سایر قسمت ها
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام

قسمت سی و هشتم برنامه کاوش با کارشناسی دکتر روستایی


دیگر قسمت ها

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

 

عنوان برنامه: کاوش  (پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام)

 

تاريخ: 12 1 1403  (قسمت سی و هشتم)

استاد: حجت الاسلام والمسلمین روستایی

مجری: حجت الاسلام والمسلمین مرعشی

مجری:

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدلِلَّهِ رَبِّ العالَمين‏ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ

عرض سلام، ادب و احترام دارم خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف).

با برنامه کاوش به رسم شنبه شب ها در خدمت تان هستیم البته در ایام ولیالی شهادت جانسوز حضرت مولی الموحدین امیر المؤمنین علی ابن ابی طالب قرار داریم این مصیبت جانکاه را خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند تسلیت عرض می کنم ان شاء الله که بتوانیم همچنان مسمائی که داریم شیعه خوبی برای حضرتش باشیم. و در این ایام و لیالی ماه مبارک رمضان و شب های قدر بتوانیم از وجود مبارک آن حضرت قدر دانی کنیم طاعات و عبادات مان ان شاء الله رنگ و بوی ولایی داشته باشد تا ان شاء الله مورد پذیرش درگاه احدیت هم واقع بشود.

همان طور که استحضار دارید این افتخار را داریم در محضر حجت الاسلام والمسلمین دکتر روستایی هستیم ان شاء الله بتوانیم امشب هم نهایت بهره و استفاده را از محضرشان ببریم سلام عرض می کنم در خدمت تان هستم.

استاد روستایی:

علیکم السلام ورحمة الله بنده هم خدمت حضرتعالی و بینندگان عزیز و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولی عصر (ارواحنا له الفداء) عرض سلام، ادب و احترام دارم و عرض تسلیت به مناسبت ایام سوگواری و شهادت امیر المؤمنین (صلوات الله وسلامه علیه) امیدوارم که در این شب های عزیز و شب های قدر ما خادمین خودشان را در شبکه ولی عصر (ارواحنا له الفداء) از دعای خیر خودشان فراموش نکنند.

مجری:

ان شاء الله بحث را با یک جمله از رهبر معظم انقلاب که اخیراً فرمودند آغاز کنیم آن نکته این است که بیش از آن چه که موشک، پهپاد، هواپیما و ابزار جنگی در عقب راندن دشمن تأثیر گذار باشد رسانه ها هستند که تأثیر می گذارند می خواهیم این بحث را گره بزنیم هجمه های زیادی در رسانه های مختلف همین الان و چه بسا بیش از آن در زمان صدر اسلام به حضرت امیر المؤمنین علی ابن ابی طالب، نسبت به نسَب و منش ایشان و تک تک چیزهایی که با حضرت مرتبط می شود القاء شده و همچنان القاء می شود.

اگر اجازه بدهید امشب ان شاء الله یک مقدار راجع به این مطلب صحبت کنیم مظلومیت حضرت آقا امیر المؤمنین علی ابن ابی طالب (علیه السلام) را از جنبه های مختلف بررسی کنیم. اگر امکانش هست بحث را با همین موضوع آغاز بفرمایید.

استاد روستایی:

همان طور که فرمودید یکی از مواردی که بسیار بسیار با اهمیت است مسئله رسانه است. در دوران حاضر بینندگان عزیزمان شاهد هستند در رسانه های مختلفی که چه در اختیار آقایان وهابی است یا چه در اختیار آتئیست ها و باستان گرایان است تهمت های زیادی را علیه امیر المؤمنین مطرح می کنند، حتی بعضاً مواردی که در کتب هم نیست یک زمانی شما می گویید یک تهمتی آمده در فلان کتاب وجود دارد اما یک زمانی می بینیم نه سراسر دروغ است. من دو روز قبل در بعضی از کانال های فضای مجازی ملاحظه می کردم دیدم یک مطلبی را درباره ابن ملجم منتشر کرده بودند به چه کیفتی کشته شده بود مواردی را واقعاً بافته بودند حتی در منابع هم نیست.

برای علی ستیزی به دروغ متوسل می شوند این ها در رسانه ها وجود دارد، اما این رسانه ها در صدر اسلام به گونه دیگری بود. وقتی به مواردی که در صدر اسلام وجود دارد ملاحظه می کنیم می بینیم یک رسانه ای به نام قصاصین یا جاعلین حدیث موارد متعددی را برای مقابله با امیر المؤمنین (سلام الله علیه) جعل می کنند و این مسئله را به گونه ای نمایش می دهند و به صورتی منتشر می کنند که حتی خیلی ها باورشان می شود در منابع گزارش شده است.

این ها جای جلاد و شهید را به راحتی عوض می کنند. در صدر اسلام پدر امیر المؤمنین (سلام الله علیه) خیلی کمک به پیامبر کردند و پشتیان پیامبر بودند پیامبر دو تا پشتیبان خیلی نیرومند داشت یکی حضرت ابوطالب و دیگر حضرت خدیجه بود وقتی این دو بزرگوار از دنیا رفتند پیامبر آهنگ هجرت به مدینه را پیش گرفت و وحی آمد باید بروی دیگر یاور و ناصری نداری.

اما می بینیم نسبت به پدر ایشان چه هجمه های شد یا نسبت به دین خود حضرت یا نسبت به نام حضرت، نسبت به همسر حضرت، نسبت به خانه حضرت، نسبت به فرزندان حضرت، نسبت به مدافعین حضرت حتی نسبت به قاتل حضرت، نسبت به دشمنان حضرت، نسبت به خلافت ایشان، نسبت به مسائل متعدد یعنی وقتی بررسی می کنیم می بینیم غربت ها و مظلومیت های امیر المؤمنین بسیار بسیار زیاد است. بی خود نیست که حضرت فرمودند:

«ظُلِمْتُ عَدَدَ الْمَدَرِ وَ الْوَبَر»

به اندازه ریگ های بیابان و موهای حیوانات به من علی ابن ابی طالب ظلم شده است.

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج28، ص373

این ها خیلی سوزناک و جانسوز است به همین جهت گفتم بعضی از این ها را در این ایام گوشزد کنیم و برای بینندگان عزیزمان بیان کنیم گرچه این های که ما می گوییم قطعاً و یقیناً حق مطلب را نمی توانیم ادا کنیم. ظلم به امیر المؤمنین (سلام الله علیه) خیلی بیشتر از این ها است. در واقع ظلم به امیر المؤمنین نه بلکه ظلم به بشریت اگر ما بخواهیم در یک لِوِل بالاتر این قضیه را ببینیم تمام این ها زیر مجموعه مسئله غصب خلافت و امامت است. امامت امیر المؤمنین را کسی نمی تواند عوض کند اما خلافت ظاهری حضرت را گرفتند ظلم به ایشان و به بشریت کردند. بعد در کنار این، برای این که خودشان را باز سازی کنند یک جورهای شخصیت سازی برای خودشان کنند طرف مقابل را تخریب شخصیتی کردند. ما وقتی بررسی می کنیم آقایانی که مقابل حضرت قرار گرفتند نه قبیله و طایفه بزرگی داشتند که بگویید طرف یک پدر ارجمندی دارد پدر خودش را مطرح کند.

 به عنوان نمونه معاویه، پدر معاویه چه کسی است؟ ابو سفیان، ابو سفیان چه کاره است؟ یک آدم عیاش است مسعودی در التنبیة الأشراف ماجرای رفتن ابو سفیان به خانه ابو مریم انصاری و مواردی که آن جا ذکر می شود. و بالاخره موارد دیگری که درباره ارتباطات ابو سفیان وجود دارد هیچ وقت نمی تواند در مقابل حضرت ابو طالب، پدر خودش را مطرح کند، مجبور است حضرت ابو طالب را تخریب کند. به عنوان نمونه سعی می کنم از هر مورد یک روایت بگویم با توجه به فرصت برنامه برسیم مطالب زیادی را بیان کنیم. کتاب صحیح بخاری کتابی که اهل سنت به عنوان صحیح ترین کتاب بعد از قرآن قبولش دارند صفحه 950 وقتی راجع به ابو طالب صحبت می کند دارد:

«حدثنا الْعَبَّاسُ بن عبد الْمُطَّلِبِ رضي الله عنه»

 اولاً از عباس عموی پیامبر نقل می کند بعد می گوید عباس گفت:

«قال لِلنَّبِيِّ صلى الله عليه وسلم ما أَغْنَيْتَ عن عَمِّكَ فإنه كان يَحُوطُكَ وَيَغْضَبُ لك قال هو في ضَحْضَاحٍ من نَارٍ»

چه از عمویت بی نیاز شدی او دور تو بود و برای تو غضب می کرد عموی من را می گویی؟ «هو في ضَحْضَاحٍ من نَارٍ» ایشان در شعله های آتش است.

«وَلَوْلَا أنا لَكَانَ في الدَّرَكِ الْأَسْفَلِ من النَّارِ»

اگر من نبودم تازه در دَرَک اسفل از آتش بود.

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج3، ص1408 (نرم افزار الجامع الکبیر)

این نوع تصویر پردازی و تصویر سازی نسبت به حضرت ابو طالب دارند. حضرت ابو طالب در بین عموها یگانه حامی پیامبر است حضرت حمزه آن قدر سن نداشتند البته طبق اعتقاد ما همان اوایل ایشان ایمان آوردند، اما طبق نقل اهل سنت می گویند بعضی نقل ها سال دوم بعثت، بعضی نقل ها سال ششم دارد نقل های متعددی است.

