزنی!
«أو نحن قَتَلْنَاهُ إنما قَتَلَهُ علي وَأَصْحَابُهُ جاؤوا بِهِ حتى القوه بين رِمَاحِنَا أو قال بين سُيُوفِنَا»
مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 4، ص 199
مگر ما او را کشتیم؟ علی او را کشت این ها آمدند عمار را جلوی شمشیرهای ما انداختند کشته شد شمشیرهای ما صاف ایستاده بود حضرت علی آمد عمار را به طرف شمشیرها را هُل داد.
بعد خبر به امیر مؤمنان علی (علیه السلام) رسید حضرت یک جواب خیلی دندان شکنی به او دادند فرمودند اگر این طور است پس:
«فأجابه علي بأن رسول الله (صلی الله علیه واله وسلم) إذاً قتل حمزة حين أخرجه»
اگر این طور است پس حمزه را هم پیغمبر به شهادت رساندند.
«قال ابن دحية»
ابن دِحیه می گوید:
«وهذا من علي إلزام مفحم لا جواب عنه وحجة لا اعتراض عليها»
این یک جواب رو سیاه کننده ای است که هیچ جوابی ندارد و هیچ کس هم نمی تواند در آن اعتراض کند.
فيض القدير شرح الجامع الصغير؛ اسم المؤلف: عبد الرؤوف المناوي الوفاة: 1031 هـ، دار النشر: المكتبة التجارية الكبرى - مصر - 1356هـ، الطبعة: الأولى، ج 6، ص 366
امیر مؤمنان گفتند نه معاویه و امثال او قاتل هستند حالا آقایان بگویند فئه باغیه بد نیست این قدر سنگین بود که وقتی عمرو ابن العاص فهمید فئه باغیه بر او تطبیق کرده گفت «انا لله وانا إلیه راجعون» نه یک بار چند بار این حرف را زد.
معاویه هم فهمید قضیه خیلی خطرناک است گفت ما نبودیم علی بوده اگر بد نیست چرا می گوید ما نبودیم علی بوده؟ حالا ما باشیم چه اشکال دارد؟ این راجع به شهادت حضرت عمار (رضوان الله علیه)
مجری:
در همان گروه باز به زیارت غدیریه مراجعه می کنیم آن جا امام هادی (علیه السلام) همچون تعبیری دارد مثل قضیه گوساله سامری که در زمان هارون و موسی رخ داد این نکات عجیب و غریبی است باز هم می بینیم مردم آن جا چگونه دنبال سامری رفتند.
استاد ابوالقاسمی:
اما برویم سراغ مطلب دیگری هفته گذشته یکی از آقایان طالبانی، آقای عبد الحمید خراسانی کلیپی بر ضد ایرانی ها بیرون داد، هیچ تعارف نداریم یک کار زشتی دو هفته قبل چند نفر از مأمورین انتظامی انجام دادند با وجود کارهای بسیار بسیار خوبی که دارند و یکی از خدوم ترین، مظلوم ترین و بهترین افراد در کشور ما مسئولین نیروهای انتظامی ما هستند. اما در هر گروهی هستند در بین روحانیت هم افرادی هستند این لباس را دزدیدند و شایستگی این لباس را ندارند در بین عزیزان نیروی انتظامی هم غیر از عزیزان خدوم شان در بین شان افرادی هستند که متأسفانه شایستگی را ندارند و خود آن ها هم غصه می خورند و تقابل هم می کنند اولین کسانی که با این ها برخورد می کنند خود عزیزان نیروی انتظامی هستند.
اما یک برخوردی با یکی از عزیزان مهاجر در کشور صورت گرفت به عنوان کسی که شاید نصف عمرم یا بیشتر از نصف عمرم دوستان صمیمی و نزدیک ترین کسانی که با آن ها ارتباط دارم اتباع هستند. بویژه اتباع افغانستانی ایام محرم و عزاداری ها بیشتر عزاداری های اتباع را شرکت می کنم این قدر ارتباط ما نزدیک شده است.
