![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
2021 February 25 - پنج شنبه 07 اسفند 1399 | ![]() |
![]() |
![]() |
دانلود صوت قسمت نوزدهم برنامه عصر ایمان با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین عباسی بسم الله الرحمن الرحیمتاریخ : 13 دی 1399مجری:بسم الله الرحمن الحیم جلوه نور تو را تنها خدایت دید و بس فاطمه قدر تو را تنها علی دید و بس عرض سلام و ادب و احترام خدمت همه شما بینندگان عزیز و محترم شبکه جهانی حضرت ولیعصر (عج) و عرض تسلیت و تعزیت به ایام فاطمیه و شهادت حضرت صدیقه طاهره (س). در خدمت استاد و کارشناس محترم برنامه حجت الإسلام و المسلمین استاد عباسی، عرض سلامی خدمت ایشان دارم و از ایشان هم درخواست میکنم خدمت شما سلامی داشته باشند؛ حاج آقا سلام علیکم و رحمة الله استاد عباسی:سلام علیکم و رحمة الله بنده هم عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت بینندگان عزیز و گرامی شبکه جهانی حضرت ولیعصر (ارواحنا له الفداء)، و همینطور عرض تسلیت به مناسبت ایام شهادت صدقیه طاهره فاطمه زهرا (س) و همینطور سالگرد شهادت سردار سلیمانی و وفات حضرت آیت الله مصباح یزدی. مجری:خیلی ممنون و متشکر، در جریان موضوع برنامه عصر ایمان هستید، به موضوع اجتهاد و تقلید میپردازیم و در خدمت استاد عباسی و همچنین در طول برنامه از نظرات شما بینندگان عزیز که قصد دارید و دوست دارید در برنامه مشارکت داشته باشید بهره مند میشویم؛ یک دور این ادوار تاریخی و جریان اصولی و اخباری را در حوضههای علمیه شیعه با استاد بررسی کردیم دوباره برگشتیم به همان ابتدای عصر بعد از غیبت صغرا و موازی غیبت صغری و ابتدای غیبت کبرای حجت و در یک نگاه دیگر استاد و کارشناس محترم برنامه دارند کتابهای اصولی را که علمای آن دوره به نگارش در آوردند ، دارند بررسی میکنند و پیش میروند، جلسه قبل برنامه عصر ایمان، جناب آقای عباسی کتاب «المغنعه» شیخ مفید را بحث کردند که کتاب اصولی و در قرن 3 و 4 نوشته شده ،این جلسه فکر کنم جناب آقای عباسی بخواهید که فرموده بودید که می خواهید به شیخ طوسی بپردازید، شیخ طوسی صاحب دوتا از کتب اربعه شیعه است و فرمودید که ایشان در آن دوره کتاب اصولی نوشتند، راجع به این کتابهای اصولی شیخ طوسی برای ما توضیح بدهید. استاد عباسی:«بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین إنه خیر ناصر و معین ثم صلاة و السلام علی سیدنا و نبینا ابالقاسم مصطفی محمد و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین و لعن دائم علی اعدائهم اجمعین إلی قیام یوم الدین» بله نکتهای که شما بیان کردید اینکه ما یک دوره کامل نسبت به علمای شیعه و آنچه که در رابطه با اصول فقه و فقه اتفاق افتاده عرض کردیم اما با توجه به اینکه سؤالاتی مطرح شد و دیدیم که بعضی از بینندگان عزیز ما اصلاً شاید به نوعی قابل باور برایشان نیست که مگر میشود یکی در آن دوره زندگی کرده باشد یا کسی از نویسندگان کتب اربعه شیعه باشد کتاب اصول یا کتاب فقهی خاص، مانند کتب فقهی فعلی همراه با فتوا و بدون ذکر روایات آورده باشد، کتاب «المغنعه» هم کتاب فقهی شیخ مفید هست، در رابطه با کتاب اصولشان کتاب کوچکی داشتند که ما جلسه گذشته نشان دادیم اما کتاب المغنعه کتاب فقهی است که باز بر اساس همین بحثهای فقهی روز یعنی به معنای اینکه بدون آوردن، بدون استناد به روایات، کتاب فتوا از جانب ایشان است، مجری:کتاب اصولی شیخ مفید را فرمودید در مجموعهای که از ایشان جمع آوری کردند یک جزوه 48 صفحهای است اگر اشتباه نکنم. استاد عباسی:بله، این کتاب بود که ماحالا بحثهایی را هم از ایشان نشان دادیم؛ اما نسبت به شیخ طوسی که اهمیت بسیار زیادی دارد شیخ طوسی در همان زمان هم که در جلسه گذشته عرض کردیم، اهمیت شیخ طوسی را عرض کردیم با این عنوان که ایشان به نحو ویژهای به مسئله اصول پرداختند، نمیخواستند ایشان بروند به سمت زیاده روی در استفاده از اصول فقه، یعنی مثل بعضی از کسانی که ما نقل کردیم مثل جنید و اینها، آنقدر وسیع نمیخواستند مطرح بشود، چون معتقد بودند اشتباهاتی دارد در آن اتفاق میافتد اما در عین حال میخواستند به صورت دقیق و خوب بیان بکنند، اصلش را قبول داشتند و میخواستند بیان بکنند، یک بیان صحیح، این نکته بسیار در علمای شیعه حائض اهمیت و مهم هست، که دائماً ما در طول 1400 سال شاهد نقض و ابرامها و حک و اصلاحها در علوم اسلامی از جناب علمای شیعه بودیم، یعنی اینکه هرگاه عالمی از علمای شیعه مطلبی را مطرح میکرده، علمای دیگر با حریتی که در بیان علمی داشتند و وظیفهای که بر عهده خودشان میدانستند ،چون همه بحث اجتهاد و تقلید به این هست که یک نفر با آن تطبعات طولانی مدت و تحقیقات مفصلی که دارد قرار هست یک مطالبی را بر عهده بگیرد، بر عهده گرفتن به این آسانی نیست، این را دین شرعی میدانستند، یک بازی نبود که بگوید من میآیم میگویم فلانی آدم خوب، تمام شد رفت، دیگر شیخ طوسی که گفته نباید حرفی بزنیم یا شیخ مفید، نه اینگونه نبوده واقعاً با کمال دقت بررسی میکردند هرجایی که به ذهنشان اشکال میآمده از نظر علمی دقیق بررسی میکرد، و شیخ طوسی این مشخصه و ممیزه بسیار قوی را در این بحث داشته ،علاوه بر اینکه اصل بحث اصول فقه را پذیرفته، آمده دقیق بررسی کرده، دیدگاه گذشتهگان را، و یک دیدگاه معتدل و میانه و صحیح را در پیش گرفته آن وقت به طوری است که ما میبینیم که بعد از ایشان قرونی، یکی دو قرن یک حالت ایستایی پیدا میشود و عظمت شیخ طوسی و اتقانی که در کلامشان و جود دارد، بله این بعد آرام آرام دو مرتبه کلمات خود ایشان هم مورد نقد قرار میگیرد؛ حالا نسبت به کتابی که ما به عنوان کتاب اصولی که بعضی از بزرگواران سؤالشان این بود که اصلاً این کتاب وجود خارجی دارد یا ندارد من اصل کتاب را هم در برنامه آوردم، یک کتاب دو جلدی تحقیق شده، چاپ شدۀ خیلی شکیل و خیلی زیبا و قابل استفاده که در کتابخانهها هست، در کتابفروشیها هست اگر کسی بخواهد مراجعه بکند، کتاب «العده فی اصول فقه» اصلاً اسم، اسم اصول فقه است، چون من دیدم که یکی از این آقایان میگویند که در باره بحث اصول فقه و قتی مطرح میشود میگویند اصلاً این اسم هم اشکال دارد، چون اسم را باید اهل بیت تأسیس کرده باشند، گفته باشند اصول فقه، ما میگوییم مرحوم شیخ طوسی که ما یک زمان مفصل در مورد عظمت ایشان در برنامه صحبت کردیم ، ایشان کتاب دارند نام اصول فقه را هم آوردند «العده فی اصول الفقه»؛ خب اگر شما میخواهید بگوید این کار خلاف شرع است ،خب بزرگترین خلاف شرع را شما دارید نسبت میدهید به صاحبان کتب اربعه، پس دیگر نگویید صاحبان کتب اربعه از ما هستند اخباری هستند روایت جمع کردند، کسی که خودش جمع کننده روایت اهل بیت (ع) هست، از نظر تعداد کتاب نیمی از کتب اربعه شیعه از آن او است مرحوم شیخ طوسی که «تهذیب و استبصار » از آن او است، خودش آمده کتاب اصولی نوشته ،اگر کتب فقهی ایشان کفایت میکرد خود ایشان نیاز نبود بیاید کتاب اصولی بنویسد، اگر با آن حل میشد کار تمام میشد، دیگر نیاز نبود خود ایشان بیاید کتاب اصولی بنویسد، آمده کتاب اصولی نوشته و اسم اصول فقه را هم گذاشته. مجری:یعنی علم اصول فقه، اگر بخواهیم خیلی توجه نکنیم، و بگوییم آن یک کار پژوهشی در کنار بقیه کارها بوده و آن جزوۀ شیخ مفید رحمة الله علیه عنوان اصول فقه حداقلش قرن چهارم هجری است. استاد عباسی:بله به جدیت قرن چهارم و پنج، دو جلد کتاب، تحقیق شده، من حالا بخشهایی از این کتاب را برای بینندگان عزیزمان میخوانم مجری:همین یک کتاب را دارند استاد؟ استاد عباسی:کتاب اصولی اصلیشان این است، و إلّا کتابهای فقهی و کتابهای استدلالی و کتاب مربوط به مجرد فقه و فتوایشان که اصلاً مانند رساله توضیح المسائل و رساله امروزی هست، آن را هم ما بحث میکنیم. مجری:استاد شیخ طوسی رحمة الله علیه، دو کتاب از کتب اربعه ما متعلق به ایشان است، کتابهای روایی «تهذیب و استبصار» در اصل کتاب جدی در اصول فقه دارند و در کنار آن باز همین کتاب «النهایه» ایشان است که کتاب شبیه به رساله توضیح المسائل است و کتب فقهی دیگر هم دارند که فتوا دادند و نظراتشان را گفتند. استاد عباسی:بله نظراتشان و استدلالشان و مطالبشان را مطرح کردهاند، نسبت به آنچه که در کتاب عدة الاصول شان ایشان (مرحوم شیخ صوسی) آوردهاند، «العده فی اصول الفقه»نوشته شیخ طوسی متوفی 460 هجری جلد دوم، محمد رضا انصاری قمی این کتاب را تحقیق کرده، در صفحه 7 از ابتدای کتاب که آغاز میشود فصل اول را مطرح می کنند «فی ماهیة اُصول الفقه، و انقسامها، و کیفیة ترتیب أبوابها» در ماهیت اصول فقه، تقسیمات آن و کیفیت ترتیب ابواب اصول. العده فی اصول الفقه، شیخ طوسی، متوفی 460 هه، محقق محمد رضا انصاری قمی، ج 2،ص 7 مجری:این متنی که الان هست این متن شیخ طوسی هست یا متن تحقیق شدهای کتاب است؟ استاد عباسی:بله متن شیخ طوسی هست تحقیق را در پاورقی نوشته مجری:یعنی آن چیزی که در متن کتاب هست همه تألیف شیخ طوسی هست تحقیق آن در پاورقی. استاد عباسی:بله ایشان حتی یک مقدمهای هم دارند قبل از اینکه این باب اول را شروع بکنند یعنی دقیقاً عین این مطلبی که آوردیم اول کتاب «فصلٌ فی ماهیة اُصول الفقه، و انقسامها، و کیفیة ترتیب أبوابها» دقیقاً عین این چیزی است که ما در تصویر داریم میبینیم، الباب الاول صفحه قبل آن هست. مجری:من گفتم شاید این سؤال برای بعضی از بینندگان پیش بیاید که ممکن است این تحقیق کتاب باشد. استاد عباسی:نه تحقیق کتاب در پاورقی هست پاورقیهای مفصلی دارد ایشان اتفاقاً جالب است که من مقدمه خود ایشان را بخوانم مقدمه خود شیخ طوسی و کتابشان، قبل از مقدمه تقریباً ما 100 صفحه مقدمه محقق را داریم که در این 100 صفحه مقدمه محقق زندگینامه شیخ طوسی هست، کتابها هست، آثار هست، شاگردان، اساتید همه اینها هست و از جمله نسخههای مختلف خطی این کتاب را که بررسی کردند که در کتابخانههای اصلی موجود هست چاپهای سنگی را آوردهاند از نسخههای خطی آوردهاند بعد خود «العده فی اصول الفقه» که شروع میشود مرحوم شیخ طوسی میفرماید بسم الله الرحمن الرحیم بعد از، «الحمد لله وحده، والصلاة على خير خلقه» میگویند: «قد سألتم أيدكم الله، املاء مختصر في أصول الفقه» شما از من درخواست کردید من یک چیز مختصری در اصول الفقه بنویسم یعنی مورد نیاز بوده برای طلبهها «يحيط بجميع أبوابه على وجه الاختصار والايجاز» که همه ابواب را داشته باشد به وجه اختصار و ایجاز هم باشد بعد مثلاً محقق اینجا یک پاورقی زده که در بعضی نُسخ دیگر دارد «علی سبیل الايجاز و الاختصار» که تقریباً یک کلمه کوچک جابجا است «على ما تقتضيه مذاهبنا، وتوجبه اصولنا» بنابر آنچیزی که اقتضای مذهب ما به عنوان شیعه را دارد یعنی من اصول فقه اهل سنت نمینویسم اصول فقه شیعه مینویسم برای شیعه و آن چیزی که اصول ما آن را اینجاب میکند «فان من صنف في هذا قوم سلك كل قوم منهم المسالك التي اقتضاها أصولهم» هر مذهبی به اقتضای اصول خودش رفته اصول فقه برای خودش نوشته مجری:این نکته مقدمهی شان این است که نیاز آن برهه بوده استاد عباسی:بله نیاز آن برهه و میگوید کتابی ما به این مفصلی تا به حال نداشتیم خود ایشان میگویند، میگویند که «ولم يصنف أحد من أصحابنا في هذا المعنى، إلا ما ذكره شيخنا أبو عبد الله رحمه الله» که باز پاورقی اینجا زده که این أبو عبدالله رحمه الله که میگوید شیخ مفید هست، میگوید فقط استاد ما شیخ مفید یک رسالهای نوشته دیگران خیلی کار جدی نکردهاند در این باب، استاد ما شیخ مفید نوشته «في المختصر الذي له في أصول الفقه» یک خلاصهای نوشته که عرض کردیم کتابشان بود «الذکره باصول الفقه» که آن کتاب 48 صفحهای که در آن کتاب اصلی چاپ شده بود، بعد میگوید «فلم يستقصيه وشذ منه أشياء يحتاج إلى إستدراكها» همه مطالب را نیاورده کامل نیست دقیق نیست، من نوشتم که کاملتر باشد و دقیق باشد و بتوانند افراد از این استفاده کنند، و واقعاً این کتاب کتابی است که مورد استفاده بوده قرنها و الآن هم مورد مراجعه است، اگر مورد مراجعه نبود نیاز نبود که این کتاب چاپ بشود تحقیق بشود و مثلاً این که الآن در اختیار ما هست چاپ 1376 هجری شمسی هست در 3 هزار نسخه این کتاب چاپ شده، این سه هزار نسخه را چه کسی خریده؟ علماء خریدهاند، محققین خریدهاند، طلاب خریدهاند که از دیدگاههای ایشان استفاده بکنند و نظراتشان را استفاده بکنند لذا مطالبی هم که ما عرض کردیم در آن صحبتمان... مجری:20 سال از چاپ آن گذشته به احتمال قوی تجدید چاپ شده کتاب. استاد عباسی:حتماً تجدید شده و قبل از این هم چاپهای دیگر و انتشارات دیگر، این چاپی است که در ایران اتفاق افتاده مؤسسه بعثت آمده چاپ کرده و در قم تحقیق شده، احتمالاً تحقیقات دیگری در بیروت و در چاپهای دیگری در بیروت وجود داشته باشد و ابتدای همین عرض کردم هم نُسخ خطی و هم نُسخ سنگی چاپ سنگیهای متعدد را اینجا تصویرش را آورده که یعنی این کتاب دائماً داشته استفاده میشده، آن آقایانی که میگویند علم اصول فقه یا اصول فقهی نبود تا قرن 7 و 8، تا قره 10، تا کسانی مثل وحید بهبهانی و غیره، اینها واقعاً خجالت بکشند ببینید مردم را سرگردان کردن حرفهای نامربوط زدن یعنی کلیپ را خاطرتان هست از آقای الله یاری پخش کردیم که میگوید بله اینها هیچ کدام روایت بلد نیستند اینهای که اهل اصول هستند اینها اصلاً روایت نمیخوانند، آقا این صاحب کتب اربعه هست کتاب اصولی دارد، این هم روایت بلد نیست؟ شما روایت بلدی؟ این روایت نمیتوانسته جمع بکند؟ جمع نکرده روایت؟ اگر به جمع روایت بود اگر به دانستن روایت بود به تعداد روایت بود بیشترین تعداد روایت را جمع کرده شیخ طوسی، کتاب هم دارد دوتا کتاب اصلی هم دارد کتب اربعه هم هست که شما هم اگر بخواهی مطلبی، باید بروی کتاب او را ببینی، ولی خود او معتقد بوده است که نیاز است، بر اساس درخواست بر اساس نیاز آمده رفته این کتاب را نگاشته. اینجا در فصل یک ایشان چه گفت؟ در ماهیت اصول فقه، انقسام و فلان، بعد میگوید ایشان که بر اساس اصول فقه «یعدلة الفقه» اتفاقاً اصول فقه دلیل فقه است «وإذا تكلمنا في هذه الادلة فقد نتكلم فيما تقتضيه من إيجاب وندب وإباحة وغير ذلك من الاقسام على طريق الجملة» ما وقتی داریم از این ادله صحبت میکنیم صحبت میکنیم از اینکه این مثلاً مطلب، روایت، آیه قرآن اقتضایش إباح است، ندب است، ایجاب است چه هست؟ بحث إباحه است، بحث وجوب هست اینها را ما داریم بر اساس این بحث میکنیم و این بحثی هست که ما نیاز هست که به آن رسیدگی بکنیم، و ایشان خودش در همان مقدمه هم باز نوشته که «وأقدم في أول الكتاب فصلا يتضمن ماهية أصول الفقه وإنقسامها وكيفية ترتيب أبوابها وتعلق بعضها ببعض، حتى أن الناظر إذا نظر فيه وقف على الغرض المقصود بالكتاب» این کتاب مفصل اصولی شیخ طوسی به عنوان یک شخصیت تراز اول در علم حدیث، یک شخصیت تراز اول در فقه شیعه که معروف هست ایشان به شیخ الطائفه، از این طرف جامع علوم شیعه و فقه و فتوا و حدیث شیعه هستند و از آن طرف هم بحث با بزرگان اهل سنت و مباحث علمی و احاطهی به آثار و کتب علمی که آنها نوشتهاند یک شخصیت بینظیر. مجری:باب بندی این کتاب و فصل بندی آن را میخواهم بپرسم چقدر شبیه است به آن چیزی که الآن ما در کتب اصولی رایج حوزه میبینیم؟ تماس داریم بعد از آن إن شاءالله پاسخ را در خدمت حاج آقا خواهیم بود. جناب آقای هاشمی از قم سلام علیکم و رحمة الله بیننده(جناب آقای هاشمی از قم):سلام علیکم و رحمة الله، سؤالی که از شما داشتم این است که شما برای اینکه بگویید که لفظ اصول فقه را چه کسی اولین بار به کار برده حالا بدعت نیست بدعت هست استناد کردید به دو سه نفر از علمای قدیم، من میخواهم بگویم چرا به این روایت استناد نمیکنید در کتاب «من لایحضره الفقیه» از شیخ صدوق روایت آمده که «قَالَ لِي أَبُو الْحَسَنِ الْأَوَّلُ ع إِذَا شَكَكْتَ فَابْنِ عَلَى الْيَقِينِ قَالَ قُلْتُ هَذَا أَصْلٌ قَالَ نَعَمْ» این اصل است؟ حضرت گفت بله ،من آن چند بار هم که زنگ زدم این را گفتم ما اصولی داریم در کتاب «فصول المهمه» که خاتم مستدرک است، میخواستم این را بپرسم که شما اگر که اصول فقهی که الآن در حوزهها متداول است و تدریس میشود را بخواهید با اصولی که از ائمه این سه هزار روایت در این کتاب آمده یک مقایسهای بکنید چه نتیجهای میگیرید؟ چقدر اینها با همدیگر همپوشانی دارند؟ استاد عباسی:ما الآن نکتهای که در رابطه با اصول فقه داریم این هست ما نباید سیاست مان یک بام و دو هوا باشد مدل برخورد مان یک بام و دو هوا باشد، ما باید عرض بکنیم که آیا اصول فقه، چون الآن این جریان نو اخباری گری این را مطرح میکند که اصول باطل است اصول فقه باطل است اگر کسی رفت سراغ این مثلاً میگویند اولین کسی که تأسیس کرده یا گفته به عنوان اصول فقه باید اهل بیت باشند غیر اهل بیت باشد هر کسی باشد باطل است و حرام است اصلاً چیزی به عنوان علم اصول فقه نباید ما داشته باشیم، این استدلالی که مطرح میکنند ما این حرف را میزنیم: میگوییم اگر در این علمای که مثلاً مثل شیخ طوسی که صاحب دوتا از کتب اربعه هست اگر ایشان به دنبال اصول فقه رفته اگر اصول فقه را مطرح کرده آیا آن قاعده را آن کلیت را شکست یا نشکست؟ یا ما باید بگوییم از بیخ ما هیچ چیزی به نام اصول نداریم فقط باید بیان روایت و توضیح روایت باشد حالا از این روایت ما مطلبی را که متوجه میشویم همان را بگوییم و بگوییم روایتش این است، سراغ فتوا نرویم، سراغ علم اصول به عنوان علم اصول نرویم، شما یک موقع میگویید ما اصل را پذیرفتیم علم اصول را قبول داریم اما اینجایش را قبول نداریم این توسعه را قبول نداریم، این یک حرف دیگر است، خیلی خب توسعه را قبول نداریم دانه دانه سر بحثها، اصلاً ما مشکلی نداریم میگوییم این بحث که کاملاً آزاد است یعنی خود ما هم بنشینیم ممکن است بگوییم اینجای اصول فقه این بخش اصول فقه خیلی تورم پیدا کرده خیلی گسترده شده ما اینجا را نباید قبول بکنیم، این با آن حرف، ما الآن در صدد اثبات این قضیه هستیم که اینهای که آمدهاند حرف از اصول فقه زدهاند اینها بیدین نبودند، اینها دشمن دین نبودند، اینها کسانی نبودند که بیایند بخواهند مثلاً زیر آب روایات را بزنند نه، و اینطور هم نبود که بگوییم اینها چون روایت نمیدانستند آنطوری که الله یاری میگوید چون روایت متوجه نمیشدند آمدند رفتند سراغ اصول، اگر روایت متوجه میشدند همان روایت را توضیح میدادند برای مردم حل میشود، ما میگوییم مگر شیخ طوسی روایت نداشت؟ روایت بلد نبود؟ صاحب یک دوتا از کتب اربعه نیست؟ چرا رفته سراغ اصول؟ چه احساس نیازی کرده رفته سراغ اصول؟ بله ممکن است این احساس نیاز به این وسعت صد سال قبلش نبوده 200 سال قبل در زمان اهل بیت نبوده. مجری:البته در موضع فکر کنم جناب آقای هاشمی بحثی ندارند، آقای هاشمی میگویند این اصول هست که الآن حوزه دارد استفاده میکند یک سری اصول دیگر هم هست که یکی از آقایان جمع آوری کرده اگر از آن اصول استفاده بکنیم راحتتر به مقصود میرسیم. استاد عباسی:نه ایشان حرفشان این است که این اصول با این اصول قابل تطبیق نیست یعنی این اصولی که الآن دارد حوزه استفاده میکند با آن اصولی که از روایت آوردهاند جمع آوری کردهاند که من این را هم خدمتتان جواب دادم آن کتاب فصول المهمه بود که من هم دیدم، ببینید ایشان هم باز یک استنبادهای دارد میکند که ما باز برویم سراغ... مجری:ممکن است یک سری آقایان دیگر قبول نداشته باشند. استاد عباسی:بله اصلاً باز دوباره خود استدلالهای ایشان هم جای حرف زده دارد، لذا ببینید اصل را با همدیگر بپذیریم یعنی مردم الآن قرار است که تقلید بکنند مردم که قرار است بروند سراغ علماء، باید بروند سراغ علماء باید بروند تقلید بکنند این اصل اصول اصل پذیرفته شده است حالا اگر شما میگویید که یک بخشی از اصول، یک دانه از اصول، دوتا از اصول، یک جای از اصول فقه است که اینجا باز هم با روایت میآید میخواند، این انتقاد است ما نمیگوییم هیچ نکته منفی، هیچ جای سؤال و إبهامی در اصول فقه نیست، منتهی داریم میگوییم اصل و کلیت از شیخ مفید گرفته و شیخ طوسی و دیگران همه به این ضرورت رسیدهاند که باید ما اصولی را تعریف کنیم در رابطه با نحوه استنباط از آیات و روایات ما باید تحقیق بکنیم و کار بکنیم و مبانیی را ایجاد بکنیم، این را اگر با ما قبول دارید یا جوابی دارید بعد برویم سراغ نکته دوم. بیننده:شما میگویید ما باید یک سری اصل و مبانیی را درست بکینم، ما میگوییم که این اصول مبانی درست شده زمان اهل بیت و حتی ما یک سری روایاتی داریم که در همان زمان اهل بیت هم اصحاب بزرگوار ائمه از اصول یک سری مسائلی را استنباط میکردند که آن اصول را هم خود اهل بیت دادهاند، این یک. دو: من نمیدانم چرا شما هفته قبلی فرمودید که حالا اگر شیخ طوسی را بخواهیم از شما بگیریم نصف کره از بین میرود، نه هیچ هم اینطور نیست اولاً که از بدیهیات این است که شما میدانید شیخ طوسی ابتداءً شافعی بود و در برخورد با شیخ مفید ایشان شیعه شد، یک سری تعلقاتی به مذهب قبلیشان ایشان داشته خواسته این را در شیعه وارد بکند، من اشاره که کردم گفتم یک غفلتی شده منظورم این بود شما این را جواب ندادید و بحث را خیلی سریع جمع کردید. استاد عباسی:این مطلبی که در رابطه با شافعی