ما اعتقاد داریم حضرت حمزه از همان اول ایمان داشتند اما نقل های مختلفی در مورد ایشان وجود دارد، بعضی ها ایمان ایشان را به دوران هجری می آورند، ما دوران بعثت مطرح می کنیم. اما به هر صورت حضرت حمزه به اندازه حضرت ابو طالب نبود، نه آن جایگاه و نه آن سن و سال را داشت نه آن موقعیت را داشت. چون حضرت ابو طالب در مکه معروف به بیضة البلد بودند بیضة البلد در اصطلاح عرب به کسی می گویند که در تمام اختلافات به او مراجعه می شود و نظر نهایی نظر او است. قبلاً‌ در همین برنامه نمایش دادم حضرت ابو طالب همچنین عنوانی داشتند. امیر المؤمنین عمرو ابن عبدود را کشت وقتی خواهر عمرو ابن عبدود بالای سر عمرو می آید ابیاتی را سرود می گوید:

              لَوْ كَانَ قَاتِلُ عَمْرٍو غَيْرَ قَاتِلِهِ ** لَكُنْتُ أَبْكِي عَلَيْهِ آخِرَ الْأَبَدِ

             لَكِنَّ قَاتِلَ عَمْرٍو لَا يُعَابُ بِهِ ** مَنْ كَانَ يُدْعَى قَدِيماً بَيْضَةَ الْبَلَد

الإحتجاج علی أهل اللجاج؛ نویسنده: طبرسی، احمد بن علی، ناشر: نشر مرتضی، محقق / مصحح: خرسان، محمد باقر،ج1، ص108

اگر قاتل غیر از این قاتلش بود شایسته بود من در رسای این برادرم تا ابد گریه کنم بعد می گوید این شخصیتی است که پدرش معروف به بیضة البلد است شخصیتی که مرجع حل تمام اختلافات و مشاجرات پدر ایشان است. یک همچنین بزرگ زاده ای برادر من را کشته است به خاطر این دیگر گریه نیاز نیست. این موقعیت حضرت ابو طالب را هیچ کدام از برادران شان نداشتند. ایشان مدافع پیامبر بود در عین این که امثال ابو لهب مخالف بود در عین این که امثال عباس به تفسیر تاریخ از ترس این که نخواهد خرجی کند و آسیبی به او برسد دفاع نمی کرد.

 اما حضرت ابو طالب دفاع می کرد یگانه حامی بود. چقدر مشرکین حمله می کنند و حضرت ابو طالب مقابل شان می ایستد که بعضی از موارد را در این برنامه نمایش دادم. نسبت به ایشان همچنین داستانی را جعل می کنند. اتفاقاً سند را هم جوری می چینند که کسی شک نکند می گویند برادر ابو طالب دارد از پیامبر نقل می کند. این نسبت به پدر امیر المؤمنین

 اما نسبت به دین امیر المؤمنین در مصادر اسلامی اعم از شیعه و اهل تسنن فراوان داریم که امیر المؤمنین از همان ابتدا به پیامبر ایمان آورده بود حضرت می فرماید سال قبل از همه با پیامبر نماز خواندم این در مورد اصل ایمان آوردند و نماز خواندن. ماجرای یوم الدار را که شیعه و سنی نقل کردند وقتی حضرت فرمودند:

«أیُکُم يُوَازِرُنِي عَلَى هَذَا الْأَمْرِ يَكُنْ أَخِي وَ وَصِيِّي وَ وَزِيرِي وَ وَارِثِي وَ خَلِيفَتِي فِيكُمْ مِنْ بَعْدِي»

كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة)؛ نویسنده: اربلى، على بن عيسى، محقق / مصحح: رسولى محلاتى، هاشم‏، ناشر: بنى هاشمى - تبريز، ج‏1، ص62

«فأيكم يؤازرني على هذا الأمر على أن يكون أخي ووصيي وخليفتي فيكم»

تاريخ الطبري؛ اسم المؤلف: لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري الوفاة: 310، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج1، ص542

چه کسی می آید من را یاری کند که بعد از من برادر، جانشین، وزیر، خلیفه و وصی من باشد؟ این جا چه کسی اعلام آمادگی کرد؟ حضرت امیر. طبری نقل کرده است با همین حدیثی که خدمت تان عرض کردم آقای ابن ابی حاتم رازی با لفظ دیگری نقل کرده است. طبری کتابی غیر از تاریخ طبری کتاب دیگری دارد که روایات را در آن جمع کرده است با لفظ دیگری نقل کرده است.

ابن عساکر در تاریخ مدینه دمشق با لفظ دیگری نقل کرده است همه این ماجرا را به گونه ای نقل کردند و اعتبارش را تأیید کردند. فرض کنید طبری در کتاب دیگرش غیر از تاریخ طبری این را به عنوان روایت صحیح مطرح می کند. جاحظ در کتاب خودش به عنوان روایت صحیح مطرح می کند تک تک راویان آقای ابن عساکر اعتبارشان ثابت شده است راویان این روایت را عرض می کنم. یا روایت آقای ابن ابی حاتم دارد می گوید من أصح الأخبار آوردم اسانیدی آوردم که خیلی معتبر است این ها را نقل کردند و حداقلش در آن جا ایمان امیر المؤمنین ثابت است.

 یا این که حضرت شبانه روز نمازهای مکرر می خواندند طبق بعضی از نقل ها داریم هزار رکعت نماز در شبانه روز می خواندند. اما نسبت به امیر المؤمنین چه می گویند؟ تاریخ طبری در جلد 3، صفحه 120 یک جمله ای را از آقا امیر المؤمنن (سلام الله علیه) دارد این طور می فرماید که:

«تشهدون علينا بالشرك»

شما علیه ما شهادت به شرک دادید گفتید این ها مشرک هستند

«والشرك ظلم عظيم»

شرک گناه (ظلم) بزرگی است شما خون مسلمان ها را می ریزید

«وتسفكون دماء المسلمين وتعدونهم مشركين»

تاريخ الطبري؛ اسم المؤلف: لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري الوفاة: 310، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج3، ص120

خون شان را می ریزید و بعد می گویید این ها مشرک هستند؟ آقای ابن اثیر در الکامل فی التاریخ، جلد 3، صفحه 219 همین عبارت آورده است

«تشهدون علينا بالشرك وتسفكون دماء المسلمين»

الكامل في التاريخ؛ اسم المؤلف: أبو الحسن علي بن أبي الكرم محمد بن محمد بن عبد الكريم الشيباني الوفاة: 630هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1415هـ، الطبعة: ط2، تحقيق: عبد الله القاضي، ج3، ص219

 علیه ما شهادت می دهید ما مشرک هستیم و خون مسلمان ها را می ریزید؟ این افراد که اهل نهروان بودند چه گفتند؟ گفتند اگر شما سنت عمر را پیاده کنید کاری به تو نداریم پس معلوم است درد این ها یک چیز دیگر است این ها دنبال آن ویژه خواری های اقتصادی و امثال این ها هستند. این ها دنبال یک دینی غیر از دین علی هستند. طبق آیه مباهله امیر المؤمنین که نفس پیامبر است این ها دنبال یک چیز دیگری هستند این جا نسبت شرک به حضرت دادند.

یا در کتاب المدونة الکبریٰ منسوب به مالک ابن أنس است در جلد 1، صفحه 530

«أن الحرورية خرجت فنازعوا عليا وفارقوه وشهدوا عليه بالشرك»

المدونة الكبرى؛ اسم المؤلف: مالك بن أنس الوفاة: 179، دار النشر: دار صادر – بيروت، ج3، ص48

خوارج خروج کردند با امیر المؤمنین منازعه کردند «وفارَقوه» او را رها کردند «وَشَهِدوا علیه بالشرک» به امیر المؤمنین نسبت شرک دادند. کفر هم داریم که خوارج نسبت کفر به حضرت دادند. این نسبت به دین حضرت جالب این جاست ما در جنگ صفین نسبت بی نمازی به حضرت را می بینیم، امیر المؤمنینی که در یک برهه ای شبانه روز هزار رکعت نماز می خواند.

کتاب تاریخ امم والملوک یا همان تاریخ طبری چاپ بیت الأفکار دولیة، چاپ عربستان مکة المکرمة، مدینة المنوره، قَسیم، جده و چیزهای مختلف در صفحه 857 ماجرای خبر المرقال هاشم ابن عتبه و لیلة الحریر را دارد ذکر می کند شبی که نبرد شدید در صفین بود. وقتی راجع به هشام مرقال می خواهد صحبت کند می گوید ایشان وسط میدان رفت یک جوانی آمد گفت:

أنا ابن أرباب الملوك غسان * والدائن اليوم بدين عثمان 

من پسر شاهان غسان هستم و دینم، دین عثمان است.

إني أتاني خبر فأشجان * أن عليا قتل ابن عفان 

به من خبری رسیده است که علی قاتل عثمان است من وسط میدان آمدم بجنگم!

بعد با شمشیر می زد دشنام می داد و لعن می کرد و زیادی حرف می زد. این آقایی که این حرف را زد هاشم مرقال (هاشم ابن عتبه) وسط آمد گفت:

«يا عبدالله إن هذا الكلام بعده الخصام»

این جملاتی که تو داری می گویی بعدش دشمنی و جنگ است

«وإن هذا القتال بعده الحساب»

بعد از این جنگ حساب و کتاب قیامت است.

«فاتق الله»

تقوا داشته باش!

«فإنك راجع إلى الله فسائلك عن هذا الموقف»

به خدا بر می گردی در محضر خدا قرار می گیری خداوند در مورد این موضع گیری تو، در مورد این گفتار تو در مورد این جایگاه تو

«وما أردت به»

چیزی که اراده کردی از تو سوال می کند. این جوان چه گفت؟ ایشان گفت:

«فإني أقاتلكم»

من با شما می جنگم چرا؟

«لأن صاحبكم لا يصلي كما ذكر لي»

آقای شما نماز نمی خواند همان طوری که به من گفتند.