می دانم که بسیار مخلص، خدوم، مهربان، خوش اخلاق و عزیز هستند حالا اتفاقی رخ داد یک شخصی نیروی انتظامی یک کار زشتی نسبت به یکی از اتباع انجام داده. در مقابل این قضیه یک شخصی به نام عبد الحمید خراسانی است که طالبان او را بزرگ کرده بزرگ شده دست طالبان است در کلیپی به شدت ضد ایران صحبت کرده و البته طالبانی ها می گویند ما از دو ماه قبل به او و نیروهایش حقوق ندادیم ولذا از او دیگر حمایت نخواهیم کرد.
اما حمایت نخواهید کرد یک بحث است برخورد جدی و توی دهان او زدن به خاطر این فتنه گری یک بحث دیگر است. کلیپ او را با همدیگر ببینیم بعد راجع به آن صحبت خواهیم کرد.
مجری:
با توجه به توضیحاتی که جناب اقای دکتر دادند این کلیپ را ببینیم بر می گردیم.
کلیپ از عبد الحمید خراسانی طالبانی:
اگر غیرت دارید، اگر همت دارید اگر ذره ای ایمان داری در وجودتان است ببینید در ایران چاقو است، تفنگچه است و همه چیز است بکشیدشان از پس سر حلال شان کنید تا غیرت مردم مسلمان افغانستان را بدانند این ایرانی ها بز دل نامرد خبیث مشرک پلید که دیگر در حق هموطن مظلوم و بیچاره من ظلم نکند. من برای شما از نص کلام الله مجید فتوا می دهم که این ها مشرک هستند، کافر هستند بدتر از یهود و نصارا هستند من با دلایل شرعی با هر کسی که مقابله می کند می گویم، هرکسی که باشد، کشتن این ها خامنه ای و پیروان شان اجر عظیم دارد یعنی شما اگر یکی از پیروان خامنه ای (علیه لعنه) را بکشید به مثابه ده یهود است این قدر اجر و پاداش عظیم دارد لذا این ها مشرک هستند، بی ادب و گستاخ هستند!
استاد ابوالقاسمی:
ملاحظه فرمودید این شخص بی ادبانه صحبت می کند این گونه هتاکی می کند تصور کنید در ایران یک نفری بیاید به یکی از رهبران پاکستان الان همین حرف ها را بزند بگوید مشرک هست و چنین و چنان واجب القتل است اگر یکی از طرفداران آن ها را بکشد از ده تا یهود و نصارا بدتر است آن جا چه کار می کردند؟ رها می کردند، فقط همین که ما خیلی از او حمایت نمی کنیم به دهان او باید زده بشود حد و مرزها را بفهمد.
اگر نبود این که ایران حداقلش هیچ مخالفتی با آمدن طالبان نکرد، کوچک ترین مقابله ای می کرد الان این ها سر کار نبودند کوچک ترین اراده ای بر تقابل با ایشان باشد در سر کار نخواهند بود حواس شان را باید جمع کنند. ولی الان وضعیتی است اسرائیل به غزه حمله کرده این قدر دارد جنایت می کند تو آن ها را نمی بینی فتوای به جهاد نمی دهی نمی گویی بروید در فلسطین چاقو بر دارید بزنید اسرائیلی ها را بکشید هیچ شکی در آن جا نیست. بعد می گویی بریزید در ایران هر آدم مظلومی بود بکشید؟!
بله اسرائیلی ها غاصب زمین فلسطینی ها هستند همه شان هم نظامی هستند همه باید نظامی گری بلد باشند، آن جا اشکال ندارد باشد اما در ایران مردم مظلومی که هیچ ارتباطی هم ممکن است با حکومت نداشته باشند بریزید هر کسی بود از پشت سر، سرش را ببرید این چه خباثتی است؟ بعدش هم می گوید این دستور قرآن است.
