سایر قسمت ها
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام

قسمت سی و نهم برنامه کاوش با کارشناسی دکتر روستایی


دیگر قسمت ها

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

 

عنوان برنامه: کاوش  (پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام)

 

تاريخ: 18 1 1403  (قسمت سی و نهم)

استاد: حجت الاسلام والمسلمین روستایی

مجری: حجت الاسلام والمسلمین مرعشی

مباحث مطرح شده در این برنامه:

شبهات باستانگرایان؛ ماه رمضان؛ روزه اجباری؛ روزه در ادیان؛ شهادت امیرالمومنین (علیه السلام)؛ وصیت؛ مسجد کوفه؛ ابن ملجم؛ قصاص؛ دین؛ کتاب مقدس؛ پاسخ به شبهات!

مجری:

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدلِلَّهِ رَبِّ العالَمين‏ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ

عرض سلام، ادب و احترام دارم خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف).

الحمد لله این توفیق را داریم به رسم شنبه شب ها محضر شما گرامیان برنامه کاوش را تقدیم کنیم. برنامه ای که این افتخار را داریم در محضر استاد گرانقدر حجت الاسلام والمسلمین دکتر روستایی هستیم.

ان شاءالله امشب هم بتوانیم با پاسخگویی به شبهاتی که باستانگرایان ایراد می کنند و آن سبک و سیاقی که همواره شما بینندگان عزیز مشاهده کرده اید ان شاءالله بتوانیم از محضر استاد استفاده کنیم و در خدمت شان باشیم. استاد سلام عرض می کنم بفرمایید در خدمت تان هستیم.

استاد روستایی:

علیکم السلام ورحمة الله، بنده هم خدمت حضرتعالی و بینندگان عزیز و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولی عصر (ارواحنا له الفداء) عرض سلام، ادب و احترام دارم و خرسند هستم که دیگر بار توفیق نصیبم شد از قاب تلویزیون مهمان منازل لحظه های خوش عزیزان باشم.

امیدوارم که بتوانیم با برنامه خوبی مهمان عزیزانمان باشیم و همچنین امیدوارم که در این روزهای باقی مانده از ماه رمضان، عزیزان و بینندگان مان ما را از دعای خیرشان فراموش نکنند.

مجری:

ان شاءالله خیلی ممنون، استاد همان طوری که اشاره فرمودید در واپسین شب ها و روزهای این ماه شریف هستیم و حالا بگوییم متأسفانه یا خوشبختانه به هر صورتی که است افرادی که شبهه مطرح می کنند در هر مناسبتی دنبال یک بهانه ای می گردند که فرصتی را به دست بیاورند تا بخواهند آن القائات شیطانی خودشان را به جامعه القاء کنند و بالاخره جامعه را از آن مسیر اصلی که است منحرف کنند.

نسبت به این ماه شریف و نسبت به اصل روزه داشتن و نسبت به این حال و هوای که الحمدلله مسلمانان و شیعیان بحمدلله مشغول آن هستند آیا جریان باستانگرایی شبهه ای نسبت به این ماه هم دارد؟

استاد روستایی:

محضر مبارک شما عرض کنم شبهاتی که از این اقایان معمولا در این ماه دریافت می شود گاهی برخی از این ها معطوف به حوادث این ماه است. و برخی در مورد آن عمل عبادی که در این ماه صورت می گیرد. یکی از مواردی که این ها به عنوان حوادث این ماه مورد توجه خودشان قرار داده اند مسئله شهادت امیر المؤمنین (علیه السلام) است.

در این ماه حادثه های زیادی صورت گرفته است مثلا در این ماه ولادت امام حسن مجبتی (علیه السلام) را داریم. آن طوری که خاطرم است فوت جناب عائشه را داریم. شهادت آقا امیر المؤمنین مولی الموحدین (صلوات الله و سلامه علیه) را داریم.

وفات ام المؤمنین حضرت خدیجه کبری (صلوات الله و سلام الله علیها) را داریم، عید فطر در پایان این ماه است و همین طور موارد متعدد دیگر. اما آن چیزی که درواقع در بین این ها از همه آن حادثه ها مقداری شاخص تر است و نمود بیشتری هم در جهان اسلام دارد مسئله شهادت آقا امیر المؤمنین (سلام الله علیه) است.

بر این اساس این آقایان هم می آیند شبهاتی را مطرح می کنند مثلا این که امیر المؤمنین در مسجد به شهادت رسیده است. این یکی از شبهاتی است که این ها می آیند مطرح می کنند. ما معتقدیم که حضرت در محراب به شهادت رسیده است این ها می گویند در مسجد بوده ولی در محراب نبوده است.

یا مثلا این که ابن ملجم و قطام قول و قرارهای بگذارند که بعد از شهادت آقا امیر المؤمنین بخواهند باهم ازدواج کنند می گویند نه این بعید به نظر می رسد. این یکی از شبهاتی است که نسبت به حادثه ای شاخص این ماه مطرح می شود. اگر موافق هستید کلیپ را باهم ببینیم و بعد به نقد آن بپردازیم.

مجری:

بسیار عالی، اتفاقا در این ایام هم بیشتر از آن چه که قبلا مشاهده می شد ما داریم می بینیم که خدا را شکر نام ماه مبارک رمضان را قطعا اصل وجود آقا امیر المؤمنین برکتی که دارند عجین شده با پر برکت ترین ماه الهی و ماه مبارک رمضان. اما همین طور هم زمزمه ها بسیار زیاد الان دارد می شود که ماه رمضان ماه علی ابن ابی طالب است و این را بسیار زیاد هم در رسانه های مختلف می بینیم و هم همین امروز که بنده داشتم می دیدم یک افرادی بودند که چه بسا خودشان زیاد انسان های مذهبی به نظر نمی رسیدند اما به این تکیه داشتند که ماه مبارک رمضان را به نام امیر المؤمنین زنده می دارند.

پس این ها هم بی کار ننشسته اند. آیا کلیپ برای ایام اخیر و امسال است؟

استاد روستایی:

عرض کنم آقای مشیری از این حرف ها زیاد می زند ولی ما سعی می کنیم جدیدترین حرف ها و شبهات جدیدش را مطرح کنیم.

مجری:

پس کلیپ را ببینیم، شبهه ای که آقای مشیری نسبت به حضرت آقا امیر المؤمنین القاء می کند را از زبان خودش بشنویم ان شاءالله بر می گردیم و در خدمت استاد گرانقدر خواهیم بود.

کلیپ شبهه ای اول از آقای مشیری:

می گوید پس این زن او را گفت یار یافتی و او را به نزد عبدالرحمن ابن ملجم برد و هردو بیعت کردند. این جا دروغ های شیعیان که حضرت در سجده بود که شمشیر خورد کاملا دروغ است مورخ این طور نمی گوید. مورخان دیگر هم این طور نمی گویند، ایستاده شمشیر خورد علی وقتی می خواست وارد مسجد بشود ابن ملجم در پشت ستونی که پنهان شده بود از آن جا شمشیر زد.

و مردی بود از بنی اشجع نامش شبیب ابن بجره او نیز مذهب خوارج داشت و همی گفتی اگر توانستمی علی را بکشتمی پس عبدالرحمن با این مرد سخن می گفت و وردان را با او گرد اورد و هر سه باهم یار شدند و بیعت کردند و همی بودند تا آن روز که وعده کرده بودند.

حالا این جا یک مغالطه ای است که پذیرفتنش مشکل است و آن این که این بابا آمده خلیفه مسلمین را بکشد چطور آن زن به این می گوید تو اگر علی را بکشی من زن تو می شوم و از این حرف ها. قاتل خلیفه را که نمی گذاشتند زنده بماند و زن بگیرد دوباره زندگی کند این ها یک خورده اشکال دارد و ذهن را می زند یک کم اذیت می کند. پیداست که چنین نبوده است. به هرحال ممکن است مناسبتی با این خانم داشته ولی این که من زن تو می شوم و این حرف ها به نظر من یک جای کار این جا خراب است از نظر منطق و از نظر عقل جور در نمی آید.

پس آن روز وقت سپیده دم عبدالرحمن و شبیب به نزدیک در بنشستند یکی از آن سو و یکی از این سو گفتند چون اندر آید هردو شمشیر زنیم تا اگر یکی خطا آید یکی راست آید. وردان را گفتند تو پیش مسجد اندر بنشین تا اگر زخم ما خطا شود و مردم به سر ما آیند و به گرفتن ما مشغول شوند تو از آن سوی دیگر خود را اندر انداز و شمشیری زن و سه نفری نقشه کشیدند دو تایش باهم و یکی هم رزرو که اگر این ها گرفتار شدند اون بیاید.

پس بر این بیعت کردند یعنی قول و قرار گذاشتند و چون علی (علیه السلام) از در مسجد اندر آمد و ابن ملجم علی را بیافت شمشیر بزد و شمشیر به پهلوی علی اندر آورد و گروهی گفتند بر سرش زد به دو نیم کرد و علی (رضی الله) بانگ کرد که بگیرید مردمان مشغول شدند تا او را بگرفتند شبیب و وردان بجستند...

مجری شبکه ولایت:

همان طور که باهم دیدیم این شبهاتی که نسبت به شهادت وجود نازنین حضرت مولی الموحدین امیر المؤمنین علی ابن ابی طالب (علیه السلام) وارد می کنند این شبهات را از زبان خود این آقا شنیدید نه این که ما بخواهیم نقل قولی کنیم و بالاخره بعضی ها در نقل قول ها می گویند شما دچار تحریف شدید خودتان دیدید هرچه بود همین چیزی بود که مشاهده فرمودید استاد در خدمت تان هستیم.

استاد روستایی:

محضر مبارک تان عرض کنم همان طوری که بینندگان عزیز و ارجمند ما ملاحظه کردند ایشان چند تا مسئله را زیر سوال می خواهد ببرد. یک: این که امیر المؤمنین بخواهد در مسجد و در محراب به شهادت رسیده باشد. دو: مهریه ای قطام بخواهد همچنین چیزی باشد همچنین قول و قرارهای را با قطام گذاشته باشند این مواردی است که ایشان درواقع به آن می پردازد.