«وأنتم لا تصلون أيضا وأقاتلكم لأن صاحبكم قتل خليفتنا وأنتم أردتموه على قتله»

شما هم نماز نمی خوانید و باز من با شما می جنگم به خاطر این که صاحب شما خلیفه ما را کشته است و شما هم می خواستید او را بکشید. او می گوید:

«وما أنت وابن عفان»

تو چه کار به عثمان داری؟

«إنما قتله أصحاب محمد وأبناء أصحابه وقراء الناس»

تاريخ الطبري؛ اسم المؤلف: لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري الوفاة: 310، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج3، ص94

عثمان را اصحاب پیامبر و فرزندان اصحابش و قاریان کشتند. این چه حرفی است می زنی؟ به علی ابن ابی طالب چه ربطی دارد؟ حرفم این جا است نسبت بی نمازی به حضرت و یاران حضرت اگر شناسنامه یاران حضرت را بخواهیم بررسی کنیم اعتراض جناب عایشه به معاویه چه است؟ می گوید تو حجر و اصحابش را کشتی که این ها مجتهد، دیندار و چه و چه بودند. اصلاً اصحاب حضرت را به دینداری می شناختند نه به چیز دیگر مثلاً اصحاب حضرت امثال عمار، حذیفه در این ماجرا زنده نیست اما امثال عمار معیار حق و باطل است در منابع اهل سنت روایت داریم عمار همیشه با حق است روایت معرف که:

«عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إلى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إلى النَّارِ»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج1، ص172، ح436

پیامبر فرمود عمار را یک گروه سرکش می کشند عمار آن ها را به بهشت دعوت می کند آن ها او را به جهنم دعوت می کنند. اصلا عمار معیار است او یار امیر المؤمنین است آن وقت این جا می گویند: «صاحبكم لا يصلي كما ذكر لي وأنتم لا تصلون أيضا»، شما هم نماز نمی خوانید این نسبت به دینداری حضرت.

اما نسبت به نام مبارک حضرت نام حضرت از صفت علی خدا گرفته شده است در آیت الکرسی داریم

(وَهُوَ الْعَلِي الْعَظِيمُ)

بلندی مقام و عظمت، مخصوص اوست.

سوره بقره (2): آیه 255

علی العظیم صفت خدا است این نام از نام الهی مشتق شده است. این نام، نامی است که پیامبر به او افتخار می کرد این نام شخصیتی است که جایگاهش برای پیامبر جایگاه هارون برای حضرت موسی بود. این نام شخصی است که پیامبر بارها فرمودند:

 «إِنَّهُ‏ مِنِّي‏، وَ أَنَا مِنْه‏»

المسترشد في إمامة عليّ بن أبي طالب عليه السلام؛ طبرى آملى كبير، محمد بن جرير بن رستم (وفات: ق 4)، محقق / مصحح: محمودى، احمد، ناشر: كوشانبور، ص312

این نام شخصی است که جبرئیل نازل شد گفت یا رسول الله یا سوره برائت را باید تو بیان کنی یا «رجلٌ مِنْک» شخصی از تو، نام شخصی است که در آسمان ها، ملائک به آن افتخار می کنند. اما ببینید امویان با این نام مبارک چه کردند؟ در مصادر مختلف این را داریم از جمله کتاب تَدریبُ الراوی سیوطی البته قبل از این هم مذی در تهذیب الکمال دارد و بعضی از منابع دیگر. آقای سیوطی در تدریب الراوی، جلد 2، صفحه 331 از ابو عبد الرحمان المطری نقل می کند می گوید:

«كانت بنو أمية إذا سمعوا بمولود اسمه علي قتلوه»

بنی امیه می شنیدند اسم یک فرزندی علی است سر این فرزند را می بریدند (می کشتند)

«فبلغ ذلك رباحا فقال هو علي»

تدريب الراوي في شرح تقريب النواوي؛ اسم المؤلف: عبد الرحمن بن أبي بكر السيوطي الوفاة: 911، دار النشر: مكتبة الرياض الحديثة - الرياض، تحقيق: عبد الوهاب عبد اللطيف، ج2، ص331

به رَباح خبر رسید ایشان پسری به نام علی ابن رباح داشت به او خبر رسید بنی امیه اسم کسی که علی باشد سرش را می برند گفت اسم فرزند من عُلَی است عَلی نیست نقلی که این جا وجود دارد.

 اما برخورد با نام حضرت فقط به این جا خلاصه نمی شود مواردی داریم که طرف پیش حجاج ابن یوسف ثقفی ملعون می آمد می گفت پدر و مادرم عاقم کرده است می گفت چرا؟ گفت اسم من را علی گذاشتند اسمم را عوض کنید حجاج هم خیلی ذوق می کرد اسمش را عوض می کرد یک حکومت به او واگذار می کرد. موارد متعدد این طوری داریم از نام حضرت این استفاده ها را کردند و با نام امیر المؤمنین علی (علیه الصلاة والسلام) خیلی بد برخورد می کردند.

 مقاله ای را در زمینه تقابل با امیر المؤمنین کار کردم در نشریه تاریخ اسلام دانشگاه باقر العلوم چاپ شده است اگر بینندگان عزیزمان مراجعه کنند کاملاً می توانند این مسئله را ملاحظه کنند برخوردهای که با نام حضرت (علیه الصلاة والسلام) صورت گرفت چه برخوردهایی است؟ مقاله ای نوشتیم با عنوان تحلیل تاریخی دشمنی با حضرت علی از سال 36 تا 132 هجری قمری در منابع اهل سنت آن جا بحث نام حضرت را کامل و بعضی از موارد دیگر را ذکر کردم ان شاء الله می توانند آن جا ملاحظه بفرمایند و این موارد را مطالعه بکنند که چندین مورد آوردم.

الان صفحه مقاله ام الان روبروی من است سال 23، شماره 90 تابستان 1401 این مقاله به چاپ رسیده است این مقاله را می توانند کامل آن جا ملاحظه کنند با آدرس های که دارد مسئله نام حضرت و تقابل های دیگری که با حضرت صورت گرفته است را در بخشی مطالعه کنند. البته این جا طبیعتاً مقاله بود همه موارد را نتوانستیم ذکر کنیم به خاطر کوتاهی و حجم مقاله که نمی شد همه موارد این جا بیان بشود.

 اما نکته دیگری که در تقابل های با حضرت داریم مسئله بعد از نام امام علی (علیه الصلاة والسلام) مسئله هجوم به خانه حضرت است. در تاریخ موارد متعددی داریم که به خانه حضرت هجوم شد نمی خواهم خیلی مستندات نشان بدهم چون در این موضوع زیاد از این مستندات نمایش داده شده اشت. یکی اصل هجوم به خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) است طبری در تاریخش نقل می کند در واپسین روزهای عمر ابابکر که عبد الرحمن ابن عوف به عیادتش می آید می گوید کاش سه تا کار را نمی کردم سندش هم معتبر است علمای اهل سنت مثل مَقدسی و سیوطی اعتبارش را تأیید کردند.

 یا روایتی آقای ابن ابی شیبه در کتاب المصنف خودش دارد آن جا می گوید عمر گفت یا فاطمه، علی ابن ابی طالب و زبیر می آیند با شما مشورت می کنند و اگر این ها دوباره بیایند سوگند به خدا این خانه را بر سرشان آتش می زنم. این روایت در کتاب المصنف ابی شیبه، جلد 20، صفحه 579، روایت 38200 چاپ دار القبلة است. قسم شرعی خورد و حضرت زهرا فرمودند به خدا قسم عمر این کار را خواهد کرد.

«وأيم الله ليمضين لما حلف عليه»

الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار؛ اسم المؤلف:  أبو بكر عبد الله بن محمد بن أبي شيبة الكوفي الوفاة: 235، دار النشر: مكتبة الرشد - الرياض - 1409، الطبعة: الأولى، تحقيق: كمال يوسف الحوت، ج7، ص432، ح37045 (آدرس دهی بر اساس نرم افزار الجامع الکبیر)

هیچ گزارشی هم نداریم که عمر حنث قسم کرده باشد و کفاره ای داده باشد که من این قسم را شکستم این هم کفاره اش هیچ گزارشی نداریم. به نظر می رسد که این کار را انجام داده است یا حتی گزارشی در تأیید انجامش داریم گزارش در کتاب انساب الأشراف، جلد 1 آمده است وقتی امیر المؤمنین بیعت نمی کند با آتش در خانه حضرت ظاهر می شود این هم جلوه دیگری از بحث مظلومیت حضرت.

اما جلوه دیگر مظلومیت حضرت، شهادت همسر حضرت و حکم به شهادت ایشان، دقت بکنید ما نسبت به حکم به شهادت حضرت از یکی از علمای وهابی تصریح داریم البته بنا بر پژوهش بنده طبیعتاً اگر کسی پژوهش بیشتری کند شاید بیشتر مطلب گیرش بیاید.

اما نسبت به اصل شهادت ایشان از بعضی از صحابه داریم. یک روایتی در کتاب مغازی موسی ابن عقبة داریم موسی ابن عقبة شاگرد آقای محمد ابن مسلم شهاب زُهری است. موسی ابن عقبه از نظر مکاتب تاریخی متعلق به مکتب مدینه است حرف مکتب مدینه خیلی پذیرفته شده است ارزش بیشتری از مکتب عراق، مکتبه آندلس یا مکتب شام دارد. این آقا متوفای 141 یعنی در قرن اول به دنیا آمد در قرن دوم از دنیا رفته است. استادش هم زُهری از تابعین است شخصیتی است که یک چهارم روایت بخاری به او بر می گردد.