این شخص باید ادب بشود این شخص وقیح که دین را مسخره کرده است اگر طالبانی ها ذره ای روی دین غیرت داشته باشند می گویند این فرد دین را به بازی گرفته است در کجای قرآن همچنین چیزی آمده است؟ دین می گوید این طور برخورد کنند؟ اگر واقعاً دین شما است به ما بگویید، ما خودمان نسبت به طالبان اعتراضات زیاد داریم اما این جا مسئله بحث دین است حواس تان باشد آبروی اسلام است در این وضعیت که الان با اسرائیلی ها در غزه درگیر هستیم این حرف ها را بزنند تبعاتش بعداً گریبان گیر خودشان خواهد شد. این راجع به این مطلب.
اما یک سری مطالب در مورد اربعین همه ساله ایام اربعین یک عده ای حرف های می زنند سال قبل هم راجع به خرج اربعین صحبت کردم اما بد نیست بدانید ماجرای اربعین و زیارت سید الشهداء (علیه السلام) در اربعین یک اتفاق تازه نیست. هم روایت هایش قدیمی است هم برای سالیان سال گذشته است، عکسی وجود دارد از مسیر پیاده روی اربعین به سمت کربلا سال 1916 یعنی بیش از صد سال قبل جمعیتی که پیاده دارند به سمت کربلا معلیٰ برای زیارت می روند.
سیل پیاده روی برای اربعین نه برای امروز، نه برای دیروز، نه ربطی به انقلاب و نه ربطی به وضعیت فعلی دارد این چیزی است که شیعیان از سالیان سال داشتند. یک عده از آقایان که مخالف حکومت هستند می گویند نه اربعین حکومتی و چنین و چنان است. آن ها که ضد هستند این طور می گویند. یک عده دیگر می گویند چرا حکومت این قدر خرج می کند؟
من سال قبل آماری بود که از اینترنت در آوردم در آمریکا همه ساله کارناوال های بسیار بزرگی در بعضی از ایالت ها برگزار می شود و دولت آمریکا از بودجه ای که به اسم فرهنگ دارند مبلغ بسیار زیادی بیش از یک میلیارد دلار آن طور که یادم می آید سال قبل مدارکش را هم آوردم به شرکت هایی که درست کننده این کارناوال هستند جدای از این که، این ها خودشان کارهایی انجام می دهند کارناوالی دارند بلیط هم می فروشند. اما این ها برای این که هزینه برای مردم کمتر بشود سوبسید به اصطلاح می دهند به این شرکت ها برای برگزاری این کارناوال به عنوان یک کار فرهنگی پول می دهند آن ها فرهنگ شان را در آن کارناوال ها، رقاصی ها تعری ها و لخت شدن ها می دانند ما هم یک فرهنگی داریم، چطور آمریکا بودجه فرهنگیش را خرج آن کارها کند اشکال ندارد؟ مگر آن تمدن نیست؟ ما هم فرهنگ داریم فرض کنیم ما بودجه را برای فرهنگ خرج کنیم.
دوم: فرض کنیم که مردم خودشان یک کاری می خواهند انجام بدهند علاقه به یک کاری دارند یک سری کارها است اگر دولت ها در این قضایا هزینه نکنند باید بعدش برای خسارت بیشتر هزینه کنند، یعنی چه؟ فرض کنیم در این گرما و تجمع دولت نیاید کمک کند مردم خودشان می خواهند بروند دولت نیاید چه می شود؟ مردم می روند تجمع می شود زبانم لال مثل ماجرای منا بشود آن وقت این همه کشته، دیه هایشان چه می شود، خانواده های که بیچاره شدند چه می شود؟ هزینه بیمارستان ها، هزینه مشکلات، تصادفات و اتفاقاتی که رخ می دهد.
یعنی یک هزینه ای باید بشود مثل هزینه پیشگیری می ماند چطور برای پیشگیری می گویند دولت این قدر هزینه کند خوب است این هم هزینه های پیشگیری چه اشکالی دارد؟ مردم می خواهند این کار انجام بشود وقتی مردم می خواهند دولت وظیفه دارد نه این که می تواند وظیفه دارد که این کار را انجام بدهد باید این کار را انجام بدهد.