اگر بینندگان عزیز با ما همراه باشند این ها را یکی یکی تبیین می کنیم. اولا مسئله شهادت امیر المؤمنین در محراب یک مسئله ای شیعی نیست این نکته اول. و حتی یک مسئله ای درون اسلامی هم نیست این یک نکته است و یک مسئله ای هم نیست که فقط در کتب تاریخی آمده باشد.

ما وقتی منابع را بررسی می کنیم می بینیم این مسئله در کتاب فقهی آمده، در کتاب تاریخی آمده و حتی در کتاب تاریخی که غیر مسلمانان نوشتند آن جا هم آمده است. این نیست که بگوییم این مسئله درون شیعی و درون مذهبی یا درون اسلامی است، نخیر مسئله خیلی فراتر از این حرف ها است.

اولا من یک کتاب فقهی در این زمینه نمایش می دهم که اتفاقا این کتاب فقهی هم کتاب شیعه نیست من عمدا هیچ کدم از منابعی را که این جا دارم نمایش می دهم سعی می کنم منبع شیعی نباشد که بالاخره این آقا نیاید بگوید شیعیان دروغ می گویند خالی بستند دروغ گفتند. منبع را ببینید.

 کتاب الحاوی الکبیر فی فقه مذهب الامام شافعی وهو شرح مختصر المزنی دقت کنید آقای ماوردی نوشته است از علمای قدیم اهل سنت است مال چندین قرن قبل است در جلد 13 الحاوی الکبیر این جا یک مسئله ای را در صفحه 112 و 113 ذکر می کند. می گوید:

«فقد كان عبد الرحمن بن ملجم من أسوأ البغاة معتقداً وأعظمهم إجراماً»

می گوید آقای عبدالرحمن ابن ملجم از بدترین بغات و یاغی ها از نظر اعتقادی بود و جرمش هم از همه شان بیشتر نباشد کمتر نبود از بزرگترین مجرمین بود.

«قال - وعلي - كرم الله وجهه - يخطب على المنبر بالكوفة: والله لأريحنهم منك»

امیر المؤمنین در منبر کوفه سخنرانی می کردند و می گفتند خداوند آن ها را از تو راحت بکند.

«فأخذه الناس وحملوه إليه»

 و بعد مردم او را گرفتند و آوردند.

«وقالوا: اقتله قبل أن يقتلك، فقال: كيف أقتله قبل أن يقتلني وخلى سبيله»

 بعد تا به این قسمت می رسد. می گوید یکبار گرفتند و قبل از این که او را بکشند حضرت او را نکشت گفت چگونه او را بکشم قبل از این که من را بکشد و او را رها کردند.

«فبات له في المسجد»

این آقا برای کشتن آقا امیر المؤمنین در مسجد خوابید. این جا ماجرای ابن ملجم و قطام را آقای ماوردی اشاره نمی کند اما در کتاب های دیگر آمده است.

 «فخرج علي - عليه السلام - لصلاة الفجر مغلساً.»

می گوید امیر المؤمنین برای نماز صبح آمدند.

«وقيل: إنه أنشد بالاتفاق قول الشاعر»

و گفته شده این اشعار را می خواندند اشعار را ذکر می کند بعد می گوید:

«وأحرم بركعتي الفجر»

حضرت آمدند قامت بستند تکبیرة الاحرام گفتند برای دو رکعت نماز صبح

«فأمسك ابن ملجم عنه في الركعة الأول»

می گوید در رکعت اول ابن ملجم کاری نکرد.

«حتى قدر ركوعه وسجوده ورأى سجوده أطول من ركوعه وكذا السنة»

امیر المؤمنین به رکوع رفت و دو تا سجده را به جا آورد و سجده حضرت بیشتر از رکوعش طول می کشید و سنت هم همین است.

 «فلما قام إلى الثانية ضربه في سجوده ضربة فلق بها هامته»

زمانی که امیر المؤمنین برای رکعت دوم ایستاد ابن ملجم به حضرت ضربه ای در سجده رکعت دوم نماز بر فرق حضرت زد. این چیزی است که این جا نوشته است.

«فقال علي: فزت ورب الكعبة»

به خدای کعبه رستگار شدم.

«وأخذ ابن ملجم فحمل إليه، وقيل له: اقتله قبل أن يقتلك فقال: كيف أقتله قبل أن يقتلني»

بعد دارد که ابن ملجم دستگیر شد بردنش و گفتند او را بکش قبل از این که تو را بکشد حضرت فرمود چطور او را بکشم قبل از این که او من را کشته باشد؟

«إن عشت فأنا ولي دمي»

اگر من خودم زنده بودم خودم ولی دم هستم

«أعفو إن شئت وإن شئت استقدت وإن مت فقتلتموه فلا تمثلوا وإن تعفوا أقرب للتقوى»

اگر دوست داشتم او را می بخشم و اگر دوست داشتم او را قصاص می کنم و اگر هم از دنیا رفتم شما او را بکشید البته او را تکه تکه نکنید اگر هم هم ببخشید باز خوب است.

«وكان في شهر رمضان»

بعد می گوید این مسئله در ماه رمضان بوده است.

«فلما جاء وقت الإفطار»

زمانی که وقت افطار رسید

«قال: أطعموه»

امیر المؤمنین فرمود به او غذا بدهید

«وأحسنوا إساره»

با این اسیر تان را نیکو برخورد کنید.

«وكان أول من قدم إليه الطعام في داره ابن ملجم»

الحاوي الكبير في فقه مذهب الإمام الشافعي وهو شرح مختصر المزني؛ اسم المؤلف: علي بن محمد بن حبيب الماوردي البصري الشافعي الوفاة: 450، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - لبنان - 1419 هـ -1999 م، الطبعة: الأولى، تحقيق: الشيخ علي محمد معوض - الشيخ عادل أحمد عبد الموجود، ج 13   ص 112 - 113

این خیلی عجیب است آن مهر و محبت امیر المؤمنین را می رساند «أول من قدم إليه الطعام في داره ابن ملجم» حضرت فقط نفرمودند به او غذا بدهید و نیکو برخورد کنید نه در بین کل اهل خانه اولین کسی که جلویش غذا گذاشتند ابن ملجم بود. این رحم، مروت و فتوت جوانمردی است غیر این چه اسمش را بگذاریم. تمام خوبی ها در همین یک عبارت نیم خطی خلاصه می شود که عمل امیر المؤمنین این است.

با این که طرف اشق الاخرین، طبق روایت رسول خدا در زمان امیر المؤمنین شقی ترین فرد است با این که آمده خلیفه مسلمین را با شمشیر زده است. آقای ماوردی شیعه امیر المؤمنین نیست که بگوییم این جا دارد بر اساس تفکر شیعه گری خودش جملات را می گوید، نخیر ایشان دارد واقعه تاریخی را گزارش می کند. «أول من قدم إليه الطعام في داره ابن ملجم» اولین کس بود که طعام خورد. این یک منبع که منبع فقهی است که دارد گزارش تاریخی را ذکر می کند.

مجری:

ما در شعر شهریار می خواندیم:

به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من * چو اسیر تو است اکنون به اسیر کن مدارا.

می بینیم که بسیار بالاتر از این ها بوده است.

استاد روستایی:

خیلی بالاتر از این حرف ها است، صحبت مدارا نیست اصلا ایثار و مواسات و تمام این مفاهیمی که دال بر فداکاری است در این جا جمع شده است. آدم می ماند آن وقت چطور یک عده ای این علی را با این ویژگی رها می کنند سراغ کسان دیگر می روند! امیر المؤمنین با این ویژگی شما ببینید ابن ملجم اشق الاخرین است کسی است که در کفر این آدم نمی توانیم شک کنیم حتی علمای اهل سنت گفتند این آدم ملعون، ناجوانمرد «فاتکا ملعونا» این تعابیر در مورد او آمده است این شخص ملعون است. بله به ظاهر یک اسلام آورده بود.

 البته بعضی ها آمدند گفتند اجتهاد کرد علی را کشت! من نمی فهمم این حرف های سخیف و این حرف های سبک از کجا در می آید؟ جز انحراف از مسیر اهل بیت است؟ این آدم آمده امیر المؤمنین را کشته، پیامبر فرموده اشق الاخرین است خلیفه مسلمانان را کشته با این که بالاخره در متون دینی و ادبیات دینی حتی برادران دینی اهل سنت مان داریم

«من كَرِهَ من أَمِيرِهِ شيئا فَلْيَصْبِرْ»

هرکسی که از امیر خودش کراهت دارد باید صبر کند.

«فإنه من خَرَجَ من السُّلْطَانِ شِبْرًا مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج6، ص2588، ح6645

 هرکس که یک وجب از اطاعت سلطان خارج شود به مرگ کفر مرده است، این شخص سلطان را کشته دیگر بالاتر از این کار، کاری است؟ ما در کفر ابن ملجم شکی نداریم. اما امیر المؤمنین دستور می دهد اولین کسی که غذا جلویش می گذارید این شخص باشد نه بچه های خودشان، پاره جگرشان نه، خودشان که بیمار هستند نه بلکه این شخص را اول غذا بدهید.

اما در منابع تاریخی بیرویم ببینیم من یک منبع اسلامی نمایش بدهم و یک منبعی که مورخ مسیحی نوشته اند. کتاب البدء والتاریخ آقای مطهر ابن طاهر مقدسی جلد 5 صفحه 232 را ملاحظه کنید ایشان ماجراهای را در مورد قطام و خواستگاری از قطام در بالای صفحه می آورد که الان محور بحث من نیست، به این جا می رسیم می گوید:

«ودخل علي المسجد»

امیر المؤمنین وارد مسجد شدند

«ونبه النيام»

آن های که خواب بودند را بیدار کردند

«فركل ابن ملجم برجله وهو ملتف بعباءة»

ابن ملجم را با پا زدند، ابن ملجم عبایی را دور خودش پیچیده بود

«وقال له قم فما أراك إلا الذي أظنه»

حضرت فرمودند بلند شو من نمی بینم تو را جز آن چه را که می دانم

«وافتتح ركعتي الفجر»

حضرت نماز صبح را شروع کردند

«فأتاه ابن ملجم عليه لعائن الله فضربه على صلعته حيث وضع النبي صلى الله عليه وسلم يده»

می گوید ابن مجلم ملعون آمد به فرق حضرت زد همان جایی که پیامبر دستش را گذاشته بودند و فرموده بودند

«أشقى الناس أحيمر ثمود والذي يخضب هذه من هذه»

پیامبر به آن قسمت دست شان را گذاشته بودند و فرموده بودند شقی ترین مردم آن کسی است که در قوم ثمود بود و شتر صالح را نحر کرد آن مرد سرخ پوست و سرخ مو و آن کسی که محاسن شما را با خون سرت خضاب می کند.