در کتاب المغازی یک عبارتی را در صفحه 334 نقل می کند موسی ابن عقبه از استادش ابن شهاب نقل می کند روایت مرسل تابعی است مرسل تابعی «حجةٌ عند الجمهور» است. حتی یک مقاله ای در زمینه امامت الهی در یکی از نشریات چاپ کرده بودم آن جا نُه دلیل برای اثبات اعتبار روایت مرسل زُهری از منابع و مصادر اهل سنت آوردم که به نه دلیل مرسلات زُهری کاملاً پذیرفته شده است عمر می گوید:

«لا والله لا يخالفنا أحد الا قتلناه»

به خدا قسم احدی با ما مخالفت نمی کند مگر که او را می کشیم!

 نکره «أحد» در سیاق نفی «لا وَالله» آمده است إفاده عموم می کند یعنی هر کسی که می خواهد باشد او را می کشیم. در این که حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) با این ها مخالفت داشتند شکی نیست.

«فلم تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حتى تُوُفِّيَتْ»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج 3، ص 1126، ح 2926

عبارت بخاری است که حضرت زهرا تا زمان شهادت شان با این ها قهر بودند. این که:

«فإن العباس وأولاده وعلياً وزوجته وأولاده لم يحضروا حلقة البيعة»

سر العالمين وكشف ما في الدارين؛ اسم المؤلف: أبو حامد محمد بن محمد الغزالي الوفاة: 505هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - 1424هـ 2003م ، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد حسن محمد حسن إسماعيل وأحمد فريد المزيدي، ج 1، ص 18

این ها در حلقه بیعت نیامدند این را غزالی نقل می کند. آن طرف موسی ابن عقبه این جمله را می گوید بخاری می گوید حضرت زهرا تا لحظه شهادت با این ها مشکل داشت. و حتی وصیت به دفن شبانه می کند نماز بر ایشان امیر المؤمنین بخواند کسی دیگر را خبر نمی کنند.

 «وکانت بینَهَما شیئٌ» در روایت مصنف عبد الرزاق آمده است بین شان اختلاف بود. برای این شبانه دفن کردند که:

«حلفت لا تكلمه أبدا وأوصت أن تدفن ليلا لئلا يحضرها فدفنت ليلا»

تأويل مختلف الحديث؛ اسم المؤلف: عبدالله بن مسلم بن قتيبة أبو محمد الدينوري الوفاة: 276، دار النشر: دار الجيل - بيروت - 1393 - 1972، تحقيق: محمد زهري النجار، ج1، ص300

 ابن قطیبه در تأویل مختلف الحدیث می گوید برای این که ابوبکر بر این جنازه حاضر نشود. یعنی این مخالفت جدی است پس در این مخالفت شکی نیست. این جا هم قسم جلاله خورده است هر که باشد او را می کشیم هیچ دلیلی هم بر شکستن این قسم و کفاره ای نداریم با این که اگر این قسم را شکسته بود و کفاره ای پرداخت شده بود هیچ انگیزه ای برای کتمانش وجود نداشت.

این جا از این به دست می آید که همسر ایشان به شهادت رسیده اما بعضی از علمای وهابی گفتند اساساً حکمش قتل بوده است و اگر عمر تهدید کرد کار خوبی کرده است از عمر دفاع کردند. کتاب تحفه اثنی عشریة آقای شاه عبد العزیز دهلوی، صفحه 619 "خلافت منظمه را در اول جوش اسلام که هنگام نشو و نما نهال دین و ایمان بود بر هم زدن و اراده فاسد نمودن البته موجب قتل و تعزیر لااقل موجب تهدید و ترهیب است." می گوید آن جا قتل است حکم به شهادت حضرت زهرا می دهد این هم مظلومیت ها و جلوه های از غربت های امیر المؤمنین است که افراد این چنینی می آیند در مورد صدیقه طاهره همسر ایشان این طوری صحبت می کنند.

 یا ماجرای تصمیم به نبش قبر همسرشان، سقط جنین و موارد متعددی که نسبت به این ها انجام می شود.

حتی جالب این جا است شاید بگوییم ظلم به اهل بیت شده است عده ای با اهل بیت جنگیدند یا بگوییم فلان خارجی آمد با خنجر به ران امام حسن مجتبی (سلام الله علیه) زد. یا بگوییم جعده دختر أشعث ابن قیس کِندی حضرت را با دسیسه معاویه زهر داد این ها را اگر بگوییم شاید یک عده بگویند با هم یک اختلاف حکومتی داشتند. اشعث را امیر المؤمنین عزلش کرد عثمان به او حکومت داده بود برای خودش برو بیایی داشت پولی و خراجی یک دفعه امیر المؤمنین گفت تو شایستگی نداری عزلش کرد او کینه به دل گرفت. او نیروی نفوذی معاویه بود ملا صالح مازندرانی نقل می کند از آن طرف نیروی نفوذی جریان های دیگر بود چون ایشان وقتی مرتد شد باید او را می کشتند اما به ابوبکر گفت: «...» من را برای جنگ خودت نگه دار

 «وزوجني أختک»

خواهرت را هم به عقد من در بیاور. نه تنها او را نکشت بلکه خواهرش را هم به عقدش در آورد که محمد ابن اشعث حاصل این ازدواج است. این ها را اگر بگوییم می گویند یک نیروی نفوذی بود و اختلافاتی با هم داشتند.

 اما درد بالاتر از این ها است وقتی با این ها مقابله ای می کنند که با یک مسلمان نمی شود این مقابله را کرد. ما یک احکام محرم و نا محرم در اسلام داریم معلوم است که این محرم و دیگری نا محرم است. در مقابل مسلمان می دانیم این خانم در مقابل یک مسلمان چطوری باید ظاهر بشود، در مقابل آن یکی چطوری باید ظاهر بشود؟ بعضی ها جوری با این ها برخورد می کردند که این ها را نا محرم حساب می کردند. کتاب طبقات الکبریٰ ابن سعد، جلد 8، صفحه 178 ابن عباس می گوید:

«أن عائشة احتجبت من الحسن بن علي»

عایشه از امام حسن حجاب می گرفت. چرا؟

«فقال إن رؤيته لها حل»

الطبقات الكبرى؛ اسم المؤلف: محمد بن سعد بن منيع أبو عبدالله البصري الزهري الوفاة: 230، دار النشر: دار صادر – بيروت،  ج 8، ص 178

دیدن او برای امام حسن حلال است او همسر پدر بزرگش است، چرا از امام حسن رو می گیرد؟ چرا برخورد نا محرم با امام حسن می شود؟ این اوج مظلومیت است شما یک زمانی می گویید با این آقا از نظر سیاسی مشکل دارم با او می جنگم حرف و امامتش را نمی پذیرم اما احکام اسلامی را هم در مورد این پیاده نکنی. شما مسلمان او هم مسلمان است شما که همسر پدر بزرگ او هستی وقتی این نوع برخورد با فرزند امیر المؤمنین می شود این از مظلومیت های حضرت است.

وقتی رسول خدا از دنیا رفتند مگر امام حسن مجتبی (سلام الله علیه) چند سال شان بود؟ کودکی رو به نوجوانی بودند چه تصفیه حسابی با خانم عایشه داشت که این طوری با او برخورد می کند؟ این نوع برخوردها جز این است که به خاطر امیر المؤمنین است؟ یا آن برخوردهای که با حضرت صدیقه بعضاً در طول تاریخ گزارش شده است این هم نسبت به فرزندان ایشان.

نسبت به مدافعان حضرت، چه بلایی که سر مدافعان امیر المؤمنین نیاوردند بعضی از نمونه هایش را عرض می کنم این که به مالک اشتر زهر می دهند، یا عمار یاسر در میدان جنگ کشته می شود دردناک است اما دردناک تر از آن زنده به گور کردن یاران امیر المؤمنین و زنده زنده سوزاندن یاران امیر المؤمنین است. مثلا یک شخصیتی به نام عبد الرحمن ابن حیّان داریم آقای بلاذری در انساب الأشراف، جلد 5 نقل می کند ماجرایی را در مورد این آقا نقل می کند می گوید عبد الرحمن ابن حیّان را پیش معاویه آوردند گفت:

«ما تقول في علي»

 نظرت راجع به علی چه است؟

گفت:

«مثل مقالتك أنا أبرأ من دين علي الذي يدين به فحبسه شهراً ليستبرئ أمره»

افراد مختلفی را ذکر می کند این مکالمه مال عبد الرحمن ابن حیّان نیست این مال خثعمی است به خثعمی گفتند نظر تو نسبت به علی چه است این جمله را گفت او را یک ماه زندان کردند. بعد شمر ابن عبد الله خثعمی گفت او را رها کنید رها کردند

«وأما ابن حيان»

به آقای عبد الرحمن ابن حیان رسیدند گفتند:

«ما تقول في علي، قال: كان من الذاكرين كثيراً والآمرين بالحق سرا وجهرا»

علی ابن ابی طالب خیلی ذکر خدا می گفت کسی بود که امر به حق می کرد چه در پنهان و چه در آشکار

«فلا تسألني عن هذا فهو خير لك»

غیر از این از من نپرس علی از تو بهتر است حواست باشد.

«فبعث به إلى زياد»

او را پیش زیاد ابن ابیه فرستادند

 «وَکتب الیه»

معاویه ملعون به زیاد نوشت

«أن اقتله شر قتلةٍ»

او را به بدترین شکل ممکن بکش!

 می گوید:

«فبعث إلى قس الناطف فدفن حياً»

او را به منطقه قُس الناطف که منطقه ای نزدیک کوفه کنار فرات بود آن جا «فَدُفِنَ حَیاً» زنده به گورش کردند!

أنساب الأشراف؛ اسم المؤلف:  أحمد بن يحيى بن جابر البلاذري (المتوفى : 279هـ) الوفاة: 279، دار النشر:، ج2، ص168

 این یک نمونه است.