بودن شیخ مفید فرمودید این مطلب قابل اثبات نیست این از دیدگاه ما اتهامی است به شیخ طوسی که ایشان را بخواهند بگویند ابتداءً شافعی بوده و در برخورد با استاد، آن نکاتی هم که حتی در این رابطه مقالههای خیلی خوبی نوشته شده آن کسانی که آمدهاند ایشان را برای، یک بخش آن در بحث تضعیف بوده یک بخش آن هم برای اینکه ایشان آمده استدلالهای قوی داشته در مقابل جریان مقابل و بحثها و کتاب خلافشان و کتابهای دیگری که مطرح کردهاند این مطلب را سعی کردهاند به ایشان نسبت دهند و بگویند که چون شافعی بود توانست در بغداد بماند و اتفاقهای که افتاد، در حالی که باز هم ایشان نتوانست بماند باز هم ایشان ناچار شد به نجف اشرف برود، این مطلب قابل اثبات نیست یعنی در حد یک تهمت است قابل اثبات نیست که بگوییم چون شافعی بود و تعلقاتی داشته آمده مثلاً این را نوشته، این کلام شما به این معنی است که شما الآن اعتراض دارید به شیخ طوسی که آقای شیخ طوسی شما کتاب تهذیب و استبصار را نوشتی برای چه رفتی کتاب العده فی اصول الفقه را نوشتی؟ این میشود اعتراض شما و بعد میخواهید دوتا کتاب روایی را از ایشان قبول کنید بگویید کتب اربعه ما، اما کتب اصولی ایشان را قبول کنید بگویید مال مثلاً دوران شافعی بودن ایشان. مجری :اگر این استدلال آقای هاشمی را بخواهیم بپذیریم مثلاض من فکر میکنم خب این یک اتهام است دیگر که نسبت به شیخ طوسی، مثلاً من فکر میکنم که مثلاً این را به زراره هم میشود گفت به بعضی از اصحاب امام صادق(ع) هم میشود گفت دیگر، آنها در مکتب اهل سنت بودند در مواجهه با امام صادق(ع) و امام باقر(ع) شیعه شدند و جزو اصحاب خاص شدند. استاد عباسی:بعضی از آنها بوده و بعضی از آنها اگر ما بخواهیم به روایت نگاه بکینم روایت لعن صریح داریم از امام معصوم در رابطه به آنها که خب ما یقین داریم که روایتهای لعن صریح جواب داریم برایش و یقین داریم که این روایتها مربوط به آنها نبوده در تقیه بوده و مسائل اینطوری، آن را که دیگر روایت داریم، ولی الآن این نکتهای که شما گفتید برای من نکته مهمی هست که الآن تکلیف ما با العده فی اصول الفقه شیخ طوسی چیست؟ ایشان را با رمیِ به شافعی بودن در گذشته و تعلقات و فلان و اینها بگذاریم کنار که خب دوتا از کتب اربعه را باید بگذاریم کنار، یا نه کتب اربعه را میگوییم مثل چیزی که شما هفته قبل گفتید که کتب اربعه روایتهایش را بگیر حرف خودش را بگذار کنار که ما میخواهیم بگوییم که کسی که راوی این هزاران روایت هست که ما استفاده بکنیم خودش وقتی که میخواسته حالا برای مردم حرف بزند می خواسته این حرف امام معصوم را درست به مردم برساند این احساس را داشته که نیاز دارد به مبانی که در اصول فقه وجود دارد و باید مبانی اصول فقه تبیین شود یعنی این احساس نیاز را خود ایشان میکرده حالا این احساس نیاز از فاصلهای از ائمه معصومین یعنی دوران امام معصوم فاصله گرفتیم مصل احساس نیازی که در یک دورههای پیدا شد نسبت به اینکه خب حالا قرار نیست ما روایت هر راوی را قبول بکنیم برویم ببینیم آقای راوی چه کسی هست، این روای مورد پذیریش هست؟ آدم حسابی هست؟ راستگو بوده دروغگو بوده، جعل حدیث میکرده نمیکرده، این احساس نیازی که در رابطه مثلاً حدیث در یک دوره مستقیم از امام معصوم میشنیدند نبوده بعد که فاصله افتاده حالا مثلاً تا یک نفر بعدش هم نبوده دو نفر بعد نبوده، بعد دیدند تعداد زیاد شد دیگر من نمیدانم صد سال قبلیه چه کسی بود نقل کرد 200 سال قبلیه چه کسی بود نقل کرد، رفتیم سراغ اینکه جرح و تعلیل کنیم مجری:پس اجازه بدهید پاسخ آقای هاشمی را راجع به این سؤالی که آقای عباسی پرسیدند بدانیم که نظرشان راجع به این کتاب العده چیست؟ بالاخره قبول دارند که شیخ طوسی این کتاب را نوشتهاند یا به تعبیر استاد عباسی با گفتن این اتهام که مثلاً ایشان ممکن است سنی بوده باشند و یا شافعی بوده باشند بگوییم پس ما کتاب العده ایشان را قبول نداریم؟ بیننده:اینکه شما گفتید که پذیریش میخواهد این را من بیشتر میروم تحقیق میکنم اینجا شما اگر در جامع الکبیر «فتحول رافضیاً» را بزنید در تاریخ الاسلام ذهبی الوافی بالوفیات این را برایتان میآورد چهارتا نتیجه میآورد برایتان، ما حالا میرویم در رابطه با این نسبتی که میدهند به شیخ طوسی که ایشان شافعی بوده شما میگویید متوجه ایشان نیست میرویم مقاله اینها را میخوانیم ببینیم آنها چه دلیلی آوردهاند، ولی خب شما اگر کلمه «فتحول رافضیاً» را بزنید اینجا برای شما چهارتا نتیجه را میآورد که شیخ طوسی در برخورد با شیخ مفید شیعه شد حالا این بماند. استاد عباسی:همان آدرسهای که گفتید را بفرمایید بیننده:آدرسهایش بر اساس آنچه که در جامع الکبیر است تاریخ الاسلام جلد 30 صفحه 491 «فتحول رافضیاً» این را جستجو بفرمایید. استاد عباسی:این را آقای ذهبی گفته برادر من، شما یک کلام در رابطه با یک عالِم شیعه شیخ الطائفه بزرگترین عالِم شیعه وقتی در رابطه به او صحبت میکنیم از سه چهارتا منبع اهل سنت آنهم متعصب که یک مطلبی را آن موقع حالا به هر عنوانی برای زدن بوده برای چه بوده برای امور دیگر بوده این قابل استناد نیست. مجری:آقای هاشمی پاسخ بدهند جلسات اول عصر ایمان بود که همان دوره قرن چهار و پنج را بحث میکردید فرمودید که شیخ طوسی کتاب خلاف را نوشتهاند فرمودید که آن موقع و مستنداتش را هم در برنامه بیان کردید دوستان میتوانند آرشیف مراجعه کنند که آقای عباسی بیان کردند که شیخ طوسی اینقدر تسلط روی مبانی اهل سنت داشتند که اهل سنت بعد از علمایشان میآمدند سؤالاتشان را از شیخ طوسی میپرسیدند وقتی هم که مثلاً ذهبی و امثالهم میآیند میگویند که ایشان شافعی بودند من فکر میکنم این یک مقدارش ناراحتی از این میزان تسلط و علم شیخ طوسی بر مبانی آنها بوده شاید میخواستند ایشان تضعیف کنند به نحوی. استاد عباسی:بله و دیگر نیازی هم نبود به آتش زدن کتابخانه و نفی ایشان از بغداد و که ایشان ناچار میشوند بروند باز البته رفتنشان به نجف برکتی شد برای شیعه ولی اصل این قصه و شما ببینید اگر این مطلب را شما مثلاً بروید به سمت ثابت کردن آن، یک جورهای پایهها و ارکان یعنی علمای شیعه و فقه شیعه و مبانی شیعه و کتب اربعه شیعه زده خواهد شد یک نفری از یک مذهب دیگر آمد و دوتا کتاب از کتب اربعه شیعه را تألیف کرد و ما داریم کتاب او را مورد استناد قرار میدهیم مورد مطالعه قرار میدهیم و بعد دو قرن هم علماء و شاگردانی داشت که آنها آمدند و از تبعیت کردند. بیننده:اینکه ایشان قبلاً سنی بوده بعداً شیعه شده این که اشکالی ندارد خب صاحب تفسیر عیاشی قبلاً مگرسنی نبود؟ یا صاحب کشف الغمه مرحوم إربلی، اینکه مشکلی ندارد که طرف قبلاً سنی بوده حالا شیعه شده، من از آرشیف البته نگاه کردم آن جلسهای که اولین بار من گفتم که «خذو ما روا و ترک ما روا» شما گفتید که این در مورد بنی فضال است و واقفیه است و اینها، آقا جان ما همان اول که میرویم در حوزه یک درسی به نام علوم قرآن هست به ما میگویند که مورد تخصیص نمیزند عین همین مطالب در مورد حدیث هم هست اینکه فقط مختص به آنها نیست همین قائده را ما روی اهل تسنن هم وارد میکنیم، مگر در خود کتب اربعه، من رفتم در درایة النور جستجو کردم صد و شش یا صد و هشتتا روایت از أبو هریره داریم حالا بعضیهایش را که رد کردهاند آنها بماند آن روایتهای که از أبو هریره است مگر ما نمیگیریم؟ روایتهای بعضاً از سکونی، از نوفلی از روات اهل تسنن در کتب ما است مگر ما نمیگیریم؟ آنچه را که حقیقتاً ایشان روایت کردند را که ما میگیریم در مورد شیخ طوسی هم ما همین حرف را میزنیم این با این حدیث که خواندم مختص به بنی فضال نیست که. مجری:باز هم البته پاسخ را ندادید یعنی حالا یک توضیحاتی فرمودید ولی اصل اینکه بالاخره ما با این کتاب العده فی اصول الفقه چه کنیم؟ بیننده:در کتاب مرحوم بحرانی «حدائق الناضره» ایشان در مورد حفظ و نگهداری کتب زنان یک عبارتی را که دارند میگویند ببینید کتابها دو دستهاند یا موافق هستند با آنچه که در روایات اهل بیت هستند یا مخالف هستند، آنهای که مطابق هستند را ما نگه میداریم هر جای شیخ مفید، شیخ طوسی، هر بزرگوار دیگر یک قاعدهای فرمودهاند که از روایات گرفته شده قبول است، ولی هر جای هم که ایشان خلاف روایات گفتهاند ما میگذاریم کنار این که خیلی چیز واضحی است در مورد شیخ طوسی، در مورد کتاب ایشان، در مورد همین کتاب عدة الاصولشان هم همین قاعده جاری هست. مجری:نه آقای هاشمی سؤال حاج آقای عباسی این نبود که شما به تفصیل، بله ممکن است ایشان یا هر کدام از علمای فعلی هم این کتاب را باز کنند کما اینکه فرمودند که نظرات علماء در حوزه به راحتی و به روشنی نقد و بررسی میشود، اصل اینکه شیخ طوسی در قرن چهار و پنج آن موقع کتاب اصولی نوشتهاند و اهتمام به اصول داشتند با اصل این قضیه دارند میپرسند که شما نسبت و موضعتان چسیت، بله ممکن است شما کتاب العده را باز کنید بگویید مثلاً طبق نظر استاد ما این نظر ایشان الآن مورد نقد است این نظر را هر کسی میتواند داشته باشد، سؤال استاد عباسی راجع به اصل این قضیه است. بیننده:من میتوانم یک مرحله عقبتر بروم؟ میخواهم بگویم که... مجری:میشه همین را بیان بفرمایید؟ بیننده:بله من میخواهم بگویم که آیا در زمان اهل بیت آیا اهل بیت به فکرشان نرسیده بود که یک زمانی میآید مثلاً شیعیانی که در بلاد دور هستند روایات به دستشان نمیرسد ما باید چیکار بکنیم؟ چه برنامههای باید بدهیم به آنها؟ مجری:اینها را آقای عباسی مفصل در برنامه گفتند باز میتوانند الآن مثلاً یک دو موردش را به عنوان نمونه بگویند اما حتی یعنی من خودم به عنوان مثلاً مجری برنامه مثلاً یک روایت های که ایشان خواندهاند از روایتهای صحیح من مثلاً متعجب بودم مثلاً من فکر میکردم که علوم در این حوزه مثلاً علوم اسلامی مثلاً دیگر گسترش جدی شدنش البته مال زمان امام باقر(ع) و امام صادق(ع) است آقای عباسی روایت خواندند از زمان امیرالمؤمنین که یکی از اصحاب در کنار خانه خدا داشت فتوا میداده امیرالمؤمنین فرمودند کار درستی داری میکنی، یعنی اینها را به تفصیل ما شاید هفت هشت برنامه این ادوار فقهی و این پیدایش علم اصول و اینها را مفصل گفتند، حالا باز خودشان پاسخ میدهند. استاد عباسی:شما گفتید یک مرحله برگردیم عقب من فکر میکردم میخواهید جواب بدهید ولی از بحث خارج شدیم، ببینید در رابطه با روایات بنو فضال؛ آنها فقط یک مشکلاتی داشتند می خواستیم از آنها روایات بگیریم یا نه، این فرق میکند با اینکه ما بخواهیم شیخ طوسی را که شیخ الطائفه است جامع در عقیده و حدیث و تاریخ و اینها در رابطه با شیعه هست ایشان را هم بگوییم خیلی خب ایشان هم مثل بنو فضال ما روایات را از او بگیریم بقیه را از او نگیریم، اینجا اینطور نیست، ما داریم یک عناوین برای شیخ طوسی بار میکنیم که این عناوین کاملاً متفاوت با جریان آنها هست و اگر قرار باشد ما کنار بگذاریم بگوییم با یک کلمهی که ایشان، بله اشکالی ندارد خیلی آدمها هستند اگر آمده باشند از اهل سنت برگشته باشند حتی کتاب هم نوشته باشند مشکلی نیست ولی دیگر اینها شیخ الطائفه نمیشوند اینها مرجع حدیث نمیشوند، شما دارید نصف کتب اربعه، اگر ایشان خلاف امر اهل بیت خلاف دیدگاه اهل بیت رفته سراغ اصول فقه و این کار بدعت است و ایشان بدعت گذار هست دیگر روایت هم نمیشود از او بگوییم این گمراه است این از دین خارج شده، مگر ایشان مثل امثال آقای الله یاری در برنامههای شان نمیگویند اینها فاسق هستند اینها بدعت گذار هستند اینها دشمن دین خدا هستند؟ مگر آقای میرزا محمد اخباری و امثالهم نیامدند اینها با بد و بیراه گفتن و با توهین کردن به اینها توهین کردند؟ چرا؟ بخاطر اینکه اینها معتقد هستند اصلاً اصول فقه انحرافی هست که جبران ندارد، پس شما میخواهی یک نفر را بگویی این آقا همزمان که دوتا کتاب فقهی نوشته و جزء کتب اربعه است بگویی این کتب اصولی او گمراهی او است گراهیش مال خودش روایتش مال ما، اینطور نمیشود. بیننده:شما دوتا نکته گفتید من اولش را بگویم؛ شما گفتید که لقب شیخ الطائفه دارند ایشان، حالا که من میگویم قضیه شافعی بودن ایشان تحقیق میکنم میکنم شما هم تحقیق بکنید شیخ الطائفه اولین لقب چه کسی بود؟ مرحوم سعد بن عبدالله اشعری، لقب ایشان بوده حالا بعداً علماء گرفتهاند این را دادند به ایشان. استاد عباسی:بالاخره لقب هر کسی بوده گرفتهاند به ایشان دادهاند یعنی الآن شیخ الطائفه علی الطلاق از قرن چهار و پنج تا به امروز شیخ طوسی هست جامع در عقیده و جامع در حدیث و روایت و فقه و اصول شیخ طوسی هست، اگر قرار باشد ما زیر آب این را با یک مطلبی که آقای ذهبی در تاریخ الاسلام آورده بزنیم ببینید شما جای بدی استفاده کردی این را، بله اگر بگوییم اشکالی ندارد یک نفر سنی بوده شیعه شده کتاب نوشته خیلی خوب روی چشم ما اشکال ندارد، ولی آیا او میتواند بشود نفر اول عالَم تشیع برای قرنها؟ آیا او میشود پایه گذار بسیاری از علوم در شیعه بشود؟ این را شما خودت جای استفاده کردی که میخواستی زیر آب عده را بزنی یعنی جای استفاده کردی که میخواستی بگویی عده حجت نیست چرا؟ چون این از تمایلات شیخ طوسی به سنیها بود چون با آنها زندگی میکرده. بیننده:در کل که نمیگوییم اینطوری بوده، همهاش را نمیگوییم اینطوری بوده بالاخره یک بخشش هم که درست است. استاد عباسی:اسم اصول فقه الآن نو اخباریها شما بروید در صفحاتشان میگویند اسم اصول فقه خودش بدعت است. بیننده:من نمیدانم شما چرا من را میخواهید با الله یاری یکی کنید، شما چرا من را با آنها یکی میدانید؟ استاد عباسی:من به الله یاری کار ندارم کلاً، نه یکی نمیدانیم حالا من میخواهم بگویم شما اگر یک چیزی بگویی که یک حرف دیگر باشد خب من دارم چون به عنوان یک محدث اخباری دارم با شما صحبت میکنم اگر شما یک چیزی بگویید که الآن نمیگویند هیچ نمیگوید این نظر شخصی شما است ما با عنوان نظر شخصی که نمیخواهیم با شما بحث بکنیم به عنوان یک نظری که غالب نظرات در آن بگنجد یعنی غالب نظرات طرف مقابل، الآن حرف سر اصول است میخواهیم بگوییم اصول فقه اگر باطل است بیست درصدش هم باطل است اصلا ما میگوییم این کتاب بیست درصد اصول فقه است، بیست درصدش هم باطل است این هشتاد درصدی هم که علمای دیگر به آن اضافه کردهاند باطل است این هم باطل است، اگر هم درست است خب مبنا باید درست باشد ما نمیشود بگوییم این بیست درصد شیخ طوسی درست است، آن هشتاد درصد چون شیخ انصاری و آخوند خراسانی و اینها است باطل است، این اصل و مبنا که ما یک چیزی به نام اصول فقه نیاز داشتیم و نیاز داریم و درست است از آن استفاده، این را شما قبول داری یا قبول نداری؟ سر این بحث بکینم. بیننده:بینندگان عزیز ببینید من از اول تا حالا چند بار این را گفتم که ما اصول فقه داریم اصول فقه ما را هم از ائمه گرفتیم که در کتاب «الفصول المهمه» آنجا هست حالا حاج آقا میفرمایند که ما آیا اصول فقه داریم یا نه، ببینید من چند بار این را گفتم. استاد عباسی:اصول فقهی که شما میفرمایید میگویید اصول فقه داریم، ما هم میگوییم اصول فقه داریم، بعد شما میگویید نه چرا زمان اهل بیت خودشان اصول فقه نداشتند. بیننده:من چه زمانی این را گفتم؟ استاد عباسی:شما آمدید یک روایت آوردید بعد هم میگویید چرا اهل بیت به شاگردانشان یاد ندادند همین الآن گفتید ده دقیقه قبل گفتید، گفتید چرا اهل بیت به شاگردانشان برای اینکه نمیدانستند مگر مردم در راههای دور دست... بیننده:من نگفتم ندادند سؤال کردم که آیا ندادند، استفهام اینکاری بود حاج آقا استاد عباسی:یعنی شما میفرمایید که دادند و اصول فقه هم داریم؟ بیننده:بله استاد عباسی:این برداشتی که میگویید این اصول فقه را داریم این کتابهای که شما میفرمایید در آن این روایات آمده این اصول فقه را داریم، خود این دو مرتبه استنباط ار زوایات هست یا نیست؟ خالص روایات است؟ بیننده:نخیر اصلاً استنباط از روایات نیست از خود آن اصول روایت هستند، شما اصلاً دیدید تا حال کتاب الفصول المهمه را؟ استاد عباسی:بله، ببینید اینکه شما انحصاری در این اصول، اصلاً ما فرض کنیم الفصول المهمه این اصول است انحصارش در این روایات در این اصول از کجا آوردید؟ شما میگویید فقط همینها هستند، این گزینش است، خود این گزینش دلیلیش چیست؟ بیننده:این که کدام روایت اصل است کدامش اصل نیست این را ما در همان کتاب موازین الکلام .... معیار آن آمده اینکه روایات محکم میشوند اصل مثلاً. استاد عباسی:اینها گزینش هست دیگر، اینها هم استنباط است دیگر، من به این استنباط انقولت دارم خب این استنباط است دیگر، شما باز دوباره یک استنباطی کردید که عین کلام معصوم نیست دیگر. بیننده:آقا مگر شما آن کتاب را نخواندید؟ آنجا برای اینکه بفهمیم اصلاً روایت محکم یعنی چه باز خود این را هم ما به روایات مراجعه میکنیم اصلاً کلاً هر چقدر هم که بچرخیم از روایت نمیتوانیم خارج بشویم هیچ نیاز به استنباطات عقلی نیست. استاد عباسی:من آن دفعه یک اشکال را از شما گرفتم جواب ندادید شما؛ گفتم همین بحث روایاتی که مرجحات را مطرح کرده خود روایات مرجحات اینکه کدام مرجح اول است کدام دوم است؟ در یک جای اگر ما یک روایتی داشتیم که مثلاً مخالف اهل سنت بود یا موافق اهل سنت بود، موافق تقیه و مخالف بود، همۀ اینها، اینها کدام مرجحات اول است و کدام مرجحات را ما باید اول عمل بکنیم در همین اختلاف هست، روایاتش مختلف است. بیننده:یعنی شما میفرمایید اینجا ما هیچ دستوری نداریم از اهل بیت دیگر که اگر بین مرجحات اختلاف افتاد کدام را اول برویم. استاد عباسی:دستور داریم اما نحوه جینیش این و اینکه کدام یکی باید از کدام یکی اولویت دارد، کدام اول است کدام دوم است، این دوباره نیاز به استنباط دارد نیاز به فهم روایت دارد، شما از کجا میگویی اولین مرجح این است که مخالف مثلاً با اهل سنت باشد؟ مثال عرض میکنم، من از کجا میگویم که مرجح اولی این است که مثلاً مخالف تقیه است؟ بیننده:اجازه بدهید این یک مورد را من هفته بعدی برای شما بیان میکنم. استاد عباسی:باشد این باشد برای هفته بعدی مجری:البته این بحث آقای هاشمی یک بار دیگر هم مطرح شد همینطوری بدون پاسخ ماند حالا خیلی ممنون از شما. جناب آقای إبراهیمی از کرمان سلام علیکم و رحمة الله بفرمایید بیننده:سلام علیکم، قربان یکی از این شبکههای وهابی یک شبههای را آورد که یک کم برای مان مسئله دار بود، این شبهه این بود که میگفتند مذهب شیعه برای اینکه مثلاً حضرت فاطمه(س) اولاد حضرت فاطمه(س) تمام سید هستند و سید شدند و یعنی از نسل حضرت فاطمه(س) سید برخاسته، میگویند یک جورهای با یهودیت که یهود هم میگویند حتماً باید از مادر یهود باشد، لطف کنید یک مقدار در باره این روشن کنید چه جوابی داشته باشیم چون ایام فاطمیه اینها بیشتر دوست دارند حضرت فاطمه(س) بیشتر اذیت کنند. استاد عباسی:نسبت به اینکه چرا باید از نسل حضرت زهرا(س) باشد از نسل خانومی دارد منتقل میشود نسل سیادت ببنیید این بحث مربوط به یهود نیست و ما انحصاری در رابطه با این قائل نیستیم که بگوییم باید حتماً اگر فرزند پسری داشتند رسول خدا، از ایشان آن سیادت منتقل میشد، اما فرزند پسری نداشتند فرزند پسر ایشان در کودکی جناب إبراهیم بودند که از دنیا رفتند و تنها فرزندی که باقی ماندند از حضرت رسول و نسلشان ادامه پیدا کرد حضرت زهرا(س) هست لذا بحث سیادت از طریق حضرت زهرا منتقل میشود، اینکه چرا از حضرت زهرا(س) منتقل میشود علتش این هست که از طریق دختر هم منتقل میشود ما میگوییم منحصر به پسر نیست همانگونه که نسل انبیاء مثل حضرت عیسی بن مریم که پدر نداشتند و سیادت انبیاء و نسل انبیاء بودند از طریق مادر به ایشان منتقل شد و حالا هم از طریق مادر از رسول گرامی اسلام این سیادت منتقل شده. مجری:یعنی حضرت عیسی به واسطه حضرت مریم در سلسله انبیاء بودند؟ استاد عباسی:بله در سلسله انبیاء بودند و در آن نسل انبیاء بودند و بنابراین نشان میدهد که از طریق مادر این مسئله منتقل میشود نسبت به حضرت زهرا(س) هم این مسئله منتقل می شود و این اصل قصه اتفاقی هست که از طریق حضرت(س) این مسئله منتقل میشود، در رابطه با یهود و اینها که مطرح میکنند آنها بحث بنی اسرائیل و بنی اسماعیل را مطرح کردهاند، بله بالاخره باید از یک جای این نسل منتقل بشود منتهی بنی اسرائیل را آنها مورد قبول قرار دادهاند بنی اسماعیل را که بعد پیغمبر ما از نسل او بود حاظر نشدند بپذیرند گفتند باید حتماً نبودت در بنی اسرائیل ادامه پیدا کند و إلا اسرائیل و اسماعیل این دوتا در واقع برادر بودند و این هر دو از نسل انبیاء بودند و میتوانست ادامه پیدا بکند. نکته بعدی این است که شباهتی اگر در جای وجود داشته باشد هر شباهتی آن شباهت مضر و مخیل نیست که بگوییم دین اسلام دین باطلی هست چرا؟ بخاطر اینکه آنها نماز دارند شیعهها هم نماز دارند، روزه دارند شیعه هم روزه دارد «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُم» این ادیان ادیان الهی بودند صرف شباهت آن شباهت مخیل است که مثلاً بگویند این مذهب این دین از یهود گرفته شده که در جهت و در مسیر انحراف باشد، در مسیر درست خب ما اینهمه آیات در مورد حضرت موسی داریم پس قرآن مثلاً یهودیها را دوست داشته؟ یهود را تأیید میکند؟ یهود فعلی را تأیید میکند؟ نه پیامبرشان حضرت موسی را تأیید میکند، اگر ما در رابطه با حضرت موسی صحبت میکنیم در رابطه با انبیاء الهی صحبت میکنیم در رابطه با خود اینها صحبت میکنیم نه آن دین محرفی که امروزه وجود دارد، ضمن اینکه شما به این شبکههای وهابی بگویید الآن وقت این بازی در آوردنها نیست شما اگر واقعاً دلسوز اسلام هستید بیایید روی این موضوع صحبت بکنید که چه کسانی حضرت زهرا(س) را آزردند، چیکار کنیم که حضرت زهرا(س) را نیازاریم، چیکار کنیم به روایت پیغمبر عمل کنیم که «فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی»، در ایامی که ایام آزردن حضرت زهرا(س) هست در ایامی که باید حضرت زهرا(س) را الگو قرار بدهیم رفتن سراغ موضوعات متفرقه و حرفها این چنینی فقط بازی درست کردن و بازی در آوردن هست برای فرار از حقیقت، این سؤال را هر مسلمانی از خودش بپرسد اگر من تابع پیغمبر هستم پیغمبر مطلقا فرمودند که «مَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی، ما آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی» هر کسی که فاطمه را بیازارد باالعلی الطلاق من را آزرده و من را بیازارد خدا را آزرده و هر چیزی که فاطمه را بیازارد در هر موضوعی که باشد. مجری:«قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ» استاد عباسی:اگر به این نکته ما توجه بکنیم و دقت بکنیم این سؤال را از خودمان بپرسیم راه بسیار برای ما روسن خواهد شد و حالا این سؤال حاشیهای و زمینهای که اینها سعی می کنند با سؤالات بحث را مطرح بکنند. مجری:شبکههای وهابی به این بهانه که شیعه معتقد هست که نسل سادات از پیامبر از طریق حضرت زهرا منتقل شده این را میگویند یهود هم میگویند که نسل از طریق مادر منتقل میشود میخواهند به این واسطه مثلاً با این بهانه شیعه را بچسپانند به قوم یهود، الان البته سران وهابی دنیا مثل عربستان و عمارات و اینها خودشان در دامان یهود بودند اینها میخواهند الآن شیعه را بگویند که شما در دامان یهود بودید یعنی هم آن یک بحث حاشیهای و... استاد عباسی:الآن هم البته عملاً میبینیم که چه کسی در دامن یهود هست یعنی از نوع روابط و از نوع روابط بین کشورها و اتفاقاتی که دارد میافتد کاملاً مشخص هست که چه کسی ضد آن یهود انحرافی که امروز است اسمهای خاص دارد چه کسی همراه آنها هست. مجری:من میخواهم خطاب به آقای إبراهیمی بگویم آقای إبراهیمی! شما همان شبکهها حالا اگر بعضاً نگاه میکنید از آنها بپرسید شما که میگویید این خصلت این شیعه این طوری تقلید یهود است، شما در شبکههای تان جرأت دارید یک بار علیه اسرائیل حرف بزنید بر علیه اسرائیل و یهود نکتهای بگویید؟ تمام شبهه و تمام حملۀشان فقط برای شیعه هست آن هم که حاج آقا فرمودند دیگر پیغمبر چگونه فرمود که «مَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی»، فاطمه پارۀ قلب من است، اینهمه اذیت کردند ایام فاطمیه و ایام عزای حضرت زهرا است به خاطری که بخواهند پاسخگو باشند در مقابل این هتک حرمتی که از بیت فاطمی و بیت علوی کردند اگر ساکت باشند و اگر بخواهند در موضوع حرف بزنند خب شکست میخورند و مورد سؤال واقع میشوند مجبور هستند که موضوعات فرعی مطرح بکنند تا نخواهند راجع به آن هتک حرکت با آن ماجراهای که بعد از رحلت حضرت رسول اتفاق افتاد پاسخگو باشند. خیلی از بینندهها خواستار این بودند که چرا در برنامه مناظره نمیکنید؟ من فکر میکنم همین الآن صحبتی که با آقای هاشمی داشتیم یک صحبت علمی، در موضوع، در کمال ادب و احترام فکر میکنم نزدیک 25 دقیقه طول کشید، آن چیزی که از مناظره توقع داریم همین است یعنی یک گفتگوی علمی، 25 دقیقه از زمان برنامه اختصاص داشت به جناب آقای هاشمی، قبلاً هم این اتفاق افتاده بود و خودشان هم وعده دادند که راجع به یک موضوعی مطالعه میکنند هفته دیگر دوباره میآیند دوباره مباحثه میکنند با حاج آقای عباسی. حاج آقا سؤال من این بود که این کتب شریف العده فی اصول الفقه آیا این باب بندی هایش و ابوابش و فصولش مثل همان چیزی است که الآن در حوزه داریم یا فرق دارد یا مثلاً قسمتهای اصلاً نیست الآن اضافه شده؟ استاد عباسی:کتابهای اصولی فراوانی حالا از دوره شیخ مفید تا به امروز نوشته شده و به طبع هر کسی در دورهای که مینوشته، اصلاً خود ایشان اعتراضش به شیخ مفید چیست؟ میگوید خیلی خلاصه نوشته، خیلی از ابواب را نیاورده، خیلی از مطالب را نیاورده، این نه به معنای اینکه شیخ مفید نمیخواسته آن موارد را بیاورد دوست نداشته مثلاً یا عمداً نیاورده نه، با توجه به شرایطی که وجود داشته مثلاً یک درسی را تنظیم کردند و آن درس را برای شاگردانشان گفتند و آن تبدیل شده مثلاً به کتاب، اقتضای آن زمان آن شاگردها آن افراد این مباحث بوده و علم اساساً اینطوری است که آرام آرام یک توسعه جدی پیدا میکند ولی کتاب العده فی اصول الفقه با توجه به کتابهای قبلیش بلافاصله کتاب قبلیش که کتاب التذکره شیخ مفید هست میبینیم که خیلی کتاب پیشرفته و خیلی از مباحث را دارد، بله طبعاً در دسته بندی یک سری مطالب را آورده که اصلاً کلاً از اصول فقه حذف شده چون دیگر اینها بعضیهایش جزء اصول فقه نبوده بحث اعتقادی مثلاً بوده که دیگر این اصلاً مربوط به بحث اصول فقه نبوده ایشان نظرش این بوده که باید باشد یعنی نظرش این بوده که در دوران ایشان باید میآمده، در حوزه اصول هست و نکاتی را آوردهاند ولی خب در دورههای بعد دیگر این تغییرات ابواب و غیره که اتفاق افتاده، من بعضی از ابواب جلد یک و دوم این را عرض میکنم خیلی صریح؛ در جلد اول باب اول آن در ماهیت اصول فقه و تقسیمات آن و کیفیت ترتیب ابواب هست، حقیقت علم و اقسام آن هست و دلالت بر آن در ذکر اقسام افعال مکلف هست، فعل حسن و قبیح را مطرح کردند، در حقیقت کلام بیان اقسام جملهای از احکام و ترتیب اسماء هست که حالا بحث استعاره و اینها را مطرح کردند که این در اصول فقه فعلی خیلی مورد استفاده نیست، یا در فصل پنجم باب اول «فی ذکر ما یجب معرفة من صفات الله تعالی و صفاتِ النبی و صفات الائمه» که این دیگر رفته کامل در علم کلام امروز و دیگر در این علم مورد استفاده نیست. باب دوم شان کلامی در رابطه با اخبار هست در رابطه با روایات، آن چیزی که در رابطه با روایات در علم اصول فعلی هم موجود هست در بعضی از مباحث آن به صورت جدی موجود هست مثل خبر واحد و اینکه حجیت خبر و ذن و اینها، اینجا در حقیقت خبر « و ما به یسیر خبر، خبراً» و بیان اقسام خبر را مطرح کردند اینکه اخبار چطوری از آنها علم حاصل میشود کیفیت اصول به اخبار و اینها را مطرح کردند و یک سری بحثهای دیگر را در باب دوم؛ یک باب دیگری دارند «الکلام فی الأوامر» بحث امر و نهی هست که دقیقاً این بحث امر و نهی در اصول فعلی هست و مورد استفاده است که ایشان کلام در امر را جدا آوردند کلام در نهی را جدا آوردند بعد باب پنجمش میشود کلام در عموم و خصوص که عام و خاص را مطرح کردند که باز عام و خاص هم در کفایۀ فعلی مقصد چهارم عام و خاص هست که ایشان هم عام و خاص را در فصل پنجم آوردند، بعد از بحث عام و خاص و مباحثی که در رابطه با آن هست در رابطه با «فی البیان و المجمل» بحث مجمل