«وروي أنه كان ضربه عليه عمرو بن عبد ود يوم الخندق»

بعد می گوید روایت شده ضربه در جای خورد که عمرو ابن عبدود هم آن جا را ضربه زده بود.

 «ولم يبلغ الضربة مبلغ القتل ولكن عمل فيه السم فثار الناس إليه وقبضوا عليه»

بعد دارد:

«فقال علي لا تقتلوه»

حضرت فرمود ابن ملجم را نمی خواهد بکشید

«فإن عشت»

اگر من زنده بودم

«رأيت فيه رأيا»

خودم می دانم چه کارش کنم

«وإن مت فشأنكم به»

اگر مردم دیگر خودتان می دانید با او چه کار کنید.

«فعاش ثلاثة أيام ثم مات يوم الجمعة لسبع عشرة من رمضان وهو اليوم الذي أوحي فيه إلى النبي صلى الله عليه وسلم واليوم الذي فتح الله عليه بدرا فقتل ابن ملجم عليه لعنة الله»

البدء والتاريخ؛ اسم المؤلف: وهو المطهر بن طاهر المقدسي الوفاة: 507هـ، دار النشر: مكتبة الثقافة الدينية – بورسعيد، ج 5، ص 232 - 233

بعد می گوید حضرت سه روز زنده بودند و یک روز جمعه ای از دنیا رفتند ایشان می گوید روز هفده رمضان بوده است تاریخ های دیگر بیست و یکم رمضان را روایت می کنند. می گوید همان روزی که به پیامبر وحی شده و همان روز که بدر فتح شده است ابن ملجم در آن روز کشته و به درک واصل شد.

این یک منبع تاریخی مسلمان بود غیر از منبع فقهی است و این منبع آقای مقدسی هم از اهل سنت است. اما یک منبع دیگر که یک مورخ مسیحی نوشته است به نام کتاب تاریخ مختصر الدول این کتاب را اقای ابن العبری نوشته است. کتاب ایشان معروف است. این کتاب را یک مورخ مسیحی نوشته است در این کتاب هم در صفحه 185

«بحث دولة ملوک العرب المسلمین»

این جا دارد:

«وأما ابن ملجم فإنه أتى الكوفة وسم سيفه وشحذه وجاء فبات بالمسجد. فدخل علي المسجد ونبه النيام فركل ابن ملجم برجله وهو ملتف بعباءة»

ابن ملجم کوفه امد شمشیرش را زهراگین کرد و شب رفت در مسجد خوابید، امیر المؤمنین (علیه السلام) آمدند کسانی که خواب بودند را بیدار کردند. و به ابن ملجم را در حالی که در یک عبایی خودش را پیچیده بود او را هم بیدار کردند.

«وفتح ركعتي الفجر»

نماز صبح را شروع کردند.

«فأتاه ابن الملجم فضربه على ضلعه ولم تبلغ الضربة مبلغ القتل»

ابن ملجم آمد بر فرق مبارک حضرت ضربه زد. بعد می گوید این ضربه به حدی نبود که او به شهادت برسد.

«ولكن عمل فيه السم»

زهر عمل کرد که باعث شهادت امیرالمؤمنین شد.

«فثار الناس إليه وقبضوا عليه. فقال علي: لا تقتلوه فإن عشت رأيت فيه رأيي وإن مت فشأنكم به. فعاش ثلث أيام ثم مات يوم الجمعة لسبع عشرة من رمضان. فقتل ابن ملجم.»

تاريخ مختصر الدول؛ اسم المؤلف: غريغوريوس بن اهرون الملطي، المعروف بابن العبري (المتوفى : 685هـ) الوفاة: 685، دار النشر: ج 1، ص 57

بعد می گوید مردم ریختند ابن ملجم را گرفتند حضرت فرمود او را نکشید و تا آخر ما جرا.

ببینید پس این مسئله ای که امیر المؤمنین در محراب به شهادت رسیدند و در نماز به شهادت رسیدند نه تنها مسئله شیعی و درون مذهبی نیست بلکه مسئله اسلامی و حتی برون اسلامی و فرا اسلامی است یعنی مورخ مسیحی هم این را دارد ذکر می کند.

جناب اقای مشیری شما نگو شیعیان همچنین حرف های می زنند، دروغ می گویند، دروغ حرف شما است شما مطالعه نداری یک متنی را جلویت گذاشته اند که متن فارسی دری دویست، سیصد سال پیش است همان را شروع می کنی می خوانی و بیش از آن اطلاعاتی نداری. برو منابع تاریخی را مراجعه کن من نمی گویم منابع شیعه یا اهل سنت ظاهرا تو با منابع مسلمان ها عناد داری برو منابع مسیحی را بخوان و ببین که در مورد شهادت حضرت امیر المؤمنین اقای ابن العبری چه نوشته است.

اما نسبت به آن بحثی که ایشان مطرح کرد گفت در مورد شهادت علی ابن ابی طالب (علیه السلام) ابن ملجم با قطام قول و قراری بگذارد این بعید است و نمی شود و با عقل جور در نمی آید. اتفاقا این با عقل خیلی هم خوب جور در می آید. من اول گزارش منابع تاریخی آن را می گویم و بعد ان شاءالله آن بحث را که با عقل جور در می آید یا جور در نمی آید را مطرح می کنم.

ببینید کتاب انساب الاشراف بلاذری نه تنها بلاذری شیعه نیست بلکه در شرح حال بلاذری گفته اند مداح مأمون و متوکل بود. متوکل عباسی که به نص صریح الکامل فی التاریخ ابن اثیر می گوید:

«وإنما كان ينادمه ويجالسه جماعة قد اشتهروا بالنصب والبغض لعلي»

می گوید این آقا نشست و برخواستش با کسانی بود که مشهور به نصب و بغض داشتن به حضرت علی (علیه السلام) بودند.

الكامل في التاريخ؛ اسم المؤلف: أبو الحسن علي بن أبي الكرم محمد بن محمد بن عبد الكريم الشيباني الوفاة: 630هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1415هـ، الطبعة: ط2، تحقيق: عبد الله القاضي، ج6، ص109

من حیفم می آید این مطالب را نمایش ندهم

مجری:

بسیار خوب، چون خیلی وقت ها در مورد بلاذری تعبیراتی که استفاده می شود خیلی ها را متهم می کنند یا بگوییم ایشان را به وصف شیعی بودن می خوانند، بعضی از کارشناسان اهل سنت می گویند این ها برای ما حجت نیست چرا که بلاذری شیعه بوده است.

استاد روستایی:

ببینید آقای ذهبی در کتاب سیر اعلام النبلاء جلد 12 صفحه 135 می گوید:

«والمتوكل سني لكن فيه نصب»

متوکل سنی ناصبی است

 سير أعلام النبلاء؛ اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله الوفاة: 748، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقيق: شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي، ج12، ص135

این چیزی است که آقای شمس الدین ذهبی می گوید. باز غیر از ذهبی عرض کردم ابن اثیر یک جور دیگر این تعبیر را ذکر می کند و باز عبارت را خدمت شما از کتاب مرد اللطافة في من ولي السلطنة والخلافة ، جلد 1 صفحه 156 عبارت چه است؟

«وكان المتوكل فيه كل الخصال الحسنة، إلا أنه كان ناصبيا يكره عليا - رضي الله عنه - وكان لكراهيته [ لعلي ] - رضي الله عنه»

می گوید تمام خصال حسنه در ایشان بود ولی فقط ناصبی بود و از امیر المؤمنین بدش می آمد.

مرد اللطافة في من ولي السلطنة والخلافة؛ اسم المؤلف: يوسف بن تغرري بردي الأتابكي  الوفاة: 874هـ ، دار النشر: دار الكتب المصرية  - القاهرة  - 1997م، تحقيق: نبيل محمد عبد العزيز أحمد، ج1، ص156

برای ما این جا مهم همین واژه ناصبی است قبلش ادعای می کند که خصال حسنه داشت، خصال حسنه از نظر این آقا کسی که دشمن امیر المؤمنین باشد چطور دارای خصال حسنه است؟ دشمن امیر المؤمنین یا ولد نامشروع و غیر حلال زاده است یا در ایام قاعدگی نطفه اش منعقد شده یا بالاخره اهل عمل قوم لوط است یا منافق است هرکدام از این ها کلی صفات رذیله است. ایشان می گوید دارای خصال حسنه بود باید ببینیم که به نظر ایشان حسنه چه است. اما شاهد مثال ما همین تکه ای کان ناصبیا ایشان است.

باز در کتاب التحفة اللطيفة في تاريخ المدينة الشريفة، آقای سخاوی جلد 1 صفحه 242 در مورد متوکل که می خواهد صحبت کند نکاتی را در مورد ایشان می گوید از جمله می گوید:

«إلا أنه على ما قيل كان ناصبيا يقع في علي وآله رضي الله عنهم»

التحفة اللطيفة في تاريخ المدينة الشريفة؛ اسم المؤلف: الامام شمس الدين السخاوي الوفاة: 902هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1414هـ/ 1993م، الطبعة: الأولى، ج1، ص242

می گوید آن چه گفته شده این آقا ناصبی بود و در مورد امیر المؤمنین و آل ایشان توهین های می کرد. این هم عبارت آقایان.