یا نمونه دیگر محمد ابن ابی بکر این طوری که خاطرم می آید مسعودی نقل می کند می گوید این آقا وقتی با این ها مخالفت کرد و جنگید زنده زنده او را در شکم یک الاغ گذاشتند و آتش زدند (زنده زنده سوزاندن)

یا نمونه آن همسر عمرو ابن حمق خزاعی، آمنه بنت شُریط که یک پیر زن است دنبال همسرش بودند عمرو ابن حمق مدام مهاجرت می کرد که پیدایش نکنند

مجری:

با این که امان نامه داشت

استاد روستایی:

امان نامه این ها امان نامه نیست معاویه ای که به دنبال این بود که نام پیامبر را دفن کند به امان نامه پایبند است؟ معاویه ای که با امام حسن (علیه الصلاة والسلام) صلحنامه می نویسد می گوید:

 «تحت قدمي»

 زیر پایش می گذارد. معاویه ای که می گوید من خلافت شما را به عهده نگرفتم که حج به جا بیاورید زکات بدهید، نماز به جا بیاورید این ها را خودتان انجام بدهید

«أتأمر عليكم والي رقابكم»

هدف من این است که امیر بر شما باشم

«وقد أتاني الله ذلك وأنتم كارهون»

معاویه ای که این طوری حرف می زند او پسر هنده و ابو سفیان است کجا به این چیزها پایبند است؟ آقای عمرو ابن حمق خزاعی آخرش خواهر زاده معاویه در یک غاری در موصل پیدا کرد سرش را برید و سرش را به زندانبان داد معاویه گفت این سر را در دامن همسرش بیانداز ببین چه می گوید و حرفش را بشنو. شما حساب کنید یک خانمی مدت ها از همسرش دور است سنش هم بالا است یک دفعه سر بریده در دامنش بیاندازی این نوع برخورد را چه کسی می کند؟ این داعش و این ها که الان این کارها را می کنند از این ها یاد گرفتند. سر همسرش در دامنش انداختند اول ترسید بعد چقدر زیبا این سر را دست می کشید گفت:

 «أهلاً وسهلاً بک»

 خوش آمدی به کسی مراجعه کردی که دل تنگ تو است از تو خسته نشده دنبال تو است. بعد گفت:

«نفیتموه عني طویلا وأهدیتموه قتیلا»

شما ایشان را مدت های طولانی از من دور کردید و حالا برای من آوردید در حالی که او به شهادت رسیده است. گفت آقای زندانبان به معاویه بگو خدا فرزندانت را یتیم کند تو ظالم هستی چه بلایی سرت می آید شروع کرد علیه معاویه حرف زدن. زندانبان به معاویه گفت، معاویه گفت به او بگویید بیایید وقتی آمد از او پرسید تو این حرف را گفتی؟ گفت بله شک نکن که روی حرفم هستم سفت مقابل معاویه ایستاد.

این ها برخی از یاران امیر المؤمنین هستند که این طوری با این ها برخورد کردند یا عبد الله ابن خباب سرش را بریدند و جنازه اش را روی خوک انداختند شکم همسرش را پاره کردند و امثال این ها که فراوان علیه شان توطئه کردند. یا ماجرایی را که بعضاً در برنامه نقل کردم معاویه بخشنامه کرد که علی امیر المؤمنین و اصحابش در جامعه باید عیب تراشی بکنید. آقای ابن ابی الحدید می گوید:

«و كتب بذلك إلى الآفاق‏»

شرح نهج البلاغة، اسم المؤلف:  أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبي الحديد المدائني، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - 1418هـ - 1998م، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد عبد الكريم النمري؛ ج4، ص 57

و منابع تاریخی مثل طبری می گویند این را به مغیرة ابن شعبه گفت فقط مغیره اش را نقل می کند. بعد هم مغیره می گوید من این ها را برای قبلی های تو هم انجام دادم فقط تو به من دستور ندادی. قبلی های تو هم به من دستور داده بودند و من این کار را کردم. برویم سابقه مغیره را در بیاوریم آقای مغیره در دوره چه کسانی حاکم بوده است؟ ببینیم قبلی ها چه کسانی هستند که به مغیره همچنین دستوری دادند برای امیر المؤمنین و شیعیانش عیب تراشی کند.

این ها بخشی از مواردی است خدمت شما عرض کردم البته مواردی دیگری است ان شاء الله در خدمت تان هستم.

مجری:

بسیار استفاده کردیم واقعاً هر چیزی که به عنوانی متصل و منتسب به آقا امیر المؤمنین علی ابن ابی طالب می شود این ها تلاش داشتند تا آن را خاموش کنند ندانستند که: (وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ)

(يرِيدُونَ لِيطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ)

آنان می ‌خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند؛ ولی خدا نور خود را کامل می ‌کند هر چند کافران خوش نداشته باشند!

سوره صف (61): آیه 8

قطعاً آن چیزی که به دست ما رسیده است نور سراسر پر تلألویی که الحمد لله به دل های مؤمنان تابیده شده است چیزی است که به وسیله این گونه کارها قابل خاموش شدن نیست. ان شاء الله که بتوانیم این نور را در دل های خودمان حفظ کنیم و برای گسترش نور اهل بیت (علیهم السلام) تلاش کنیم و در این راه همانند آن مظلومیت های بزرگانی که اصحاب امیر المؤمنین بودند تلاش کردند تا در این راه به شهادت رسیدند ان شاء الله ما هم بتوانیم قدمی بر داریم.

(میان برنامه)

مجری:

اعظم الله اجورنا واجورکم، عرض سلام مجدد خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) الحمد لله این توفیق را داریم در این ایام و لیالی شب های قدر و شب های جانسوز شهادت حضرت آقا امیر المؤمنین علی ابن ابی طالب (علیه السلام) در خدمت تان هستیم و سخنانی را هر چند مختصر نسبت به مظلومیت آن حضرت ان شاء الله محضر شما عزیزان ارائه می دهیم و در محضر استاد گرانقدر حجت الاسلام والمسلمین دکتر روستایی هستیم تا این جای برنامه الحمد لله از محضر استاد روستایی استفاده کردیم. مظلومیت های بی شماری که به حضرت آقا امیر المؤمنین وارد شد و از اصحاب آن حضرت گرفته تا نسب آن حضرت تا تک تک چیزهایی که مرتبط با حضرت بود همسر ایشان، دین ایشان و آن چیزی که دشمن احساس می کرد اگر بخواهد امیر المؤمنین را از دایره و محور اصلی حق بودن خارج کند باید به این ها لطمه وارد کند.

همان طور که تلاش کردند تا به آقا رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) در زمان حیات ایشان انواع و اقسام تهمت ها را زدند، آن وقت کارشان به جایی نرسید در قالب نفاق توانستند مسیر خودشان را پیش بگیرند. اما بعد از آن در زمان آقا امیر المؤمنین شمشیر را از رو کشیدند و همان کارهای که شاید نمی توانستند به صورت مستقیم نسبت به آقا رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) انجام بدهند رو در رو و مستقیماً نسبت به امیر المؤمنین انجام دادند.

چه بسیار بود آن تهمت های مفصلی که به آقا رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) زدند اما آقا رسول الله به آن ها نهیب زد و به آن ها گفت شما مثل این که من را نشناختید و ندانستید که با بالاترین شخصی که در عالم مواجه شدید بنده هستم اما نسبت به امیر المؤمنین توانستند از این تهمت ها صحبت کنند و از آن دم بزنند. ان شاء الله مفصل ترش را در خدمت حجة الاسلام والمسلمین دکتر روستایی هستیم.

استاد روستایی:

همان طوری که فرمودید موارد فراوان است بعضی از این ها را خدمت بینندگان عزیز و ارجمندمان ذکر کردیم اما بعضی از موارد دیگر باقی ماند تلاش می کنم تا پایان برنامه بعضی از این موارد را خدمت بینندگان عزیز و ارجمندمان ذکر کنم. یک مسئله دیگری که می توانیم به آن بپردازیم تهمت های مالی است که به امیر المؤمنین زدند. در منابع اهل سنت این موارد را هم از خلفا دیدیم یعنی بعضی از خلفای اموی که این طوری نسبت می دادند و هم از بعضی از علما این ها را شنیدیم. در کتاب انساب الأشراف بلاذری، جلد 8، صفحه 82 عبارتی را به نقل از مدائنی و غیر مدائنی نقل می کند می گوید:

«إنَّ الولید»

 ولید اموی را می گوید

«إن الوليد خطب يوماً وتحت سريره أعرابي»

ولید عبد الملک یک جای نشسته بود و داشت خطبه می خواند پای منبرش یک اعرابی هم بود.

«فسمعه يقول»

این اعرابی شنید ولید می گوید:

«إن علي بن أبو طالب كان لصاً من لصوص صب عليه شؤبوب»

(نعوذ بالله) امیر المؤمنین دزدی از دزدان است. اعرابی در ادامه می گوید:

«فقال الأعرابي: يا يقول صاحبكم هذا؟»

چه می گویی؟ می گوید دوباره آقای ولید گفت:

«وقال الحرمازي: قال الوليد: " إن الزبير كان لص من لصوص، وكان علي بن أبو طالب من حمر " فقال أعرابي: ما يقول؟ فقال له صاحبه: يذكر أضغاناً كانت بينه وبينهم.»

أنساب الأشراف؛ اسم المؤلف:  أحمد بن يحيى بن جابر البلاذري (المتوفى : 279هـ) الوفاة: 279، دار النشر:، ج3، ص45 (آدرس دهی بر اساس نرم افزار الجامع الکبیر)

نسبت به امیر المؤمنین عبارتی را به کار می برد نمی خوانم. این چیزی است که یک خلیفه اموی برای امیر المؤمنین به کار می برد. مسعودی در مروج الذهب، جلد 3، صفحه 33 نقل می کند:

«قال المسعودي: وذكر بعض الأخباريين»

می گوید بعضی از اخباری ها، اخباری ها در سده اول و دوم به تاریخ اخبار می گفتند. می گوید بعضی از مورخین

«أنه قال لرجل من أهل الشام من زعمائهم وأهل الرأي والعقل منهم»

بعضی از تاریخ نگارها به مرد شامی که از بزرگان شام بود و اهل عقل، رأی، نظر و اندیشه بود به او گفتند:

«مَنْ أبو تراب هذا الذي يلعنه الإمام على المنبر؟»

این ابو ترابی که حاکم دارد روی منبر لعنش می کند چه کسی است؟

«قال: أراه لصاً من لصوص الفتن.»