نکته سوم: بسیاری از این هزینه ها، هزینه های عمرانی است که سودش به جیب مردم همان منطقه ها هم می رسد الان ما در کشورمان باید جاده سازی کنیم می توانیم یک جای پرتی که هیچ کس نیست یک جاده ای درست کنیم یک جاده ای بین دو کشور است در ایران هم ترانزیت است هم مردم استان استفاده می کنند فرودگاه های آن جا و امکانات رفاهی آن جا ما نمی گوییم کشور آباد نشود اما وقتی یک جایی مراجعه بیشتر دارد طبیعتاً اولویتش بیشتر است.
این هزینه های که می شود همه اش از بین نمی رود فرض کنیم دولت ده میلیون دلار پول آب و غذا داده، آن پولی که خود مردم خرج می کنند صد برابر این است چرا آن ها را حساب نمی کنید؟
نکته بعد برای سینما، برای کنسرت، برای خیلی از اموری که یک گروهی به آن علاقه دارند در داخل کشور به عهده دولت است. یک عده ای هستند دین دار هستند به نظر شما این ها عقب مانده هستند اما علاقه این ها به این طرف است. چطور سوبسید فرهنگی برای آن طرف بیاد برای این طرف نیاد؟
خوب دقت کنید بعضی از جاها است می گوید فرض کنیم یک گروه در یک کشور هستیم چرا برای همه خرج نشود؟ یک سری کارها است اگر برای یک گروه خاصی خرج نشود اگر چه آن ها اقلیت هستند اما دودش در چشم کل مردم می رود و اگر خرج بشود سودش برای کل مردم خواهد بود. نمی گویم ماها یک گروهی را زیادی فربه کنیم نه غیر از این که ما کنسرت داریم، سینما داریم و یک گروه خاصی ورزشگاه می روند یک سری مثال های برای تان می زنم الان اگر بگویند دولت برای بنزین هواپیما سوبسید نمی دهد چه می شود؟ بلیط ها چند برابر گران می شود؛ چند برابر گران بشود چه می شود؟ طرف می خواهد برای تجارت به یک استان دیگر برود نمی تواند برود، نتیجه اش چه می شود؟ توریست نمی آید هزار و یک مشکل پیش می آید. درست است قیمت بلیط پایین است اما توریست را بیشتر می کند سود توریست برای چه کسی می شود؟ برای مردم.
زمان مرحوم شهید رئیسی نوروز دو سال قبل گفتند می خواهیم به کسانی که سفر توریستی می روند ارز دولتی بدهیم به مقداری که به همه می دادند آن موقع مقداری راحت تر کردند. یک عده اعتراض کردند این چه کاری است انجام می دهید و چنین و چنان یکی از آقایان به نظرم سخنگو بود یک جواب خیلی خیلی معقول و منطقی داد. گفت فرض کنیم این آقایانی که ولو سفر تفریحی می خواهند برود به ایشان ارز دولتی ندهیم این آقا ارزش را از کجا می خواهد تأمین کند؟ از بازار آزاد ارز بازار آزاد مقدارش محدود است، چون مقدارش محدود است یک مرتبه قیمت ارز بازار آزاد بالا می رود نمی گویند ارز دولتی تکان نخورده ارز بالا برود کل بازار در کشور قیمت ارز بالا می رود جنس ها گران می شود دودش در چشم همه مردم می رود.
فرض کنیم چهل، پنجاه میلیون دلار هم این جا بدهیم از ضرر چند میلیارد دلاری برای مردم جلوگیری کردیم این ها نمی آیند بگویند یک سری خرج ها برای یک گروهی است بله اما این کار انجام بشود سودش عمومی است. در ایام اربعین و محرم چقدر از جهت فرهنگی کشور ما زیر و رو می شود، دل ها حسینی می شود حسینی شدن دل ها خیلی تأثیر گذار است.
جدای از این که اصلا فرض کنیم تمامش صفر تا صد هزینه ما شیعیان اعتقاد داریم تعارف هم نداریم زیارت سید الشهداء (علیه السلام) واجب اخلاقی است و واجب تکوینی برای تمام مردم است. یک واجب شرعی داریم اما یک عهد و پیمانی است که از ازل با اهل بیت (علیهم السلام) بستیم روایت امام رضا (علیه السلام) است که هر امامی عهدی در گردن اولیائش دارد چندین روایت داریم، یکی از عهدها و پیمان های که با ائمه (علیهم السلام) بسته شده زیارت قبور ائمه است.