اما غیر از این ها آن عبارتی که آقای ابن اثیر دارد البته در منابع مختلفی آمده یک مورد از آن ها الکامل ابن اثیر است. البته در خلاصة الاثر آن عبارت نیست ولی آن عبارت را خدمت بینندگان تا آخر برنامه من نمایش خواهم داد که در مورد ناصبی بودن متوکل کامل صحبت می کند مثال می زند که بعضی از افراد مثل علی ابن جهم و دیگران این ها مشهور به بغض امیر المؤمنین (علیه السلام) بودند. عبارت این است:

«وإنما كان ينادمه ويجالسه جماعة قد اشتهروا بالنصب والبغض لعلي منهم علي بن الجهم الشاعر...»

الكامل في التاريخ؛ اسم المؤلف: أبو الحسن علي بن أبي الكرم محمد بن محمد بن عبد الكريم الشيباني الوفاة: 630هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1415هـ، الطبعة: ط2، تحقيق: عبد الله القاضي، ج6، ص109

این اقا دارد در مورد متوکل حرف می زند می گوید «وإنما كان ينادمه ويجالسه جماعة قد اشتهروا بالنصب والبغض لعلي»؛ می گوید همنشین های ایشان آدم های بودند که مشهور به ناصبی گری و بغض امیر المؤمنین بودند. حالا یکی از آن کسانی که همنشین این آدم است چه کسی است؟ آقای بلاذری است.

مجری:

اتفاقا در همین سندی که بینندگان عزیز شما مشاهده کردید دقیقا با همین تعبیر آمده افرادی که با آقای متوکل مجالست دارند زیاد شنیدیم که زوار قبر آقا عبدالله را چه مجازات های می کرد و اسم شان در آزار و اذیت شیعیان معروف بوده است. یکی از آن ها بلاذری بوده است.

استاد روستایی:

بله

«كان البلاذري أديباً راوية، وله كتب جياد، ومدح المأمون وجالس المتوكل»

مختصر تاريخ دمشق؛ اسم المؤلف: محمد بن مكرم بن منظور الأفريقي المصري (المتوفى: 711هـ) الوفاة: 711، دار النشر: ، ج1، ص425

«أن البلاذري كان أديبا راوية له كتب جياد و مدح المأمون بمدائح و جالس المتوكل»

معجم الأدباء أو إرشاد الأريب إلى معرفة الأديب؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله ياقوت بن عبد الله الرومي الحموي الوفاة: 626، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411 هـ - 1991م، الطبعة: الأولى، ج2، ص53

 این آقای بلاذری است که جالس المتوکل، این آقای که همنشین متوکل است متوکل را هم گفتیم ناصبی است و هم نشین هایش هم ناصبی هستند. این آقا می آید ماجرای قطام و ابن ملجم را توضیح می دهد و صحبت می کند. جمل من انساب الاشراف بلاذری جلد 3، صفحه 249 می گوید:

«فقدم ابن ملجم الكوفة وجعل يكتم أمره»

ابن ملجم وارد کوفه شد و امر خودش را پنهان و کتمان می کرد.

«فتزوج قطام بنت علقمة من تيم الرباب»

با قطام ازدواج کرد. در این جا می گوید تزوج و در منابع دیگر داریم که خواستگاری کرد، آن را هم نمایش می دهم.

«وكان علي قتل أخاها»

می گوید امیر المؤمنین برادرش را کشته بود. در منابع دیگر داریم برادر و پدرش را کشته بود.

مجری:

برادر و پدر قطام را کشته بود؟

استاد روستایی:

بله برادر و پدر قطام را کشته بود. چون آن ها از خوارج بودند. بعد دارد:

«فأخبرها بأمره»

ابن ملجم به قطام خبر داد که می خواهد چه کار کند.

«وكان أقام عندها ثلاث ليال»

سه شب در خانه قطام خوابید

«فقالت له في الليلة الثالثة: لشد ما أحببت لزوم أهلك وبيتك، وأضربت عن الأمر الذي قدمت له، فقال: إن لي وقتاً واعدت عليه أصحابي ولن أجاوزه. ثم إنه قعد لعلي فقتله، ضربه على رأسه، وضرب ابن عم له عضادة الباب، فقال علي - حين وقع به السيف - فزت ورب الكعبة.»

در شب سوم به قطام گفت من می خواهم این کار را انجام بدهم و بعد می گوید سر راه امیر المؤمنین قرار گرفت و حضرت را به شهادت رساند. این دارد ماجرای قطام و ابن ملجم را ذکر می کند منتها کامل ذکر نکرده است.

منبع دیگری ما در این زمینه داریم که قطام مهریه خودش را مشخص می کند. این مطلب هم در کتاب آقای بلاذری آمده و هم در کتاب آقای مقدسی و کتاب های دیگر آمده است. من فقط به خاطر فرصت کم برنامه این ها را خیلی نمایش نمی دهم.

 کتاب جمل من الانساب الاشراف بلاذری جلد سوم صفحه 253 می گوید:

«وأما ابن ملجم قاتل علي فإنه أتى الكوفة، فكان يكتم أمره، ولا يظهر الذي قصد له، وهو في ذلك يزور أصحابه من الخوارج فلا يطلعهم على إرادته»

 ابن ملجم قاتل علی آمد در کوفه وارد شد و امر خودش را کتمان می کرد و قصدش را برای کسی بیان نمی کرد و خوارج را هم می دید اما آن ها را مطلع نمی کرد بر آن کاری که می خواهد انجام بدهد. بعد می گوید:

«ثم إنه أتى قوماً من تيم الرباب»

می گوید وارد بر آن ها شد

«فرأى امرأة منهم جميلة يقال لها: قطام بنت شجنة»

وارد بر آن قبیله شد خانم زیبایی را در بین آن ها به نام قطام دختر شجنه دید

«كان علي قتل أباها شجنة بن عدي، وأخاها الأخضر بن شجنة يوم النهروان»

که امیر المؤمنین پدر و برادرش را در جنگ نهروان کشته بود.

 «فهويها حتى أذهلته عن أمره فخطبها»

به دلش افتاد که از این خانم خواستگاری کند فخطبها خواستگاری کرد.

«فقالت»

آن خانم قطام گفت

«لا أتزوجك»

من با تو ازدواج نمی کنم

«إلا على عبد، وثلاثة آلاف درهم، وقينة، وقتل علي بن أبي طالب»

دارد مهریه اش را می گوید عبد و سه هزار درهم و مورد آخر قتل علی ابن ابی طالب.

 «فقال: أما الثلاثة الآلاف والعبد والقينة فمهر»

ابن ملجم گفت این سه تا که مهر است.

«وأما قتل علي بن أبي طالب. فما ذكرته وأنت تريديني»

اما قتل علی ابن ابی طالب را که گفتی می گوید اصلا تو این را ذکر نکردی الا این که اراده من این بود اصلا من خودم برای این کار آمده ام، اصلا دنبال این مسائل هستم من می خواهم علی را از بین ببرم.

 «فقالت: بلى تلتمس غرته، فإن أصبته وسلمت شفيت نفسي ونفعك العيش معي، وإلا فما عند الله خير لك مني»

اون هم می گوید بهتر از تو نیست

«فقال: والله ما جاء بي إلا قتل علي»

اصلا چیزی جز قتل علی باعث نشده که من بیام!

أنساب الأشراف؛ اسم المؤلف: أحمد بن يحيى بن جابر البلاذري (المتوفى : 279هـ) الوفاة: 279، دار النشر:، ج 1، ص 373 و 374 (آدرس دهی بر اساس نرم افزار الجامع الکبیر)

اصلا مهریه قطام قتل امیر المؤمنین است. این چیزی که این جا وجود دارد. در کتاب اقای مقدسی البدء والتاریخ جلد 5 صفحه 232 همین مسئله را ذکر می کند می گوید:

«ابن ملجم عليه اللعنة بامرأة يقال لها قطام من الخوراج»

 ابن ملجم از یک خانمی به نام قطام که از خوارج بود خوشش آمد بعد:

«فخطبها»

خواستگاری کرد.

«فقالت الصداق قتل علي وكذا وكذا»

قطام گفت مهریه من قتل علی و این و آن است. مواردی که در آن جا ذکر شده است. بعد دارد:

«وكان قتل أباها وأخاها بالنهروان»

امیر المؤمنین پدر و برادر قطام را در نهروان کشته بود. ابن ملجم هم:

«فضمن لها ذلك»

این را تضمین کرد و گفت من قبول می کنم

«وسم سيفه وشحذه وجاء فبات تلك الليلة بالمسجد»

آمد شمشیرش را مسموم کرد...

البدء والتاريخ؛ اسم المؤلف: وهو المطهر بن طاهر المقدسي الوفاة: 507هـ، دار النشر: مكتبة الثقافة الدينية – بورسعيد، ج5، ص 332

ببینید این ها در منابع تاریخی آمده است. این که ایشان می گوید عقل را می زند و فلان، نخیر عقل را نمی زند. شما گفتی خلیفه را کشته مگر می گذارند همچنین کاری بکند؟ من چند تا مسئله را این جا باید روشن کنم که آن مسئله عقلی برای اقای مشیری روشن نشده روشن بشود.

نکته اول این است که امیر المؤمنین در یک شهری زندگی می کند که دشمنان فراوانی دارد. بنی امیه به پشتوانه معاویه، همین خوارج این ها دشمنان حضرت هستند. عده ای از کسانی که باز در آن شهر هستند آدم های بی تفاوت هستند مثل عبدالله ابن عمر، مثل سعد ابی وقاص که دارد:

«وقعد عن بيعته جماعة عثمانية»

مروج الذهب؛ اسم المؤلف: أبو الحسن على بن الحسين بن على المسعودي (المتوفى: 346هـ) الوفاة: 346، دار النشر:، ج1، ص314

 می گوید این ها جماعتی از عثمانی مذهب بودند که امیر المؤمنین را در قتل عثمان مقصر می دانستند و از آن طرف بیعت با حضرت نکردند و سمت معاویه هم نرفتند اما بیعت با حضرت هم نکردند. حضرت را قبول نداشتند خیلی ها را مسعودی نام می برد، من دو نفرش را عرض کردم محمد مسلمه است، عبدالله ابن عمر است و سعد ابن ابی وقاص است و...