فکر می کنم دزدی از دزدهای فتنه گر است.

مروج الذهب؛ اسم المؤلف: أبو الحسن على بن الحسين بن على المسعودي (المتوفى: 346هـ) الوفاة: 346، دار النشر:، ج 1، ص 362

مجری:

تراب هم به عنوان یک طعنه بعضاً مطرح می کنند.

استاد روستایی:

بله، یا در کتاب البیان و التبیین جاحظ، صفحه 204 می گوید ولید یا یزید (یکی از این دو نفر) بالای منبر رفتند گفتند:

«علي بن أبي طالب لص بن لص»

علی ابن ابی طالب دزد پسر دزد (نعوذ بالله)

البيان والتبيين؛ اسم المؤلف: الجاحظ الوفاة: 255، دار النشر: دار صعب - بيروت، تحقيق: فوزي عطوي، ج1، ص317

یا در کتاب نصر الدرر می گوید حجاج ابن یوسف ثقفی روی منبر جمله:

«وذكر يوماً علياً - رضي الله عنه - على المنبر ، فقال: لص بن لص»

نثر الدر في المحاضرات؛ اسم المؤلف: أبو سعد منصور بن الحسين الآبي الوفاة: 421هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت /لبنان - 1424هـ - 2004م، الطبعة: الأولى، تحقيق: خالد عبد الغني محفوط، ج 3، ص 39

 یزید، حجاج و ولید این جملات را نسبت به امیر المؤمنین (سلام الله علیه) می گفتند یعنی تهمت های مالی به این صورت به حضرت می زدند.

مجری:

چقدر زبان تند و خشنی داشتند، زمان حضرت آقا رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) نسبت به تقسیم غنایم چنین صحبت های را داشتیم اما چنین جسارت های را با چنین الفاظی به کار نمی بردند.

استاد روستایی:

دلیل دارد عرض می کنم. اجازه بدهید عبارت آن عالم نما را هم خدمت تان بگویم بعد نکته ای را در این زمینه عرض خواهم کرد. در کتاب منهاج السنة آقای ابن تیمیه،‌ جلد 8 عبارتی را در باب هجوم می آورد. هجوم را ابن تیمیه قبول ندارد که صورت گرفت می گوید:

«وغاية ما يقال»

نهایتش این را می توانیم بگوییم که:

«إنه كبس البيت لينظر هل فيه شيء من مال الله الذي يقسمه وأن يعطيه لمستحقه»

می گوید دومی به خانه امیر المؤمنین هجوم آورد که ببیند آیا چیزی از بیت المالی که تقسیم کرده این جا است بگیرد و به مستحقش بدهد!

منهاج السنة النبوية؛ اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ج 8، ص 291

یعنی چه؟ یعنی امیر المؤمنین به نا حق برداشته است و به مستحقش بدهد. تهمت های دزدی به امیر المؤمنین است این ها مظلومیت امیر المؤمنین است امیر المؤمنینی که وقتی وارد اتاق بیت المال می شد جارو می زد می گفت:

« وصلى فيه ركعتين وقال يا دنيا غري غيري»

غیر علی را گول بزن آن جا نماز می خواندند.

فضائل الصحابة؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1403 - 1983، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. وصي الله محمد عباس، ج1، ص531،

امیر المؤمنینی که این قدر مقید به بیت المال بود اگر چند بار خراج می رسید هر چند بارش را تقسیم می کرد که نمونه اش خراج اصفهان است. این آقایان نمی آیند از سارق کلید بیت المال صحبت کنند یعنی از آقای طلحة ابن عبید الله که کلید بیت المال را دزدید و برای خودش در خانه بیعت می گرفت که مَقدسی در البدءُ والتاریخ نقل می کند.

این ها نمی آیند از کسانی صحبت کنند که خلافت امیر المؤمنین را غصب کردند تهمت مالی به امیر المؤمنین می زنند.

 اما چرا این کار صورت می گیرد؟ دو مورد در تاریخ داریم لازم است خدمت شما عرض کنم معلوم بشود که چرا امویان این قدر تند و زشت حرف می زدند؟ کتابی به نام الدلائل فی غریب الحدیث متعلق به یکی از علمای اهل سنت است که عالم متقدم یعنی در قرن دوم و سوم ایشان زندگی می کرده است.

آقای ابی محمد قاسم ابن ثابت سرقسطی ایشان 255 متولد شد و 302 از دنیا رفته یعنی قرن سه متولد شده و دو سال اول قرن چهار از دنیا رفته است. ایشان در کتاب دلائل در صفحه 151 عبارتی را ذکر کرده است که این عبارت را بعدها در قرون بعدی ابن اثیر، ابن ابی الحدید و بعضی دیگر هم به گونه های مختلفی ذکر کردند. عبارت بر می گردد به گفتگویی که بین آقای عمر ابن عبد العزیز و پدرش است این در صفحه 151 است می گوید:

«عمر بن عبدالعزیز عن أبیه کنت أسمع إذا ذکر علیا علی المنبر تعتریه شرقة»

دیدم وقتی پدرم اسم علی ابن ابی طالب را روی منبر می برد به لکنت می افتد در نقل ابن اثیر داریم که رنگش دگرگون می شود و تغییر می کرد به او گفتم یعنی چه؟

«فقلت له في ذلک»

این چه مدل حرف زدن است؟ در حالت عادی خیلی خوب حرف می زنی چرا موقعی که از علی ابن ابی طالب صحبت می کنی این طوری حرف می زنی؟ گفت:

«یا بني إنا لنعرف لعلي (رحمه الله) من الفضائل ما لو عرفه الناس ما تبعنا منهم اثنان»

یک فضایلی از علی می دانیم که اگر مردم بدانند دو نفرشان از ما تبعیت نمی کنند این یک موضع گیری است.

 یک موضع گیری دیگر از مروان حکم داریم که مروان حکم وقتی به امام علی (علیه الصلاة والسلام) دشنام می دهد عبارتی را دارد که امام سجاد به او می گوید تو که این حرف را داری می زنی چرا این طوری می گویی، شما علی ابن ابی طالب (علیه الصلاة والسلام) را می شناسی چرا این طوری حرف می زنی؟ مروان می گوید:

 «لا یستقیم الأمر»

اگر این حرف را نزنیم اصلاً خلافت ما پا برجا نخواهد شد، اصلا جز با دشنام علی کار ما نمی گیرد. کتاب سیر اعلام النبلاء شمس الدین ذهبی، جلد سیرة خلفاء راشدین، صفحه 210 عمر ابن علی ابن الحسین به مروان می گوید:

«ما بالكم تسبونه على المنابر قال: لا يستقيم الأمر إلا بذلك»

چرا به علی دشنام می دهید؟ آخر قبلش مروان یک موضعی دارد می گوید هیچ کسی در بین مردم از عثمان به اندازه علی دفاع نکرد خیلی مواظب بود که عثمان کشته نشود. بعد حضرت می گوید:

«ما بالكم تسبونه على المنابر»

چرا به او دشنام می دهید؟

«لا يستقيم الأمر إلا بذلك»

اصلا خلافت ما جز با این سر و سامان نمی گیرد.

 تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام؛ اسم المؤلف: شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان الذهبي الوفاة: 748هـ، دار النشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت - 1407هـ - 1987م، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. عمر عبد السلام تدمرى، ج3، ص416

این حرف مروان است که بعد هم می گویند سندش قوی است. علت این که آن قدر زشت از حضرت یاد می کند این است یا این که ابن تیمیه این طوری حضرت را تخریب می کند به خاطر این است که نمی خواهد دست از آن عقیده باطل خودش بر دارد. نکته اش این است اگر بخواهیم واقعیش را حساب کنیم یک عبارتی آقای تفتازانی دارد این عبارت را بعضی از تفتازانی نقل کردند، اتفاقاً در کتاب های خود تفتازانی این عبارت را دیدم الان خاطرم نیست در کتاب تفتازانی با چه عبارتی این ذخیره کردم در کتاب بريقة محمودية از تفتازانی نقل می کند. این جا می گوید انصاف این است مراد از فضیلت کثرت آن چیزی باشد که صاحبان عقل، فضیلت می دانند

«فَلَا يَتَوَقَّفُ فِي أَفْضَلِيَّةِ عَلِيٍّ»

در افضلیت علی شک و توقفی باقی نمی ماند!

 بنابراین این قدر مناقب امیر المؤمنین زیاد است که به قول این آقا می گوید:

«إنَّ مَنَاقِبَ عَلِيٍّ رَضِيَ اللَّهُ تَعَالَى عَنْهُ خَارِجَةٌ عَنْ طَوْقِ الْقَلَمِ وَإِحَاطَةِ الْبَيَانِ»

می گوید خارج از این است که قلمی بخواهد بنویسد و بیانی بخواهد بیانش کند فضایل خیلی زیاد است.

بريقة محمودية؛ اسم المؤلف: أبو سعيد محمد بن محمد الخادمي (المتوفى: 1156هـ) الوفاة: 1156، دار النشر:، ج2، ص10

اما این گونه به حضرت حمله می کنند برای چه؟ برای این که راه باطل خودشان را محکم کرده باشند این همه یک مسئله که به عنوان تهمت های مالی حضرت خدمت بینندگان عزیزمان عرض شد.