و مقید هست و مجمل و مبین هست که باز در «کفایت الأصول» در مقصد پنجم «مطلق و مقید و مجمل» و مبین را آوردند کنار هم دیگر ذکر کردند، بعد میرویم در جلد دوم یک سری مباحث را به صورت مقدمه بعد از آن میشود باب هفتم بحث ناسخ و منسوخ را مطرح کردند که باز مجود است، اجماع، کلام فی الفعال را مطرح کردند ،که کجا دلالت بر وجوب میکند، و کجا دلالت بر وجوب نمیکند، افعال اهل بیت آیا ما فقط روایات را داریم یا افعال و سیره اهل بیت هم مورد استناد هست مطرح کردند بحث اجماع را مطرح کردند، و بعد دو سه بحث هم دارند مثل بحث قیاس که رد بر قیاس هست، همین قیاسی که در اهل سنت موجود است، بعد بحث کلام در اجتهاد هست که مثلاً در کتاب کفایه بحث خاتمه در اجتهاد و تقلید را داریم، بعد ایشان میآید بحث «کلام فی الحزر و الإباهه» را مطرح میکند و بعضی از مباحث اصولی فعلی مثل بخشهایی از اصول عملیه در کتاب ایشان نسیت که آرام آرام شاگردان ایشان که میرسد و بحث علامه حلی مطرح میشود. مجری:یک سؤالی دارم، اصول اربعه مثل استحاب و برائت و تخییر و اینها در کتاب... استاد عباسی:به اسم اصول اربعه یا اصول عملیه ایشان نیاوردند اما اشارات به این بحثها در موضعوعات دیگر شده، هنوز این لفظ و اصطلاح و به عنوان یک بحث علمی مجزا مطرح نشده بوده تا به عنوان اصول عملیه مجری:حتی مثلاً شما فرمودید مثلاً یک قسمتی از مباحثشان را که پایگذاری کردند به نوعی الآن موجود است یک قسمت عمدهاش کماکان بر همان مدار است یک قسمت دیگر از کاری که مثلاً در این کتاب پایگذاری کردند الآن علم کلام از آن استخراج شده و علم مجزایی است استاد عباسی:بله رفته در آن مباحث دارد استفاده میشود، وقتی که ما خیلی کتابهای مختلف را کنار هم میگذاریم میبینیم که آرام آرام یک تطوری دارد دیگر یعنی علم اینطوری است اساساً و گر نه از آقایان مثلاً ما سؤآل میکنیم که اگر روایات بود مثلاً «من لایحضره الفقیه» کسی که فقیه دم دستش نیست مثلاً همین کتاب را بخواند، که خیلی خلاصه و جمع و جور است، بعد میبینیم که کافی نوشته شده قبل از آن ، بعد بعد از آن «تهذیب» نوشته شده، «استحصاب»، کتب اربعه نوشته شده اما باز میبینیم که شیخ حر آملی میآیند کتاب «وصایل الشیعه» را مینویسند ،اگر روایات نوشته شده کتب اربعه نوشته شده پنجمی چرا؟ کتاب روایی بعدی چرا؟ مجری:وصایل الشیعه خیلی کتاب مفصلی هم هست استاد عباسی:خیلی مفصل است جمعی از اینها و روایاتی که اینها نیاوردند و دسته بندیاش جدید میشود، همانطور که در «بحار الأنوار» میآید حتی ما «مستدرک الوصایل» داریم، یعنی وصایل نوشته میشود آن همه وسیع بعد دو مرتبه میبینیم آقا مستدرک وصائل داریم، «بحار» داریم، «سفینه بحار» داریم، یعنی کتابهای مختلف، این نشان میدهد که هرچقدر که یک نفر ، چون یک نفر جامعیت ندارد که، امام معصوم که نیست که، یک نفر یک عالم است هرچقدر که تلاش بکند، شیخ طوسی با همه عظمتش دهها کتاب نوشته ، هرچقدر که تلاش بکند باز یک نفر است، یک نفر نمیتواند جور همه علم را بکشد، اینقدر قوی بوده که دو قرن همه داشتند فقط میفهمیدند چه گفته ایشان، تلاش میکردند متوجه بشوند چه گفته ولی این دیگر به این معنای نیست که دیگر تا پایان تاریخ همین کتاب اصول است ما میخواهیم بگوییم آقا جرقه شروع، بدایه و شروع قصه به صورت محکم از شیخ طوسی آغاز شده و بعد این علم باید تطور پیدا بکند تا به امروز برسد، خب میبینیم که خیلی از مطالب دقیقاً همان مطالب و جود دارد. مجری:استاد، سه چهار دقیه آخر برنامه را یک سؤالی آمده در قالب پیام مرتبت با این ایام هم هست، آن را میخواهم به عنوان آخرین سؤال مطرح کنم، منتهی یک سؤال دیگر که الآن آمد در ذهنم، هفتههای اول برنامه عصر ایمان هم این سؤال را من داشتم منتهی آن موقع فراموش کردم بعداً دیدم از مناسبتش خارج شد، دنبال یک موقعیتی میگشتم، اینکه ما این کتب اربعه این چهارتا است و این چهارتا فقط مورد پذیرش نه اینکه فقط یعنی یک اجماعی شکل گرفته و عنوان اطلاق کتب اربعه ،این چهارتا کتاب از چه عصری بوده، از چه دورهای بوده، مثلاً علمای شیعه و حوزه به این جمع بندی رسیدند که ما مثلاً وصایل مثلاً جزو اینها نیست مثلاً کتاب معظمی است، این چهارتا کتاب عنوانش و اطلاقش به کتب اربعه و حجت شیعه به لحاظ روائی از چه دورهای دیگر خیلی مطقن و استوار شکل گرفته. استاد عباسی:نسبت به این کتب خب تا زمان خودش شیخ طوسی که هنوز نگارش اتفاق افتاده، یعنی تا قرن پنج نگارش این کتابها به عنوان کتابهای روایی شکل گرفته، مرحوم شیخ حر آملی هم که آمدند وصائل را نوشتند بر مبنای این چهار کتاب نوشتند، من این را نیاز هست که تأمل بیشتر بکنم که دقیقاً از چه موقع ولی به نظرم میآید که حداقل از قرن 7و 8 به بعد یعنی از زمان علامه حلی به بعد باید باشد، ام دقیقتر را باز من خدمت بینندگان عزیز اگر به نتیجهای رسیدم عرض میکنم. مجری:استاد سؤال کردند که، اگر امکان دارد در مورد حدیث «یا علی انت و شیعتک هم الفائضون» توضیح دهید با تشکر فراوان. استاد عباسی:بله بسم الله الرحمن الرحیم، در رابطه با این روایت عرض بکنم، پایه این روایت یک روایت دیگری هست که «تفترق أمتی علی» امت مفترق میشود بر 73 فرقه و یکی از اینها اهل بهشت است، یکی از اینها اهل نجات است و بقیه آنها اهل دوزخ خواهند شد این روایت تکمیل آن هست، ذیل آیه قرآن که « إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَٰئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ» در کتاب «فتح الغدیر» آقای شوکانی در جلد5، این کتاب، صفحه640، در ذیل همین آیه « إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَٰئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ» مطرح میکند در سوره بینه مطرح میکند روایتی را از وجود نبی مکرم اسلام که «و الذی نفسی به یده إنّ هذا و شعته لهم الفائضون یوم القیامه» فتح الغدیر، شوکانی، ج5، ص640 قسم به خدایی که جان من در دست او است این شخص (حضرت علی) و شیعیان او رستگاران در روز
قیامت هستند همان کسانی که «أُولَٰئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ» اینها بهترین افراد روی زمین هستند که شیعیان امیرالمؤمنین هستند، شیعیان حضرت هم روز قیامت رستگار هستند، یک نکته ریز عرفانی هم دارد، بحث اینکه شیعیان حضرت در روز قیامت رستگار هستند، یک مطلبی داریم به نام حوض کوثر که در کنار حوض کوثر امیرالمؤمنین به عنوان ساقی کوثر هستند، کسانی از این حوض سیر آب خواهند شد و سیرآب شدنشان نشانه بهشتی بودند است، چون بدترین چیز در روز قیامت آتش است و أتش بسیار شدیدی بر افراد غلبه پیدا میکند، کسانی سیرآب میشوند از دست ساقی کوثر کنار حوض کوثر که حضرت آنها را به عنوان شیعیان و پیروانشان بشناسانند و این روایت میگوید«إن علی و شیعته هم الفائضون یوم القیامه» مجری:خیلی ممنون و متشکر، خیلی ممنون که این برنامه عصر ایمان را با ما همراه بودید، صلوات آخر بنامه را با افتخار و با عشق تقدیم میکنیم به عزیز ایران حاج قاسم سلیمانی. اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
|