پس امیر المؤمنین دارد در یک شهری زندگی می کند که آدم های خوارج وجو دارند، کسانی که اموی هستند به پشتوانه معاویه برای پست، منصب و مقام دندان تیز کردند این ها هم وجود دارند آدم های بی تفاوت وجود دارند و از آن طرف شهری است که امیر المؤمنین یاور چندانی ندارد مالک اشتر به شهادت رسیده، محمد ابن ابی بکر به شهادت رسیده عمار به شهادت رسیده و کار به جای می رسد که امیر المؤمنین می گوید کسی که اطاعت نمی شود امری ندارد.

«لَا أَمْرَ لِمَنْ لَا يُطَاع‏»

الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد؛ نویسنده مفيد محمد بن محمد (وفات: 413)، محقق/ مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، ناشر: دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت – لبنان، ج1، ص280

یک همچنین عبارتی حضرت دارد، حضرت دستورهای می دهد اما کسی گوش نمی کند که حضرت می فرمایند «لَا أَمْرَ لِمَنْ لَا يُطَاع‏» یعنی کسی که اطاعت نمی شود دیگر دستوری ندارد. این قدر دور حضرت خالی شده که حرف حضرت را هم کسی گوش نمی دهد. نمی گوییم حضرت شیعیانی ندارد بله آن موقع امثال حجر ابن عدی و افراد این چنینی بودند اما شمار این ها اندک بود.

مجری:

مخصوصا در خود کوفه، چون آن چیزی که در منابع هم ذکر شده همان افرادی هم که به عنوان والی ها به اقصی نقاط ممالک اسلامی فرستاده می شدند باز آن افراد شاخص را می فرستادند آخرش هم نشان دادند که بازهم در خیلی از جاها آن والی که حقیقت امر بتواند طرفداری از نظام علوی بکند چنین کسی وجود نداشت چه برسد به آن افرادی که مانده بودند.

استاد روستایی:

بله همین طور است. خدمت شما عرض کردم موارد متعددی است دیگر این جا کسی نیست وقتی کسی وجود ندارد آقای ابن ملجم چه خیال می کند می گوید من به راحتی می توانم ازدواج هم بکنم و جشن هم بگیرم بالاخره معاویه مگر از شهادت امیر المؤمنین بدش می آمد. معاویه اتفاقا خیلی هم خوشحال بود و خیلی هم حمایت می کرد.

من عبارتی را بخوانم که معاویه از شهادت حضرت امیر المؤمنین خیلی خوشحال می شود و قاتل خودش را می بخشد به خاطر این که امیر المؤمنین شهید شده است؛ چون کسی که می خواست معاویه را بکشد موفق نمی شود معاویه آن شخص را دستگیر می کند و می گوید من می خواهم تو را می کشم، اون شخص می گوید حرفی نیست تو می خواهی من را بکشی اما یک بشارتی به تو می دهم بشارت من این است که علی ابن ابی طالب هم ضربت خورده و کشته می شود. بعد معاویه می گوید دست نگهدارید اگر خبرش درست باشد و علی کشته بشود من این شخص را رها می کنم.

بعد که امیر المؤمنین کشته می شود معاویه قاتل خودش را رها می کند به خاطر خوشحالی از شهادت امیر المؤمنین (علیه السلام). مواردش زیاد است چون معاویه در موارد مختلف این خوشحالی را ابراز کرده است. اما به هر صورت از شادی شهادت امیر المؤمنین همچنین کاری انجام می دهد.

مجری:

چه بسا تصور ابن ملجم این اشقی الاولین والاخرین این بوده که بعد از این کودتای اتفاق می افتد و چه بسا اصلا حکومت و منصبی در اختیارش قرار بگیرد و بالاخره با این جماعتی که در کوفه دارند زندگی می کنند هیچ بعید نیست که چنین تصوراتی برای دوران بعد از امیر المؤمنین داشته باشد.

استاد روستایی:

قطعا همین طور است. ابن ملجم همچنین نظراتی داشته است و آن عبارتی که خدمت شما عرض کردم در منابع متعدد آمده است من فقط یک مورد آن را نشان می دهم

«لَكِنْ لَا أَمْرَ لِمَنْ لَا يُطَاعُ»

العقد الفريد؛ اسم المؤلف: احمد بن محمدبن عبد ربه الأندلسي الوفاة: 328هـ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت /لبنان - 1420هـ - 1999م، الطبعة: الثالثة، ج4، ص67

ببینید امیر المؤمنین این قدر دورش خالی بود، افراد شاخص به فرموده شما در مناطق دیگر حاکم بودند بعد امیر المؤمنین است و یک سری جماعت کوفی بی وفا که حرف حضرت را گوش نمی دهند و حضرت می فرماید «لَكِنْ لَا أَمْرَ لِمَنْ لَا يُطَاعُ» کسی که اطاعت نمی شود امری ندارم که به آن ها بگویم فایده ندارد که بخواهم رأی و دستوری بدهم که شما گوش نمی دهید. که در موارد مختلف این ثبت شده است.

حالا عرض مان این است که در همچنین شرایطی ابن ملجم خیالش راحت است که بالاخره مشکلی پیش نمی آید.

مجری:

بسیار خوب، به وضوح شما بینندگان عزیز و ارجمند باطل بودن صحبت اقای مشیری را مشاهده کردید، چه سندی و چه عقلی با هر نوع منهج و با هر نوع سبکی بخواهیم پیش برویم قطعا واضح است صحبتی که این آقا می کند صحبت بی پایه و اساسی است صحبتی نیست که بتواند دفاعیه و مستنداتی برای آن بیاورد.

(میان برنامه)

مجری:

عرض سلام مجدد خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف)، این توفیق را داریم همچنان با برنامه کاوش در خدمت تان هستیم، برنامه ای که در خدمت استاد ارجمند حجت الاسلام والمسلمین دکتر روستایی هستیم.

 الحمدلله تا این جای برنامه مستندات بسیار زیادی در رد شبهه ای آقای مشیری مشاهده کردید و بالاخره در ماه مبارک رمضان و در حال و هوای بحث شهادت حضرت آقا امیر المؤمنین هم هستیم این مستندات قطعا قابل استفاده است به خاطر بسپارید ان شاءالله در جای که نیاز است قطعا آن ها را ارائه بدهید و باعث بر طرف شدن شک و شبهاتی می شود افرادی که دنبال پیدا کردن راه حقیقی و دارای وجدان سالم هستند ان شاءالله به راه راست رهنمون خواهند شد.

 استاد نکته ای بود نسبت به بشارتی که وجود داشت قرار بود این را به بینندگان عزیز هم نشان بدهید، اگر امکانش است بفرمایید.

استاد روستایی:

بله، این مطلب در کتاب مقاتل الطالبین ابو الفرج اصفهانی آمده، اگر با بنده همراه باشید مقاتل الطالبیین چاپ اعلمی للمطبوعات عبارت در صفحه 44 است. می گوید:

«وقال له البرك بن عبد الله»

برک همان کسی است که می خواست معاویه را بکشد و شمشیر برک درواقع در آن عضو تحتانی معاویه گیر کرد. برک ابن عبدالله به معاویه گفت:

«إن لك عندي بشارة»

من می خواستم تو را بکشم، حالا تو را نتوانستم بکشم اما بشارتی به تو می دهم.

«قال: وما هي؟»

گفت بشارتت چه است؟

«فأخبره بخبر صاحبيه»

خبر داد که من دو تا رفیق دیگر هم دارم که یکی شان برای کشتن عمرو عاص رفت و دیگری برای کشتن علی ابن ابی طالب رفت. بعد ادامه می دهد:

«إن عليا يقتل في هذه الليلة»

علی امشب کشته می شود

«فاحبسني عندك»

من را نزد خودت حبس کن.

«فان قتل فأنت ولي ما تراه في أمري»

اگر کشته شد تو می دانی و من هرکاری خواستی در مورد من خواستی بکن

 «وإن لم يقتل»

و اگر علی ابن ابی طالب کشته نشد

«أعطيتك العهود والمواثيق»

من عهد و پیمان با تو می بندم

«ان امضي فأقتله»

بیروم و او را بکشم

«ثم أعود إليك»

بعد پیش شما بر گردم

«فأضع يدي في يدك حتى تحكم في بما تراه»

دستم را به دست شما می گذارم تا هرچه شما می خواهی برای من حکم کنی.

«فحبسه عنده»

معاویه نگهش داشت

«فلما اتاه ان عليا قد قتل خلى سبيله»

زمانی که معاویه فهمید امیر المؤمنین به شهادت رسیده درواقع آن زندانی را آزاد کرد.

مقاتل الطالبيين؛ نويسنده: أبي الفرج الأصفهاني (وفات: 356)، تحقيق: تقديم وإشراف: كاظم المظفر، ناشر: منشورات المكتبة الحيدرية ومطبعتها - النجف الأشرف: 1385 - 1965 م، ص18 (آدرس دهی بر اساس نرم افزار مکتبه اهل بیت)

این مطلبی است که آقای ابو الفرج اصفهانی در این جا ذکر می کند. این بشارتی است که به معاویه داده است. معاویه ای که به خاطر شهادت امیر المؤمنین از قاتل خودش می گذرد کسی که می خواست او را بکشد، ایشان از ابن ملجم حمایت نمی کرد. قطعا حمایت می کرد. چون این تازه بشارت داده آن عملا این کار را کرده است قطعا از او حمایت خواهد کرد.

مجری:

بسیار عالی، بله مستنداتی است که اقای مشیری باید پاسخ بدهد که چطور چنین چیزهای را هم با عقل در تضاد می بیند و هم در منابع تاریخی و فقهی و همه چیز بطلان صحبتش واضح شده است چه مسلمان و چه غیر مسلمان نسبت به مواضع مختلفی که در کلیپی که در ابتدای برنامه پخش شد نسبت به آن ها صحبت های داشت.

بالاخره این آقای مشیری است که الان محکوم است و صحبتش، صحبت بی اساسی بوده است. استاد کلیپ بعدی را باهم ببینیم. همان طور که توضیح هم داده شده بود در ماه رمضان هستیم و بنا بر این است که شبهاتی که مرتبط با این ماه مبارک است و این ها دارند مطرح می کنند پخش بشود باهمدیگر کلیپ بعدی را ببینیم.