مجری:

استاد عذر خواهی می کنم، این تهمت های مالی این صحبت های که می شد لزوماً در دوران خلافت خود حضرت است؟

استاد روستایی:

بحث یزید و ولید در دوران خلافت حضرت نبود ولی یزید مال دوره های بعد است این ها فرزندان عبد الملک ابن مروان هستند دوره های بعد از آن است. دوره خلافت خود حضرت مسئله خلافت حضرت را خیلی مطرح می کردند که:

«لا نراك أهلا لهذا الأمر»

البدء والتاريخ؛ اسم المؤلف: وهو المطهر بن طاهر المقدسي الوفاة: 507هـ، دار النشر: مكتبة الثقافة الدينية – بورسعيد، ج5، ص123

مَقدسی در البداء والتاریخ، جلد پنجم نقل می کند می گوید عایشه، طلحه، زبیر، معاویه، عمرو عاص افرادی را نام می برد می گفتند علی ما تو را اهل این امر نمی دانیم. تهمت مالی در دوره خود حضرت بنده خاطرم نیست شاید یک موردی بوده باشد باید پژوهش بیشتری کرد من خاطرم نیست.

مجری:

شبیه به آن چیزی که نسبت به بیت المال اشاره کردند.

استاد روستایی:

ابن تیمیه دارد این جا ذکر می کند.

مجری:

نسبت به زمان خلافت، برخورد با خلافت حضرت به چه شکلی بوده است؟

استاد روستایی:

برخورد با خلافت حضرت متعدد است در مورد برخورد با خلافت آن حضرت یک حرفی ابن تیمیه دارد جمله ای را می گوید در منهاج السنة، جلد 1، صفحه 557 و 558 به بعد روایتی را در صحیح مسلمان از حذیفة ابن یمان داریم حذیفه می گوید به رسول خدا گفتم

«يا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّا كنا في جَاهِلِيَّةٍ وَشَرٍّ»

در دوره جاهلیت و در شر بودیم

«فَجَاءَنَا الله بهذا الْخَيْرِ»

خداوند این خیر را برای آورد یعنی شما

«فَهَلْ بَعْدَ هذا الْخَيْرِ من شَرٍّ قال نعم»

آیا بعد از این خیر، شری است؟ می گوید بله.

«قلت وَهَلْ بَعْدَ ذلك الشَّرِّ من خَيْرٍ قال نعم وَفِيهِ دَخَنٌ قلت وما دَخَنُهُ قال قَوْمٌ يَهْدُونَ بِغَيْرِ هَدْيِي تَعْرِفُ منهم وَتُنْكِرُ قلت فَهَلْ بَعْدَ ذلك الْخَيْرِ من شَرٍّ قال نعم...»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج3، ص1319، ح3411

می گوید بعد از این شر خیری است می گوید بله بعد ادامه می دهد تا ابن تیمیه الفاظ دیگر این روایت را می گوید ببینید چطور صحبت می کند؟ خیر و شر چه است؟ می گوید پیامبر فرمود بعد از من ائمه ای می آیند که:

«لا يهتدون بهديه ولا يستنون بسنته وبقيام رجال قلوبهم قلوب الشياطين في جثمان الإنس»

می گوید افرادی می آيند که طبق هدایت و سنت من عمل نمی کنند مردانی در بین این ها می آیند که قلب شان، قلب شیاطن است و جسم شان، جسم انسان است. آقای ابن تیمیه چطور تفسیر می کند؟

« منهاج السنة النبوية ، اسم المؤلف:  أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - 1406 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. محمد رشاد سالم

«فكان الخير الأول النبوة وخلافة النبوة التي لاقته فيها»

خیر اول چه است؟ نبوت و خلافت نبوت یعنی ابابکر، عمر و عثمان

«وكان الشر ما حصل من الفتنة بقتل عثمان»

شر آن فتنه ای است که با قتل عثمان آغاز شد بعد ادامه می دهد

«‌والخير الثاني اجتماع الناس لما اصطلح الحسن ومعاوية»

منهاج السنة النبوية؛ اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ج1، ص 558 - 559

خیر دوم چه است؟ صلح امام حسن و معاویه، خلافت امیر المؤمنین چه شد؟ در محدوده چه قرار گرفته است؟ در محدوده شر، خلافت امیر المؤمنین را این نا نجیب شر می داند. یا عرض کردم نسبت به خلافت خود آن حضرت با این که اگر در تاریخ دقیق بررسی کنیم در دوره ابابکر آیا واقعاً اجماعی صورت گرفت؟ قبیله اسلم و زور بود افراد زیادی که مخالف بودند از جمله بنی هاشم مخالف بودند، سلمان، ابی ذر، مقداد و زبیر مخالف بودند. ابو سفیان اسمش در مخالفین آمده است اجماعی در کار نبوده

 دوره عمر هم فقط ابابکر گفت عمر خلیفه است. دوره عثمان یک شورای فرمایشی بود تنها دوره ای که اگر بخواهیم بگوییم با رأی مردمی بالا آمد خلافت امیر المؤمنین می شود. اما چه برخوردهای می شود؟ عایشه، طلحه و زبیر چه می گویند؟ می گویند ما تو را اهل خلافت نمی دانیم. من عبارت را از کتاب البدء والتاریخ مقدسی، جلد 5، از آخر صفحه 123و 124 شروع می شود

«الرابع وقع في خروج طلحة والزبير وعائشة وأم حبيبة وزيد بن ثابت والنعمان بن بشير وكعب بن عجرة وأبو سعيد الخدري ومحمد بن مسلمة والوليد بن عقبة وعمرو بن العاص في بيعة علي عليه السلام وقولهم»

این ها چه گفتند؟

«لا نراك أهلا لهذا الأمر»

می گوید این ها یعنی طلحه، زبیر، عایشه، ام حبیبه، زید ابن ثابت و بقیه افراد گفتند «لا نراك أهلا لهذا الأمر»

«فلما انقضى أمر الجمل وقتل طلحة والزبير بن العوام بايعوه كلهم إلا معاوية وعمرو كان من أمرهم ما كان»

البدء والتاريخ؛ اسم المؤلف: وهو المطهر بن طاهر المقدسي الوفاة: 507هـ، دار النشر: مكتبة الثقافة الدينية – بورسعيد، ج5، ص123 و 124

بعد از این که طلحه و زبیر در جنگ جمل کشته شدند همه این ها آمدند بیعت کردند الا آقای معاویه و عمرو عاص می گوید امرشان آن بود که در تاریخ اتفاق افتاد. این هم یک نوع برخورد نسبت به خلافت امیر المؤمنین است. اما یک برخورد دیگر نسبت به خلافت امیر المؤمنین داریم علاوه بر این افرادی که این جا نام برده است افراد دیگری را هم نام می برد که آن را آقای مسعودی در مروج الذهب، جلد 2، صفحه 276 می گوید:

«وقعد عن بيعته جماعة عثمانية»

جماعت عثمانی مذهبی با امیر المؤمنین بیعت نکردند.

«لم يروا إلا الخروج عن الأمر»

این ها گفتند ما باید از این امر خروج کنیم یعنی نه به نفع علی و نه به نفع معاویه وارد نمی شویم این ها چه کسانی هستند؟

«منهم سعد بن أبي وقاص، وعبد اللّه بن عمر، وبايع يزيد بعد ذلك والحجاج لعبد الملك بن مروان، ومنهم قُدَامَةُ بن مظعون، وأهبان بن صيفي، وعبد الله بن سلام، والمغيرة بن شعبة الثقفي، وممن اعتزل من الأنصار كعب بن مالك، وحسان بن ثابت، وكانا شاعرين، وأبو سعيد الخُدْرِي، ومحمد بن مسلمة حليف بني عبد الأشْهَل، ويزيد بن ثابت، ورافع بن خديج، ونعمإن بن بشير و فصالة بن عبيد، وكعب بن عجرة ومَسْلَمة " بن خالد، في آخرين ممن لم نذكرهم من العثمانية من الأنصار وغيرهم من بني أمية وسواهم...»

مروج الذهب؛ اسم المؤلف: أبو الحسن على بن الحسين بن على المسعودي (المتوفى: 346هـ) الوفاة: 346، دار النشر: ، ج1، ص314 (آدرس دهی بر اساس نرم افزار الجامع الکبیر)

سعد ابن ابی وقاص و عبد الله ابن عمر، عبد الله بعدش با یزید و حجاج بیعت کرد قدامة ابن مضعون و افراد دیگری را نام می برد. نسبت به خلافت حضرت اگر بخواهیم در نظر بگیریم اولاً توطئه علیه حضرت کردند گفتند: «لا نراك أهلا لهذا الأمر» ما تو را اهل خلافت نمی دانیم.

 البته این که گفتند اهل خلافت نمی دانیم به جهت این نبود که بگویند علی خلافت و سیاست بلد نیست. در روایات اهل سنت آمده است هم اهل جمل هم اهل صفین و اهل نهروان گفتند تو سنت ابوبکر و عمر (سنت عمرین) را اجرا کن ما قبول می کنیم. حضرت این سنت را قبول نداشتند. لذا این ها وقتی خبری از ویژه خواری ها نیست دیگر کسی تحویل شان نمی گیرد.

شما اگر آن دوران رصد کنید یک بحث ویژه خواری های بعضی از افراد است یک بحث دیگر که وجود دارد انتصاب های ویژه است، مغیرة ابن شعبه را وقتی خلیفه دوم منصوب می کند عده ای اعتراض می کنند عمر به مغیره می گوید چرا یک آدم گناهکار، فاسق و فاجر را نصب می کنی؟ می گوید به خاطر این که به خاطر فسق و فجور تو به من گیر می دهند. می گوید وِلش کن فسق و فجور من باشد بین من و خدا تو کاردانی من را بچسب انتصابات ویژه معلوم است افرادی با انتصابات ویژه جاهایی به نفع شان بود افرادی که ویژه خواری های مالی یک جاهایی به نفع شان باشد امیر المؤمنین را می گویند «لا نراك أهلا لهذا الأمر» ما تو را اهل این امر نمی دانیم. این خیلی واضح و روشن است بنابراین اگر این نبود نمی گفتند «لا نراك أهلا لهذا الأمر»ما تو را اهل این امر نمی دانیم.