مکرر در مکرر روایت داریم که نرفتن به زیارت قبر سید الشهداء (علیه السلام) جفای نسبت به سید الشهداء است. حکومت شیعه است ما می خواهیم به سید الشهداء جفا نکنیم اصلاً بودجه و هزینه بدهیم همه مردم آن های که می توانند کربلاء بروند، مگر امیر مؤمنان نفرمودند اگر حج را یک دورانی مردم به هر دلیل تعطیل کردند اصلاً پولدار نیست به حج برود بر حاکم واجب است هزینه حج عده ای را بدهد که حج تعطیل نشود.
آن واجب شرعی است این هم واجب اخلاقی و واجب تکوینی بر همه ماها زیارت رفتن واجب است حکومت هم حکومت شیعه است، چطور به اقلیت ها این قدر کمک می شود به اکثریت از جهت فرهنگی کمک نشود واجب شان را انجام بدهند نسبت به سید الشهداء جفا نکنیم. لذا آن کسانی که از زیارت اربعین جلوگیری می کنند اسم نمی برم حتی از کسانی که ادعای فرهنگ، تمدن و وحدت شان هم می شود هستند کسانی که دیدم در کانال هایشان بحث های ضد اربعین گذاشتند.
روایت دارد خدا اگر کسی را دوست داشته باشد در دل او:
«مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ الْخَيْرَ، قَذَفَ فِي قَلْبِهِ حُبَّ الْحُسَيْنِ وَ حُبَّ زِيَارَتِهِ»
هداية الأمة إلى أحكام الأئمة عليهم السلام؛ نويسنده: شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، (تاريخ وفات مؤلف: 1104 ق)، محقق / مصحح: آستان قدس رضوى. بنياد پژوهشهاى اسلامى، ناشر: آستانة الرضوية المقدسة، مجمع البحوث الإسلامية، مشهد: 1414ق، ج5، ص497
در دلش حب سید الشهداء و زیارت او را می اندازد و اگر کسی را دوست نداشته باشد زیارت سید الشهداء (علیه السلام) را در نظر او مبغوض می کند. لذا آن کسانی که نسبت به زیارت سید الشهداء مقداری إن قلت و گیر دارند مراقب باشند دل شان مشکل پیدا کرده است.
مجری:
در حالی که خداوند همه کسانی که قصد و غرضی هم ندارند نا خودآگاه دارند بعضی وقت ها این صحبت ها را می کند هدایت کند و آن های که مغرض هستند حق را پیدا کنند و از حق تبعیت کنند. جناب آقای دکتر ابوالقاسمی خیلی استفاده کردیم و از صحبت های شما بهره بردیم ان شاء الله که بتوانیم در هفته های آتی هم در خدمت شما باشیم و بهرمند بشویم.
عزیزان بیننده از شما هم تشکر می کنم دقایق و ساعاتی که در خدمت شما بودیم برای ما جزء لذت بخش ترین دقایق و ساعت ها است ما را از دعای خیرتان فراموش نکنید. در یک همچنین شبی طلب آمرزش برای همه شیعیان و مؤمنین داشته باشیم یاد امام، شهدا و مرحوم عزیزمان رئیس جمهور تازه گذاشته مان شهید رئیسی شد امیدوارم که خداوند متعال همه این شهدا و علمای اسلام را با ابا عبدالله الحسین محشور کند برای آن ها یک فاتحه ای بخوانیم همه شما را به خدای منان می سپاریم. اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ، خدا حافظ
دکتر وحید رضایی
25 مرداد 1403 - ساعت 04:41لعنت خدا بر عبدالحمید ناصبی منافق کذاب وطنفروش مزدور آل سعود و یهود
دکتر وحید رضایی
25 مرداد 1403 - ساعت 00:00صلوات الله علیک یا عمار بن یاسر