کلیپ شبهه ای دوم از شبکه های معاند و اسلام ستیز:

روزه زورکی، آن هموطنانی هم که سحر پا می شدند یا اتوماتیک درست کرده بودند چراغ ها خاموش و روشن می شد تا آن همسایه ای که جاسوس است خبر نده و نیاید بگیرنش، شما فکرش را بکنید روزه زورکی و دولتی است. از ترس سر نیزه و کتک روزه بگیریم. آقا پس خدا چه کاره است مگر قرار نشد اگر ما ترک اولی کنیم خدا ما را به جهنم ببرد؟ مگر جواب این کارها را خدا را در روز قیامت نمی دهد؟ ما از بسیج چاقو کش، پاسدار دزد، آخوند بی رحم و قوانین احمقانه هم باید بکشیم، چقدر باید بکشیم، از چند طرف باید کتک بخوریم؟ تجسم کنید که دولت آمریکا بیاید روزه را اجبار کند و برای آمریکا ماه رمضان بگذارد. ظرف یک تا دو سال نشده آمریکا باید به گدایی برود. به خاطر آدم بی کار، پس رفتن اقتصاد و تکنولوژی، علم و معرفت و همه چیز عقب می افتد از روسیه، چین، نمی دانم بنگلادش و آن طرف ها، حالا که نفت داریم الحمدلله می خوریم روزه می گیریم وقتی هم که نداریم گدایی می کنیم کاری ندارد می رویم به همان محل گداها، کجاست؟ سامره. آخر مگر ممکن است همچنین چیزی یک ماه دَرْ مملکت را بکل بستند، این آخوندهای رافضی دروغ هم می گویند عجب جانورهای هستند آقا همه مسلمان های دنیا یک روز را می گویند این... می گویند نخیر ... تقلب می کنند خمینی را در 14 خرداد بگذارند بگویند از معجزات امام است، بابا شعبان بی مخ هم در 28 مرداد مرد، واقعا در 28 مرداد مرد، معجزه شعبان جعفری بود؟ این ها ما را چقدر دست کم گرفتند؟ 

مجری شبکه ولایت:

بسیار خوب، ایشان را دست کم گرفتند، این آسمان و ریسمان های که بهم می بافد و نمی دانم خودش، خودش را دست کم هم می گیرد حتما با این نوع صحبت کردن، روزه زورکی است اگر جای بخواهند روزه اجباری بشود تماما کشورهای عقب افتاده می شود، اگر کسی ترک اولی بکند خدا این فرد را به جهنم می اندازد. استاد در خدمت تان هستیم.

استاد روستایی:

این قدر این آدم سخیف است که آدم می ماند چه بگوید، من ماندم چه کسانی پای حرف های این می شینند؟ و چه کسانی به این پول می دهند؟ اولا چه کسی گفته ترک اولی جنهم است؟ اولی یعنی کار بهتر، شما فرض کنید یک کار مستحب را انجام ندهید خدا به خاطر ترک مستحب چه کسی را به جهنم برده که ما دومی آن باشیم؟ اصلا معلوم است ایشان نه یک خط قرآن خوانده و نه روایات خوانده فقط آمده می خواهد حرف بزند و یک چیزی گفته باشد که از قافله عقب نماند. این نکته اول

نکته دوم: ایشان می آید می گوید روزه زورکی است و نمی دانم اگر نگیری چاقو می زنند، می گیرند می برند می کشند. اصلا یک همچنین حرفی را چه کسی گفته است؟ یا می گوید کل مملکت یک ماه تعطیل می شود از این حرف های چرند می زند.

مجری:

می گوید چراغ ها را وقت سحر روشن کنید و الا شما را می گیرند.

استاد روستایی:

این چه حرفی است که این آقا می زند؟ شما کافی است در خیابان های شهر بگردی، رستوران های که دارند به مسافرین خدمات می دهند بالاخره مسافر وجود دارد طبق تعالیم دینی ما یک عده مسافر هستند، همچنین کسانی بیمار هستند ما در قرآن داریم کسی که بیمار باشد و کسی که مسافر باشد این ها نمی توانند روزه بگیرند.

مثلا کسی به شهر دیگر مسافرت رفته است می خواهد غذا بخورد کجا برود و چه کار باید بکند؟ اتفاقا رستوران های که به مسافرها سرویس می دهند الان وجود دارد، در طول روز به احترام ماه رمضان می آیند یک پرده ای به درشان آویزان می کنند که دیگران نبینند آن کسانی که روزه دارند و حرمت روزه داران نگهداشته بشود. این که هست، نه کسی برق را خاموش روشن می کند. آقای مشیری شاید کسی مریض است و نمی خواهد روزه بگیرد آیا می روند او را بگیرند؟ این چه حرفی است که می زنی؟ این ها همه اراجیفی است که ایشان می بافد.

اما من می خواهم با توجه به فرصتی که دارم به ادیان دیگر بپردازم، اسلام که معلوم است روزه در آن واجب است و ایام ماه رمضان هم واجب است دو روز هم روزه حرام است عید قربان و عید سعید فطر بقیه روزها هم مستحب است مگر کسی نذر و این ها کرده باشد که مثلا در روزی که گرفتن روزه حرام نیست آن روز بتواند روزه ای بگیرد، یا به گردن کسی روزه قضا باشد و بخواهد بگیرد. تکلیف اسلام معلوم است و مردم ما هم که در ایران اسلامی زندگی می کنند می بینند که هیچ کس کارش ندارد مثلا اگر کسی روزه نگیرد کسی دستگیرش نمی کند.

اما ایشان گفت اگر آمریکا بیاید روزه را واجب کند طبیعتا از چین و روسیه عقب می افتد. من می خواهم یک حرفی بزنم دین مردم آمریکا چه است؟ آمریکایی ها یا یهودی هستند، یا مسیحی هستند افراد این چنینی در آن زندگی می کنند بله مسلمان هم بین شان است. اما بالاخره یهودیت و مسیحیت در آمریکا موج می زند. ما برویم ببینیم آیا در دین یهود اصلا روزه وجود دارد یا ندارد؟ بعد از یهود امروز هم می گویم.

کتابی که روی صفحه مانیتور من وجود دارد کتاب مقدس ترسایان است این معتبرترین ترجمه کتاب مقدس است. ما قبلا از چاپ ایران نمایش می دادیم ایران با ع که خیلی معتبر بود و این کتاب و این چاپ معتبرتر از آن است. کتاب مقدس ترسایان، مقدمه و توضیحات طبق ترجمه بین الکلیسائی کتاب مقدس چاپ 2015 است کانون یحنای رسول هم چاپ کرده است. ملاحظه بفرمایید این جا در صفر داوران می گوید: جمیع بنی اسرائیل و تمام قوم بر آمده به بیت ایل آمدند و در آن جا در حضور یَهُوَ نشستند و گریستند، آن روز را تا شامگاه روزه گرفتند و قربانی های سوختنی و قربانی های آرامش به حضور یَهوَ تقدیم کردند.

دارد که آن روز را تا شامگاه روزه گرفتند. اصل روزه داری را فعلا بررسی کنیم تا بعد سراغ روزه های واجب و مستحب یهود برویم. در کتاب اول سموئل این ها جزء عهد قدیم است. می گوید سموئل گفت جمیع بنی اسرائیل را در مصفه گرد آورید و من برای شما به یَهوَ دعا خواهم کرد ایشان در مصفه گرد آمدند آب کشیدند و آن را در حضور یَهُوَ ریختند. ایشان در آن روز روزه گرفتند و گفتند ما در حق یهو گناه کرده ایم سموئل و بنی اسرائیل را در مصفه داوری کردیم. پس صحبت از روزه داری بنی اسرائیل است.

باز در کتاب دوم سموئل دارد: داود جامه های خود را گرفت و آن ها را پاره کرد و نیز تمامی مردان که با او بودند ایشان سوگواری کرده و گریستند و تا شامگاه روزه گرفتند. این هم روزه داری حضرت داود.

در دوم سموئل فصل نوزدهم آیاتی که من می خواهم خدمت تان قرائت کنم آیه 15 تا 18 می گوید یهو آن کودک را که زن اوریا برای داود زاده بود زد و او به سختی بیمار شد، داود برای آن طفل به خدا متوسل شد داود شروع کرد به داشتن روزه ای سخت و چون به خانه باز می گشت بر زمین می خوابید و شب را می گذراند مشایخ خانه اش نزد او ایستادند و تا او را از زمین بر خیزانند اما او امتناع ورزید و آن شب هیچ طعامی نخورد. این هم از روزه ای حضرت داود.

باز در کتاب لاویان در فصل سی و یکم آیه 29 که این یک آیه ای است که بحث روزه ای واجب یهود را مطرح می کند می گوید این است آن چه برای شما نهادی دائمی خواهد شد ماه هفتم، دهمین ماه جانهای خود را اندوهگین خواهید ساخت و هیچ کاری نخواهید کرد نه شخص بومی و نه بیگانه ای که در میان شما ساکن است زیرا آن روز کفاره را برای شما انجام خواهند داد از تمامی گناهان تان در حضور یهو پاک خواهید شد این برای شما ثبت است استراحتی به حالت سبز و جانهای خود را اندوهگین خواهید ساخت است. این نهادی است دائمی.

بعد می آید راجع به این روز و این ها تا آخر صحبت می کند که علمای یهود از این آیه وجوب روزه را فهمیدند. اما من یک صفحه ای را خدمت بینندگان عزیزمان نمایش بدهم این انجمن کلیمیان تهران است، زیرش عبری هم نوشته شده است انگلیسی هم زیرش نوشته شده تعنیت یا روزه در آیین یهود. ببینید من می خواهم عبارتش را برای شما بخوانم: در شریعت یهود راههای متعارف نزدیکی به خداوند و کسب رحمت های او عبارتند از روزه، دعا و صدقه که دعا را داخل پرانتز توضیح می دهد (نماز یا تفیلا) بعد می آید می گوید روزه به عنوان یکی از این راهها امری بسیار متداول و معمول در آیین کلیمیان جهان است که در قالب های واجب و اختیاری برگزار می شود. قالب های واجب و اختیاری. روزه در کلام عبری تعنیت به معنای رنج دادن جان نامیده می شود که وجه تسمیه آن خود داری از خوردن و آشامیدن طی روز شرعی است.