پس یک: آن توطئه ای که صورت گرفت و سه تا جنگ خانمان سوز. دو: این که با حضرت بیعت نکردند این هم یکی از آن موارد بود که صورت گرفت. سه: این که در دوره های بعدی امثال ابن تیمیه می گویند ما خلافت شما را بر حق نمی دانیم حتی نسبت به خلافت ایشان بررسی کنیم خریدن یاران حضرت این هم در دوره خلافت حضرت است.

مجری:

زیاد فرصت نداریم اگر به مناسبت این ایام نسبت به قاتل آن حضرت بفرمایید

استاد روستایی:

اگر فرصت نداریم از آن صرف نظر می کنم اتفاقاً متنش جلویم بود معاویه می گفت من دین این ها را می خواهم بخرم. البته موارد زیادی ماند برخورد با فضایل ایشان، جعل فضایل برای دشمنان شان، لعن حضرت و خیلی چیزهای دیگر.

 اما نسبت به قاتل آن حضرت وقتی قاتل حضرت را با قاتل عمر و قاتلان عثمان مقایسه کنیم در مورد آن ها چه می گویند؟ با این که ابو لؤلؤ مثلاً در صف اول نماز جماعت هم رفته است می گویند این مجوسی و کافر است یکی نیست بگوید اگر این مجوسی و کافر است چرا صحابه او را در مسجد راه دادند؟ اگر کافر بود راهش نمی دادند. به قاتلان عثمان می رسیم می گویند قاتلین عثمان این ها نه اهل اجتهاد بودند ملعون و ... بودند دَری وَری شدید به این ها می گویند که ابن حزم آندلسی نمونه اش است.

اما نسبت به قاتل امیر المؤمنین می گویند قاتل امیر المؤمنین مجتهد بود ثواب می برد کتاب الأم آقای شافعی، جلد 5، صفحه 520 می گوید:

«وَقَتَلَهُ بن مُلْجِمٍ مُتَأَوِّلًا»

ابن ملجم از روی اجتهاد علی را کشت!

الأم؛ اسم المؤلف: محمد بن إدريس الشافعي أبو عبد الله الوفاة: 204، دار النشر: دار المعرفة - بيروت - 1393، الطبعة: الثانية، ج4، ص216

اجتهاد کرد یعنی چه؟ یعنی ثواب هم می برد اگر اجتهادش خطا باشد اگر درست باشد که دو تا؛ این ها اجتهاد ابن ملجم را خطا می دانند لااقل یک ثواب هم نصیبش می شود. آقای ابن ملقن شافعی در جلد 8 از شافعی این جمله را نقل می کند که شافعی این را گفته است ما از کتاب خود شافعی نشان دادیم. بعد از استیعاب ابن عبد البر آندلسی در صفحه 555 یک عباراتی را نقل می کند می گوید ابن ملجم شبیب أشجعی گفت می توانی در قتل علی به من کمک کنی؟ گفت وای بر تو علی در اسلام سابقه دارد ابن ملجم می گوید او برادران سالم ما را کشته است ابن ملقن در ادامه چه می گوید؟ می گوید:

«وظاهر هذا أنه كان مسلمًا (متأولاً)»

البدر المنير في تخريج الأحاديث والأثار الواقعة في الشرح الكبير؛ اسم المؤلف: سراج الدين أبي حفص عمر بن علي بن أحمد الأنصاري الشافعي المعروف بابن الملقن الوفاة: 804، دار النشر: دار الهجرة للنشر والتوزيع - الرياض-السعودية - 1425هـ-2004م، الطبعة: الاولى، تحقيق: مصطفى أبو الغيط و عبدالله بن سليمان وياسر بن كمال، ج8، ص556

مسلمان متأول بوده غیر از این ها آقای ابن حجر عسقلانی در تلخیص الحبیر جلد 4، صفحه 86 از شافعی نقل می کند که شافعی گفت او متأول بود خودش ادامه می دهد می گوید:

«وَأَمَّا ما ذَكَرَهُ من أَمْرِ بن مُلْجَمٍ في تَأْوِيلِهِ فَهُوَ كما قَال»

تلخيص الحبير في أحاديث الرافعي الكبير؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الوفاة: 852، دار النشر:  - المدينة المنورة - 1384 - 1964، تحقيق: السيد عبدالله هاشم اليماني المدني، ج4، ص46

این که گفتند ابن ملجم مجتهد بود «فهو کما قال» همین طور است. آقای ابن حزم آندلسی در المحلیٰ، جلد 10، صفحه 484 می گوید:

«وَلاَ خِلاَفَ بين أَحَدٍ من الْأُمَّةِ في أَنَّ عَبْدَ الرحمن بن مُلْجَمٍ لم يَقْتُلْ عَلِيًّا رضي الله عنه إِلاَّ مُتَأَوِّلاً مُجْتَهِدًا مُقَدِّرًا أَنَّهُ على صَوَابٍ»

خلافی بین احدی از امت نیست که علی را در حال اجتهاد و به نیت ثواب کشته است.

المحلى؛ اسم المؤلف: علي بن أحمد بن سعيد بن حزم الظاهري أبو محمد الوفاة: 456، دار النشر: دار الآفاق الجديدة - بيروت، تحقيق: لجنة إحياء التراث العربي، ج10، ص484

 کتاب دیگر، کتاب الجوهر النقی، جلد 2، صفحه 153

«ولا خلاف بين احد من الامة ان ابن ملجم قتل عليا متأولا مجتهدا مقدرا على انه على صواب»

الجوهر النقي؛ اسم المؤلف: علاء الدين علي بن عثمان، الشهير بابن التركماني (المتوفى: 750هـ) الوفاة:750، دار النشر:، ج8، ص58

همان عبارتی که ابن حزم دارد این جا هم آمده است. این چیزی است که این آقایان درباره قاتل ایشان ذکر کردند این برخورد با قاتل ایشان است. اما برخورد با قاتل عمر و عثمان این نیست و این نیست چیزی جز غربت و مظلومیت امیر المؤمنین (سلام الله علیه)

مجری:

احسنتم طیب الله اقتداری که ما از حضرت دیدیم و هم چنان آن چیزی که باقی است قطعاً بسیار بالاتر از مظلومیت ها و هجمه های بود که به حضرت وارد شده است. تعابیر بسیار زیادی که استاد ابتدا به کار بردند این قدر این فضایل و مناقب بالا هستند طبیعتاً کسی بخواهد یک ساختمان و برج به این عظمت را بخواهد از بین ببرد راهی ندارد جز این که تک تک آن راه های را که می تواند به آن چنگ بزند تا بخواهد به وسیله این تهمت ها به یک جایی برسد.

اما الحمد لله که این ها در قلوب افرادی که اندکی انصاف و وجدان دارند تأثیر نگذاشته است ان شاء الله بتوانیم جزء پیروان حقیقی آن حضرت باشیم. دو دقیقه برای جمع فرصت است بفرمایید

استاد روستایی:

برای جمع بندی است وگرنه من برخورد با فضایل ایشان را هم عرض می کردم، با ناقلین فضایل حضرت چه برخوردی شد، با خود فضایل حضرت چگونه برخورد شد؟ دیگر فرصت نیست. اما همان طوری که فرمودید همیشه دشمنان امیر المؤمنین را با فرعون مقایسه می کردم، ما در تاریخ داریم فرعون وقتی شنید پسری خواهد آمد که می خواهد دودمان ظلم را از بین ببرد شروع به نسل کشی کرد. یعنی اگر زنان قابله متوجه می شدند جنین زنان باردار پسر است سریع می گفتند شکمش را پاره کنید پسر را از بین ببرید. اما یک موقعی آمدند به فرعون گفتند این کار را نکن ممکن است پسران مان کم بشود فرعون بی خیال شد بعد حضرت موسی به دنیا آمد. من نگاه می کردم دیدم دشمنان امیر المؤمنین خیلی بدتر از فرعون هستند. حتی سال ها بعد از امیر المؤمنین سر کسی که اسمش علی است می برند و چه برخوردهای که می کردند!

 بنابراین کسانی که دشمن امیر المؤمنین هستند به نظر من به مراتب از فرعون، نمرود، قارون، هامان و از جباران عالم دشمنان امیر المؤمنین بالاتر هستند چون امیر المؤمنین نفس پیغمبر است و بالاتر از وجود امیر المؤمنین و پیغمبر، خدا موجودی خلق نکرده است و کسی که مشکل با این ها داشته باشد با تمام خوبی و با وجود نازنین، مقدس و مبارک خداوند تبارک وتعالی مشکل دارد. بنابراین لعنت بر هر کسی که با علی ابن ابی طالب دشمن است.

مجری:

با چه جمله زیبایی این بحث مان به انتهاء رسید و ذکر فرداشب هم قطعاً است که «اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِين (علیه السلام)‏» در این ایام سوگواری ان شاء الله بتوانیم دل هایمان را به وجود نازنین آن حضرت نزدیک کنیم و در شب های قدر، قدر شناس باشیم و بتوانیم عبادت مان را آن گونه که حضرتش مولی الموحدین می پسندد انجام بدهیم. التماس دعا داریم تا دیدار آینده خدا نگهدار!


کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام>

رسانه شهادت امیرالمومنین علی ع مظلومیت حضرت فضائل نام علی علیه السلام جسارت به حضرت خلافت بیت المال تخریب