بعد می آید شروع می کند فلسفه روزه را بیان می کند. بعد می آید اهداف روزه را بیان می کند. بعد می آید می گوید اولین و معروف ترین روزه ای یهودیان روزه ای کیپور نام دارد این روزه با عدم بخشش گناهان میان انسان و خداوند انجام می شود و تنها روزهای است که دستور مستقیم خداوند در تورات در باره آن صادر شده باشد.

بعد دقت کنید همان آیه صفر لاویان که من قرائت کردم می گوید: "برای شما قانون ابدی باشد که در دهمین روز از ماه هفتم (عبری- تیشری) جان‌های خود را رنج دهید (روزه بگیرید) زیرا در این روز برای شما طلب عفو می‌شود … (و در صورت توبه) از تمام خطاهایی که نسبت به خداوند مرتکب شده‌اید، مبری می‌شوید" آدرس داده به همان آیاتی که بنده قرائت کردم.

بعد می آید باز در مورد روزه صحبت می کند که ریشه در عقل بنی اسرائیل دارد می گوید: " دومین سری از روزه های واجب یهودیان، چهار نوبت روزه هایی هستند که پس از ویرانی معبد بیت المقدس از طرف انبیا و علمای بنی اسرائیل به نشانه سوگواری برای این جامعه مقرر شدند"

بعد می آید یک بحث تاریخی را مطرح می کند بعد می رود سراغ سومین شکل روزه "سومین شکل روزه، روزه استر است. این نشانه نوعی روزه است که به منظور طلب حاجت و استجابت دعا صورت می گرفت."

این ها روزه های واجب است.

"در حدود 2300 سال پیش که یهودیان از زمان کوروش در ایران ساکن شده بودند، دختری یهودی ملکه دربار خشایارشا شد و در آن دوران یکی از وزرا نقشه قتل عام یهودیان را طرح کرد که با هوشیاری استر و یکی از انبیای یهود به نام مردخای این نقشه باطل شد. استر برای موفقیت در ابطال این توطئه، از یهودیان ایران خواست که 3 روز روزه بگیرند و از خداوند طلب بخشش و کمک نمایند"

بعد می آید سراغ روزه های مستحب یهودی، یک، دو، سه، چهار، پنج، شش، هفت مورد هم روزه های مستحبی یهودیان را می شمارد و بعد می رود سراغ آداب و شرایط روزه و بعد می رود سراغ پذیرش روزه را مطرح می کند تا آخر و آدرسی هم در این جا می دهد. این چیزی است که در سایت کلیمیان تهران هم آمده است.

آقای آرش بابای که در آذر 81 این مطلب را نوشته می آید می گوید روزه در آیین کلیمیان جهان یک امر بسیار متداول و مرسوم و معمول است. شما هر جا که یهودی و کلیمی پیدا کنید این مسئله وجود دارد.

جناب اقای مشیری در آمریکا یهودیانی که هستند روزه های مستحب و واجب را دارند یا ندارند؟ آیا آمریکا به خاطر روزه از چین و روسیه عقب افتاد؟ مگر هرکسی روزه گرفت نباید کار کند؟ اسلام این همه سفارش به کار و تلاش دارد چرا شما ادعای بی ربط و بی مبنایی را مطرح می کنی که حتی با منطق آمریکا هم نمی خورد. با منطق اسرائیلی که تو دوستش را داری نمی خورد.

مگر اسرائیل یهودی نیستند آیا آنها روزه می گیرند یا روزه نمی گیرند روزه واجب، روزه مستحب طبق آن چه که در کتاب مقدس است باور دارند یانه؟ صفر لاویان را قبول دارند یا ندارند؟ آیین ... تا نمی دانم سی و چند تای آن را قبول دارند یا ندارند که روزه واجب یهودی از آن به دست می آید؟ چطور شد آن جا دنیا تعطیل نمی شود فقط به ما که می رسد تعطیل می شود؟ آن جا برق هایشان خاموش روشن می شود یا نمی شود، می گیرند نمی گیرند داستان چطوری است؟ این در مورد یهود.

اما در مسیحیت کتاب عهد جدید ترجمه خاص و ترجمه بین الکلیسای کتاب مقدس 1997 هم چاپ شده است، این هم بسیار بسیار معتبر است و معتبر ترین ترجمه کتاب مقدس است. (ترجمه بین الکلیسای) ملاحظه بفرمایید در انجیل متا روزه خود حضرت عیسی را می گوید: "آنگاه عیسی توسط روح القدس به صحرا برده شد، تا وسیله ابلیس تجربه شود و پس از چهل روز و چهل شب روزه گرفتن سر انجام گرسنه شد" چهل روز و چهل شب!

تازه من یک چیزی یادم رفت در بحث شریعت یهود خدمت شما عرض کنم روزه آن ها که این در همان سایت کلیمیان هم آمده البته من خودم قبلا یک مقاله ای نوشتم در نقد یک کتاب بخاری که دانشگاه اصفهان آن را چاپ کرده در آن جا بحث روزه یهود را مفصل رویش بحث کردم. ساعت روزه این ها از غروب روزه قبل است تا شب روز بعد یعنی بیست و پنج ساعت هیچی نمی خورند. یهود بیست و پنج ساعت اما چون اربابان یهودی آقای مشیری به ایشان می رسند آن ها را نمی گوید دنیا تعطیل می شود. بیست و پنج ساعت روزه! حیف است من این عبارت را نخوانم فکر کنم عبارتش در این صفحه هم بود که ساعت روزه را می گفت.

"يهوديان جهان در اين روز كه مهم‏ترين روز تقويم عبري محسوب مي‏گردد، روزه ای 25 ساعته (غروب تا غروب )‌گرفته و از انجام هر كاری دست كشيده و تمام وقت در كنيساها، به عبادت مي‏پردازند"

آقای مشیری چرا به این ها اعتراض نمی کنی؟ نمی گویی کشورشان تعطیل شد. چرا ما را می گویی؟ بیست و پنج ساعت روزه داری، این عبارت ما که نیست از سایت کلیمیان است. می گوید هیچ کاری هم نمی کنند آقا به نظرم کشور این ها تعطیل می شود نه ما. ما که همه ادارات مان دایر است مراکز آموزشی مان، دانشگاهایمان و مدارس مان بر قرار است، ادارات مان و بانک هایمان همه سر جایش هست ربطی به روزه ندارد. تو روزه نمی خواهی بگیری نگیر، چرا گیر می دهی؟

حالا سراغ بحث مسحییت برویم روزه حضرت عیسی را عرض کردم چهل روز و چهل شب. بعد دوباره انجیل متی اصلا بحثی به عنوان روزه دارد. انجیل متی فصل ششم آیات 14 تا 23 در این صفحه بحث شده من آیات 16 تا 18 را می خواهم بخوانم اصلا عنوان زده روزه. چون روزه می گیرید ترشرو نباشید به مانند ریاکارانی که چهره خود را تغییر می دهند تا در نظر انسان ها روزه دار نمایند آمین به شما می گویم که آنان اجر خود را دریافت کرده اند اما تو چون روزه می گیری سرت را معطر کن و صورتت را بشوی تا خود را برای انسان های روزه دار ننمایی بلکه برای پدرت که در نهان حاضر است و پدر تو که آنچه نهان است می بیند آن را به تو باز خواهد داد. چون روزه می گیرید ترشرو نباشید، ببینید این را به چه کسی دارد می گوید؟

باز در انجیل متی فصل هفدهم در آیات 14 تا 16 شفای مصروع البته بیش از آیات 16 است چون در صفحه بعد هم ادامه دارد. می آید از مرقس نقل می کند (انجیل مرقس و لوقا) و چون به نزدیک انبوه مردم آمده بودند مردی به سوی او پیش آمد به زانوی او افتاد و گفت خداوندا بر پسر من ترحم نما چون که ماه زده است زیرا بارها در آتش یا بارها در آب می افتد و او را نزد شاگردانت آوردم و نتوانستند او را شفا دهند. این پیش حضرت عسی آورده بوده است عیسی در پاسخ گفت ای نسل بی ایمان و منحرف تا به کی با شما باشم تا به کی شما را تحمل کنم او را اینجا نزد من آرید و عیسی او را نهیب زد و دیو از او بیرون آمد و از آن ساعت شفا یافت.

آنگاه شاگردان نزد عسی آمده جدا به او گفتند چرا ما نتوانستیم او را برانیم؟ به ایشان گفت به دلیل کم ایمانی شما. آمین البته به شما می گویم اگر به اندازه دانه خردل ایمان داشته باشید به این کوه می گویید از این جا به آنجا برو او خواهد رفت و هیچ چیز برایتان غیر مقدور نخواهد بود و اما این نوع بیرون نمی رود جز به دعا و روزه! (روزه بگیرید دیو را بیرون کنید). این هم مطلبی که در انجیل آمده است.

باز در همین انجیل در کتاب اعمال رسولان یک بحثی دارد به مأموریت فرستادن برنابا و پلس این جا می گوید و اما در کلیسای موجود در انطاکیه انبیا و استادانی بودند برنا با شمعون ملقب به نیجر لوکیوس و فروان و الی اخر اسماء را ذکر می کند می گوید این ها بودند و آن ها در حالیکه به خدمت خداوند مشغول بوده و روزه می گرفتند روح آن که مقدس است گفت برنابا و پلس (البته این جاسلس نوشته) را برای امری که آن ها را به آن خوانده ام پس برای من جدا کنید بنابراین پس از روزه گرفتن و نیایش دست ها را بر آن ها گذاشته و آن ها را روانه کردند.

ببینید این هم مواردی از روزه در کتاب انجیل یا به قول معروف عهد جدید. ما از عهد قدیم گفتیم و از عهد جدید هم خدمت شما گفتیم. بنابراین اگر کسی بخواهد بفهمد می فهمد اما آقای مشیری متأسفانه این چیزها را نمی فهمد.

مجری:

سلامت باشید. در خود قرآن هم (كُتِبَ عَلَيكُمُ الصِّيامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ) داریم:

(يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيكُمُ الصِّيامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ)

اي افرادي که ايمان آورده‌ايد! روزه بر شما نوشته شده، همان‌گونه که بر کساني که قبل از شما بودند نوشته شد؛ تا پرهيزکار شويد.

سوره بقره (2): آیه 183

استاد روستایی:

من آیه را حفظ بودم عمدا نمایش ندادم چون گفتم بگویم می گوید در کتاب خودتان آوردید درست کردید. ایشان روز روشن را شب می گوید. وقتی می گوید برق هایتان خاموش باشد شما را می گیرد از این چرت و پرت ها می گوید بعید نیست آن را هم انکار کند به خاطر همین من از تورات و انجیل آوردم بلکه بفهمد.

مجری:

نمی دانم محل سکونت این آقا کجاست؟

استاد روستایی:

به نظرم آقای مشیری ساکن آمریکا باشد.

مجری:

اگر ساکن آمریکا هم باشد در لغت خودشان برکفست که دارند می گویند در دیکشنری های مختلف آمده است فست به معنای روزه است برک هم به معنای شکستن روزه است. اگر به زبان خودشان هم مسلط باشد به همین جاها خواهد رسید. تشکر می کنم از شما خیلی استفاده کردیم.

استاد روستایی:

البته من کلیپ دارم، و خیلی سریع هم می توانم نقد کنم و جوابش را بدهم

مجری:

بسیار خوب، پس بدون فوت وقت می رویم کلیپ را می بینیم و ان شاء الله بر می گردیم و به نقدش خواهم نشست.

کلیپ شبهه سوم از شبکه های معاند و اسلام ستیز:

روزه برای بیکاری است، این ماه رمضان و این ها مال آدم های بیکار است، آدم بیکار بشیند روزه می گیرد، آدم بیکار نمی داند در صنایع دارد کار می کند از صبح تا شب دارد انرژی مصرف می کند می خواهد مملکت را پیش ببرد. تولید بکند این آدم که نمی تواند روزه بگیرد. بنابراین در عهد ساسانی هرکس روزه می گرفت مسخره اش می کردند تمسخر می گفتند این بی عار افتاده غذا نمی خورد و کار هم نمی تواند بکند. چون بنیاد کار، بنیاد آیین، آیین زرتشت بر کار و آباد کردن گیتی بوده است. این ها بنیاد برای مفت خوری و غارت بوده است.

مجری:

عجب! این هم باز ادامه همان صحبت که روزه برای آدم بیکار است و باعث می شود آدم بی عار بماند.

استاد روستایی:

می گوید روزه در آیین زرتشت نیست در اسلام است و این ها بیکار هستند. ببینید من خیلی مختصر و مفید می خواهم عرض کنم در اسلام فوائد زیادی برای روزه گفته اند و اهداف زیادی برای روزه گفته اند. برای سلامتی جسمانی و این ها به کنار، یکی از مسائلی که در اسلام تأکید شده بحث یاد فقرا است. که آدم غنی وقتی از صبح تا شب چیزی نمی خورد یک خورده طعم گرسنگی را بچشد و بفهمد فقیر چه می کشد.

ملاحظه بفرمایید این کتاب من لا یحضره الفقیه شیخ صدوق جلد 2 روایت این جا از امام صادق درباره علت روزه است. حضرت فرمودند:

«إِنَّمَا فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الصِّيَامَ لِيَسْتَوِيَ بِهِ الْغَنِيُّ وَ الْفَقِيرُ وَ ذَلِكَ أَنَّ الْغَنِيَّ لَمْ يَكُنْ لِيَجِدَ مَسَّ الْجُوعِ فَيَرْحَمَ الْفَقِيرَ لِأَنَّ الْغَنِيَّ كُلَّمَا أَرَادَ شَيْئاً قَدَرَ عَلَيْهِ فَأَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُسَوِّيَ بَيْنَ خَلْقِهِ وَ أَنْ يُذِيقَ الْغَنِيَّ مَسَّ الْجُوعِ وَ الْأَلَمِ لِيَرِقَّ عَلَى الضَّعِيفِ فَيَرْحَمَ الْجَائِعَ.»

من لا يحضره الفقيه؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم مصحح: غفاری، علی اكبر، ج2، ص73

خدا روزه را واجب کرد که غنی و فقیر مساوی باشند. و غنی بیاید آن طعم گرسنگی را بچشد، این یک روایت.

روایت بعدی که ظاهرا حمزه ابن محمد به امام حسن عسکری نامه می نویسد می پرسد چرا خدا روزه را واجب کرده است؟ جواب می آید به خاطر این که غنی آن گرسنگی را بچشد و لمس کند و آن گرسنگی را حس کند و بفهمد که فقیر چه می کشد. این نگاه اسلام است.

یکی از آن هدف و عللی که روزه بر آدم مسلمان واجب می شود این است که غنی و فقیر مساوی باشند و آن پولدار بفهمد که آقای بی پول چه می کشد حواسش باشد به وقتش به او کمک کند. نگاه اسلام به انسان فقیر و روزه دار این است.

اما سراغ نگاه زرتشتی بیرویم که بالاخره آیا در نگاه زرتشتی واقعا همانطور که ایشان می گوید روزه گرفتن ممنوع است. در نگاه زرتشی ما داریم که گوشت نخورید یعنی امساک وجود دارد اما نسبت به گوشت خوردن است.

اما کتاب وندیداد فارسی مجموعه ای قوانین زرتشت آقای جیمس دار مستر دکتر موسی جوان هم ترجمه کرده است صفحه 111 را ملاحظه بفرمایید می گوید کسی که روزه بگیرد در آخرت بالاترین کیفر را که در این دنیا مقرر است دارد. ببینید چندین مورد دارد به این که کسی که روزه بگیرد دارد کیفر دارد این قوانین آمده است. بعد می گوید کجا پرتش کنید و چه کار کنید. باز در این جا هم می گوید بالاترین کیفری که در این دنیا مقرر است در آخرت هم به ایشان می دهند.

چرا در آیین زرتشت این وجود ندارد؟ آیا به خاطر کار است؟ نخیر. مسئله چیز دیگر است. مسئله تفاوت در نگاه به انسان است، تفاوت در آن نگاه اشرافی گری و فاصله طبقاتی است. ما می گوییم غنی و فقیر مساوی باشند بتوانند زندگی کنند آن غنی طعم گرسنگی را بچشد و به آن فقیر کمک کند. اما نگاه کنید این ها چه می گویند؟ در همین کتاب وندیداد اویستا مجموعه قوانین زرتشت در صفحه 110 دارد مردی که خانه دارد نسبت به مرد بی خانه ترجیح دارد.

مردی که فرزند دارد نسبت به مرد بی فرزند ترجیح دارد، مردی که ثروتمند است نسبت به مرد بی ثروت ترحیج دارد از میان دو کس هرکدام شکم سیر دارد یا شکم خود را از گوشت پر نماید بیشتر از مردی که شکم گرسنه دارد یا با بهمن امشاسپند محشور می گردد. مرد گرسنه نیمه مرده می باشد اما دیگری ارزش یک اسپرنه، ارزش یک گوسفند، ارزش یک گاو و ارزش یک انسان را دارا است.

مجری:

همین تعبیری که خود این آقا گفت مسخره می کنند افرادی را که روزه می گیرند.

استاد روستایی:

بله مسخره می کنند چون نگاه شان چه است؟ آن کس که شکمش سیر است از گرسنه بهتر است. ما نگاهمان این نیست. ما می گوییم غنی و فقیر مساوی باشند ما می گوییم به این فقیر برس چرا باید او فقیر باشد دائم تو غنی باشی. چرا باید فاصله طبقاتی باشد؟ چرا این در فشار باشد؟ ما نگاهمان این است؛ پس نگاه اسلام نگاه متعالی به انسان ها است و نگاه شما این است کسی که گرسنه است اصلا مرده ویلش کن این به درد نمی خورد.

مجری:

بسیار عالی. نکته جالبی هم سال گذشته بود امسال رصد نکردیم اما در اخبار می گفتند مثلا نمونه شاخصش فوتبالیست های مسلمان است می گفتند اتفاقا زمانی که روزه می گیرند بیشتر به بازی کردن و شغلی که دارند موفق تر بودند بیشتر گول زدند و چه کار کردند تک تک این ها هم بالاخره به چشم می آید. به قول حضرتعالی ایشان افرادی را ندیده که روزه می گیرند یا خودش را به آن راه زده است.

استاد روستایی:

همین چند روز پیش داور به خاطر افطار دو تا بازیکن مسلمان بازی را یک لحظه متوقف کرد؛ یعنی آن مسلمان روزه دار، دارد فوتبالش را هم بازی می کند در بازی فوتبال که همه اش می دود آقای مشیری دیگر بیش از این توان می خواهی. اصلا روزه گرفتن با کار تنافی ندارد ما خیلی انسان های متعددی داریم حتی کارگران بسیار شریفی داریم که زیر افتاب سوزان کارگری هم می کنند و روزه هم می گیرند این ها فراوان هستند.

منتها عرض کردم آقای مشیری می خواهد یک چیزی بگوید تا از قافله عقب نماند. بطلان حرفش خیلی واضح تر از این ها است.

مجری:

استاد خیلی از محضرتان استفاده کردیم ان شاء الله که این برنامه هم مثل دیگر برنامه های کاوش مورد پسند شما بینندگان عزیز و ارجمند قرار گرفته باشد. شب های زیادی تا پایان ماه مبارک رمضان باقی نمانده حتما ان شاء الله بتوانیم توفیق داشته باشیم استفاده کنیم از این ایام و از این لیالی ما را هم از دعای خیرتان در وقت افطار و در وقت سحر بی نصیب نگذارید موفق و مؤید باشید تا دیدار آینده خدا نگهدار!


کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام>

شبهات باستانگرایان ماه رمضان روزه اجباری روزه در ادیان شهادت امیرالمومنین ع وصیت مسجد کوفه ابن ملجم قصاص دین کتاب مقدس پاسخ به شبهات